عطر صدر ـ 15 | یادداشت؛ مرجعی که هرگز تقلید نکرد

به گزارش خبرنگار اقتصادی پایگاه خبری خبرآنی؛ نَسَب آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر با سی‌ویک واسطه به امام موسی بن جعفر (ع) و از آن حضرت به پیامبر اکرم (ص) می‌رسد. خاندان صدر با دقت و وسواس این شجره‌نامه را سینه‌به‌سینه حفظ کرده‌اند؛ میراثی که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و گواهی بر عمق پیوند آنان با میراث علمی و معنوی اهل بیت (ع) است. ویژگی برجسته این خاندان آن است که تمامی مردان این سلسله تا امام موسی‌بن‌جعفر (ع) از فقهای بزرگ و مراجع عالی‌قدر یا از عالمان برجسته دینی بوده‌اند. کمتر خاندانی در تاریخ شیعه را می‌توان یافت که چنین انسجام و استمرار علمی را در طول قرون حفظ کرده باشد.

از همین پرونده بیشتر بخوانید

شجره‌نامه آیت‌الله شهید صدر به شرح زیر است: سید محمدباقر، فرزند سید حیدر، فرزند سید اسماعیل، فرزند سید صدرالدین، فرزند سید صالح، فرزند سید محمد، فرزند سید ابراهیم شرف‌الدین، فرزند سید زین‌العابدین، فرزند سید علی نورالدین، فرزند سید حسین، فرزند سید محمد، فرزند سید حسین، فرزند سید علی، فرزند سید محمد، فرزند سید تاج‌الدین، فرزند سید محمد، فرزند سید عبدالله، فرزند سید احمد، فرزند سید حمزه، فرزند سید سعدالله، فرزند سید محمد، فرزند سید علی، فرزند سید عبدالله، فرزند سید محمد، فرزند سید طاهر، فرزند سید حسین، فرزند سید موسی، فرزند سید ابراهیم مرتضی، و در نهایت فرزند امام موسی‌بن‌جعفر علیهما‌السلام.

تولد و کودکی شهید صدر

شهید صدر در 25 ذی‌القعده 1353 هجری قمری (1934 میلادی)، در شهر مقدس کاظمین و در جوار حرم جدّش امام موسی‌بن‌جعفر (ع) دیده به جهان گشود؛ روزی که در منابع دینی به عنوان روز دحو الارض شناخته می‌شود. در روایات آمده که حضرت ابراهیم خلیل و حضرت عیسی‌بن‌مریم نیز در شب این روز متولد شده‌اند. از همان آغاز، گویی اراده الهی بر این بود که این نوزاد، حامل پیام و امانت الهی باشد. کودکی که باید به زودی در مسیر پیامبران و امامان گام بردارد و جانش آیینه صدق، شجاعت، و حقیقت شود.

تنها دو تا سه سال از مهر پدری بهره‌مند شد و خیلی زود طعم یتیمی را چشید. فقر و بی‌پدری، که در بسیاری از زندگی‌ها ممکن است به مانعی برای رشد تبدیل شود، در مورد شهید صدر به فرصتی برای صیقل یافتن روح و شخصیت او بدل شد. او از دل همین محرومیت‌ها، تربیتی والا یافت و گام‌به‌گام برای ایفای نقش تاریخی‌اش آماده شد. شاید بتوان گفت که این سنت پروردگار است با بندگان برگزیده‌اش: «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى... وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى؛ آیا تو را یتیم نیافت و پناه نداد؟ و فقیر نیافت و بی‌نیازت کرد؟» [سوره ضحی، آیات 6 و 8]. تجربه یتیمی و تنگدستی، نه‌تنها مانع رشد او نشد، بلکه او را برای پذیرش رسالتی بزرگ آماده‌تر ساخت.

مادر بزرگوار شهید صدر

مادر شهید صدر، دختر آیت‌الله شیخ عبدالحسین آل‌یاسین، از زنان پارسا، مؤمن و خردمند عصر خویش بود. زنی از تبار علم و تقوا، که در دامان او فرزندی چون محمدباقر صدر پرورش یافت. پدر مادر شهید صدر، آیت‌الله شیخ عبدالحسین آل‌یاسین، از بزرگان فقه و مرجعیت شیعه در دوران خود بود. در کاظمین زاده شد و در جوار جدش، آیت‌الله شیخ محمدحسن آل‌یاسین تربیت یافت.

