به گزارش خبرنگار اقتصادی پایگاه خبری خبرآنی؛ شهید آیتالله سید محمدباقر طباطبایی حکیم، روحانی بلندآوازه شیعه، از پرچمداران مبارزه با استبداد و استعمار در عراق معاصر، در سال 1318 هجری شمسی (1939 میلادی) در شهر مقدس نجف، در خانوادهای ریشهدار در فقاهت و دیانت چشم به جهان گشود. او فرزند پنجم مرجع بزرگ جهان تشیع، آیتالله العظمی سید محسن حکیم، و از سادات طباطبایی بود که نسبشان به امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بازمیگردد.
اگرچه ریشههای علمی و فقهی سید محمدباقر حکیم در خاندان حکیم محکم و ژرف بود، اما شکلگیری شخصیت علمی، سیاسی و انقلابی او بیش از هر چیز، مرهون ارتباط نزدیک، عمیق و طولانیاش با استاد و مرشد فکریاش، شهید آیتالله سید محمدباقر صدر بود. او از نخستین سالهای طلبگی، در حلقه فکری و درسی شهید صدر حاضر شد و تا واپسین لحظات حیات آن استاد شهید، در کنار وی ایستاد.
بیشتر بخوانید
شهید حکیم در زمینه فقه، اصول، فلسفه و علوم قرآنی، شهید حکیم از دروس شهید صدر بهره گرفت. بر مبانی فکری استادش اشراف و تسلط کامل داشت و در ادامه راه او، این مبانی را توسعه داده و به میدان عمل سیاسی کشاند. پس از شهادت آیتالله صدر در سال 1980 میلادی و در آغازین روزهای جنگ تحمیلی، سید محمدباقر حکیم ناگزیر از ترک عراق شد. او در نیمه اول سال 1983، تحت تعقیب رژیم صدام، مخفیانه به ایران پناهنده شد؛ فراری که بهای سنگینی برای خانوادهاش در پی داشت. صدام حسین، دیکتاتور عراق، 16 تن از اعضای خانواده حکیم را بازداشت، شکنجه و اعدام کرد؛ اما این فاجعه سید محمدباقر را مرعوب نکرد، و ارادهاش برای ادامه مسیر استادش را مستحکمتر ساخت.
در ایران، شهید حکیم با حمایت معنوی و مادی جمهوری اسلامی، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را پایهگذاری کرد؛ نهادی که بعدها به مهمترین تشکل سیاسی شیعیان عراق تبدیل شد. همچنین وی، با تأسیس سپاه بدر، نقش مؤثری در بسیج نیروهای نظامی عراقی مخالف رژیم بعث داشت؛ نیروهایی که در جنگ هشتساله ایران و عراق، در کنار رزمندگان ایرانی، علیه صدام جنگیدند. این اقدام، اگرچه از سوی رژیم بعث به عنوان خیانت قلمداد شد، اما در نگاه شهید حکیم، تداوم طبیعی خطمشی ضد استبدادی و الهی استادش بود.
در حوزه اندیشه سیاسی، شهید حکیم از مدافعان نظریه الهی حکومت اسلامی بود. او همچون استادش، بر این باور بود که حکومت باید در دست فقیهی عادل، آگاه و متخصص در شناخت مصالح امت باشد. در نوشتهها و مواضعش، ترجیح روشن نظام جمهوری اسلامی بهمثابه الگویی برای حکومت دینی عادلانه دیده میشود.
حوزه تخصصی دیگر شهید حکیم، علوم قرآن بود. وی، سالها در دانشکده اصول دین دانشگاه بغداد، به تدریس دروس قرآنی پرداخت و در کنار آن، کتابهایی چون محاضرات فی علوم القرآن و المجتمع الانسانی فی القرآن الکریم را تألیف کرد.
در کنار فعالیتهای علمی و نظامی، شهید حکیم، پایهگذار مجموعهای از نهادهای اجتماعی، خیریه و درمانی در ایران و عراق بود. از جمله مؤسسه شهید صدر، که نشان دیگری از وفاداری او به استادش بهشمار میرفت.
