گروه سیاسیپایگاه خبری خبرآنی- دونالد ترامپ، بهعنوان یکی از بحثبرانگیزترین شخصیتهای سیاسی جهان، فردی است که بسیاری از تحلیلگران او را با ویژگیهای خودمحور و خودشیفته توصیف میکنند. تبلیغ فروش عطر شخصی، سودای کسب جایزه صلح نوبل و درخواست برای تراشیدن تمثالش روی یادبود کوه راشمور آمریکا که به خاطر مجسمههای حکاکیشده 4 رئیسجمهور پیشین ایالات متحده مشهور است، جدیدترین اقدامات او برای هرچه قویتر کردن تصویر فرعونگونه از خود است. این ویژگیها نهتنها در رفتارهای شخصی او، بلکه در تصمیمگیریهای سیاسی و سیاست خارجیاش نیز بهوضوح دیده میشود. خودمحوری او به معنای باور عمیق به برتری خود و نیاز شدید به تحسین و توجه دیگران است.
این خصوصیت باعث شده تا او در روابط بینالمللی به دنبال تأیید و تمجید از سوی رهبران دیگر کشورها باشد و در عین حال، به شدت نسبت به انتقاد، حساسیت نشان دهد.
انتقادات ایلان ماسک بعد از خروج از دولت باعث شد تا ترامپ روز گذشته در پاسخ به سؤالی که آیا ممکن است او ایلان ماسک را از ایالات متحده اخراج کند، بگوید: «باید بررسی کنیم. ممکن است مجبور شویم DOGE (وزارت بهرهوری دولت که ماسک ریاست آن را چند ماه بر عهده داشت) را سراغ ایلان ماسک بفرستیم، این هیولایی است که ممکن است برگردد و ایلان را بخورد.»
ترامپ از هر فرصتی برای بزرگنمایی تواناییهایش استفاده کرده و کوچکترین نقدها را بهعنوان حملهای شخصی تلقی میکند. این رفتار در صحنه سیاست جهانی به شکل تصمیمگیریهای ناگهانی، جنجالآفرینی در شبکههای اجتماعی و بیاعتنایی به هنجارهای دیپلماتیک بروز پیدا کرده است.
خودمحوری و خودشیفتگی دونالد ترامپ تأثیر عمیقی بر سیاست خارجی او داشته است. او با باور به برتری خود و آمریکا، از چندجانبهگرایی دوری میکند و با وضع تعرفههای چند ده درصدی همه متحدان تاریخی را علیه خود میشوراند.
این خودمحوری باعث شده تا بسیاری از رهبران جهان به این نتیجه برسند که برای پیشبرد منافع خود، باید به تمجید و چاپلوسی از او روی بیاورند تا بتوانند از گزند ترامپ در امان بمانند.
تمجید از استکبار که امروز ترامپ تمثال واقعی آن است اما چیزی است که ایران زیر بار آن نمیرود و اگر نیاز باشد سیلی سنگین به سبک «العدید» و «عین الاسد» را روانه صورت آمریکای بزرگنماییشده ترامپ میکند. همین هم باعث سردرگمی هرچه بیشتر رئیسجمهور یا به تعبیر بهتر «نماد استکبار آمریکا» شده است.
چاپلوسی برای فرعون
اخیراً در اجلاس ناتو، دبیرکل هلندی آن، ترامپ را «پدر» خطاب قرار داد و کمپین تبلیغاتی ترامپ نیز بلافاصله در آمریکا شروع به چاپ تیشرتهایی با طرح «dady» کرد اما چند ساعت پس از اجلاس، ویدئویی منتشر شد که ملکه هلند را در حال درآوردن ادای حرکات ترامپ نشان میداد.
این مواجهه متناقض یعنی سیاستمدارهای دنیا این درک را در مواجهه با ترامپ دارند که باید در ظاهر بله قربانگوی او بوده و روحیه «خدا پنداری» رئیسجمهور آمریکا از خودش را به رسمیت بشناسند تا بتوانند امتیاز بگیرند.
