برق امروز دیگر صرفاً یک کالای مصرفی نیست؛ ستون اصلی رشد اقتصادی و توسعه صنعتی است. وقتی کشوری با پدیدهای به نام ناترازی برق مواجه میشود، یعنی تولید و مصرف در تعادل نیست و هر سال باید برای خاموشیهای احتمالی، تعطیلی کارخانهها و فشار بر شبکه آماده باشد. در چنین شرایطی، طبیعی است که سیاستگذار به دنبال راهکارهای متنوع برای افزایش ظرفیت پایدار تولید برق باشد. از نیروگاههای گازی گرفته تا انرژیهای تجدیدپذیر. در این باره میشود سوالات جدی مطرح کرد. مثلاً در میان این سناریوها، جای فناوری هستهای کجاست؟ آیا این مسیر پرهزینه و پیچیده، همچنان ارزش سرمایهگذاری دارد یا نه؟ همین پرسش است که ما را به قلب بحث میبرد.
چشمانداز و واقعیت
سالها پیش رهبر انقلاب اسلامی بر هدفگذاری 20 هزار مگاوات برق هستهای تأکید کردند؛ هدفی که میتوانست ایران را در ردیف قدرتهای اصلی تولید برق هستهای قرار دهد. سازمان انرژی اتمی نیز بارها این افق را تکرار کرده و پروژههایی همچون فازهای دوم و سوم نیروگاه بوشهر را در همین راستا تعریف کرده است. با این حال، امروز سهم برق هستهای در ایران کمتر از دو درصد از کل تولید برق کشور است. تنها یک نیروگاه فعال داریم، آن هم با ظرفیتی کمی بیش از هزار مگاوات. بر اساس آمارهای جهانی، کل تولید برق هستهای ایران در سالهای اخیر در حدود هشت تراواتساعت بوده است
مزیت هستهای در مقایسه با دیگر گزینهها
چرا باید همچنان به برق هستهای اندیشید؟ نیروگاههای گازی سریعتر ساخته میشوند، اما هزینهشان مصرف انبوه گاز طبیعی است. گازی که میتواند به جای سوزاندن در نیروگاه، خوراک پتروشیمی شود و ارزآوری برای کشور داشته باشد نباید به نحو دیگری سوخت شود. نیروگاههای خورشیدی و بادی نیز پاک و تجدیدپذیرند، اما محدودیت بزرگشان ناپایداری اقلیمی و ضریب استهلاک و تعمیر فناورانه است. نیروگاه هستهای اما میتواند به صورت شبانهروزی و پایدار برق تولید کند، بدون آنکه وابسته به شرایط آبوهوایی باشد. در کشوری که هر تابستان با اوج مصرف و خاموشی مواجه است، این یک مزیت حیاتی است.
موقعیت ایران در مقایسه با دیگر کشورها
برای درک جایگاه ایران کافی است نیمنگاهی به تجربه دیگر کشورها داشته باشیم. فرانسه بیش از دوسوم برق خود را از نیروگاههای هستهای تأمین میکند. آمریکا با داشتن دهها نیروگاه، بزرگترین تولیدکننده برق هستهای جهان است و حدود یکپنجم برقش را از این مسیر به دست میآورد. حتی کشورهای کوچکتری مانند سوئد توانستهاند نزدیک به یکسوم برق خود را از انرژی هستهای تأمین کنند. در این میان، ایران با همه منابع اورانیوم، زیرساخت علمی و هزینههای سیاسی که برای فناوری هستهای پرداخته، هنوز در حد دو درصد باقی مانده است.
چرا عقب ماندیم؟
چرا ایران نتوانسته به هدف 20 هزار مگاوات نزدیک شود؟ تحریمها و محدودیتهای بینالمللی قطعاً مسیر را دشوار کردند. پروژههای هستهای زمانبر و پرهزینهاند و در شرایطی که دولتها به دنبال راهکار سریع برای عبور از ناترازی برق بودند، سرمایهگذاری بر نیروگاههای گازی یا برقآبی بهصرفهتر به نظر میرسید. در کنار این عوامل، خطاهای سیاستگذاری در دهههای گذشته و خوشبینی به ذخایر گاز نیز نقش داشت.
اما نکته مهم اینجاست که همین محدودیتها، کشور را به سمت یک دستاورد بزرگ سوق داد و آن، بومیسازی کامل چرخه سوخت هستهای است. تجربه ندادن سوخت 20 درصد برای رآکتور تحقیقاتی تهران و ابتکار شهید شهریاری برای تولید آن در داخل کشور، نقطه عطفی بود که نشان داد ایران حتی در اوج فشار خارجی هم میتواند چرخه حیاتی سوخت را کامل کند. امروز ایران نه تنها توان غنیسازی اورانیوم را دارد، بلکه قادر است تمام فرآیند تولید سوخت را در داخل انجام دهد. این نه یک ضعف، بلکه یک مولفه قدرت برای کشور است.
غنیسازی؛ ستون فقرات استقلال
کشوری که سوخت نیروگاههایش را از خارج تأمین کند، همیشه در معرض وابستگی و فشار سیاسی باقی میماند. غنیسازی اورانیوم صرفاً یک فناوری نیست، بلکه تضمینکننده امنیت انرژی است. این چرخه باعث میشود که حتی در سختترین شرایط تحریمی، نیروگاههای کشور فعال بمانند. برای ایران، که بارها تجربه فشار و محدودیت بینالمللی را از سر گذرانده، این توان بومی به معنای واقعی کلمه یک برگ برنده است.
انتخابی لوکس یا ضرورتی ملی؟
برق هستهای برای ایران یک انتخاب لوکس نیست. اگر بخواهیم منابع فسیلی را برای نسلهای آینده و صادرات حفظ کنیم، اگر بخواهیم آلودگی هوا و پیامدهای تغییر اقلیم را مهار کنیم و اگر بخواهیم امنیت انرژی داشته باشیم، راهی جز توسعه ظرفیت هستهای نداریم. مسیر دشوار است، اما دستاوردهای علمی و زیرساختهای موجود نشان میدهد که هدف 20 هزار مگاوات هنوز دستیافتنی است.
آنچه نیاز داریم، عزم ملی، سرمایهگذاری هوشمندانه و استمرار در توسعه چرخه غنیسازی است. آینده انرژی ایران نمیتواند صرفاً بر گاز و برقآبی بنا شود. تجربه کشورهای پیشرو نشان میدهد که بدون سهم قابلتوجه انرژی هستهای، نمیتوان سبد انرژی را پایدار، مطمئن و متنوع نگه داشت.
برق هستهای برای ایران نه رؤیایی دوردست، بلکه ضرورتی حیاتی است. اگر امروز سهم ما تنها دو درصد است، فردا میتواند درصدی شایسته و درخور یک کشور بزرگ باشد مشروط بر اینکه مسیر آغازشده را با جدیت ادامه دهیم و از فرصت قدرت علمی و فناورانه خود بهره ببریم.
* احمد شفیعی، پژوهشگر اقتصادی
انتهای پیام/