یادداشت میهمان؛ امیرحسین قاسمی، مدیرعامل مؤسسه همیاری: روز جهانی افراد دارای معلولیت، یادآور ضرورت تغییر نگاه جامعه از «محدودیت» به «توانمندی» است. تجربههای جهانی و داخلی نشان میدهد که افراد دارای معلولیت در عرصههایی چون علم، فناوری، مدیریت، هنر، ورزش و کارآفرینی مشارکتی فعال و مؤثر دارند. با این حال، تحقق کامل توانمندیهای آنان نیازمند بستری عادلانه، دسترسپذیر و پذیرنده است؛ بستری که در آن آموزش، اشتغال، کرامت و حضور اجتماعی به عنوان «حق» تعریف شود، نه امتیاز.
۱. خانواده؛ نخستین و پایدارترین نظام حمایتی
خانواده مهمترین نقش را در رشد و توانمندسازی افراد دارای معلولیت ایفا میکند. والدینی که با تحمل فشارهای روانی، مالی و عاطفی، با عشق و مسئولیتپذیری از فرزند خود حمایت میکنند، ستونهای اصلی این مسیر دشوارند.
با وجود این، خانوادهها با چالشهایی همچون هزینههای سنگین درمان و توانبخشی، فقدان خدمات تخصصی فراگیر، کمبود حمایتهای روانی و اجتماعی، و نیاز به آموزشهای کاربردی مواجهاند.
تقویت نظامهای حمایتی، ارائه خدمات تخصصی و کاهش فشارهای اقتصادی خانوادهها، از مهمترین اقدامات برای ارتقای کیفیت زندگی افراد دارای معلولیت است.
۲. آموزش فراگیر؛ زیرساخت بنیادین توانمندسازی
آموزش یکی از ضروریترین مسیرهای توسعه فردی و اجتماعی است. با وجود تأکیدهای جهانی بر «آموزش فراگیر»، بخش قابل توجهی از دانشآموزان و دانشجویان دارای معلولیت همچنان با موانعی همچون: کمبود امکانات و تجهیزات آموزشی، نامناسب بودن فضاهای فیزیکی مدارس و دانشگاهها، عدم دسترسی به ابزارهای کمکفناوری، و غلبه نگرشهای کلیشهای روبرو هستند.
پیادهسازی آموزش فراگیر، نه تنها گامی در راستای عدالت آموزشی است، بلکه زمینهساز حضور فعال و اثرگذار این افراد در جامعه خواهد بود.
۳. اشتغال؛ مسیر استقلال و مشارکت اجتماعی
اشتغال برای افراد دارای معلولیت فراتر از فعالیت اقتصادی است؛ این امر معیاری برای استقلال، اعتمادبهنفس و مشارکت اجتماعی محسوب میشود. با این حال، چالشهایی نظیر عدم شناخت کافی کارفرمایان از توانمندیهای این افراد، مناسب نبودن محیطهای کار، تبعیضهای پنهان و آشکار، و محدودیت فرصتهای شغلی همچنان وجود دارد.
تجربههای موفق نشان میدهد که افراد دارای معلولیت، در صورت دسترسی به ابزار و شرایط مناسب، میتوانند عملکردی قابل رقابت و حتی برتر از دیگران ارائه دهند. تحقق عدالت شغلی، نیازمند سیاستگذاری دقیق، فرهنگسازی و بهکارگیری اصول مناسبسازی است.
۴. فرهنگ و نگرش اجتماعی؛ از ترحم تا احترام
یکی از چالشهای اساسی، نگرش جامعه نسبت به معلولیت است. نگاه ترحمآمیز، نهتنها کرامت انسانی را خدشهدار میکند، بلکه مانعی جدی برای مشارکت اجتماعی است.
جامعهای که معلولیت را بخشی از تنوع انسانی بپذیرد و بر تواناییها تمرکز کند، بهطور طبیعی در مسیر عدالت و انسانیت گام برمیدارد. اصلاح نگرشها، یکی از مهمترین و پایدارترین راهکارهای ایجاد جامعهای برابر و بدون تبعیض است.
۵. دسترسپذیری و مناسبسازی؛ ضرورت حضور برابر
دسترسپذیری در فضاهای شهری، حملونقل عمومی، مراکز خدماتی و ساختمانها، یکی از پیششرطهای مهم مشارکت اجتماعی افراد دارای معلولیت است.
دسترسپذیری به معنای استقلال فردی، حفظ کرامت، امکان حضور برابر، و مشارکت فعال در جامعه است.
رعایت اصول مناسبسازی نه لطف و امتیاز، بلکه یک ضرورت قانونی و اخلاقی است که باید در تمام سیاستگذاریهای شهری و اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.
۶. نقش نهادهای دولتی، خیریهها و سازمانهای مردمنهاد
پیشبرد جامعهای فراگیر نیازمند همکاری چندجانبه است. هیچ نهاد یا سازمانی بهتنهایی قادر به تحقق این هدف نیست.
دولت، سازمانهای حمایتی مانند بهزیستی، مؤسسات خیریه، جامعه مدنی و بخش خصوصی باید در قالب یک نظام هماهنگ و مکمل، برنامههای حمایتی، توانبخشی، آموزشی و اشتغالمحور را توسعه دهند.
۷. امید و آینده؛ از حاشیهنشینی تا نقشآفرینی
افراد دارای معلولیت نه در حاشیه جامعه، بلکه در متن آن جای دارند. اراده، پشتکار و تواناییهای آنان گواهی روشن است بر اینکه محدودیت، مانعی مطلق نیست.
تعهد جامعه باید این باشد که صدای مطالبات و حقوق آنان باشد، توانمندیهایشان را معرفی و برجسته کند، شرایط برابر برای رشد فراهم آورد، و برای تحقق عدالت اجتماعی پیوسته تلاش کند.
آیندهای روشن زمانی محقق میشود که هر روز، نه تنها یک روز خاص، به اجرای حقوق افراد دارای معلولیت اختصاص یابد.
نتیجهگیری
معلولیت بخشی طبیعی از تنوع انسانی است و جامعهای عادلانه زمانی شکل میگیرد که تمامی افراد با هر سطح توانایی امکان رشد، مشارکت و زندگی با کرامت را داشته باشند. امید است با همکاری نهادهای مختلف، ارتقای نگرش عمومی و رعایت اصول دسترسپذیری، بتوان جامعهای ساخت که در آن «برابری» نه شعار، بلکه واقعیت زندگی باشد.






