به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی، 27 مرداد سالروز فوت مرحوم پرویز کردوانی پدر کویرشناسی ایران است؛ کسی که درباره ظرفیتها و معضلات مرتبط با محیطزیست ایران ازجمله خشکسالی و کمآبی و کشاورزی نظرات خاص و متعددی داشت.
این روزها که وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه در کنار کمبود شدید منابع آبی در ایران، تقریباً به مسئله مورد بحث تمام جامعه قرار گرفته است و بازخوانی نظرات و پیشبینی مرحوم کردوانی درباره سرنوشت دریاچه ارومیه که به گفته مسئولان احتمالا آخرین نفسهای حیات را میکشد، خالی از لطف نیست.
شاید نشانههای آغاز بحران کمآبی دریاچه ارومیه و هشدارهای اولیه درباره لزوم مداخله برای مدیریت منابع آب، به اواسط دهه 1370 شمسی بازگردد. در آن سالها، میزان بارندگی سالانه نسبت به میانگین بلندمدت کاهش محسوسی داشت و در کنار آن، طرحهای متعدد توسعه کشاورزی و حفر گسترده چاهها منجر به جهش در مصرف آب زیرزمینی حوضه شد. همچنین، اجرای دهها سد بزرگ و کوچک بر رودخانههای تأمینکننده آب دریاچه، نظیر زرینهرود و سیمینهرود، از اواسط همین دهه آغاز شد و به شکل محسوسی از ورودی آب طبیعی به دریاچه کاست.
اما اوج تشدید بحران و نمایان شدن خسارات جدی، به اوایل دهه 1380 شمسی بازمیگردد. بنا بر آمار شرکت مدیریت منابع آب ایران، حجم آب دریاچه ارومیه از حدود 30 میلیارد مترمکعب در سال 1374 به کمتر از 5 میلیارد مترمکعب در سال 1393 رسید و سطح آب دریاچه طی حدود 20 سال بالغ بر 5 متر کاهش پیدا کرد. این کاهش شدید باعث شد وسعت آبی دریاچه از بیش از 5000 کیلومتر مربع به کمتر از 2000 کیلومتر مربع برسد و شوری آب هم تا حدود 400 گرم در لیتر افزایش یابد در حالی که حد نرمال غلظت 180 تا 220 گرم در لیتر اعلام شده است.
همه این تحولات در حالی مقابل چشم همه رخ داد که کردوانی که از او با نام «پدر علم کویرشناسی ایران» یاد میشود از ابتدای دهه شصت و زمانی که شاید نهتنها خشکی کامل دریاچه ارومیه، بلکه حتی ایجاد بحران کمآبی در آن قابل تصور نبود، پیشبینی کرده بود که مرگ دریاچه ارومیه قطعی است و باید به فکر مدیریت این پهنه وسیع، پس از مرگ آن بود.
کردوانی در گفته ها و آثار مکتوب خود تأکید کرده بود که تداوم برداشت بیرویه از منابع آب سطحی و زیرزمینی و گسترش بیبرنامه کشاورزی، میتواند سرانجام به خشک شدن کامل دریاچه منجر شود.
او ضمن اشاره به نوسانات طبیعی سطح آب در گذشته، این بار بحران را اساساً نتیجه دخالتهای انسانی و فقدان مدیریت جامع منابع آب میدانست و بارها، از طریق مقالات، رسانهها و سخنرانیها، هشدار داده بود که فقدان اقدام مؤثر میتواند به تبدیل شدن بستر دریاچه به کانون بحران زیستمحیطی و اقتصادی منجر شود.
کردوانی سال 93 در گفتوگو با خبرآنی: احیای دریاچه ارومیه غیرممکن است/راهکار دادم اما توجه نشد
کردوانی مهرماه 93 در گفتوگو با پایگاه خبری خبرآنی گفته بود: درباره مخاطرات خشکسالی و راهکارهای جلوگیری از مشکلات ناشی از آن توضیح داده بودم، اما توجهی نشد. درباره راههای مقابله با خشکسالی و چگونگی تغییر آب و هوا مطلب نوشتم و حرفم نهایتاً ثابت شد.