با سقوط رژیم صدام در سال 1382 هجری شمسی، شهید حکیم پس از دو دهه تبعید، به نجف بازگشت. حضورش در این شهر، موجی از امید را در دل شیعیان عراق برانگیخت. اما این بازگشت، دیری نپایید. تنها سه ماه پس از آن، در نخستین روز ماه رجب، پس از اقامه نماز جمعه، هنگام خروج از صحن حرم امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، خودرویی مملو از مواد منفجره جان وی و بیش از 80 نفر از نمازگزاران را گرفت.
پیکر شهید سید محمدباقر حکیم، در میدان «ثوره العشرین» نجف اشرف، به خاک سپرده شد. محمدرضا کائینی، تاریخنگار نامآشنای معاصر، پیش از شهادت او، در مواقفی با او درباره شهید صدر سخن گفته است. ماحصل این گفتوگوها، درج متنی یکپارچه و مبسوط در مجله شاهد یاران است که در سال 1386 منتشر شد؛ متنی که حاوی نکاتی نغز درباره شهید صدر از دیدگاه شهید حکیم است. به دلیل مطول بودن آن متن، نکات کلیدی استخراج و خلاصه و بازنویسی شد، که بصورت اتفاقی به عدد پربار 40 مزین شد.
* * * * *
این 40 نکته که از قول شهید بزرگوار آیتالله سید محمدباقر حکیم درباره استادش شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر نقل شده، از این قرار است:
- نبوغ و گستره علمی شهید صدر، بیش از هر چیز عامل اصلی ارادت و علاقهمندی عمیق طلاب به ایشان بود.
- نخستین دیدار شهید حکیم و شهید صدر در درس «کفایه» ایشان در سال 1376 قمری در مسجد هندی نجف رقم خورد؛ نبوغ علمی و شیوهی ممتاز تدریس شهید صدر، شهید حکیم را به شاگردی همیشگی و وفادار بدل کرد.
- رابطهی علمی شهید حکیم با شهید صدر، بهسرعت به رفاقتی عمیق و پدرانه بدل شد؛ چنانکه خود را نه فقط شاگرد، بلکه دوست، مشاور و معاون او میدانست و رشد علمیاش را شاخهای میدید که از درخت وجود صدر تغذیه میکرد. او همواره چنین احساسی داشت که شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر، پدر دوم او پس از مرحوم آیتالله العظمی حکیم (قده) بوده است.
- از مهمترین ویژگیهای تدریس شهید صدر، امانتداری علمی و تواضع فکری او بود؛ با اینکه به بسیاری از مطالب کفایه نقد داشت، اما در مقام تدریس، با نهایت دقت، آرای مرحوم آخوند را بهگونهای تبیین میکرد که گویی خود آخوند در حال دفاع از دیدگاههایش است.
- شهید صدر حتی هنگام نقد آرای دیگران نیز به نهایت انصاف و دقت علمی پایبند بود؛ نخست آن نظریه را با بیانی قوی، کامل و منصفانه تبیین میکرد ـ چنانکه گویی خود مدافع آن است ـ سپس با استدلالی مرحلهبهمرحله، علمی، و مؤدبانه آن را رد میکرد؛ برخلاف برخی اساتید که رأی مخالف را ضعیف و نادرست ارائه میکنند تا آسانتر آن را رد کنند.
- یکی از امتیازات درس شهید صدر، تربیت تدریجی روحیهی نقد علمی در شاگردان بود. او اشکالات ابتدایی و سادهی طلاب را میگرفت، آنها را به زبان علمی و فنی صورتبندی میکرد، و سپس به نقد یا پذیرش آنها میپرداخت. این روش، هم جسارت نقد را در شاگردان تقویت میکرد، هم به آنان میآموخت چگونه دیدگاههای خود را بهدرستی و مؤدبانه تقریر کنند.
- شهید صدر در مواجهه با نقدهای شاگردان، با تلاش علمی و روش اقناعی، ذهن آنان را به آرامش و طمأنینه میرساند. این رفتار، از توانایی بالای او در تبیین مسائل پیچیده و نیز از دغدغهاش برای تربیت محققانی حقیقتجو حکایت داشت.
- شیوه تدریس شهید صدر بهگونهای بود که علاوه بر تفهیم عمقی مطالب، به شاگردان این امکان را میداد که مفاد درس را بصورت منظم و دقیق بنویسند. ایشان با توضیح دوباره مفاهیم و تغییر ترتیب تدریس برای تسهیل فهم، زمینهای را فراهم میکردند که شاگردان بتوانند درسها را بطور کامل و دقیق ثبت کنند. همچنین، بررسی دقیق تقریرات دروس توسط ایشان و تذکر نکات ضروری، موجب تقویت حافظه و تسلط بیشتر شاگردان بر مطالب میشد.
