به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی، روش ابتدایی غرب برای بهرهکشی از منابع و نیروی کار و فروش محصولاتش به کشورهای دیگر، متمدن سازی و عمران و آبادی (استعمار) و سپس حمله نظامی و تصرف بود.
پس از آشکار شدن این حیله و آزادی اغلب کشورها از آن نظام، با عنوان فریبنده آزادی ملتها و ایجاد دموکراسی و مدرن سازی حکومتها، به ایجاد حکومتهای دستنشانده، با تاکید بر لزوم جدایی دین از سیاست و در خدمت غرب برای تحویل منابع کشور و تبدیل مردم به مصرف کنندگان کالاهای خارجی استفاده کرد.
با شناخت روشنفکران مسلمان با نحوه حکومت اسلامی که تکیه بر ارزشهای انسانی و بر اساس حق ملتها در انتخاب آزاد یعنی دموکراسی واقعی، جهت تامین نیازهای اساسی انسان دارد؛ با توجه به زمینه کشورهای اسلامی برای پذیرش این نوع حکومت، روش غرب برای تحمیل خواستههایش به ایجاد رقابت در انجام پروژههایی به نام تولید آب، اما در واقع با زمینه سازی برای جنگ آب، روش موثری برای تبخیر کل آب کشورها و ایجاد زمین سوخته را در پیش گرفت.
در واقع کشورهای پیشرفته به تجربه دریافتند که تبخیر بالای آب، سبب خشک و گرم شدن سطح زمین شده؛ با جریان هوای گرم از زمین به سمت بالا، مانع ورود ابرهای بارانزا و عامل مهمی در وقوع خشکسالیهای پیاپی، نابودی منابع آبی، گسترش ریزگردهای خاکی و نمکی است. که زمینهای حاصلخیز را به زمین سوخته و غیرقابل زندگی تبدیل میکند.
این اتفاق بخصوص در سدها، اگر بیش از 40 درصد حجم جریان آب باشد، آبی را که سبب رطوبت زمین، گسترش جنگلها و مراتع، سرسبزی و خنکی زمین و جذب ابرهاست؛ در مقابل آفتاب و باد و در معرض تبخیر قرار داده، سبب خشکسالی پایدار و حتی غیر قابل سکونت شدن منطقه اطرافشان میگردند.
بنابراین روش غرب، برای تحمیل خواستههایش، به ایجاد رقابت در انجام پروژههایی به نام تولید یا بازیافت آب و اصلاح محیط زیست و در واقع، تبخیر کل آب کشورها و ایجاد زمین سوخته و زمینهسازی برای جنگ آب تبدیل شد!
علیرغم توقف سدسازی در کشورهای پیشرفته و تبدیل آن به نهضت جمع آوری سدها؛ با فریب مسولان کشورهای جهان سوم، سدسازی به عنوان روش تولید آب معرفی شد. حتی ساخت سدهایی که قبل از انقلاب برای ایجاد زمین سوخته طراحی شده و پس از انقلاب انجام آن متوقف شده بود؛ پس از جنگ توسط نفوذیها، با ادعای واهی محدودیت قانونی ساخت سد در آینده، با سرعت بیشتر مجدداً به جریان افتاد. تا جایی که اکنون تبخیر آب سدها در کشور ما با رکورد شکنی در دنیا به 75 درصد رسیده است!
با این حال اکنون به جای جمع آوری سدهایی که به دلیل تعدد و تبخیر، بیآب میمانند و پوشاندن سطح سدهای ضروری، برای جلوگیری از تبخیر؛ با جلوگیری از آبخیزداری و آبخوانداری که سبب تجدید آب زیرزمینی و رطوبت و سرسبزی زمین که مانع جریان سیلاب است و حفظ آب از تبخیر و حتی جلوگیری از ورود رسوبات به مخازن سدها میشود، با ساخت سد خاکی با وسعت زیاد و عمق کم، حتی در مناطقی با تبخیر 90 درصدی، برای جمعآوری سیلاب و تبخیر آن، سبب بروز و تشدید خشکی زمین، خشکسالیهای پیاپی، هم زمان با تشدید سیلاب با کمترین بارش، شستهشدن خاک حاصلخیز، فرو نشست مهلک زمین، گسترش ریزگرد و غیر قابل سکونت شدن اغلب مناطق کشور، بخصوص روستاها شدهاند.
در این میان شهرهای ایران که پس از سدسازیها با مهاجرت اغلب روستاییان آواره شده، به رشد جمعیتی زیادی رسیدند؛ علیرغم خشکسالیهای تحمیلی، به دلیل وجود تصفیهخانههای خانگی و هوشمندانهای به نام چاه جذبی، که با تصفیه بیهوازی و تبدیل فاضلاب و پساب مصرفی، به آب پاک و زلال* با هر میزان مصرف، سبب تجدید آب زیرزمینی و پایداری آب شهرها، علیرغم خشکسالیهای پی در پی بود؛ گرفتار بحران بیآبی نمیشدند.
پس باید این منابع تصفیه و بازیافت پایدار و پایان ناپذیر آب نیز نابود میشدند. تا این جمعیتهای متراکم شده به قابلیت شورشهای اجتماعی برسند!