یکی از نمونههای بارز تلاش برای جلب رضایت ترامپ، رفتار ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، است. زلنسکی که در سفرهای قبلی خود به آمریکا به دلیل ادامه جنگ با روسیه و عدم بازپرداخت کمکهای مالی کلان (حدود 300 میلیارد دلار) مورد انتقاد شدید ترامپ قرار گرفته بود و حتی توسط اطرافیان ترامپ به خاطر کتوشلوار نپوشیدن مورد تمسخر قرار گرفته بود، در اجلاس چندروز پیش ناتو با کتوشلوار رسمی حاضر شد. این تغییر ظاهری که برخلاف سبک معمول او با لباسهای غیررسمی بود، نشاندهنده تلاشش برای جلب رضایت ترامپ و تطبیق با انتظارات او برای تحقق رویای عضویت در ناتو است.
همه کشورها اما روحیه تبعیت محض در مقابل ترامپ را در پیش نگرفتهاند. ایران، بهعنوان یکی از معدود کشورهایی که در برابر سیاستهای ترامپ مقاومت کرده، با پاسخهای قاطع به اقدامات او، مانند حمله به پایگاه العدید آمریکا در قطر در جریان جنگ اخیر، نشان داده که حاضر به تسلیم در برابر خواستههای یکجانبه نیست.
این مقاومت باعث شده تا موضع ترامپ از تهدید به براندازی در عرض چند روز به درخواست آتشبس تغییر کند، که نشاندهنده ناکامی او در تحمیل خواستههایش به ایران است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز این مقاومت و ضربه به پایگاه «العدید» را با عبارت «سیلی سخت به گونه آمریکا» توصیف کردند تا ترامپ از این موضعگیری نیز به این دلیل که خلاف روحیه فردی استکباریاش است بیش از گذشته سردرگم و برافروخته شود.
لافهای بزرگ و عقبنشینیهای تکراری
خودمحوری ترامپ به شکلی مستقیم بر نحوه تعامل او با دیگر کشورها تأثیر گذاشته است. او روابط بینالمللی را مانند یک معامله تجاری میبیند، جایی که هدف اصلی، کسب بیشترین امتیاز برای آمریکا یا بهطور خاص، برای خودش است.
این دیدگاه باعث شده تا او از توافقهای چندجانبه خارج شود و به جای آن، سیاستهای یکجانبه را دنبال کند. برای مثال، خروج آمریکا از توافق هستهای با ایران (برجام)، پیمان اقلیمی پاریس و شورای حقوق بشر سازمان ملل، همگی نشاندهنده این رویکرد هستند.
او معتقد است که این توافقها به آمریکا ضرر میرسانند و باید جای خود را به توافقهایی بدهند که بهطور مستقیم منافع آمریکا را تأمین کنند. او حتی بارها اعلام کرده که اعضای ناتو باید هزینههای بیشتری برای دفاع از خود بپردازند وگرنه آمریکا حمایت خود را از آنها کاهش خواهد داد.
این تهدیدها که در اجلاسهای ناتو بارها تکرار شدهاند، نشاندهنده این است که او روابط بینالمللی را بهعنوان یک بازی میبیند که در آن یا آمریکا باید برنده شود، یا سایرین باید ضرر کنند.
ترامپ همچنین تعرفههای سنگینی بر کالاهای وارداتی از کشورهای مختلف از جمله چین اعمال کرد که در نهایت به دلیل هزینههای اقتصادی تحمیلشده به آمریکا ناچار شد از موضع خود عقب نشسته و این افزایش تعرفه را تعلیق کند.
پوپولیسم و اقتدارگرایی
ترامپ بهعنوان یک پوپولیست اقتدارگرا شناخته میشود. او با استفاده از شعارهای ساده و عامهپسند مانند «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» و «نخست آمریکا»، توانسته است حمایت بخشهایی از جامعه آمریکا، بهویژه سفیدپوستان کمدرآمد را جلب کند.
این گروهها که احساس میکنند از روند جهانیسازی و تجارت آزاد زیان دیدهاند، به دلیل باور به برتری نژادی و مذهبی، به شدت از سیاستهای ناسیونالیستی او حمایت میکنند.
