به گزارش گروه سیاسی پایگاه خبری خبرآنی، اسرائیل جنگ 12 روزه را آشکارا به ایران باخته و هرچه زمان پیشتر میرود، ابعاد این شکست اسرائیل نیز بیشتر آشکار میشود؛ امّا این رژیم سعی میکند با شعبدهبازی رسانهای و روانی و نگاه داشتن «سایه جنگ»، اقتصاد و جامعه در ایران را دچار تلاطم کند. اینچنین شعبدهبازی از اسرائیل شاید طبیعی باشد، امّا اسرائیلیاتی که برخی از به ظاهر کارشناسان، با عناوینی مثل «جنگی که چند ساعت یا یکی دو روز دیگر حتماً آغاز میشود» میبافند، کمی غیرطبیعی است. بعضاً از آن ساعتها و روزهایی که بعضی از این «تاجران تعیین ساعت جنگ» در فضای مجازی میگفتند، هفتهها گذشته است، امّا طبیعتاً وقتی به جای آگاهیبخشی، اغوا هدف کار رسانهای باشد، عبرتاندوزی هم به محاق میرود.
قاعدتاً نیروهای نظامی ایران، با عنایت به ماهیت احمق رژیم صهیونیستی، همواره سطح مشخصی از آمادگی را برای هرگونه حماقت دشمن رعایت میکنند و در این هفتهها و ماهها و روزها این آمادگی بیش از هر زمان دیگری است؛ نیروهای نظامی باید «بدترین» احتمال و سناریوها را در نظر بگیرند و اساساً تصور کنند که حتماً جنگ میشود، امّا این «عقلانیت» نیروهای مسلّح، توجیهی برای «اسرائیلیات» تاجران جنگ روانی اسرائیل نمیتواند باشد.
در ذیل به بخشی از «منطق»های روشنی که میگویند اسرائیل قاعدتاً در موقعیت حمله به ایران نیست، اشاره میکنیم:
1- منطق امنیتی: نتانیاهو میگوید که بیش از 40 سال شخصاً برای حمله به ایران در تأمل و بررسی بوده است و برخی اظهارات صهیونیستها و اطلاعات افشا شده نیز نشان میدهد که آنها برای حمله پیشین به ایران نزدیک به 15 سال در حال کار و فعالیت بودهاند و در چند سال اخیر نیز این موضوع را تمرین کرده بودند؛ حملهای با این سابقه از تأمل و تمهید و تدارک، مشخصاً و رسماً شکست خورد و به ضد اهداف تعیینشده توسط صهیونیستها تبدیل شد؛ حالا جنگی با این همه تمهید جواب نداده، اسرائیل میخواهد با 40-50 روز برنامهریزی مجدد آن را جبران کند؟
2- منطق غافلگیری: اسرائیل با بیش از چند دهه جمعآوری اطلاعات و برنامهریزی، سعی کرد با یک غافلگیری بزرگ در ترور فرماندهان ایرانی و از کار انداختن سامانههای دفاعی، در اقدامی برقآسا کار ایران و جمهوری اسلامی را تمام کند؛ این رژیم در گام اول چندین مقام ارشد نظامی و دانشمندان هستهای را هم ترور کرد، امّا نهایتاً هدفش که فروپاشی سیاسی و اجتماعی و از کار افتادن سامانه نظامی ایران بود محقق نشد. اسرائیل در این حمله، هرچه از اطلاعات که در چنته داشت به میدان آورد و اساساً همهچیز را بر سر یک غافلگیری بزرگ قمار کرد، و نتیجه نگرفت. با باخت در این قمار، اسرائیل سالها به بازسازی اطلاعاتی درباره ایران نیاز دارد؛ بنابراین منطقاً در موقعیت حمله مجدد به ایران نیست.