درباره دریاچه ارومیه باید بگویم که همه یک طرف هستند و من یک طرف دیگر، چراکه همه میگویند دریاچه ارومیه قابل احیا است ولی بنده این موضوع را قبول ندارم، من میگویم امکان ندارد این دریاچه را بتوان احیا کرد.
حوزه تخصصی من اکولوژی است و من به شما میگویم که تا 20 سال دیگر اصلاً کویر هم در ایران وجود نخواهد داشت؛ کویر با بیابان فرق دارد و اینکه مدیر منابع طبیعی هنوز تفاوت این دو را نمیداند و آنها را باهم اشتباه میگیرد جای تأمل دارد.
کسانی که آب در دریاچه ارومیه میریزند، خائن هستند چراکه این دریاچه نمکزار است. این دریاچه حوزه آبریز است. این دریاچه ریزگرد ندارد چون بلور نمک است و به هشت دلیل باید این نمک را برداشت کرد.
کردوانی، پاییز 1393: دریاچه ارومیه تا سال 1405 هم قابل احیا نیست!
کردوانی همچنین پاییز 1393 در یک نشست خبری درنمایشگاه مطبوعات گفته بود: دریاچه ارومیه فوت شده است و قابل احیا نیست.
او با تأکید بر اینکه میتوانیم از نمک دریاچه ارومیه استفاده درست کنیم گفت: برخی طرفداران افراطی محیط زیست متوجه نیستند که چاههای اطراف دریاچه در حال شور شدن است، افزود: درست است 50 سانت آب دریاچه ارومیه بالا آمده است اما باید بگویم دریاچه ارومیه احیا نخواهد شد و انتقال آب «زاب صغیر« نیز فایده ندارد، چرا که نباید آب به دریاچه بریزند، دریاچه ارومیه به نوعی دچار اسهال شده است. (احتمالا اشاره به نظرش مبنی بر اینکه با وجود چاههای عمیق، عمده آب ورودی به دریاچه، همراه با نمک از آن خارج شده و وارد چاهها میشود). دریاچه ارومیه تا 12سال دیگر هم احیا نخواهد شد و اگر هم اصراری هست، ابتدا باید نمک دریاچه را جمع کنند و بعد به فکر احیاء آن باشند.
دریاچه ارومیه فقط باید به پارک تبدیل شود؛ به فکر درآمدزایی از نمک دریاچه باشید
کردوانی با بیان اینکه نمک دریاچه ارومیه به دلیل شکل بلوری و کریستالی آن به ریزگرد تبدیل نمیشود، درباره استفاده از این نمک گفت: میتوان از این نمک برای خمیر دندان بهعنوان مواد اولیه استفاده کرد. با درآمدزایی حاصل از برداشت نمک از دریاچه ارومیه میتوان به اقتصاد کمک کرد. هرروز دهها میلیون تن برای چاه نفت نمک لازم است، چرا از نمک دریاچه ارومیه استفاده نمیکنند، وقتی دوسوم نمک ایران مربوط به این دریاچه است؟
او نهایتاً راهکار خود درباره وضعیت دریاچه ارومیه را اینگونه تشریح کرد: ابتدا باید نمک را جمعآوری کنند و بعد با ایجاد پوشش گیاهی مناسب، برخی حیوانات مانند آهو را در آنجا پرورش داد. دریاچه ارومیه میتواند بهعنوان پارک گیاهی و حیوانی محسوب شود و برای اطراف آن نیز کشاورزان میتوانند محصولاتی مثل پسته بکارند و با آبیاری قطرهای چنین کشتی داشته باشند.
