به گزارش پایگاه خبری خبرآنی، مسابقه فرمول یک در باکو تقریباً بدون حوادث بزرگ برگزار شد و از همان لحظههای ابتدایی، مکس فرستاپن با تسلط کامل رهبری مسابقه را در دست گرفت و تا خط پایان صدرنشین باقی ماند. با اینحال، مسابقه با وجود این پیشبینیپذیری در صدر جدول سرشار از لحظههای هیجانی و نقاط عطفی بود که قهرمانان و ضدقهرمانان جدیدی را در دل خود شکل داد.
شکست سنگین پیاستری؛ سقوط صدرنشین
یکی از بزرگترین ناکامان این رقابت بدون شک اسکار پیاستری، راننده استرالیایی و صدرنشین فعلی جدول فرمول یک بود. پیش از این مسابقه، تنها لغزش جدی او به تصادف در هوای بارانی ملبورن بازمیگشت؛ آن هم حادثهای که بسیاری، بیشتر آن را ناشی از شتابزدگی برای بازگشت سریع به پیست میدانستند اما آنچه در باکو برای پیاستری رخ داد، مجموعهای از اشتباهات فاحش و پیدرپی بود که به راحتی میتوانست اعتبار یک فصل کامل را خدشهدار کند.
ماجرا از تعیین خط آغاز شد؛ جایی که پیاستری با برخورد به دیوار، جایگاه دهم را برای شروع مسابقه از دست داد. در همان آغاز مسابقه نیز با یک شروع نادرست؛ حرکت پیش از خاموش شدن چراغهای شروع جریمهای دریافت کرد که بلافاصله او را به عقب راند. پس از آن، در پیچ نخست خود را در میان آخرین خودروهای میدان یافت و تلاش شتابزده برای جبران زمان از دسترفته باعث شد در پیچ 5 کنترل خودرو را از دست بدهد و به موانع برخورد کند. این تصادف، پایان تلخی برای مسابقه پیاستری بود، مسابقهای که حتی یک دقیقه هم طول نکشید. این حادثه شاید بدترین لحظه در دوران حرفهای او تاکنون باشد. حالا نقش مارک وبر، مدیر او بسیار حیاتی است؛ باید به اسکار کمک کند تا پیش از ورود به مراحل حساس فصل، آرامش روانی خود را بازیابد. با اینحال، پیاستری خوششانس بود که این اشتباهات در شرایطی رخ داد که رقبا نیز چندان عملکرد درخشانی نداشتند و فاصلهاش در جدول قهرمانی چندان دستخوش تغییر نشد.
نوریس؛ فرصتی که از دست رفت
در سایه مشکلات پیاستری، لاندو نوریس فرصت طلایی داشت تا فاصله خود را در جدول قهرمانی کاهش دهد اما این راننده بریتانیایی نیز نتوانست از این موقعیت بهره ببرد. در تعیین خط، تصمیم تیم برای فرستادن نوریس به عنوان نخستین خودرو در پیست از نظر استراتژیک منطقی به نظر میرسید، چرا که در صورت وقوع پرچم زرد یا قرمز میتوانست سودمند باشد. اما نوریس در پیچ 15 اشتباهی مرتکب شد که طبق دادههای تلهمتری، بیش از 2 دهم ثانیه زمان از دست داد؛ این اشتباه جایگاه او را به شدت تحتتأثیر قرار داد.
در شروع مسابقه نیز لاندو عملکرد قابلقبولی نداشت. او نه تنها از موقعیت اولیه خود عقب افتاد، بلکه در پیچ دوم توسط هاجر مورد سبقت گرفت. در ادامه نیز ابتدا از ایساک عبور کرد، اما در ریاستارت مسابقه، شارل لکلرک به راحتی از او سبقت گرفت. در حالیکه لکلرک از مزیت جریان هوای جلو برخوردار بود، اشتباه نوریس در هماهنگی با ریاستارت مسابقه باعث شد نتواند از جریان هوا بهره ببرد و در موقعیتی ضعیف قرار بگیرد. در ادامه، تیم نیز با یک تعویض چرخ کند در پیتاستاپ به مشکلات او افزود. این تأخیر باعث شد که لاندو پشت سر لاوسون و لکلرک بازگردد و با قرارگیری در "قطار DRS"، عملاً راهی برای سبقت نداشته باشد. نتیجه نهایی برای نوریس، جایگاه هفتم بود؛ در حالی که در صورت نبودن اشتباهات تعیین خط و مشکلات پیتاستاپ، میتوانست به راحتی پنجم شود. با اینحال، مقصر اصلی را تنها نمیتوان تیم دانست؛ اشتباه در Q3، سرآغاز این زنجیره ناکامی بود.
