پایگاه خبری خبر آنی - گروه استانها، علی ستاری: روستای سهیلی یکی از روستاهای تاریخی و بکر در جنوب ایران، استان هرمزگان و جزیره زیبای قشم است.
این روستا امروز، یکی از روستاهای شناخته شده در جهان است و علت این امر نیز رفتار مسالمتآمیزِ انسانها با محیط زیست است؛ مردم در این شکر نعمت را یاد گرفتند و نشان دادند که با احترام به طبیعت میتوانند به الگویی جهانی تبدیل شوند.

روستای سهیلی تا پیش از جهانی شدن، میزبان سالیانه ۱.۵ میلیون مسافر بود و قطعاً امسال جمعیت بیشتری از جای جای ایران و جهان برای تماشای زیباییهای خدادادی سهیلی که با مهماننوازی، خونگرمی، مسئولیت پذیری و صیانت از محیط زیست و ذخایر دریایی زیباتر شده است، به سهیلی سفر خواهند کرد.
امروز در سهیلی صیادان به حافظان محیطزیست تبدیل شدهاند و جلوهای از مسئولیتپذیری انسان ایرانی در قبال طبیعت را به نمایش گذاشتهاند.
برای اینکه بیشتر با پیشینه سهیلی آشنا شویم با ناخدا محمد صدیق حسینی یکی از اهالی قدیمی روستای سهیلی که اولین گردشگران روستای سهیلی را در خانه خود اسکان داده و از آنها پذیرایی کرده است، به گفتوگو نشستیم.
روستای سهیلی قدمت زیادی دارد

ناخدایِ باخدایِ روستای سهیلی با بیان اینکه این روستا قدمت زیادی دارد، اظهار کرد: در روستای سهیلی یک سری تونلها و غارهایی وجود دارد که در گذشتههای دور محل زندگی خانوادهها و دامهای آنان بوده است؛ در داخل این تونلها، مردم زندگی میکردند؛ حتی گاو و بز و حیواناتشان را هم همانجا نگه میداشتند؛ البته امروزه بخشی از این تونلها ریزش کرده و دیگر بازسازی نشده است.
وی افزود: با گذشت زمان و بزرگ شدن نسلهای بعد، زندگی از شکل غارنشینی به ساخت خانههای ساده در دامنهی کوه تغییر پیدا کرد.
ناخدا محمد صدیق در رابطه با پوشش مردم سهیلی در گذشته نیز گفت: پوشاک محلی مردم در گذشته بسیار ساده و برگرفته از امکانات محدود منطقه بود. مردان اغلب «لنگ» به همراه زیر پیراهن سفید میپوشیدند؛ در زمان قدیم پارچه پیدا نمیشد؛ یک سری گونیهای آردی وجود داشت که از همان برای دوخت لباس استفاده میکردند.
سهیلی در گذشته منطقهای حاصلخیز با منابع غنی آب و نخلستان بود
وی ادامه داد: در گذشته، سهیلی از نظر منابع طبیعی منطقهای بسیار پُرآب و حاصلخیز بود. در بخش شرقی روستا، محلی به نام مُغ شیخ وجود داشت که چاههای عمیق آب شیرین در آن حفر شده بود و آب آن مستقیماً برای آشامیدن استفاده میشد و شیرین بود؛ زمینهای حاصلخیز اطراف روستا نخلستانهای پرباری داشت که خرمای آن به شهرهایی مانند بندرعباس و حتی سایر نقاط ایران صادر میشد؛ افزون بر خرما، وجود جنگلهای حرا و دسترسی آسان به دریا باعث رونق صید ماهی و میگو شده بود. در آن دوران، سهیلی یکی از مراکز مهم تولید و صادرات محصولات دریایی و کشاورزی منطقه بهشمار میرفت.
خشکسالی و تغییر چهرهی زندگی روستایی

حسینی عنوان کرد: با آغاز دورههای طولانی خشکسالی در حدود ۲۵ سال گذشته، شرایط طبیعی روستا بهشدت تغییر کرد؛ کاهش بارندگی موجب خشک شدن چاهها و نابودی نخلستانها شد؛ اما با این وجود مردم روستای خود را رها نکردند و هر طور شده حیات در روستا را ولو با کارکردن در کشورهای همسایه حفظ کردند.
وی در رابطه با اشتغال پیشین مردم سهیلی گفت: شغل اصلی مردم سهیلی در گذشته دامداری و صیادی بوده است. در این منطقه، بهدلیل گرمای زیاد هوا، نگهداری گوسفند ممکن نیست؛ اما گاو، بز و شتر در میان دامهای رایج دیده میشد؛ مردم با تولید لبنیات محلی مانند ماست و روغن، بخشی از نیاز غذایی خود را تأمین میکردند و مازاد آن را در بازارهای محلی میفروختند؛ از سوی دیگر، نزدیکی به جنگلهای حرا و دریا سبب شده بود صید میگو و ماهی در منطقه رونق داشته باشد.
ناخدا میگوید: مردم شاخ و برگ درختان حرا را هرس میکردند و از آن برای تغذیه دام خود استفاده میکردند.
او تاکید دارد که هرس درختان جنگلی در جهت کمک به رشد و نمو درختان حرا بود و این کار نیز نماد طبیعت دوستی این مردم است و به نوعی با این درختان رفتار میکردند که آسیبی به آنها نرسد.
آغاز بومگردی و گردشگری در سهیلی