3- منطق دفاعی: اسرائیل در این جنگ تمام سیستمهای پدافندی خود و آمریکا و ناتو و ... را به کار گرفت؛ از تاد آمریکایی تا فلاخن داوود و پیکان و گنبدآهنین اسرائیلی و همه ابزارهای دفاعی انگلیس و فرانسه و ... به کمک رژیم صهیونیستی آمدند تا مانع اصابت موشکهای ایران شوند؛ از طرف دیگر رژیم فکر میکرد با آنالیز وعدههای صادق یک و دو، توانسته راه را بر نفوذ موشکهای ایران ببندد، لذا با خیال آسوده از دفاع، میتواند حمله کند! امّا واقعیت به این نحو رقم خورد که ضریب اصابت موشکهای ایرانی، چه از نظر دقت و چه از منظر قدرت تخریب، هر بار بالاتر رفت. وعده صادق 2 از وعده صادق 1 برای صهیونیستها مخرب تر بود؛ وعده صادق 3 چندین برابر مخربتر! و هرچه در این جنگ 12 روزه به آخر جنگ نزدیک میشدیم، بازهم موشکها تخریب گرتر و دقیقتر میشدند. این جنگ اساساً «بازار فروش حیثیت سامانههای پدافندی آمریکا و اسرائیل بود». این تجربه به اسرائیل میگوید که با گذشت زمان و تکرار هماوردیها، نه تنها به اعتبار سامانههای پدافندیاش اضافه نمیشود، بلکه از آن کاسته میشود.
4- منطق همراهی: اسرائیل در این جنگ همهی همراهی آمریکا و ناتو را با خود داشت و اساساً برای اولین بار توانسته بود آمریکا را مجاب به آغاز این جنگ کند. مهمترین ابزارش برای این اقناع آت بود که آمریکاییها را به این جمعبندی رسانده بود که مو لای درز این نقشه نمیرود و ایران و نظم سیاسیاجتماعیاش قطعاً فرو میپاشد! آمریکا حتی در میانه جنگ نیز با مشاهده ناتوانی نظامی اسرائیل در از بین بردن تاسیسات هستهای ایران راسأ وارد میدان شد اما حتی این ورود هم به نتیجهای که میخواستند منتهی نشد.
اگر اسرائیل تصور میکند که با همراهی بیشتری میتواند جنگ آینده را ببرد، کدام دولت مستکبر غربی باقی مانده بود که همراهیاش در دور آتی تعیین کننده باشد؟ دقیقاً هیچکدام! بنابراین این بار اولاً بعید است که آمریکا به این سادگی با چنین طرحهای احمقانهای موافقت کند و ثانیاً اگر موافقت هم کند، نتیجه بهتری نخواهند گرفت.
5- منطق داخل رژیم: یکی از مهمترین ترندهای خبری این روزها و هفتهها در درون رژیم صهیونیستی اختلافنظر شدید نظامیان و سیاسیون بر سر جنگ در غزه است؛ نظامیان تاکید میکنند که حضور نظامی در غزه نه تنها اهدافشان را محقق نکرده، بلکه هر روز تداوم حضور، وضع رژیم را بدتر هم میکند. آنها معتقدند که نتانیاهو برای تداوم این حماقت، صرفاً انگیزه سیاسی دارد تا به سرعت از صحنه سیاسی اسرائیل محو و در دادگاه فسادش محکوم نشود! رژیمی که در تحقق پیروزی علیه غزهی بیدفاع فرومانده و خود را در موقعیت «ارّه» میبیند، با چه عقلی دوباره میخواهد به ایران حمله کند؟
6- منطق داخل ایران: اسرائیلیها در جنگ اخیرشان علیه ایران به شدت بر روی فروپاشی سیاسی اجتماعی در کشورمان حساب کرده بودند و تصور میکردند که هم ساخت سیاسی ایران دچار تزلزل خواهد شد و هم مردم بلافاصله مقابل جمهوری اسلامی قرار خواهند گرفت. اما آنچه واقعاً محقق شد، 180 درجه با پیش بینی اسرائیلیها فاصله داشت. همین موضوع به یک پشیمانی مطلق در تصمیمگیران آمریکایی و تحلیلگران اسرائیلی تبدیل شده است؛ رژیمی که دیده چطور با یک حماقت بزرگ، به اتحاد عظیم در ایران دامن زده، با چه استدلالی دوباره باید این تجربه را تکرار کند؟