کردوانی سال 96 به خبرآنلاین: با یک سال مداوم باران هم وضع درست نمیشود
او همچنین در سال 96 در گفتوگو با خبرآنلاین گفته بوده: ما 2 نوع خشکسالی داریم، یکی اقلیمی یکی آبی، ما هر دوی اینها را داریم ولی بیشتر درگیر دومی هستیم. یعنی منابع آب کم شده که علتش کاهش بارندگی نیست بلکه افراط ما است. یعنی اگر در تهران هزار میلیمتر هم باران بیاید ما باز کمبود آب داریم چون ساخت و ساز در آن افزایش پیدا کرده. پس به طور کلی خشکسالی اقلیمی بهانه است. خشکسالی آبی یعنی ولخرج هستیم. به همین دلیل است که اگر یک سال هم باران بیاید ما وضعمان خوب نمیشود، چون چاههای ما پایین رفتند و سدهای ما هم قابلیت ذخیره آب ندارند.
انقلاب که شد گفتند اول کشاورزی را توسعه دهیم که خودکفا شویم، بعد هم گفتند صنعت خوب است، بعد باز هم گفتند نه و به سمت صنایع بزرگ مثل فولاد رفتند، کشورهای خارجی که اینکار را میکردند کنار دریا بودند، اصلا نمیفهمند که آب نیست. بعد بهانه هم میآورند که خشکسالی وجود دارد، علت این اتفاقات خشکسالی نیست بلکه علتش افراط است و حتی برنامههای الان دولت هم وضعیت را روز به روز بدتر میکند.
چاههای عمیق همه چیز را نابود کرد
همین وزارت آب و برق و وزارت نیرو با کمک نمایندههای مجلس از 3 تکنولوژی مختلف استفاده کردند تا آب را به شکل کافی در اختیار مردم قرار دهند؛ یکی چاههای عمیق و نیمه عمیق بود. کشاورز، مشممند، مشحسن چه میدانست چاه چیست؟ توسط چاه مردم هرچقدر دلشان میخواست آب برمیداشتند، قنات چنین اجازهای را به مردم نمیداد.
بعد از نیمه عمیق، چاه عمیق ساخته شد که همه چیز را نابود کرد، این چاه را ساختند و به مردم گفتند بروید توسعه بدهید همه هم از این خوشحال بودند. الان فرض کنید میخواهید دستتان را وارد جیب یکی کنید و خوراکی بردارید اگر دستتان را ته ببرید میتوانید همهی خوراکی را ببرید. با قنات که هیچ با چاه نیمه عمیق هم نمیشد همهی آب را برد، این روند ساخت چاههای عمیق انقدر ادامه پیدا کرد که الان وضعیت ما به این شکل است. این کار را وزارت نیرو انجام داد، مردم که نمیدانستند چاه عمیق چیست.
50 سال دیگر نه آب سطحی داریم نه آب زیرزمینی
بیچاره کسی که 50 سال دیگر به دنیا بیاید، تا آن زمان دیگر نه آب سطحی داریم، نه آب زیرزمینی. البته این اتفاق شاید زودتر هم بیفتد. چراکه در حوزه آب زیرزمینی حداقل فاصله 2 چاه باید 1 کیلومتر باشد، اگر در یک لیوان بهجای یک نی، 3 نی قرار دهیم آب بیشتری نمیگیریم فقط زودتر آن منبع آب را از بین میبریم. وزارت نیرو هم که دارد میگوید چاه بزنید، اتفاقی که باعث شده دشت تهران هم 36 سانتیمتر نشست پیدا کند.
احیای تالابها هم غیرممکن شده است
امکان ندارد تالابها احیا شوند، اگر هم میگویند تالابی احیا شده اشتباه است. دارند آب نیشکر که پر از فاضلاب است را وارد این تالاب میکنند. یا مثلا میگویند باتلاق گاوخونی را زایندهرود خشک کرد نه این باتلاق را سوء مدیریت خشک کرد. اتفاقا اگر سد میساختند اوضاع بهتر بود.
