ازدواجی
-
دندانهای شکسته عاقبت ازدواجی که فقط به خاطر فرار از نامادری اتفاق افتاد
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، او به بهانه گریههای نوزادم مرا زیر مشت و لگد میگیرد، در حالی که من هیچ نقشی در گریههای این طفل مبتلا به صرع ندارم. زن ۲۰ ساله راحله نام دارد در حالی که چهره خود را با ماسک بهداشتی پوشانده بود تا کسی شکستگیهای دندانها و زخم لبهایش را نبیند، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: حدود چهار سال قبل در حالی که مشغول تحصیل بودم، یکی از اهالی روستای مادرم به خواستگاریام آمد. آن زمان مادرم به دلیل بیماری فوت کرده بود و من در کنار نامادری زندگی میکردم، اما از خواهر نامادریام خوشم نمیآمد و همواره با یکدیگر اختلاف داشتیم، به همین دلیل خیلی دوست داشتم زودتر ازدواج کنم و به دنبال سرنوشت خودم بروم. این گونه بود که خیلی زود و بدون هیچ گونه تحقیقی درباره خواستگارم به او پاسخ مثبت دادم و دو روز بعد نیز مراسم عقدکنان ما با حضور بستگان...