آیت‌الله آل‌یس در زهد، عبادت و دقت علمی شهره بود و برخی از منابع مانند مفاتیح‌الجنان (نقل از حاج علی بغدادی)، به نیابت خاص او از حضرت ولی‌عصر (عج) اشاره کرده‌اند. ایشان پس از تحصیل نزد میرزای شیرازی در سامرا، مرجعیت را در کاظمین و بغداد به‌عهده گرفت. پس از مدتی به کربلا مهاجرت کرد و از محضر سید اسماعیل صدر بهره برد تا به مرتبه عالی اجتهاد نائل شود. بازگشت او به کاظمین با مرجعیت عام همراه شد، تا آنکه در 18 صفر 1351 هجری قمری (1932 میلادی) درگذشت و در آرامگاه خانوادگی آل‌یاسین در نجف اشرف به خاک سپرده شد.

مادر شهید صدر، در روزهای پایانی عمر نیز تسلیم بیماری نشد؛ شور و عشقش به اهل بیت (ع) از دردها فزون‌تر بود. حتی زمانی که راه رفتن برایش دشوار شده بود، با کمک دخترش، شهیده بنت‌الهدی، به زیارت امامان معصوم می‌رفت. قرآن هم‌نشین شبانه‌روزی او بود. پیوسته ختم قرآن می‌کرد و همواره تسبیح به دست، به ذکر خدا مشغول بود؛ تا آنکه جان مطمئنش به سوی پروردگار پرکشید، درحالی‌که خشنودی الهی را با خود داشت.

فرزندان شهید صدر

شهید محمدباقر صدر شش فرزند از خود به یادگار گذاشت: یک پسر و پنج دختر. تنها پسر او، سید محمدجعفر صدر، در سال 1970 میلادی (1390 هجری قمری) متولد شد.

انتخاب مسیر حوزه توسط شهید صدر

نبوغ کم‌نظیر شهید سید محمدباقر صدر از همان دوران کودکی نمایان بود. زمانی که به حدود ده یا یازده سالگی رسید، خانواده‌اش بر سر مسیر آینده او به دو دیدگاه متفاوت تقسیم شدند. از یک سو، مادرش او را به انتخاب مسیر طلبگی و ورود به حوزه تشویق می‌کرد؛ از سوی دیگر، مرحوم سید محمد صدر – که آینده‌ای مرفه‌تر را برای او می‌خواست – توصیه داشت راهی را برگزیند که او را از سختی‌های زندگی حوزوی و فقر مالی دور نگه دارد.

شهید صدر اما، با رفتاری و اقدامی نمادین، مصرف غذای روزانه‌اش را به یک تکه نان در شبانه‌روز محدود کرد. پس از چند روز، اطرافیان متوجه این روزه سکوت و قناعت شدند و از او علت را جویا شدند. پاسخ صدر کوتاه اما قاطع بود: "کسی که چند روز با یک تکه نان زندگی کند، می‌تواند تا آخر عمر نیز چنین زندگی‌ای را ادامه دهد. من از فقر نمی‌ترسم." این جمله، نه‌فقط پاسخ یک نوجوان به دغدغه بزرگ‌ترها، بلکه اعلام رسمی تصمیمی حیاتی برای «پیوستن به حوزه علمیه، با علم به دشواری‌هایش» بود. 

پیش از آن‌که به‌طور کامل در حوزه علمیه متمرکز شود، شهید صدر خواندن و نوشتن را آموخته بود و در مدرسه ابتدایی «منتدی النشر» در کاظمین تحصیل می‌کرد. نبوغش در همان دوران کوتاه تحصیل رسمی نیز توجه معلمان و هم‌درسانش را جلب کرده بود.

آغاز مسیر علمی در نجف اشرف

مهاجرت به نجف اشرف برای شهید صدر و خانواده‌اش، نقطه عطفی در زندگی علمی او بود. شهری که میزبان مرقد وصیّ پیامبر اسلام است، و قرن‌هاست به عنوان دروازه علوم دینی و پایگاه فقه شیعه شناخته می‌شود. در سال 1385 هجری قمری (مطابق با 1945 میلادی)، خانواده آیت‌الله سید اسماعیل صدر، به همراه فرزند نوجوانشان، محمدباقر، راهی این شهر شدند. شهید صدر به‌رغم نبوغ فوق‌العاده‌ای که داشت و توانسته بود بیشتر متون مقدماتی را بدون استاد بیاموزد، با فروتنی در کلاس‌ها حاضر می‌شد و بر اساس عرف حوزه، از اساتید خود بهره می‌برد. 

در میان استادانش می‌توان به آیت‌الله شیخ عباس رمیثی و آیت‌الله ملاصدرا بادکوبه‌ای اشاره کرد که او مباحثی از «کفایه» و «اسفار اربعه» را نزد آنان فراگرفت. همچنین نزد آیت‌الله شیخ محمدتقی جواهری، بخشی از «لمعه» و «کفایه» را آموخت. در درس «مکاسب» نیز با مرحوم آیت‌الله سید محمد روحانی توافق کرده بود که خود به تدریس متن بپردازد و در موارد خاص، نکات دشوار را با استاد به بحث بگذارد.