- شهید صدر با اندیشههای وارداتی بطور انفعالی برخورد نمیکرد. ایشان بر این باور بودند که مقایسه اندیشههای بشرساخته با اصول اسلام همانند مقایسه انسان با خداست. در آثار ایشان، بیشتر از تخطئه اندیشههای وارداتی، به تبیین اصول و مبانی اسلام پرداخته شده بود تا خواننده بطور ضمنی شکاف بین این دو اندیشه را درک کند. این شیوه همچنان در مقابله با ایدههای بیگانه مؤثر و مفید است.
- دو کتاب «فلسفتنا» و «اقتصادنا» به دلیل شرایط خاص زمانی و مکانی که شهید صدر در آنها این آثار را نوشت، جایگاه ویژهای پیدا کردند. در زمانی که ماتریالیسم دیالکتیک و کمونیسم در عراق و کشورهای همسایه قوت داشتند و نقد مناسبی به این مکاتب ارائه نمیشد، این دو اثر بطور مؤثر ضعفهای این ایدئولوژیها را نمایان کردند. یکی از عوامل مهم تأثیرگذاری این آثار، دوری نویسنده از پیشفرضها و تعصبات، و رعایت انصاف در نقد اندیشهها بود.
- شهید حکیم همواره افتخار میکرد که در تدوین دو کتاب «فلسفتنا» و «اقتصادنا» مشارکت داشته است. در روند نگارش این آثار، او و شهید صدر این کتابها را با هم میخواندهاند و درباره افکار و روشهای مطرحشده در آنها بحث میکردند.
- در رابطه با پدیده التقاط، شهید صدر بهویژه در مواجهه با آن تأکید داشتند که دین باید هدایتگر زندگی انسان باشد، نه صرفاً تابع جریانهای زمانه. ایشان در کتاب «الاسلام یقود الحیات» بهصراحت با این دیدگاه که اسلام باید خود را با تغییرات زمانه تطبیق دهد، مخالفت کرده و تأکید کردند که چنین پیوندی با مکاتب غیراسلامی نهتنها عملی نیست، بلکه تجربه نشان میدهد که چنین جنبشهایی در میان مردم پایگاهی نخواهند یافت.
- شهید صدر معتقد بودند که نوگرایان باید پاسخ سؤالات خود را نه از خارج معارف دینی، بلکه از لابهلای کتاب و سنت جستجو کنند. ایشان بسیاری از معضلات زمانه را با استفاده از روایاتی مانند «مقبولة عمر بن حنظله» حل میکردند و از همین طریق دیدگاه اسلام را در مسائل کلی استنباط میکردند. در «اقتصادنا» نیز نظریه اقتصاد اسلام را با همین روش تبیین کردند. از نظر ایشان، نوگرایی مقبول به معنای استخراج دیدگاه دین در برابر مسائل نوظهور است، که نیازمند تسلط بر اسلام و آگاهی از مکاتب جدید است.
- شهید صدر در بررسی تاریخ حیات ائمه (ع) نگاهی جامع و منسجم داشتند که برخلاف باور عمومی رایج، ائمه را تنها مظلومانی که از حکومت کنار زده شدهاند، معرفی نمیکند. این نگرش میتواند پیروان اهل بیت (ع) را به این باور برساند که ائمه به دلیل محدودیتها از مسئولیتهای اجتماعی خود غفلت کردهاند.
- شهید صدر نشان دادند که هر امام، به رغم مشکلات خود، رسالت اجتماعیاش را بطور مؤثر انجام داده و عمل هر امام «مکمل تلاش ائمه قبلی و زمینهساز جهاد ائمه بعدی» بوده است ]این دیدگاه خاص شهید صدر، به کتاب خطشکن «انسان 250 ساله» رهبر فرزانه انقلاب بسیار شبیه است [.
- شهید صدر در پرداختن به مسائل مورد اختلاف شیعه با دیگر مذاهب اسلامی همیشه بر پژوهشهای علمی تأکید داشتند و از هرگونه انتقامجویی یا طعنزنی پرهیز میکردند. زبان ایشان بر اساس علم و فطرت بود و این ویژگی باعث میشد که گفتار و نوشتههای ایشان برای همگان، اعم از شیعه، سنی و حتی غیرمسلمانان، قابل فهم و قابل قبول باشد.
