به گزارش خبرنگار اقتصادی پایگاه خبری خبرآنی؛ 25 اسفند یادآور عروج سردار جهادگر، مهندس حسینعلی عظیمی، از پیشکسوتان فرماندهی پشتیبانی و مهندسی جنگ جهادسازندگی است. به همین مناسبت پایگاه خبری خبرآنی، با همکاری کانون سنگرسازان بیسنگر، یادنامهای در گرامیداشت این چهره نامدار دفاع مقدس منتشر کرده و با بهرهگیری از یادداشتها و سخنرانیهای ایشان و همچنین گفتوگوهایی با صاحبنظران و همرزمان آن مرحوم، زوایایی از زندگی پرفرازونشیب او به تصویر کشیده است.
در همین یادنامه بیشتر بخوانید
این شماره به گفتوگو با روح الله ایزدخواه، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی اختصاص دارد. او در ارائه مشاوره و تدوین استراتژی در دستگاههای دولتی سابقهای طولانی دارد، از دیگر سوابق وی نیز میتوان به ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملی اندیشگاه توسعه منطقهای فناوران اشاره کرد. وی در سال 1376 در دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی صنایع پذیرفته شد، و تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد رشته MBA در همان دانشگاه ادامه داد، و سپس مدرک دکترایش را در رشته مدیریت تکنولوژی از دانشگاه علامه طباطبایی دریافت کرد. ایزدخواه سابقه تدریس در دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه المصطفی قم را در کارنامه خود دارد. ایزدخواه همچنین سابقه مشاوره و تدوین استراتژی در دستگاه های دولتی از جمله، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، وزارت صنایع و معادن، وزارت نفت، وزارت اقتصاد و دارایی، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان انرژی اتمی، وزارت دفاع، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، بانک توسعه تعاون و وزارت علوم را نیز در کارنامه خود دارد. به سبب همکاری او با مرحوم مهندس عظیمی، در این بخش از یادنامه، با او به گفتوگو نشستیم.
* * * * *
خبرآنی: ضمن عرض سلام و سپاس، لطفاً قدری خودتان را معرفی کنید و در مورد نحوه آشنایی با آقای عظیمی توضیح دهید.
من هم خدمت شما و خوانندگان سلام عرض میکنم و به روح سردار جهادگر حسینعلی عظیمی درود میفرستم. من روحالله ایزدخواه هستم و در حال حاضر افتخار نمایندگی مردم محترم تهران در مجلس شورای اسلامی را دارم. از سال 86 با حاجآقا آشنا شدم و تا سال 94 کنار حاجآقا بودم و تعاملات زیادی با هم داشتیم. بعد از آن هم بصورت موردی ارتباط داشتیم. سال 86 من روی موضوعی درخصوص احیای اراضی کشاورزی کار میکردم و مسئلهمان هم این بود که چطور بخش غیردولتی و مردمی در بحث احیای اراضی کشاورزی، که در واقع یک پروژه زیرساختی است، میتواند نقشآفرین باشد و اصطلاحاً کار را به دست بگیرد.
این موضوع در واقع از طرف ریاستجمهوری وقت به ما ارجاع داده شده بود که برای آنها روی این موضوع تحلیلی ارائه بدهیم. ما رصد کردیم ببینیم پیشکسوتان و فعالینی که روی این بحثها کار کردهاند چه کسانی هستند. ازجمله آقای مهندس عظیمی به ما معرفی شد بهعنوان کسی که روی این موضوع حرفهای بسیار زیادی برای گفتن دارد. وقت گرفتیم؛ آن زمان ایشان مشاور وزیر جهاد کشاورزی و مدیرعامل کانون سنگرسازان بیسنگر بود. وقت ندادند و گفتند: "من وقت مصاحبه و حرف زدن و اینها را ندارم". دو تا سه ماه ما ایشان را پیدا نکردیم.
یک گزارش اولیه از کارمان تهیه کرده بودیم. در شرکت جهاد نصر جلسهای برای این موضوع داشتیم و افراد دیگری هم دعوت شده بودند. در جلسه، اتفاقی من و حاجآقا کنار هم نشسته بودیم و من این گزارشی که تهیه کرده بودیم را برای صحبت روی میز گذاشته بودم.
بین جلسه دیدم حاجآقا دارد زیرچشمی این جزوه ما را نگاه میکند. به من گفت: "این چیه؟" گفتم: "ما داریم روی مسئله احیای اراضی کار میکنیم". گفت: "این بحثها برای بنده آشناست". گفتم: "شما؟" گفت: "من عظیمی هستم". گفتم: "آقای مهندس، ما چند ماه است پیگیری کردیم با شما طرح موضوع کنیم ولی امکانپذیر نشد". گفت: "فردا بیا کانون سنگرسازان بیسنگر".