فرستاپن؛ فرمانروایی در مسیرهای کمداونفورس
مکس فرستاپن برای دومین مسابقه متوالی نمایش خیرهکنندهای داشت. پس از پیروزی قاطع او در مونتزا حالا نوبت به باکو رسیده بود تا سلطه او بر رقبا ادامه یابد. هر دو پیست ویژگی مشترکی دارند: نیاز به تنظیمات کم داونفورس که به وضوح به مزیت جدید ردبول تبدیل شده است. در مقابل، مکلارن در این نوع پیستها با چالش درگ بالا مواجه است که باعث کاهش کارایی خودرو میشود. با اینحال، مسابقه بعدی در سنگاپور کاملاً متفاوت خواهد بود؛ پیستی که نیروی رو به پایین بالا و مدیریت حرارتی دقیق تایرها را طلب میکند. این دقیقاً نقطه قوت مکلارن در فصل جاری است. بنابراین انتظار میرود در مارینا بی، دوباره شاهد بازگشت مکلارن به اوج باشیم. اگرچه مکس توانسته فاصله خود را با صدر جدول کاهش دهد، اما همچنان بازگشت او به رقابت قهرمانی کار آسانی نخواهد بود.
نخستین سکوی ساینس در ویلیامز؛ تولد دوباره
یکی از نکات مثبت مسابقه، عملکرد خیره کننده کارلوس ساینس بود. رانندهای که پس از جدایی پرحاشیه از فراری و عدم یافتن جایگاهی در تیمهای مطرح ناچار به پیوستن به ویلیامز شد؛ تیمی که در سالهای اخیر بیشتر به انتهای جدول تعلق داشته تا رقابتهای بالای آن. اما ساینس با انگیزهای مضاعف و تلاشی بیوقفه در باکو نشان داد هنوز میتواند در اوج بدرخشد. او با لاستیکهای متوسط مسابقه را آغاز کرد، سرعت بالایی داشت و توانست در جمع سه نفر برتر قرار گیرد. حتی با وجود سد شدن مسیر توسط لاوسون در دور اول و اختلال در ریتم مسابقه، ساینس عملکردی بدون اشتباه و مقتدرانه داشت. اکنون با 9 پیروزی در تعیین خط مقابل 8 شکست برابر آلبون، او راننده اول ویلیامز به شمار میرود و اگر به همین روند ادامه دهد، میتواند رهبر نسل جدید این تیم در حال بازسازی باشد.
لاوسون؛ درخشش در سایهها
در سوی دیگر، لیام لاوسون شاید نتوانست سکو کسب کند اما درخشش او در طول آخر هفته باکو غیرقابلانکار بود. راننده نیوزیلندی با خودرویی رقابتی از تیم ریسینگ بولز توانست عملکردی به نمایش بگذارد که تحسینبرانگیز بود. در تعیین خط، تنها کسی بود که در شرایط مرطوب پیست، نزدیکترین زمان را به فرستاپن ثبت کرد. در مسابقه نیز توانست برای بیش از 10 دور، از حملات تسونودا، نوریس و حتی همیلتون دفاع کند. اگرچه در پایان، به دلیل تمرکز تسونودا بر دفاع در برابر نوریس، لاوسون توانست موقعیت خود را حفظ کند اما نقش تعیینکننده رانندگی بینقص و شجاعانه او نباید فراموش شود. ممکن است جایگاه لاوسون در فرمول یک هنوز تثبیت نشده باشد، اما آنچه در باکو دیدیم، نشان داد که این راننده جوان شایسته فرصتی بیشتر است؛ فرصتی که شاید به زودی از راه برسد.
انتهای پیام/