7- منطق کار ناتمام!: برخی سادهسازان و بیخبران تصور میکنند که اسرائیل عمداً به برخی از اقدامات، مانند حمله به زیرساختهای حیاتی ایران، دست نزد و این گزینه همچنان برای جنگ آتی روی میز آنهاست و اگر این اراده در آنها شکل بگیرد، کار برای ایران دشوار میشود. این یک اشتباه محاسباتی بسیار بزرگ است؛ اسرائیل نه اینکه «نخواهد» بلکه قطعاً «نتوانست» به تاسیسات حیاتی ایران حمله کند. آنهم به یک دلیل بزرگ: ایران پاسخی به مراتب دردناکتر به آنها داد. توضیح اینکه، اسرائیلیها دقیقاً در همان روز دوم جنگ با حمله به فاز 14 پارس جنوبی و انبار نفت در تهران، خط حمله به تاسیسات حیاتی ایران را آغاز کردند؛ اما ایران بلافاصله در یک شاهکار موشکی، پالایشگاه بازن در حیفا را مورد هدف قرار داد و آن را به تعطیلی کشاند. رژیم مشاهده کرد که از این نظر ایران قطعاً در موقعیت برتر قرار دارد و اسرائیل بسیار آسیبپذیرتر است. اسرائیل همین الان نیز هیچ پالایشگاه کاملاً فعالی ندارد و بازن نیز اعلام شده است که تا مهرماه قابلیت بازسازی کامل ندارد!
8- منطق ترس از کار ناتمام ایران: علیرغم اینکه اسرائیل هیچ امر آزمون نشدهای در جنگ قبلی ندارد و تمام داشتههای اطلاعاتی و نظامی خود را به میدان آورده بود، اما ایران کارهای ناتمام بسیاری در رژیم دارد که اگر نبرد دیگری شکل بگیرد حتماً انجام خواهد داد. بعضی از اقدامات ایران در جنگ اخیر، علاوه بر تخریب، هشدار روشنی نیز به اسرائیلیها صادر کرد. ایران نشان داد که اگر هدفی را مثلاً در حیفا یا تلآویو زد، حتماً چند متر در نزدیکی آن را نیز میتواند مورد اصابت قرار دهد. این مسئله اگرچه شاید هنوز برای خیلیها آشکار نشده، اما اسرائیلیها این مسئله را به خوبی دریافتهاند. بنابراین وقتی اسرائیل میداند که ایران کار ناتمام زیادی دارد، بسیار بعید است که حماقت مجددی را مرتکب شوند.
9- منطق پدافند ایران: سامانههای دفاعی ایران در ابتدای جنگ 12 روزه آسیب دید، اما ایران پس از جنگ توانسته است پدافند خود را بازسازی و با معادلات جدید آن را به روزرسانی کند. اسرائیل هم میداند که اگر جنگ دیگری آغاز کند، این بار دیگر پدافند ایران چند برابرِ قبل عمل خواهد کرد. بنابراین اسرائیل که پدافند خود را ناکارآمد و پدافند ایران را در موقعیت بازسازی شده مییابد، منطقاً دست به حماقتی نباید بزند.
10- منطق موشکهای ناب ایرانی: اسرائیل به خوبی میداند که علیرغم تمام حملههای خود، نتوانست آسیب موثری به شهرهای موشکی ایران وارد کند و همه موشکهای ایران در وضعیت خوبی قرار دارند و اتفاقاً برخی از موشکهای با سطح تخریب بالا هنوز به کار گرفته نشدهاند؛ با این وضعیت، آغاز هر جنگ دیگری، به معنای تجربهی تخریب بالاتری در سرزمینهای اشغالی خواهد بود.
انتهای پیام/