من بارها دیدم این باتلاق خشکشده، اگر سد میساختند و میزان مشخصی آب را برای باتلاق باز میکردند، میزانی هم میدادند شهر توسعه پایدار به وجود میآمد. یعنی هم باتلاق داشتیم، هم کشاورزی، هم صنعت و هم شهر. اما این کار را نکردند و دیگر آب نداریم. این هم باعث میشود گردوخاک از باتلاق بلند شود. بعد از آن هم دیگر آبی نیست، اگر هم باشد آب آلوده است.
تمام آب انتقالی به دریاچه ارومیه، وارد چاههای عمیق میشود
کردوانی سال 1394 در جمع کارکنان سازمان مدیریت و برنامهریزی حاضر شد و گفت: دیگر امکان ندارد دریاچه ارومیه احیا شود، هر چقدر آب به دریاچه ارومیه ریخته شود به چاه میرود و دیگر محال است این دریاچه احیا شود.
دلیل خشکشدن زایندهرود نیز همین است، زایندهرود را چاه خشک کرد و این رود نیز مانند دریاچه ارومیه محال است که احیا شود زیرا زمینها به دنبال عمیقترشدن چاهها نشست کرده است یا در بهشت زهرا در گذشته وقتی حفاری صورت میگرفت، آب فوران میکرد اما درحالحاضر به دلیل حفاری بیرویه چاه، زمین در آن منطقه نشست کرده است یا حفر چاه عمیق به دلیل وجود نیروگاههای اطراف فامنین و کبودرآهنگ سبب شده تا آب چاه کل روستاهای اطراف خشک شود و به دنبال آن زمینها نشست کند. امروزه شاهد هستیم که زمین نشست میکند یا پلها کج میشود که به دنبال آن لوله آب و گاز میشکند؛ اما هیچکسی نمیداند علت آن چیست. باید گفت علت آن برداشت بیرویه از آب زیرزمینی و حفر چاههای عمیق است.
هشدار درباره راهاندازی قطار سریعالسیر تهران_مشهد
کردوانی با هشدار درباره راهاندازی قطار سریعالسیر تهران_مشهد گفته بود: مسئولان نباید اجازه دهند چنین طرحی اجرائی شود زیرا مسیر این قطار با سرعت 300 کیلومتر از گرمسار، سمنان و شاهرود میگذرد، درصورتیکه در این مسیر هر لحظه امکان نشست زمین وجود دارد. یکی از دلایل آن، حفر چاههای عمیق و برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی است. متأسفانه به دلیل بیتوجهیها در سالهای گذشته، شاهد عمیقترشدن چاهها و تشدید ریزگردها و نشست زمینها بودهایم یا از سوی دیگر در گذشته جنگلهای مصنوعی احداث کردهاند که اکنون همان جنگلها به دلیل بیآبی در حال خشکشدن هستند.
کردوانی: اکثر چاههای غیرمجاز و مخرب اطراف دریاچه ارومیه زمان مسئولیت کلانتری حفر شد
شهریور 1395 نیز پس از اینکه عیسی کلانتری مشاور رئیسجمهور و دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه در مراسم امضای اسناد فائو در پروژه دریاچه ارومیه با تأکید، از قطعی بودن احیای دریاچه ارومیه درباره مفاد این اسناد گفته بود، مرحوم کردوانی با ابراز تأسف از سوءاستفاده از احساسات جامعه به منظور جذب اعتبار داخلی و خارجی اینگونه به اظهارات کلانتری واکنش نشان داد: اکثر چاههای غیرمجاز و مخرب اطراف دریاچه ارومیه در دهههای 60 و 70 در زمان وزارت چندین ساله آقای کلانتری در وزارت کشاورزی، که اتفاقاً اکنون، دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه هستند، حفر شد و کار را به جایی رساند که وزارت نیرو در همایشی اعلام کرد از سال 70 جریان آب در دریاچه ارومیه برعکس شده است و حالا امروز، آقای کلانتری چاههایی را که در زمان وزارت خودشان حفر شده بود مسدود میکند.
