پایگاه خبری خبر آنی، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: در مثنوی مولوی حکایتی است از مردی تشنه، که در پس دیواری بلند مانده و جوی آب آنسوی دیوار است و مرد نمیتواند به آن برسد:
بر لب جو بود دیواری بلند
بر سر دیوار تشنه دردمند
مانعش از آب آن دیوار بود
از پی آب او چو ماهی زار بود
مرد بیتاب ناگهان خشتی از دیوار میکند و پرتاب میکند به سوی جوی:
ناگهان انداخت او خشتی در آب
بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
چون خطاب یار شیرین لذیذ
مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ
از صفای بانگ آب آن ممتحن
گشت خشتانداز از آنجا خشتکن
وقتی مرد خشت از دیوار میکند و به درون آب میاندازد، صدای آب انگار جان تشنهاش را مست میکند. پس دوباره و دوباره این کار را تکرار میکند، تا آب به زبان میآید که: آی مرد! چکار میکنی؟ این خشت انداختن از دیوار و خشت زدن به من برای تو چه فایده دارد؟
آب میزد بانگ یعنی هی ترا
فایده چه زین زدن خشتی مرا؟
مرد پاسخ میدهد این کار برای من دو فایده دارد و به این جهت از آن دست بر نمیدارم:
تشنه گفت آبا! مرا دو فایدهست
من ازین صنعت ندارم هیچ دست
فایده اول سماع بانگ آب
کو بود مر تشنگان را چون رباب
بانگ او چون بانگ اسرافیل شد
مرده را زین زندگی تحویل شد
یا چو بانگ رعد ایام بهار،
باغ مییابد ازو چندین نگار
یا چو بر درویش ایام زکات
یا چو بر محبوس پیغام نجات
چون دم رحمان بود کان از یمن،
میرسد سوی محمد بی دهن
یا چو بوی احمد مرسل بود،
کان به عاصی در شفاعت میرسد
یا چو بوی یوسف خوب لطیف،
میزند بر جان یعقوب نحیف
فراوان مثال میآورد برای اینکه شنیدن صدای آب برای جان و لب تشنه او انگار بوی آرامش است و التهابش را کم میکند، و فایده دوم اینکه:
فایده دیگر که هر خشتی کزین
بر کنم، آیم سوی ماء معین
کز کمیِّ خشت دیوار بلند،
پستتر گردد به هر دفعه که کند
پستی دیوار قربی میشود،
فصل او درمان وصلی میبود
سجده آمد کندن خشت لزب
موجب قربی که واسجد واقترب
تا که این دیوار، عالیگَردَن است
مانع این سر فرود آوردن است
فایده دوم اینکه این دیوار بلند و مانع عظیم، با کندن هر خشت کوتاهتر میشود و رسیدن من به آب و آسایش آسانتر! در واقع مرد هم با شنیدن آب لذت میبرد و با شوق و نیروی بیشتری تلاش میکند، هم با برداشتن هر خشت دیوار را سستتر میبیند و کوتاهتر میکند و راهش برای رسیدن به آب هموارتر. مستی و شوق حاصل از شنیدن صدای آب توانش را افزایش میدهد و رسیدنش به آب را راحت تر میکند. این خاصیت عشق است.
هرکداممان در روزگار و زندگیمان دیوارهایی بلند داریم که برای رسیدن به آب، باید خشت به خشت و سنگ به سنگ آنها را کوتاه کنیم. روژه گارودی _یا آنطور که بعدها خود را معرفی کرد رجا گارودی_ هم چنین کاری کرد و خشت و سنگی بزرگ را از دیوار دروغ برای مردم جهان برداشت.
روژه گارودی (Roger Garaudy) فیلسوف، نویسنده، سیاستمدار و استاد دانشگاه فرانسوی بود که در سال ۱۹۱۳ در مارسی به دنیا آمد و در ۲۰۱۲ درگذشت. او در ابتدا عضو حزب کمونیست فرانسه بود و پس از جنگ جهانی دوم، علاوه بر نقشآفرینی سیاسی، به عنوان نماینده مجلس ملی و سناتور فعالیت داشت. روژه گارودی پس از سالها فعالیت فکری و سیاسی، در دهه ۱۹۸۰ به دین اسلام گروید و نام «رجاء» را برای خود انتخاب کرد.