این فعال حوزه گردشگری، از نخستین تجربههای ورود گردشگران و شکلگیری بومگردی در این منطقه میگوید؛ روزگاری که هنوز خبری از اسکلههای مدرن و قایقهای فایبرگلاس نبود و تنها راه ارتباطی مردم، قایقهای چوبی سنتی و پارویی بود.
او میگوید: در قدیم الایام، رفتوآمد به قشم فقط با قایق بود؛ قایقهای پارویی؛ البته در اسکلههای بندرعباس، قشم و درگهان لنجهای مسافربری نیز وجود داشت اما در سایر نقاط مسافران با قایقهایی به نام بره جابهجا میشدند؛ با گذشت زمان و ورود قایقهای فایبرگلاس، رفتوآمد آسانتر شد، اما شکل زندگی سنتی مردم همچنان پابرجا بود.
به گفتهی این بومی قدیمی، اسکلهی فعلی سهیلی در گذشته وجود نداشت و تنها یک اسکلهی چوبی کوچک در کنار خانهای قدیمی، که جان پناه صیادان در زمان خرابی دریا و طوفان بود، محل رفتوآمد مردم و ماهیگیران بود.
ناخدا ادامه میدهد: شبهای طوفانی یا وقتی آفتاب خیلی داغ بود، زیر آن سقف چوبی پناه میگرفتیم. ساختارش مثلثی بود، مثل برگهای نخل که سایه میداد و هنوز هم بقایای آن اسکلهی چوبی در ساحل دیده میشود.
از پذیرایی ساده تا شکلگیری نخستین اقامتگاه بومگردی

وی در ادامه از روزی میگوید که نخستین گردشگران وارد سهیلی شدند.
ناخدا محمد صدیق گفت: روزی چند مسافر سرزده آمدند. گفتند غذا میخواهیم، جا میخواهیم برای ماندن؛ ما آن موقع مشغول صیادی بودیم و همکاران از من خواستند که پذیرایی از مهمانانی که اکثراً سرزده به روستا میآمدند را انجام دهیم؛ من با خانم خود مشورت کردم، اولش ترس داشتم، چون کار جدیدی بود؛ ولی گفتیم مهمان حبیب خداست، غذا تهیه کردیم و جا هم فراهم شد؛ به این ترتیب، اولین تجربهی بومگردی در سهیلی رقم خورد؛ پذیرایی ساده و صمیمی از گردشگران، که بعدها الهامبخش دیگران در روستا شد.
وی افزود: از همانجا مردم دیدند که میشود از مهمانها استقبال کرد و کمکم همه تشویق شدند؛ امروز در سهیلی حدود دوازده رستوران فعال است، جدا از خانههایی که به اقامتگاه تبدیل شدهاند. مردم یاد گرفتهاند که از حضور گردشگری نان حلال درآورند و فرهنگ بومیشان را هم حفظ کنند.
مسیر پیشرفت با توکل و تلاش مردم
او درباره رشد چشمگیر گردشگری در سهیلی میگوید: هیچوقت فکر نمیکردم سهیلی یک روز اینقدر معروف شود ولی این کار دست خدا بود؛ خداوند اراده کرد که این منطقه شناخته شود؛ با عنایت خداوند همه خانهها تبدیل به اقامتگاه شد و مردم با عشق از گردشگرها پذیرایی میکنند و طبیعت، جنگلهای حرا و دریا روزی عاملی برای پایداری روزی مردم شده است.
از ناخدا در رابطه با درختان حرا نیز پرسیدیم و او گفت: این درخت با ریشههای خودش آب شور را تصفیه میکند؛ ریشههای درخت آب دریا را از خاک به بالا میکشند و از تنه عبور داده و با جدا کردن نمک آب را تصفیه میکند و در واقع یک فیلتر طبیعی و خدادادی دارد؛ این درخت که در گویش محلی «چِم» یا «حَرا» نامیده میشود، بخشی جدانشدنی از اکوسیستم و فرهنگ مردم جنوب است و در سهیلی طبیعت و باور به طبیعت درهمتنیدهاند.
پوشاک و زیور سنتی زنان و مردان
وی در رابطه با لباس مردم سهیلی گفت: لباس سنتی مردان سهیلی در گذشته شامل لنگ و زیرپوش سفید بود؛ لباسی ساده و سبک که با اقلیم گرم و مرطوب منطقه سازگار بود. زنان نیز لباسهای محلی رنگارنگ میپوشیدند و برای جشنها و مراسم، آن را با تزئینات دستدوز آراسته میکردند؛ خانمها لباسهایی میدوختند با نخهای سیمی و خوس و گلبافی؛ مثلاً برای بافت و تزئین یک روسری با صبر و حوصله چند ماه زمان صرف میکردند و در عروسیها، زنان از پارچههای براق با دوختهای سنتی استفاده میکردند و زیورآلات محلی مانند سیمبافی، خوسدوزی و گلبافی بخش مهمی از زیبایی لباس به شمار میرفت.