او ادامه داده بود که عمق دریاچه ارومیه در عمیقترین نقطه به 16 متر میرسد در حالی که عمق چاههای حفر شده در اطراف آن به مراتب بیشتر است و به بیش از 100 متر هم میرسد که همین موضوع سبب شده، طبق قانون ظروف مرتبط، آب دریاچه به سمت چاهها جریان پیدا کند که نتیجه آن، شور شدن آب چاههاست. بنابراین هر چه آب در دریاچه ارومیه بریزیم، وارد این چاهها میشود و نهایتاً به شورتر شدن آب شیرین اطراف دریاچه ارومیه میانجامد.
عیسی کلانتری آن سال گفته بود مبلغ کمک فائو در این اسناد 3 میلیون و 800 هزار دلار و مدت اجرای پروژه 4 سال تعیین شده است و دریاچه ارومیه تا سال 1402 به وسعت چهار هزار و 200 کیلومتر با حدود 15 میلیارد مترمکعب آب خواهد رسید که لازمه آن تداوم روند احیای و سرمایهگذاریهاست.
مدیرکل محیطزیست آذربایجان غربی سال 1404: نیمه شمالی دریاچه فقط 4 سانتیمتر آب دارد
این اظهارات کلانتری در حالی است که الان که در سال 1404 و 2 سال پس از افق اعلام شده توسط او هستیم، وسعت دریاچه ارومیه به گفته حجت جباری مدیرکل حفاظت محیط زیست استان آذربایجان غربی در چنین شرایطی قرار دارد: در بخش شمالی دریاچه که حدوداً نیمی از مساحت دریاچه است، آب بسیار کمی در مساحت 100 کیلومترمربع باقی مانده است؛ شاید فقط لایهای بهضخامت چهار یا پنج سانتیمتر که در واقع میتوان گفت دیگر آبی وجود ندارد،این برای نخستینبار است که احتمال میدهیم طی پنج یا شش روز آینده، بخش شمالی دریاچه بهطور کامل خشک شود،البته از نظر محیطزیستی، همین الآن هم فقط یک لایه بسیار نازک و پراکنده در شمال باقی مانده است و بهسختی میتوان گفت آبی وجود دارد، فعلاً در این عرصه وضعیت بحرانی است و از نظر اکولوژیکی باید آن را خشکشده در نظر بگیریم.
جباری گفت: در جنوب دریاچه نیز حدود 600 تا 700 کیلومتر از مساحت دریاچه بهعمق حدود 15 تا 20 سانتیمتر آب باقی مانده است کهبا ادامه این روند، تا پایان تابستان احتمال خشکشدن کامل آن هم وجود دارد که بهمعنی خشکی کامل و 100درصدی دریاچه ارومیه خواهد بود،البته هنوز به آن مرحله نرسیدهایم، ولی نزدیک هستیم.
تمام این آمار یعنی درباره نتیجه هدفگذاری و افق پیشبینی شده آقای کلانتری برای آینده دریاچه ارومیه با وسعت بیش از چهار هزار کیلومتر مربعی و حجم آب 15میلیارد مترمکعبی میتوان گفت: تقریباً هیچ!
نکته قابل تأمل این است که جدای از پیشبینی 40سال پیش مرحوم کردوانی درباره دریاچه ارومیه، از وضعیت ترسیمشده ایران در دهه 90 تاکنون نیز یک دهه گذشته و همانطور که شاهد بودهایم، در کنار وضعیت دریاچه ارومیه برخی از پیشبینیهای وی در حال حاضر محقق شده یا در حال تحقق است.
به عنوان مثال در کنار وضعیت اسفناک برخی از تالابهای کشور، فرونشست زمین چه در عرصههای غیرشهری و چه در عرصههای شهری خود را نشان داده و به سرعت در حال گسترش و تعمیق است. مثلاً در استان اصفهان، سال گذشته آمار وحشتناکی از دربرگیری فرونشست زمین اعلام شد که عمق این بحران را نشان میداد و قطعاً این وضعیت تاکنون بدتر هم شده است.
