به گزارش سرویسخبری مهر، مهران امیرحسینی مدرس دانشگاه، عضو هیأت مدیره شرکت سرمایه گذاری ایرانگردی وجهانگردی در یادداشتی نوشت: در سپهر سیاستهای کلان، هنگامی که امنیت ملی با تهدیدات خارجی مواجه میشود، نخستین قربانیان، صنایعی هستند که حیاتشان به آرامش روانی جامعه، ثبات ساختاری و اعتماد عمومی گره خورده است. گردشگری، بهعنوان صنعتی چندوجهی که در تقاطع اقتصاد، روانشناسی اجتماعی و مدیریت بحران قرار دارد، همواره در خط مقدم تأثیرپذیری از ناآرامیهاست. رویدادهای اخیر در مناسبات ایران و رژیم صهیونیستی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. اگرچه درگیریها مستقیم به ظاهر پایان یافته، اما پیامدهای روانی آن، موجی از بیثباتی ذهنی را در لایههای مختلف جامعه ایجاد کرد؛ تأثیری که اکنون بهوضوح در رکود بیسابقه صنعت گردشگری داخلی مشهود است.
سقوط تدریجی تقاضا: از تعلیق تا انجماد
در چنین شرایطی، کاهش تقاضا برای سفر نه یک فروپاشی ناگهانی، بلکه فرآیندی تدریجی و چندمرحلهای است. در گام نخست، برنامههای سفر اختیاری به تعویق میافتند. در مرحله بعد، حتی سفرهای ضروری نیز تحت تأثیر جو روانی ناامن قرار میگیرند. سرانجام، زیرساختهای صنعت گردشگری—از هتلها و آژانسهای مسافرتی تا شرکتهای حملونقل—با انباشت ظرفیت خالی، بدهیهای معوق و عدم اطمینان به آینده مواجه میشوند. اکنون دقیقاً در همین نقطه قرار داریم: تقاضا در انتظار بازگشت آرامش روانی، و عرضه در انتظار حمایتهای ساختاری.
درسهای ناکامِ گذشته: از کرونا تا بحران ژئوپلیتیک
این نخستین باری نیست که صنعت گردشگری ایران با چنین شوک عمیقی روبهرو میشود. همهگیری کرونا نمادی بارز از یک بحران مزمن بود که با تعطیلی دو ساله سفرها، بنگاههای بسیاری را به ورطه ورشکستگی کشاند. اما آنچه این تجربه را تلختر کرد، پاسخ ناکارآمد سیاستگذاران بود: اقداماتی دیرهنگام، جزیرهای و فاقد چشمانداز بلندمدت. ما نه تنها نتوانستیم از فرصت رکود ناخواسته کرونا برای نوسازی زیرساختها یا بازاندیشی مدلهای توسعه گردشگری استفاده کنیم، بلکه با کوچکترین تلنگری—این بار از جنس تنشهای ژئوپلیتیک—دوباره همان زخمهای کهنه سر باز کردند.
ریشه بحران: فروپاشی ذهنی امنیت پایدار
مسئله کلیدی این است که بحران کنونی نه ناشی از تخریب فیزیکی جاذبههای گردشگری، بلکه محصول فرسایش اعتماد عمومی به ثبات ملی است. در ذهنیت جامعه، سفر—حتی به مقاصد کمخطر—تبدیل به عملی پرریسک شده است. خانوارها، بهویژه در طبقه متوسط، درگیر مدیریت منابع مالی، کاهش هزینههای غیرضروری و اولویتدهی به نیازهای معیشتی هستند. در چنین فضایی، گردشگری نه یک انتخاب، بلکه یک رفتار اجتماعیِ قابل تعویق تلقی میشود.
راهحل: از احیای خرد تا تابآوری کلان
با این حال، تجربههای پیشین هرچند محدود نشان میدهد که راههای برونرفت وجود دارد. در دوران کرونا، محرک اصلی بازگشت تدریجی سفرها، نه تبلیغات پرهزینه یا تورهای لوکس، بلکه اقبال به سفرهای کوتاه، سلامتمحور و خانوادگی بود؛ الگویی که بر پایه امنیت روانی، مقرونبهصرفگی و پیوند با طبیعت استوار شد. امروز نیز بازیابی اعتماد عمومی باید از همین مسیر آغاز شود:
۱. بازتعریف سفر بهمثابه نیاز روانی: گردشگری باید در گفتمان عمومی نه بهعنوان کالایی لوکس، بلکه بهعنوان ابزاری برای ترمیم فرسودگی ذهنی جامعه معرفی شود.
۲. طراحی بستههای امن و کمهزینه: ایجاد ترکیبی از جاذبههای طبیعی، زیارتی و فرهنگی با تأکید بر کاهش ریسکپذیری و افزایش ارزش تجربه سفر.
۳. احیای هویت ایرانی سفر: بازگشت به مفاهیمی چون مهماننوازی، آرامش و طبیعتگرایی نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت راهبردی برای تفکیک فضای واقعی سفر از هیاهوی رسانهای است.
نقش دولت: از حمایت مقطعی تا سرمایهگذاری راهبردی
اما هیچیک از این راهکارها بدون مداخله هوشمندانه دولت به ثمر نمیرسد. حمایت از گردشگری باید از سطح یارانههای مقطعی فراتر رفته و به سرمایهگذاری در تابآوری ملی ارتقا یابد. چهار محور کلیدی این اقدام عبارتند از:
اعطای تسهیلات هدفمند به بخش خصوصی برای نوسازی زیرساختها در مناطق امن.
خرید خدمات از فعالان صنعت گردشگری بهمنظور حفظ چرخه اقتصادی این بخش.
بازسازی تصویر ایران بهعنوان مقصدی امن و جذاب در رسانههای داخلی و بینالمللی.
تلفیق سیاستهای گردشگری با برنامههای انسجام اجتماعی و تقویت هویت ملی.
گردشگری بهمثابه دماسنج امید اجتماعی