به گزارش سرویسخبری مهر، دوره سنی ۷ تا ۱۴ سالگی که از لحاظ تربیتی شامل مرحله دوم کودکی و شروع بلوغ و نوجوانی است، حساسترین و سرنوشتسازترین مقطع برای نهادینه کردن ارزشهای اخلاقی و دینی است.
در این دوره، کودک از مرحله تقلید صِرف فراتر رفته و به تدریج توانایی استدلال، تفکر انتزاعی و نگهبانی از خویشتن (تقوا) را کسب میکند؛ بنابراین، الگوی آموزش اخلاق اسلامی باید مبتنی بر روشهای فعال، اقناعی و اجتماعی باشد تا مفاهیم به صورت ملکه و صفات پایدار در شخصیت فردی و اجتماعی کودک ریشه دوانند.
هدف غایی تربیت اسلامی، رسیدن به تقوا و فضیلتمندی است. در این سنین، تأکید باید بر اخلاق عملی و اجتماعی باشد، چرا که کودک در حال ورود جدی به اجتماع (مدرسه و همسالان) است. مفاهیم کلیدی شامل موارد زیر است:
اولین مفهوم احترام و آداب معاشرت است. این اصل زیربنای همه تعاملات است. آموزش احترام به والدین (بر اساس حقوق متقابل)، معلم و همسالان، همراه با آداب سلام، عذرخواهی و پرهیز از تمسخر، بر پایه سیره معصومین (ع) صورت میگیرد.
دومین مفهوم صداقت و امانتداری است. راستگویی نه فقط به عنوان یک ارزش فردی، بلکه به عنوان ریشه اعتماد اجتماعی تبیین میشود. مفهوم امانتداری از حفظ مال دیگران فراتر رفته و شامل حفظ اسرار و تعهد به وظایف محوله (مسئولیتپذیری) نیز میشود.
سومین مفهوم عدالت و انصاف است. با توجه به رشد درک اجتماعی، کودک باید بیاموزد که در رقابتها و تعاملات گروهی، رفتار عادلانه داشته باشد. آموزههای اسلامی تأکید دارند که حتی با دشمن نیز باید با انصاف رفتار کرد.
چهارمین مفهوم همدلی، گذشت و مهربانی (رحمت) است. ترویج حس نوعدوستی و ایثار بر اساس الگوهای دینی. در این سنین، نوجوانان باید بتوانند خود را جای دیگران بگذارند و از کینهورزی و انتقامجویی پرهیز کنند.
روشهای فعال و اقناعی آموزش اخلاق اسلامی
با توجه به ویژگیهای رشدی این دوره که گرایش به استقلال و استدلال بیشتر است، روشهای زیر تأثیرگذاری بالایی دارند:
نخستین روش، روش الگوپذیری یا سیره عملی است. قویترین ابزار تربیتی، الگوی عملی مربیان و بزرگترهاست. کودک و نوجوان عمیقاً تحت تأثیر رفتار و سیره عملی پدر، مادر، معلم و قهرمانان دینی است. روایتهای صرف بدون پشتوانه رفتاری، اثرگذاری چندانی ندارند. مدرسه و خانواده باید محیطی باشند که در آن، فضیلتهای اخلاقی مانند انصاف در قضاوت معلم، یا صدق در گفتار والدین به صورت روزمره مشاهده شوند.
دومین روش، روش داستانی و هنری است. استفاده از داستانهای قرآنی، حکایتهای ائمه (ع) و بزرگانی که در موقعیتهای حساس، تصمیمات اخلاقی درستی گرفتهاند، در این سنین بسیار جذاب و ماندگار است. داستان باید با زبان جذاب و هنری منتقل شود و از نصیحت مستقیم و سخنرانی یکطرفه پرهیز گردد. محتوای آموزشی باید زمینهساز گفتگوی اخلاقی باشد؛ مثلاً از کودک پرسیده شود: "اگر تو جای قهرمان داستان بودی، چه تصمیمی میگرفتی؟ "
سومین روش، روش بحث و استدلال اخلاقی است. این روش در سنین بالاتر (نزدیک به ۱۴ سال) بسیار مهم است. مربی باید شرایطی فراهم کند که دانشآموز خود به پاسخهای اخلاقی دست یابد. طرح سؤالاتی که مستقیماً در متن کتاب نیست، ایجاد ابهام و چالشهای فرضی (معضلات اخلاقی) و سپس بحث گروهی در مورد آنها، به رشد قوه قضاوت اخلاقی فرد کمک میکند و اخلاق را به امری فکرشده تبدیل میکند.
چهارمین روش تمرین و عمل است. اخلاق یک علم نظری نیست، بلکه یک عادت رفتاری است. آموزش باید با کار عملی همراه باشد؛ مانند واگذاری یک مسئولیت واقعی در مدرسه یا خانه، مشارکت در امور خیرخواهانه، یا تمرین خویشتنبانی از طریق روزه گرفتن یا کمک به نیازمند که جنبههای معنوی را تقویت میکند.