گارودی از جمله روشنفکرانی است که آثار فراوانی در نقد تمدن غرب، مارکسیسم و نیز سیاستهای خاورمیانهای نگاشته است. آثار او همواره با واکنشهای گستردهای روبهرو بوده که در میان آنها به کتاب تاریخ یک ارتداد میپردازیم:
کتاب تاریخ یک ارتداد
کتاب «تاریخ یک ارتداد: اسطورههای بنیانگذار سیاست اسرائیل» (به فرانسوی: Les mythes fondateurs de la politique israélienne ) یکی از آثار شاخص گارودی است که توسط مجید شریف به فارسی ترجمه شده است. گارودی در این کتاب نگاهی انتقادی به ریشههای تاریخی و فکری شکلگیری سیاستهای اسرائیل دارد، و برخی مفاهیم و روایتهای رایج در تاریخ معاصر درباره صهیونیسم، صهیونیست سیاسی و شکست ناپذیری اسرائیل را به نقد میکشد. به اعتقاد گارودی، قرائت ایدئولوژیک و سیاسی از یک دین یا حادثه تاریخی (مانند هولوکاست) میتواند به ابزاری برای پیشبرد اهداف خاص سیاسی و برجسته سازی یک ملت یا گروه تبدیل شود، و خود همین روند، به گفته او، «ارتداد» است، یعنی انحراف از اصل دین به بنیاد سیاسی.
این کتاب به دلیل نگاه متفاوت و انتقادیاش به وقایع و سیاستهای اسرائیل و نیز دیدگاههای جنجالی گارودی در مورد برخی رویدادهای تاریخی، در زمان انتشار با واکنشهای تندی از سوی بسیاری از دولتها و احزاب مواجه شد و در کشور فرانسه و برخی دیگر از کشورها تحت محدودیتهای جدی قرار گرفت.
تاریخ یک ارتداد به چه میپردازد؟
گارودی «در تاریخ یک ارتداد» با تحلیلی انتقادی و جنجالی درباره ریشهها و اسطورههای سیاسی شکل دهنده سیاستهای اسرائیل، به چند محور بسیار مهم در تحلیل سیاست این رژیم میپردازد، او سیاستهای اسرائیل را مبتنی بر اسطورهها و روایتهای ایدئولوژیک میداند که با تحریف وقایع تاریخی و دینی پیش میرود. گارودی معتقد است که هولوکاست و یهودیت به ابزاری سیاسی تبدیل شدهاند تا سیاستهای اسرائیل را مشروعیت بخشند و هر گونه نقد به آنها را محدود یا ممنوع کنند.
وی به طور مشخص به این موضوع میپردازد که سیاست اسرائیل بر پایه نژادپرستی و تبعیض استوار است و به اشکال مختلف، سیاست نژادی و سرکوب را دنبال میکند. دیدگاه او در کتابش این است که سیاستهای اسرائیل بر پایه اسطورههای سیاسی و دینی تحریف شدهای (مانند افسانه نیل تا فرات، سرزمین موعود و…) بازسازی شدهاند که ماهیت نژادپرستانه و سیاسی دارند و اهداف و سیاستهای اسرائیل در این چارچوب شکل داده میشوند.
گارودی در این کتاب نه تنها به موضوع هولوکاست پرداخته، بلکه تمام ادعاهایی را که صهیونیستها به عنوان حق خود در سرزمین فلسطین مطرح میکردند، زیر سوال برده و درباره هرکدام به پژوهش پرداخته است. در واقع گارودی در بخش کوچکی از کتاب خود به مسئله هولوکاست اشاره میکند که تقریباً یکپنجم محتوای اثر را شامل میشود؛ در حالی که سایر فصلهای این کتاب متمرکز است بر بررسی و رد ادعاهای متعدد و بیپایه صهیونیستها. از نظر او صهیونیسم یک رویکرد استعماری است و با ارائه شواهد غیرقابل انکار تاریخی، توضیح داده که تئودور هرتسل، بنیانگذار این جریان، چنین عقیدهای داشته است و رهبران دیگر این گروه نیز از همین تفکر حمایت میکنند.

پشت سر او میتوان بنیامین نتانیاهوی جوان را دید
گارودی با صراحت پرده از ارتباط برخی صهیونیستها با گروههای وابسته به نازیها برداشت و نشان داد که اسحاق شامیر، یکی از نخستوزیران رژیم صهیونیستی، چگونه با دامن زدن به فعالیتهای نازیها در آلمان سعی داشت رعب و وحشت ایجاد کرده و یهودیان را به مهاجرت و سکونت در فلسطین وادار کند.
همچنین او با ارائه دادهها و آمارهای دقیق، دروغ بودن گزاره «سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین» را که گلدا مایر به دفعات آن را مطرح کرده بود، اثبات نمود. گارودی تأکید داشت که این ادعا تنها از روی خودبرتربینی و تحریف واقعیت مطرح شده، چراکه فلسطین برای قرنها محل زندگی مسالمتآمیز ادیان الهی بوده و در زمان هجوم صهیونیستها، نقش مهمی در اقتصاد منطقه ایفا میکرده است.