علی بیتاللهی رئیس بخش زلزلهشناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه و مسکن شهرسازی وزارت راه و شهرسازی، آبان 1403 آماری عجیب و قابل تأمل از وضعیت ساختمانها، بناها و تأسیسات شهری در معرض فرونشست اصفهان ارائه کرد.
او به خبرنگار خبرآنی گفته بود که مساحت بافتهای فرسوده در شهر اصفهانکه در زون فرونشستی قرار دارند، از تمام شهرهای ایران بیشتر است. حدود 1652 هکتار از بافتهای فرسوده این شهر در معرض خطر فرونشست است.
وی همچنینآمار ساختمانها، بناها و تأسیسات شهری در معرض خطر فرونشست را اینگونه تشریح کرده بود: حدود 9 ایستگاه آتشنشانی، 274 فلکه آتشنشانی، 328 مسجد، 37 کتابخانه، 3 بیمارستان، 8 پمپ گاز ، 258 مدرسه ، 19 مرکز فرهنگی، 14 مرکز گردشگری، 171 مرکز آموزشی اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی، 77 مرکز دولتی، 36 مرکز صنعتی، 118 مرکز پزشکی درمانی، 14 مخزن سوخت، 9374 پل و یک میلیون و 242 هزار نفر جمعیت در پهنه خطر فرونشست زمین در اصفهان هستند و به طور مثال در مناطق 8 و 10، 380 هزار واحد مسکونی در زون خطر فرونشست قرار گرفتهاند.
به گفته بیتاللهی نمونه شکافهای فرونشستی در اطراف فرودگاه اصفهان و حتی چمن ورزشگاه تازه تاسیس نقش جهان گزارش شده است.
بیش از 40سال از پیشبینی، هشدار و استدلالهای مکرر و متعدد پروفسور کردوانی درباره خشکی قطعی دریاچه ارومیه گذشت. در این چند دهه نیز به گفته خودش هیچ کس توجهی به حرفها و استدلالهایش نکرد. اما این روزها که وضعیت دریاچه ارومیه به بحرانیترین وضعیت تاریخ حیاتش رسیده و حتی به گفته برخی الان حال احتضار دریاچه را مشاهده می کنیم، باید از مخالفان چند دههای کردوانی پرسید کدام نظر به واقعیت نزدیکتر شد؟ احیا و تثبیت حیات دریاچه ارومیه یا مرگ آن؟
در تمام این چند دهه که هشدارهای داخلی و خارجی آغاز شده بود، دریاچه ارومیه وضعیت پیکری را داشت که به سرطانی دردناک مبتلا شده، مسئولان و نهادهایی هم که مسئول حفظ سلامت این پیکره را برعهده داشتند، اقداماتی را به کار گرفتند که اگر هم همه آنها را خیرخواهانه و عالمانه بدانیم، این اشکال به آن وارد است که هیچ احتمالی برای مرگ این بیمار سرطانی در نظر نگرفتند و انبوهی از بودجهها و امکانات را صرف زنده نگه داشتن آن کردند، در حالی که اگر حتی نه به جای این اقدامات بلکه در کنار آنها، نیم نگاهی به این سوی ماجرا داشتند و خود را در این بازه بیش از 40سال برای مرگ دریاچه ارومیه و راهکارهای کاهش خطرات پس از آن آماده میکردند، شاید الان سالهای زیادی بود که اساساً زنده و مرده دریاچه ارومیه برای ایران و ایرانی مسئله نبود و نیاز نبود بدون هیچ برنامه مشخصی، صرفاً قطره آبی بر لب جسم در حال جان دادن آن بریزیم و به امید شفای آن دست به دعا برداشته باشیم.
انتهای پیام/