به گزارش خبرنگار اقتصادی پایگاه خبری خبرآنی؛ بیستم فروردینماه سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی است. بسیاری آوینی را با «روایت فتح» میشناسند؛ همان مجموعه ماندگاری که به قلم و دوربین او، جان گرفت و حماسههای جبههها را به حافظه تاریخ سپرد. همگان شنیدهاند که او مسئول گروه تلویزیونی جهاد بود و بحق، «سید شهیدان اهل قلم» لقب گرفت. اما شاید کمتر کسی بداند که آوینی، نه صرفاً در میدان روایت جنگ، بلکه پیش از آن در جهاد بود که بالید، دگرگون شد و ـ به تعبیر خود او ـ «زندگی» را بازیافت.
آنچه در این بخش پیش روی شماست، چکیدهای از یکی از نامههای خصوصی سید مرتضی به برادرش سید محمد است؛ نامهای که در سال 1358 نوشته شده، زمانی که سید محمد برای تحصیل در آمریکا اقامت داشت. این متن که توسط کانون سنگرسازان بیسنگر جهاد سازندگی (ایثارگران پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی) در اختیار پایگاه خبری خبرآنی قرار گرفته، آینهای صادق از تحولات فکری و معنوی آوینی در آن سالهاست.
در سطرسطر این نوشته، مهمترین نکتهای که رخ مینماید، ظهور یک «نگرش نو» است؛ نگاهی برخاسته از انقلاب اسلامی، که در بستر نهادهایی چون جهاد سازندگی تجلی مییافت. نگاهی که نهتنها از فرهنگ پیش از انقلاب فاصله میگیرد، بلکه انسان تازهای میپروراند، که در مدار دیگری از معنا، وظیفه و ایمان تعریف میشود.
آوینی در این متن، با شور و شفافیت، از افقی سخن میگوید که اگرچه از جهاد آغاز میشود، و تا دگرگونی مسیر تاریخ امتداد مییابد. او از تحولی یاد میکند که نهفقط بر رفتار فردی، بلکه بر بنیان اندیشه و ساختارهای اجتماعی اثر مینهد. متن نامه از این قرار است:
" برادر! دلم میخواست امروز که ایران این پسر گمشده، بعد از قرنها میرود که به آغوش خانواده خویش بازگردد، در کنارم بودی و با هم زیر لوای اسلام عزیز و در کنار امام خمینی این فرزند راستین محمد(ص) و این نشانه خدا بر زمین، جهاد میکردیم.
گرفتار تاریکی بودیم که امام خمینی از قلب تاریخی که میرفت تا فراموش شود، چون محمد(ص) فریاد برآورد که «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» - همه به ریسمان خداوند چنگ بزنید و بیاویزید و پراکنده نشوید - و ما که هنوز دست و پا میزدیم تا به خویشتن خویش بازگردیم، از این سخن تازه شدیم و دریافتیم که آن چه میجستیم، یافتهایم و به یقین رسیدیم. و حتی من که همواره بویی از محمد در مشام داشتم در آغاز باور نمیکردم که در این ظلمتکده زمین بتوان نقبی به سوی نور زد ــ که ابعاد آنچه روی داد آن همه گسترده بود که زمین را دربرمیگرفت و خدا این تردید را که جز لمحهای به طول نینجامید بر من ببخشاید ــ و برق یقین بیهیچ واسطهای بر دلم نشست همانگونه که بر کوه سینا؛ و ایمان آوردم و برادر! زمان گم شد و مکان، و کویر بود، و آنکه دعوت به حق میکرد محمد (ص) بود، و خدا را شکر که گوش ایمان من به آوای الله آشنا بود و نمیدانی که چه خوش بود. با همان عشقی که اباذر با محمد (ص) بیعت کرد، ما به امام خمینی پیوستیم.
و برادر، او را ندیدهای: دست خداست بر زمین؛ آن همه به صفات خداوندی آراسته است که هنگامی که دست محبتش را بر سر شیفتگان بالا میآورد، سایهاش زمین و آسمان را میپوشاند و آن زمان که از حکمت و عرفان سخن میگوید میبینی که او خود نفس حقیقت است. من بوی خوشش را از نزدیک شنیدهام و صورتش را دیدهام که قهر موسی را دارد و لطف عیسی را و آرامش سنگین محمد (ص) را.
برادر!
ایران مادر تمدن نوینی است که معیارها و مقیاس هایی دیگر دارد و حکمت و فلسفهای دیگر و هنری دیگر و ... ادبیاتی دیگر. من هرگز نمیتوانم وسعت مکتبی و فرهنگی این انقلاب را در این نامه تصور کنم، اما برایت باز هم خواهم نوشت، هر چند که وقتم بسیار تنگ است.
مادر به تو گفت در پشت تلفن که من کار پیدا کرده ام {منظور اشتغال سید مرتضی آوینی در جهاد سازندگی بوده است} این چنین نیست! من زندگی یافتهام. عشق خمینی بزرگ و عظمت فرهنگی آنچه میگوید مرا آن چنان شیفته خود ساخته است که نمیتوانم جز به حکمتی که در حال تدوین آن هستیم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم بیندیشم و جز به فرهنگی که در حال احیای آن هستیم ... و این فرهنگ آن همه با آن فرهنگ کهنه و منحط غرب متفاوت است و آن همه از آن فاصله دارد که نمیتوان گفت. کارم در راه خداست (فی سبیل الله) و برای آن پولی دریافت نمیکنم. تنها سهمی اندک از بیتالمال میبرم که خورد و خوراک را بس باشد و بس. جهادی را که آغاز کردهایم، امام خمینی «جهاد سازندگی» نام نهاده است. شمشیرمان قلم است و بیل و کلنگ و در راه سازندگی ایرانی آزاد گام نهادهایم؛ ایرانی که منشأ حرکت نوین تاریخ و خاستگاه فرهنگ نوینی است که دنیای تاریک را سراسر در بر خواهد گرفت.
والسلام - برادرت مرتضی 1358"
انتهای پیام/