لذا با "آشامیدنی" نامیدن کل آب مصرفی شهر و با این ادعا که چاه جذبی عامل آلودگی آب زیرزمینی و نامناسب بودن آن برای آشامیدن است؛ مدعی شدند که باید فاضلاب شهرها برای انجام تصفیه مدرن، به خارج از شهرها منتقل گردد. در حالی که 99 درصد مصارف شهری (شامل شستشو، حمام، بهداشتی و حتی سیفون توالت و آبیاری فضای سبز) غیرآشامیدنی است که با برداشت مستقیم از آب زیرزمینی و با کلرزنی کاملا قابل تامین بوده و فقط یک درصد از آب مصرفی، آشامیدنی است؛ که آن هم در همه دنیا با خرید در بطری یا گالن، یا با تصفیه در دستگاههای تصفیه خانگی یا محلی میتواند با کمترین هزینه تامین میشود.
اما با این انتقال، و تصفیه هوازی و ناقص فاضلاب، در تصفیه خانه های هوازی به سبک 100 سال قبلِ غرب؛ بازیافت و تجدید آب زیرزمینی متوقف و بحران بیآبی و فرونشست مهلک شهرها آغازشد.
علاوه براین، با انتقال فاضلاب از چاههای جذبی در زیر زمین با تصفیه بیهوازی، بدون هزینه و بدون گسترش آلودگی، به سطح زمین، به چند تصفیه خانه خارج از شهر با تصفیه به شدت قدیمی، ناقص و ناکارآمدِ هوازی، که فقط به کار تصفیه آب رودخانه ها میآید، و با جریان این فاضلاب غیر قابل تصفیه، در رودها و تالابهای به شدت آلوده، سبب آلودگی محیط زیست اطراف شهرها، گسترش آفات، سمپاشیهای مستمر برای دفع آنها و گسترش بیماریهای انسان و دام نیز شدند.
جالب این که در صورت استفاده کشاورزان از این پسابِ به ظاهر تصفیه شده، زمین و حاصل آن، تخریب میشود! در صورتی که اگر ادعای آبفا در تصفیه کاملتر نسبت به چاه جذبی، راست بود؛ با توجه به بحران بیآبی و فرونشست شهرها، این پساب تصفیه شده، میبایست حتی به مخازن زیرزمینی شهرها تزریق میشد.
در واقع، با این اقدام آبفا، ایران علاوه بر از دست دادن کشاورزی و دامپروری، در حال از دست دادن قابلیت سکونت در اغلب شهرهاست.
تا جایی که مدعیان تولید آب با سد و انتقال و تصفیه مدرنِ فاضلاب، پیش بینی کردهاند که 70 درصد از شهرهای ایران به زودی غیرقابل سکونت شده و اغلب مردم ناچارند برای تامین آب آشامیدنی و حفظ حیات خود، با آب نمک زدایی شده دریا، به سواحل جنوبی مهاجرت کرده، علاوه بر هزینه کمرشکنِ آب، و شورابه شدن سواحل و مرگ آبزیان دریایی، در تیررس دشمنان نیز قرار گیرند!!
در واقع، آبفا به اسم تولید آب و بالا بردن کیفیت سرانه ٢ لیتر آب آشامیدنی با انتقال فاضلاب برای تصفیه مدرن، در حال زمینه سازی برای تبخیر کل آب شیرین کشور، ناتوانی در تهیه مواد اساسی کشاورزی و وابستگی، آسیب مهلک به مردم در صورت وقوع زلزله* کم کردن جمعیت جوان و فعال، در تیررس دشمن قرار دادن مردم و در جمع، زمینه سازی برای به جا گذاشتن زمین سوخته، شکست در جنگ آب و تسلیم کشور به دشمنان، با تظاهر به خدمت شبانه روزی است!
که نفوذ جز با این ادعا، ناتوان از تاثیر گذاری خواهدبود!
برای تسریع این فرایند، شهرداریها هم اگرچه با بی آبی و خشک شدن درختان و فضای سبز شهری دست به گریبان هستند؛ اما به کمک آبفا آمده، احداث چاه جذبی را ممنوع کرده و بدون اتصال فاضلاب به اگو، به ساختمانهای جدید پایان کار نمیدهند.حتی در بعضی از شهرها از جمله کرج، اجازه حفر چاه جذبی برای آب باران هم نمیدهند!!
لازم به ذکر است که پس از وقوع فرونشست، اولین سازهای که تخریب شود چاههای جذبی است. بنابراین همه خانههای قدیمی هم ناچارند فاضلاب خود را به اگو متصل کرده، سبب تشدید بیآبی و فرونشست شهر و همچنین آلودگی اطراف شهر شوند!
قابل توجه اینکه هر از چند گاهی خبر شروع به کار مجتمعهای فولادسازی یا سایر صنایع به شدت آب بر را در بخشهای مرکزی کشور میشنویم!
یعنی کل سرمایهگذاریهای اساسی کشورکه بدون توجه به شرایط لازم برای ادامه تولید، در مناطق بی آب تاسیس میشوند؛ بزودی تولیدشان متوقف و با زیان سنگین مواجه میگردند و نقششان بیش از توسعه کشور، تسریع در خشکسازی کشور خواهد بود!!
بنابراین در صورت عدم توقف این چرخه نابودی آب شیرین، نه تنها باید امکان گسترش شهرها یا تاسیس شهرها و شهرکهای جدید و مجموعه های صنعتی را به فراموشی بسپاریم بلکه ناچار خواهیم بود سرمایه گذاریهای سنگین شهرهای موجود را که در حال نابودی است، رها کنیم؟!
پروین قدیری؛ کارشناس محیط زیست