در بخش دیگری از کتاب، گارودی موضوع دادگاه نورنبرگ و محاکمه سران نازی را مورد نقد قرار میدهد. به باور او، این دادگاه بیش از آنکه یک فرآیند عادلانه باشد، به مثابه یک نمایش سیاسی طراحی شده بود تا منافع حامیان آن تأمین شود. او به ماده ۲۲ قانون دادگاه نورنبرگ اشاره کرد که بیان میکند: «دادگاه برای امور مشهور نیازی به ارائه دلیل نخواهد داشت.»
گارودی معتقد بود هولوکاست و نسلکشی یهودیان و ارقام اعلام شده از سوی صهیونیستها صحیح نیست و در دادگاه هم دقیقاً بر پایه چنین جمله فوق ثابت شده است، امری که با تکرار و اغراق سعی در راست نشان دادن آن کردهاند به طوری که جزو شواهد قطعی دادگاه قلمداد میشود. با این حال، گارودی بر این باور بود که رنج یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم غیرقابل انکار است، اما این درد و مصیبت نباید به عنوان موضوعی متمایز از سایر ملتها جلوه داده شود و دستمایه اشغال و نسلکشی باشد. او تأکید داشت که بزرگنمایی رقم ۶ میلیون کشته یهودی و اتاقهای گاز و کورههای آدم سوزی و کارگاههای صابونسازی و… نباید موجب فراموشی ۳۰ میلیون کشته از نژاد اسلاو و میلیونها کشته دیگر شود که همگی قربانی جنگ جهانی بودند.
دادگاهی برای شکننده هیبت ابلیس دروغ
طبعاً در فضای سیاسی غرب که توسط صهیونیستها به طور مداوم زیر فشار کشتار یهودیان طی جنگهای جهانی قرار داشتند و هرگونه اعتراضی به عملکرد صهیونیستها را با برچسب یهودی ستیزی معادل جرمی نابخشودنی قلمداد میکردند؛ کتاب گارودی به شدت برانگیزاننده بود. پژوهشهای گارودی و مواضعش در این زمینه باعث شد تحت تعقیب قرار گیرد و متحمل فشارهای زیادی شود.
در سال ۱۹۹۸ (۱۳۷۷ شمسی)، روژه گارودی به دلیل انکار هولوکاست و افترای نژادی در کتابش؛ در دادگاهی در فرانسه محاکمه و به پرداخت ۱۲۰٬۰۰۰ فرانک (معادل ۴۰٬۰۰۰ دلار) جریمه محکوم شد. این محاکمه و مواضع گارودی، او را به چهرهای محبوب در میان مخالفان اسرائیل تبدیل کرد. در دادگاه یک تیم حقوقی به رهبری فاروق ابو عیسی، وکیل سودانی، از گارودی در این محاکمه دفاع کرد. اما محکومیت او باعث افزایش محبوبیتش در جهان اسلام شد، چرا که بسیاری از کشورهای اسلامی، اسرائیل را غاصب میدانستند.
تاریخ یک ارتداد همانقدر که در غرب مورد هجوم بود و سانسور میشد _ گارودی که سانسور کتابش را توطئه صهیونیستی میدانست _ در کشورهای عربی و ایران محبوب شد و به سرعت به عربی و فارسی ترجمه شد. پس از این رویداد، گارودی به چندین کشور مسلمان، از جمله ایران، سفر کرد و مورد استقبال قرار گرفت. او در ایران با سید محمد خاتمی (رئیس جمهور وقت) و آیت الله مصباح یزدی دیدار کرد و درباره پذیرفتن دین اسلام و باور خود صحبت کرد. آیت الله خامنهای نیز در سال ۱۳۷۹ با اشاره به محاکمه گارودی، گفت: «شما کجا دیدهاید کسی بتواند در غرب علیه صهیونیسم حرفی بزند؟»
او که سالهای پایانی عمرش را در کنار همسرش سلما فاروقی در کوردوبا زندگی و درباره ادیان تحقیق میکرد، سرانجام چهارشنبه ١٣ ژوئن ۲۰۱۲ – ٢٤ خرداد ۱۳۹۱- در ٩٨ سالگی، در منزل خود در حومه پاریس درگذشت.
گارودی، با پژوهشی ده ساله و نوشتن تاریخ یک ارتداد، خشتی بزرگ از دیوار دروغ رژیم صهیونیستی کند و مردم جهان را به آب شیرین حقیقت نزدیکتر کرد. این کار شجاعت و توانی میخواهد که از انسانهایی آزاده و عاشق و تشنه حقیقت که از دنیا و وجود خاکی خود چشم میپوشند برمیآید. به قول مولوی:
سجده نتوان کرد بر آب حیات
تا نیابم زین تن خاکی نجات
بر سر دیوار هر کو تشنهتر،
زودتر بر میکند خشت و مدر
هر که عاشقتر بود بر بانگ آب
او کلوخ زفتتر کند از حجاب.