مشارکت در نگارش تعلیقه بر بلغةالراغبین

در سال 1370 هجری قمری (مطابق با 1950 میلادی)، با درگذشت مرحوم آل‌یاسین، آیت‌الله شیخ عباس رمیثی تصمیم گرفت تعلیقه‌ای بر رساله فقهی او، بلغةالراغبین، بنویسد. با شناختی که از نبوغ شهید صدر – آن‌هم در سنین نوجوانی – داشت، از او خواست در جلسات نگارش این تعلیقه حضور داشته باشد و در استنباط مسائل مشارکت کند. شهید صدر در آن زمان چنان در فقه به مرتبه اجتهاد نزدیک شده بود که رمیثی در عبارتی معنادار گفته بود: "تقلید برای تو حرام است." خود شهید صدر نیز بعدها گفته بود: "از زمان رسیدن به سن تکلیف، از هیچ‌کس تقلید نکرده‌ام." او در همان دوره، تعلیقه‌ای مستقل بر بلغةالراغبین نگاشت. متأسفانه آن نسخه گم شد و شهید صدر تا پایان عمر، از این فقدان به‌عنوان یکی از حسرت‌بارترین خاطرات زندگی علمی‌اش یاد می‌کرد.

ژرف‌نگری در فهم مسائل

ویژگی بارز شهید صدر در برخورد با مسائل علمی، عمق درک و تحلیل دقیق بود. او هیچ‌گاه به سطح ظاهر اکتفا نمی‌کرد و تا لایه‌های پنهان و مبهم هر موضوعی پیش می‌رفت. این شیوه باعث می‌شد که در بسیاری از موارد، جای چندانی برای پژوهش‌های تکمیلی باقی نگذارد و دیگران نتوانند لایه‌ای عمیق‌تر از آنچه او کاویده بود، بیابند. توانایی‌اش در تفکیک مسائل مشابه، و جلوگیری از آمیختگی مباحث، او را به مرجعی فکری تبدیل کرده بود که به‌ندرت کسی می‌توانست در تحلیل‌هایش ایراد بگیرد. همسرش، ام‌جعفر، درباره حالت تمرکز خارق‌العاده شهید صدر می‌گفت: "وقتی غرق فکر یا مطالعه می‌شد، همه چیز را فراموش می‌کرد، حتی غذا خوردن. من ناچار بودم او را متوجه زمان کنم و بگویم: ظهر شده و چیزی برای خوردن نداریم." تمرکز و انسجام فکری موجب می‌شد تألیفاتش را یک‌باره و بدون بازبینی بنویسد. حتی اثر مهم و دشواری چون «الأسس المنطقیه للاستقراء» را نیز در یک مرحله و بدون چرک‌نویس نگاشت؛ کتابی که امروزه از ارکان روش‌شناسی استقرایی در حوزه علم اصول به شمار می‌رود.

فعالیت‌های درسی

شیخ نعمانی، شاگرد او نقل می‌کند که شهید صدر دو جلسه درس اصلی داشت:

1. درس اصول فقه که در ایام تحصیلی، هر شب پس از اذان مغرب در مسجد جواهری برگزار می‌شد. این درس، حلقه‌ای علمی و عمیق بود که رفته‌رفته شاگردان برجسته‌ای را گرد آورد و به مدرسه‌ای برای اندیشه‌های نو بدل شد.

2. درس فقه تطبیقی که معمولاً پیش از ظهر و در خانه ایشان برگزار می‌شد. این درس جنبه‌ای پژوهشی‌تر داشت و در آن، با دقت و موشکافی، دیدگاه‌های مختلف فقهی با هم مقایسه می‌شدند. بسیاری از آثار علمی شهید صدر، خصوصاً در فقه، حاصل همین جلسات بودند.

او در این دروس، نه‌فقط انتقال‌دهنده‌ی مفاهیم، بلکه محرّک اندیشه و خلاقیت بود. نگاه اجتهادی‌اش با تحلیل منطقی و روش‌شناسانه گره خورده بود و شاگردانش را به طرح پرسش و ارائه دیدگاه‌های مستقل تشویق می‌کرد. به همین دلیل، جلسات درس او به محفلی علمی با رویکرد انتقادی بدل شده بود.

نویسندگی و آثار علمی

شهید صدر در زمینه تألیف نیز مسیری منحصر به فرد پیمود. او اهل نگارشِ مکرر نبود؛ بیشتر آثارش را در یک نوبت، بدون بازنویسی مجدد، به پایان می‌برد. همانطور که آمد، حتی کتاب مهم و فنی‌اش «الأسس المنطقیه للاستقراء» را ـ که از نظر محتوا یکی از پیچیده‌ترین متون فلسفه علم در سنت اسلامی معاصر است ـ در یک مرحله به پایان رساند. آثار او، نه‌فقط در دایره‌ی سنتی حوزه‌های علمیه، بلکه در دانشگاه‌ها و مجامع فکری جهان اسلام نیز مورد توجه و استفاده قرار گرفتند.