ترامپ با استفاده از جنجالآفرینی در شبکههای اجتماعی و برچسبزنی به مخالفان به جای استدلال، فضای سیاسی را به شدت قطبی کرده است. او به هنجارهای سیاسی و دیپلماتیک بیاعتناست و این رفتار، همراه با بینزاکتی و عدم پایبندی به اخلاق سیاسی، او را به چهرهای بحثبرانگیز تبدیل کرده است.
برای درک بهتر خودمحوری ترامپ باید به زمینههای تاریخی ظهور او در صحنه سیاسی آمریکا نیز توجه داشته باشیم.
تا پیش از ظهور او، سیاست خارجی دو حزب اصلی آمریکا، دموکرات و جمهوریخواه، بر بینالمللیگرایی و همکاری جهانی متمرکز بود. اما از دهه 1980 به بعد، با ظهور رونالد ریگان، یک راستگرای افراطی، گرایشهای محافظهکارانه جدیدی در حزب جمهوریخواه شکل گرفت.
این گرایشها با بدبینی فزایندهای در میان سفیدپوستان کمدرآمد نسبت به جهانیسازی همراه شد. این گروهها که احساس میکردند از تجارت آزاد و جابهجایی مشاغل به خارج از آمریکا زیان دیدهاند، به تدریج به سمت باور به برتری نژادی و مذهبی گرایش پیدا کردند.
ظهور ترامپ در سال 2016 نتیجه این تحولات بود. او با شعار «نخست آمریکا» توانست حمایت این اقشار ناراضی را جلب کند. پایگاه اصلی حامیان او شامل سفیدپوستان معتقد به برتری نژادی و مسیحیان اوانجلیست بودند. این گروهها او را بهعنوان کسی میدیدند که میتواند منافع آنها را در برابر مهاجران محافظت کند.
مدیرعامل یک شرکت برتری نژادی در ابعاد آمریکا
سه گروه اصلی حزب جمهوریخواه آمریکا را میتوان اینگونه تقسیمبندی کرد؛ نخست، برتریگرایان (بینالمللیگرایان محافظهکار) که به حفظ هژمونی جهانی آمریکا از طریق فعالیتهای نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک معتقدند. گروه دوم محدودگرایان (انزواگرایان محافظهکار) هستند که بر کاهش هزینههای دفاعی و تمرکز بر مسائل داخلی تأکید دارند و گروه سوم نیز اولویتگرایان (ناسیونالیستهای محافظهکار) هستند که مخالف کمکهای خارجی و متمرکز بر تقویت دفاع ملی و مقابله با دشمنان آمریکا هستند.
ترامپ با ایجاد وحدت میان دو گروه آخر، یعنی محدودگرایان و اولویتگرایان، توانسته است گروه برتریگرایان را به حاشیه براند و رهبری بلامنازع حزب را به دست بگیرد.
البته موضع او در مورد حمایت بیچونوچرا از اسرائیل کاملاً منطبق با ایده برتریگرایان است و همین حمایتها نیز اکنون صدای انتقاد را نسبت به ترامپ بلند کرده است که «چرا آمریکا باید هزینه جنگ اسرائیل را بدهد؟»
در مدل رفتاری ترامپ، مردم آمریکا، بهویژه سفیدپوستان، بهعنوان «سهامداران» یک شرکت برتری نژادی دیده میشوند و ترامپ نیز خود را مدیرعامل این شرکت میداند.
سیاست حمایتگرایانه اقتصادی ترامپ، بر اعمال تعرفههای سنگین بر کالاهای وارداتی متمرکز است. او معتقد است که این تعرفهها از مشاغل آمریکایی محافظت میکنند و مانع از انتقال فرصتهای شغلی به خارج میشوند.
این رویکرد در تقابل با ایدههایی قرار میگیرد که بر همکاری و وابستگی متقابل جهانی تأکید دارند. ترامپ کلمه «تعرفه» را زیباترین کلمه میداند و معتقد است که این سیاستها به تقویت اقتصاد داخلی آمریکا کمک میکند. با این حال، این رویکرد باعث تنش با متحدان سنتی آمریکا مانند کانادا شده و حتی به کاهش روابط تجاری و گردشگری با این کشورها منجر شده است.
انتهای پیام/