به گزارش پایگاه خبری خبرآنی، جعفر درونه رئیس مرکز مطالعات راهبردی خبرآنی، در یادداشتی با عنوان «برای شهید محققی مرد میدان جهاد و شهادت» نوشت: دست پلید و جنایتکار دشمن صهیونیستی به خون چهرهای از یاوران عاشورایی امام خمینی(ره) و یاران وفادار و فداکار امام خامنهای آغشته شد که در کارنامه سراسر پرافتخارش جز مجاهدت خستگیناپذیر، خالصانه و در مسیر ولایت هیچ چیز دیگری مشاهده نمیشود.
سردار سرافراز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جانباز شهید سردار محمدحسن محققی به آنچه عمری در پی آن دویده بود رسید اما خدا خواست او به دست منفورترین چهره قرن یعنی نخستوزیر رژیم منحوس صهیونیستی به شهادت برسد.
او در خانوادهای مجاهدپرور ، عالم و دانشمند متولد شد و در دامان مادری دلداده اهل بیت علیهمالسلام پرورش یافت و از همان عنفوان جوانی تحت تعلیم پدر بزرگوارش که خود از شاگردان مخلص مکتب امام صادق علیه السلام و فرزند راستین حوزه بود قرار گرفت.
او با پیوستن به سپاه پرافتخار پاسداران با شروع جنگ تحمیلی به سوی جبهههای حق علیه باطل شتافت و موفق شد به شایستگی فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده بگیرد و آن واحد نظامی را با اتکا به تلاشهای فرماندهان پیش از خود به یکی از پرافتخارترین واحدهای رزم لشگر 27 محمد رسولالله(ص) تبدیل کند و پس از آن به عنوان فرمانده تیپ سوم این لشگر انتخاب شود و نقش مهمی در عملیات پیروزمندانه و متعدد رزمندگان اسلام علیه صدام و حامیان جنایتکارش ایفا نماید.
یکی از موفقیتهای آن شهید والامقام در کسوت فرمانده نظامی، تحققبخشی به فرمایش مولا امیر المومنین علی علیه السلام در وجود خودش و افرادی بود که تحت فرماندهیاش قرار داشتند. «حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْیَافِهمْ». خیل بیشمار شهدایی در کنار او و تحت فرماندهی اش به شهادت رسیدند که هر یک مصداق بارز این کلام مولی بودند از جمله شهید باغانی که حضرت آیتالله خامنهای در باره او فرمودهاست: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازجانگذشتهی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّتنامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّتنامهاش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خواندهام.»
شهید محمد حسن محققی پس از جنگ هم آیینه تمام نمای آن دوران درخشان و عزتآفرین بود. او به راستی یادگار دوران خون و حماسه بود و توانست بدون ذرهای لغزش در برابر چرب و شیرین دنیا، حافظ و حامل ارزشهای ماندگار دوران دفاع مقدس باشد.
وجودش چون شمعی بازماندگان جنگ و یاران جا مانده از قافله شهیدان را در دوران پس از جنگ دور هم گرد میآورد و همه مشتاق شنیدن عطر و بو و مصاحبتش بودند تا با دیدنش و گشو فرادادن به سخنانش که یادآور سخنرانی های او در کرخه و دو کوهه بود، دل و جان در حال و هوای شهدا تازه کنند.
او با تنی خسته و مجروح از آثار مجروحیت و جانبازی در جنگ تحمیلی تا لحظه آخر عمر شریفش شانه به زیر مسئولیتهای مهم و سرنوشتساز داد و مردانه در برابر آسیبهای جسمی ناشی از جانبازی که گاه گاه او را به بستر میکشاند قد علم میکرد و اسیر بستر نمیشد و حتی نمیگذاشت این فرسودگیهای جسمی مانع انجام مأموریت های مهمی که نظام بر دوشش مینهاد شود.
او با همین تن مجروح به دیدار خدایش شتافت و دوستانش اگر چه از فراقش اندوهناک شدند اما از این خوشحال بودند که حاج حسن عزیز حالا میتواند کمی استراحت کند و با خیال راحت سر بر بالین بگذارد و دغدغه امنیت کشور و مردم را نداشته باشد.
انتهای پیام/