- برای مثال، در تحقیقی که ایشان در سن 24 سالگی درباره مسئله فدک نوشتند، با استفاده از حدیث «لا نورث ما ترکنا صدقه»، نشان دادند که معنای صحیح آن تنها این است که پیامبران مال و ثروتی برای ارث ندارند، نه اینکه بطور کلی از خود ارث نمیگذارند. ایشان همچنین اشاره کردند که حتی خلیفه اول نیز به صحت این حدیث تردید داشت و تحت فشار دیگران به آن استناد کرده است.
- شهید صدر در تحقیق خود در مورد «حساب احتمالات» نوآوریهای بزرگی ارائه کردند. ایشان توانستند پایههای استقرا را در منطق استوار کنند، روشی که دانشمندان علوم تجربی برای روشن کردن مجهولات از آن بهره میبرند.
- آقای صدر این روش را به عرصههای مختلف علمی از جمله فقه، اصول و کلام منتقل کردند و حتی در استدلال بر وجود خداوند نیز از همین شیوه استفاده کردند. این تحقیق را میتوان یکی از برجستهترین کشفهای علمی ایشان دانست.
- آقای صدر در بررسی احتمالات رویکردی ابتکاری داشتند. ایشان علاوه بر توجه به بعد ریاضی که در غرب بررسی شده، به بعد احتمالات نیز تأکید داشتند و آن را معتبرتر میدانستند. این رویکرد ایشان در واقع نوآوری اصلی در تحلیلهای احتمالاتی بود.
- کتاب «الأسس المنطقیه» هنوز در محافل علمی جایگاه خود را پیدا نکرده است. یکی از دلایل این امر کمبود اساتیدی است که توان تدریس این کتاب با توجه به دقایق و ظرافتهای علمی آن را داشته باشند.
- اندیشه و عمل سیاسی شهید صدر به زمان ورود ایشان به عرصههای علمی باز میگردد. آثار ایشان در فقه، اصول، فلسفه و تاریخ، همگی در بستر مسائل اجتماعی و حکومتی شکل گرفتند. فقه ایشان کاملاً اجتماعی و حکومتی بود. در دهههای 50 و 60 میلادی، شهید صدر مواضع روشنی داشت که با مواضع آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم هماهنگ بود.
- شهید صدر از مدتها پیش به اندیشه حکومت اسلامی پرداخته بودند، اما به دلیل برخی موانع، نتواستند آن را علنی کنند. زمانی که امام خمینی (قدس) این بحث را در نجف مطرح کردند، شهید صدر از آن استقبال کرد و به شاگردان خود توصیه کرد که در آن درس شرکت کنند یا جزوههای آن را مطالعه کنند.
- شهید صدر بر این باور بودند که میتوان حکومتی اسلامی ایجاد کرد که تمامی مذاهب را در خود جمع کند. ایشان معتقد بودند که میتوان در مسائل حقوقی، عبادی و احوال شخصیه، مذاهب مختلف را بطور یکسان پذیرفت، چرا که عوامل اتحاد میان مذاهب مانند قرآن واحد، شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر، میتوانند موجب همبستگی شوند.
- شهید صدر معتقد بودند که اصل «ولایت فقیه» میتواند از عوامل وحدت مسلمانان باشد. ایشان بر این باور بودند که مسلمانان با وجود اختلافات مذهبی، همگی بر این امر توافق دارند که مجتهد جامع الشرایط، آشنا به مسائل سیاسی و اداره امور امت، میتواند سرپرست مسلمانان باشد یا حداقل بر هر فرد دیگری ترجیح دارد.
- شهید صدر معتقد بودند که حاکم اسلامی میتواند بر اساس مصلحت عمومی فرمان بدهد و اطاعت از آن برای همه افراد، حتی کسانی که برای این مصلحتاندیشی جایگاهی قائل نیستند، واجب است. ایشان همچنین تاکید داشتند که به دلیل تغییر شرایط زمانی و مکانی، احکام و شناخت محل و مصداق این تغییرات بر عهده ولی فقیه است.