نقش محوری مدرسه در تربیت اخلاقی
مدرسه فراتر از یک نهاد آموزشی، یک اجتماع کوچک اسلامی است که نقش حیاتی در تربیت دارد:
اخلاق نباید محدود به یک زنگ درسی باشد. کل محیط مدرسه باید جوّ اخلاقی داشته باشد. این امر با الگوبودن معلمان (در رعایت انصاف در نمرهدهی یا مدیریت کلاس)، تعریف پروژههای گروهی برای تقویت مسئولیتپذیری و مشارکت اجتماعی و ایجاد سازوکارهایی برای احترام به حقوق متقابل دانشآموزان محقق میشود.
محتوای آموزشی نباید صرفاً به انتقال اطلاعات دینی تقلیل یابد، بلکه باید مهارتهای اخلاقی را آموزش دهد. مثلاً، در درس دینی به جای حفظ تعاریف، به چگونگی مدیریت خشم بر اساس آموزههای اسلامی یا اهمیت مدارا در مواجهه با تفاوتها پرداخته شود. استفاده از قالبهایی چون نمایشنامه، مناظرههای اخلاقی و نگارش متنی کوتاه پیرامون یک موضوع، به فعال شدن ذهن دانشآموز کمک میکند.
نقش و چالشهای رسانههای جمعی
رسانههای جمعی (از تلویزیون و سینما تا شبکههای اجتماعی) امروزه به موازات خانواده و مدرسه، نقش یک مربی قوی و جذاب را ایفا میکنند. تأثیر آنها به دلیل ساعات استفاده بالا و جذابیت بصری، گاهی از تأثیر مستقیم والدین و مدرسه پیشی میگیرد.
رسانهها میتوانند با تولید محتوای جذاب و استاندارد با محوریت قصههای اخلاقی و سیره اهل بیت (ع)، به طور غیرمستقیم مفاهیم دینی را نهادینه کنند. انیمیشنها و بازیهای رایانهای هدفمند میتوانند الگوهای مثبت اخلاقی را در ذهن کودک حک کنند.
مهمترین چالش، محتوای غیراخلاقی و ترویج الگوهای ناسازگار با فرهنگ اسلامی (مانند خشونت، فردگرایی افراطی و رفتارهای ضداجتماعی) است.
در مواجهه با رسانه، راهکار اصلی ممنوعیت کامل نیست، بلکه مدیریت و آموزش سواد رسانهای است. والدین و مدرسه باید به کودک بیاموزند که چگونه با نگاه نقادانه به محتوا بنگرد و اهداف پشت پرده رسانهها را درک کند. این امر شامل کنترل فعال زمان و نوع محتوای مصرفی و گفتگو پیرامون محتوای دیده شده است تا الگوهای مثبت دینی تثبیت و الگوهای منفی طرد شوند.
چالشهای تربیت کودکان و نوجوانان
علیرغم وجود الگوها و روشهای مؤثر، اجرای صحیح تربیت اخلاقی اسلامی در این دوره سنی با چالشهای جدی مواجه است که اغلب ناشی از عدم هماهنگی نهادهای تربیتی و نفوذ فضای رسانهای است.
بزرگترین چالش، عدم هماهنگی بین شعارهای اخلاقی و رفتار عملی والدین و مربیان (شکاف گفتار و عمل) است. وقتی معلم یا والد خود به اصول اخلاقی پایبند نباشد، تمام تلاشهای نظری بیاثر میشود.
همچنین تمرکز بیش از حد نظام آموزشی بر محتوای درسی، کنکور و نمرهگرایی، عملاً بخش پرورشی و اخلاقی را به حاشیه میراند و انگیزه دانشآموز را برای یادگیری مفاهیم معنوی و اخلاقی کاهش میدهد.
علاوه بر این اصرار بر استفاده از روشهای منسوخ، سخنرانیهای خشک و صرفاً حفظی در آموزش دینی، باعث بیمیلی و گریز نوجوانان از موضوعات اخلاقی شده و تربیت را به انتقال اطلاعات تقلیل میدهد.
همچنین بسیاری از والدین و حتی مربیان، به خصوص در مواجهه با سن بلوغ و استقلالطلبی نوجوان، فاقد دانش کافی در مورد روشهای گفتگوی اقناعی و مشورتدهی هستند که این امر موجب ایجاد شکاف نسلی و عاطفی میشود.
و در نهایت نفوذ و حضور دائم رسانههای غیررسمی، نقش تربیتی والدین و مدرسه را به چالش کشیده و در مواردی، مرجعیت فکری و اخلاقی را از آنان سلب کرده است. نوجوانان برای یافتن پاسخ شبهات دینی و اخلاقی، به منابع مجازی مراجعه میکنند که محتوای آن اغلب فاقد پشتوانه تخصصی است.
الگوی موفق آموزش اخلاق اسلامی در سنین ۷ تا ۱۴ سال، بر مبنای همکاری مثلث خانواده، مدرسه و رسانه استوار است. این الگو، با محوریت سیره عملی مربیان و استفاده از روشهای اقناعی، داستانی و مشارکتی، در صدد است تا فضائل اخلاقی را از یک حکم بیرونی به یک ملکه درونی و فطری تبدیل کند و نوجوان را برای زندگی مسئولانه و متقیانه در اجتماع آماده سازد.