نظم ذهنی و ساختار اندیشه

یکی از ویژگی‌های شاخص شهید صدر، انسجام و نظم ساختاری در تفکرش بود. موضوعات را به‌گونه‌ای دسته‌بندی و تحلیل می‌کرد که لایه‌های پنهان مباحث، به‌تدریج برای مخاطب روشن می‌شدند. بسیاری از شاگردان او نقل کرده‌اند که در جلسات درس یا هنگام مطالعه آثارش، احساس می‌کردند موضوعاتی که پیش‌تر مبهم یا چندپهلو می‌نمودند، بصورت شفاف و با چارچوبی دقیق مقابلشان قرار می‌گیرد. نظم ذهنی او به‌ویژه در موضوعات پیچیده‌ای مانند نظریه دولت در اسلام، اقتصاد اسلامی، و فلسفه‌ی اصول فقه، کاملاً ملموس است. او توانست ساختارهایی نو برای این مباحث پیشنهاد دهد که بعدها پایه‌های اصلی رویکردهای اجتهادی نوگرا شدند.

شخصیت تربیتی و اخلاقی

فراتر از جایگاه علمی و فکری، شهید صدر الگویی روشن از اخلاق و تربیت اسلامی بود. برخوردهای شخصی او با طلبه‌ها، طلاب جوان، خانواده‌ها، و حتی مخالفان فکری‌اش، آمیخته با کرامت، سعه صدر و حسن خلق بود. او هیچ‌گاه خود را در مقام «عالمی بالا‌دست» نمی‌دید، بلکه خود را «خدمتگزار اندیشه و هدایت» می‌دانست. به شاگردانش با چنان فروتنی و احترامی برخورد می‌کرد که بسیاری از آنان بعدها گفتند: "از او بیش از آن‌که اندیشه بیاموزیم، انسانیت آموختیم." رفتارهای روزمره‌اش از دقت در رعایت حقوق دیگران، نظم شخصی، پرهیز از اسراف، و اهتمام به تهذیب نفس حکایت داشت. در امور مالی، ساده‌زیست و دقیق بود؛ وجوه شرعی را با حساب‌رسی کامل مدیریت می‌کرد و بخش عمده آن را در راه کمک به طلاب مستمند و فعالیت‌های علمی صرف می‌کرد.

دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی

شهید صدر یک متفکر حوزوی، و یک اندیشمند دغدغه‌مند نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی بود. از اواسط دهه 1960، که زمزمه‌های بعثی‌گری و ناسیونالیسم افراطی در عراق به تهدیدی علیه دین و آزادی بدل شد، او نقش پررنگ‌تری در صحنه اجتماعی ایفا کرد. برخلاف بسیاری از علما که سیاست را حوزه‌ای آلوده می‌دانستند، شهید صدر به این باور رسیده بود که دین، بی‌حضور در عرصه سیاست، کارآمدی خود را از دست می‌دهد.

با ظهور انقلاب اسلامی ایران، شهید صدر با شجاعت تمام از نهضت امام خمینی (ره) حمایت کرد. او از معدود مراجع دینی عرب بود که صراحتاً با حکومت شاه مخالفت کرد و از نظام ولایت فقیه دفاع علمی و نظری نمود. در بیانیه‌هایش خطاب به ملت ایران، آنان را به ادامه راه و حفظ انسجام فراخواند، و بارها امام خمینی را «امید امت اسلام» نامید. همین ایستادگی سیاسی، که برخاسته از عمق ایمان و تعهد اجتماعی‌اش بود، سرانجام موجب خشم حکومت بعثی شد.

شهادت و میراث

در فروردین 1359 (آوریل 1980)، رژیم صدام پس از چندین ماه تهدید، محدودیت، و بازداشت خانگی، شهید صدر را به‌همراه خواهرش بنت‌الهدی صدر بازداشت و ساعاتی بعد، به طرز فجیعی به شهادت رساند. شهادت او فقدانی بزرگ در جریان فکری شیعه معاصر بود. شاگردان مستقیم و غیرمستقیمش، از عراق تا ایران، لبنان، پاکستان و حتی غرب، نقش‌آفرینان اصلی در تداوم اندیشه صدر بودند.

انتهای پیام/

منبع : تسنیم

آخرین خبر ها

پربیننده ترین ها

دوستان ما

گزارش تخلف

همه خبرهای سایت از منابع معتبر تهیه و منتشر می‌شود. در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.