- شهید صدر در حاشیه «منهاج الصالحین» آیتالله حکیم تأکید داشتند که حتی مجتهدین مخالف مصلحتگرایی حکومتی نمیتوانند حکم حاکم را بشکنند. اگرچه برخی ممکن است اعتقاد داشته باشند که در تشخیص مصلحت کوتاهی شده است، باز هم نمیتوانند بر اساس برداشتهای شخصی خود رای حاکم را رد کنند، چرا که این کار به هرج و مرج اجتماعی منجر خواهد شد.
- برداشتهای نادرست از نظریه «منطقه الفراغ» ناشی از بدفهمی آن است. شهید صدر نمیگوید این عرصه خالی از حکم الهی است، بلکه تأکید دارد که شارع در این حوزه الزام خاصی تعیین نکرده و تصمیمگیری را به مکلف واگذار کرده است. با این حال، حتی در این محدوده نیز انتخابها باید در چارچوب مسلمات شرعی باشند و نمیتوان آن را مجوز آزادی مطلق یا ابزاری سیاسی برای گریز از دین دانست.
- شهید صدر با جذب دانشگاهیان به حوزه، تشویق شاگردان به تدریس در دانشگاه و برگزاری جلسات پرسشوپاسخ با روشنفکران، گامهای عملی مهمی در جهت وحدت حوزه و دانشگاه برداشت. این اقدامات موجب مقبولیت گسترده او در میان روشنفکران جهان اسلام شد و ارتباطات علمی بینالمللی متعددی را برای او فراهم کرد.
- شهید صدر از همان آغاز نهضت اسلامی ایران در دهه 1340، همراهی و علاقهمندی عمیقی نسبت به حرکت امام خمینی(ره) داشتند. ایشان ضمن آگاهی کامل از شرایط سیاسی ایران، از همان ابتدا، اقدامات امام را در مقابله با امتیازدهیهای رژیم شاه تحسین کرده و در نامههایی به دوستان خود حمایت خود را ابراز داشته بودند. با اوجگیری انقلاب، به شاگردانشان در ایران توصیه کردند تا از این تحول نوظهور پشتیبانی همهجانبه کنند.
- پس از پیروزی انقلاب، شهید صدر نمایندهای نزد امام فرستاد و آمادگی خود را برای همکاری کامل با نظام اسلامی اعلام کرد. در فضای خفقانآلود عراق، ایشان مجلس جشن پیروزی انقلاب و نیز مراسم بزرگداشت برای شهید مطهری را در نجف برگزار کرد. همچنین پیشنویسی از قانون اساسی جمهوری اسلامی تهیه و برای امام ارسال نمودند که بعدها شباهت زیادی با متن نهایی قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان داشت.
- شهید صدر پس از استقرار نظام اسلامی، یاران خود را به تبعیت کامل از امام خمینی فراخواندند و این موضعگیریها سرانجام به برگزاری راهپیماییهای گسترده در حمایت از انقلاب اسلامی در نجف انجامید که به بازداشت و شهادت ایشان انجامید. نامهی امام خمینی به ایشان نیز حاکی از عمق احترام و اعتماد میان این دو رهبر برجسته شیعه بود.
- نظام بعث عراق در نهایت اعتراف کرد که علت شهادت شهید صدر و آغاز جنگ با جمهوری اسلامی، حمایت گسترده وی از انقلاب ایران بود. شهید صدر علیرغم تهدیدهای شدید رژیم بعث، هرگز در موضع خود متزلزل نشد. در نخستین بازداشت و انتقال به بغداد، از ایشان خواسته شد تا حمایت از انقلاب اسلامی و ارتباط با امام خمینی(ره) را قطع کند. اما شهید صدر با صراحت اعلام کرد که پیوندش با امام، صرفاً سیاسی نیست، بلکه بر پایهی اعتقاد دینی و مرجعیت مذهبی است؛ و هیچ حکومتی حق ندارد در این رابطه دینی دخالت کند.
- این ایستادگی و صداقت باعث شد که وی در راه عقیده و وفاداری به اسلام و مرجعیت شیعه، به شهادت برسد؛ اما هرگز حاضر نشد از آرمانهای خود و حمایت از امام و انقلاب اسلامی دست بکشد.
- شهید آیتالله سید محمدباقر صدر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بهوضوح خواستار شکلگیری قیامی مشابه در عراق شد و این هدف را بخشی از رسالت دینی و تاریخی خود دانست. وی انقلاب ایران را الگوی موفقی برای امت اسلامی میدانست و بر ضرورت هماهنگی حرکتهای انقلابی در عراق با رهبری امام خمینی تأکید میورزید. ایشان تأیید انقلاب اسلامی را صرفاً یک موضع سیاسی نمیدانست، بلکه آن را موضعی دینی و برخاسته از اعتقاد به مرجعیت امام خمینی تلقی میکرد.
- شهید صدر با توجه به وضعیت خاص عراق، هم بسیج عمومی مردم و هم مبارزه مسلحانه را تجویز میکرد و برای آن آمادگی کامل داشت. او به صراحت اعلام کرده بود که حاضر است جان خود را در راه برپایی حکومت اسلامی در عراق فدا کند. با این حال، در این میدان بزرگ، عملاً تنها ماند و حمایت گستردهای که شایستهاش بود، دریافت نکرد.
- در واپسین روزهای حیات شهید آیتالله سید محمدباقر صدر، شجاعت و پایداری او در برابر نظام بعثی به اوج خود رسید. در حالی که بسیاری از اطرافیانش، در اثر فضای شدید اختناق و تهدید، سکوت اختیار کردند و حتی برخی از بزرگان از حمایت علنی او خودداری کردند، او لحظهای از مواضع انقلابی و دینی خود عقبنشینی نکرد. رژیم بعث و حامیانش بارها کوشیدند با تطمیع و وعدههایی نظیر گسترش مرجعیت، امکانات تبلیغی و فرهنگی، او را به مصالحه بکشانند، اما شهید صدر همه را رد کرد و آگاهانه راه شهادت را برگزید.
- شجاعت او ریشه در باورهای اعتقادی او داشت. چه زمانی که در ماجرای هجمه به خاندان حکیم، نخستین فرد معترض بود، چه هنگام دفاع از حوزه علمیه و طلاب ایرانی، و چه در پاسداری از شعائر حسینی. هر بار که ظلمی واقع میشد، او در صف نخست مقابله میایستاد، حتی با علم به اینکه این ایستادگی میتواند به قیمت جانش تمام شود.
- در نهایت، تصمیم آگاهانه او برای شهادت ــ در حالی که میتوانست زندگی دنیوی پرزرقوبرقی را انتخاب کند ــ بالاترین نشان از صداقت، اخلاص، و ایمان ژرف او به راه حق بود. او راه شهادت را برگزید در حالی که میدانست بهای آن سنگین است، و این انتخاب، گویای اوج معرفت و شجاعت اوست.
- تحلیل دقیق شهادت آیتالله سید محمدباقر صدر نشان میدهد که سه عامل کلیدی در وقوع این جنایت نقشآفرین بودند:
الف. مخالفت علنی و صریح با رژیم بعث: شهید صدر تنها مرجع بزرگی بود که آشکارا با حزب بعث مخالفت کرد، عضویت در آن را تحریم نمود، و اطرافیان خود را به مقابله با آن فراخواند. این موضعگیری علنی، او را به خطری جدی برای رژیم تبدیل کرد.
ب. ماهیت سرکوبگر و سبعانه رژیم صدام: رژیم بعث نه تنها به خشونت بیحد شهره بود، بلکه در وحشیگری از بسیاری از دیکتاتوریهای منطقه پیشی گرفت. در حالی که میکوشید خود را آزادیخواه و دموکرات معرفی کند، هزاران بیگناه را قتلعام کرد. اگر دستگاه بعثی اندکی از منطق یا مصلحتسنجی برخوردار بود، شاید شهید صدر تنها در زندان باقی میماند، نه اینکه آنگونه فجیع به شهادت برسد.
ج. ترس از گسترش انقلاب اسلامی ایران: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، قدرتهای استعماری و مزدوران منطقهایشان از گسترش این جنبش به کشورهای همجوار، بهویژه عراق، هراسان شدند. در نتیجه، صدام – به دستور اربابان غربی خود – بر سرکوبها افزود و مرتکب جنایت بیسابقهای شد: قتل یک مرجع تقلید. اما آنان غافل بودند که این شهادت، موتور حرکت مردم عراق را روشن کرد و روند سقوط صدام را شتاب داد، همانطور که شهادت امام حسین(ع) موجب رسوایی و سقوط یزید شد.
انتهای پیام/