رفتیم کانون و فهمیدیم اصلاً اصل این موضوع، یعنی ایده احیای اراضی کشاورزی به دست غیردولتی، مبدعش خود آقای عظیمی بوده و ایشان این مسئله را با برخی از مسئولین مطرح کرده است. این ایده در واقع دو تا سه مرحله چرخیده بود و بعد ریاستجمهوری به ما گفته بود که بیایید روی این موضوع کار کنید. یعنی فهمیدیم اصلاً اصل این موضوع، ایده شخص آقای عظیمی است و راهکاری که ما داشتیم، یعنی ایجاد توسعهگرهای مردمی، درواقع حرف ایشان بود.
خوشحال شدیم و رفتیم کانون. منتها در جلسه اول، آقای عظیمی وارد این بحثها نشد. سه تا چهار ساعت برای ما موضوع مدیریت جهادی را مطرح کرد و توضیح داد که اصلاً مدیریت جهادی چیست و تجربه جهاد سازندگی چگونه بود. ما سراپا گوش شدیم؛ چهار ساعت فقط گوش دادیم.
من احساس کردم که یک گمشدهای داشتم و حالا پیدا کردم. رشته تحصیلی من مدیریت MBA است و مسئلهام این بود که واقعاً چگونه میشود رابطه بین مردم و دولت را تنظیم کرد؟ چه سازوکاری دارد؟ چه راهکاری دارد؟ وقتی حاجآقا تجربه جهاد سازندگی را برای ما ملموس میکرد، ما این را بهتر درک میکردیم. جلسات ما شروع شد. مرتب به کانون میرفتیم. دو، چهار، پنج نفری میرفتیم و با حاجآقا جلسه میگذاشتیم و ایشان تجربه جهاد را به ما انتقال میداد. ایشان در واقع بعد از جنگ، اولین کسی بود که روی موضوع مدیریت جهادی یک کار عمیق و طولانی، در قالب پژوهش اجتماعی، انجام داد. خودشان میگفتند که من ساعتهای طولانی با مدیران جهاد سازندگی بعد از جنگ مصاحبه داشتم. ایشان واقعاً بعد از ادغام جهاد سازندگی، جهاد را رها نکرد. از کسانی بود که این موضوع را چسبید و اگر سختافزار جهاد را منحل کردند، او نرمافزار جهاد را حفظ کرده بود و این دانش، این تجربه و این گنج را به نسل بعدی رساند.
حضرت آقا میفرمایند: جنگ ما گنج است. مدیریت جهادی یکی از آن گنجهای سرآمد جنگ بود و حاجآقا بهشخصه آتشبهاختیار دو سه دهه وقت گذاشت، دل سوزاند تا این موضوع به نسل بعدی برسد. خودش به شوخی میگفت: "من تا حالا چند بار تا مرز رفتن رفتم، منتها دوباره برگشتهام. معلوم میشود ما یک وظیفهای داریم که باید انجام بدهیم". از معدود کسانی بود که دغدغه نسل سوم و بعدیها را داشت.
خبرآنی: چقدر این فضای اعتقاد فکری ایشان روی رویش نسل جوان جهادی تأثیر داشته است؟
نگاه کنید، گروههای جهادی که از حدود سالهای 78-79 شروع کردند، گروههای جهادی روستایی بودند. اینها یک تجربهای رفتند در روستاها، بصورت اردویی خدماتی ارائه دادند. آقای مهندس عظیمی این حرکت را طرد نکرد، ولی اشکالات جدی هم داشت و نقدهای منصفانهای به آن داشت. میگفت: "تجربهای پشت سر این حرکت شماست که آن را گم کردهاید. البته تقصیر شما هم شاید نباشد".
به تعبیر من، چون تکنوکراتها کنتور انقلاب را صفر کردند. کاری کردند که ما که سالهای 83، 84، 85 وارد این میدان شدیم، یادمان نباشد که قبل از ما، 25-30 سال پیش هم همچون ماهایی رفتند و این تجربه را خیلی فراتر و وسیعتر شروع کرده بودند. آن تجربه کجاست الآن؟ تجربه جهاد در سینههاست.
چند تا کتاب نوشتیم؟ چند تا مقاله نوشتیم؟ چند تا فیلم ساختیم؟ چند تا دانشکده راه انداختیم که این مدیریت جهادی را منتقل کند؟ حاجآقا یکتنه همه این کارها را کرد. فیلم ساخت، پوستر ساخت، تولید کرد، کار فکری کرد، مجله زد، همایش گذاشت، نشست گذاشت. یکتنه این آتش را حفظ کرد، این شمع را حفظ کرد که امروز، بحمدالله، به یک چلچراغ تبدیل شده است. واقعاً امروز من عرض میکنم که اگر مدیریت جهادی مدیون دو سه نفر باشد، نفر اولش آقای عظیمی است.
حاجآقا مأمور احیای اراضی کشاورزی شد. به من میگفت: "بیا برویم خوزستان". گفتم: "حاجآقا، من کار دارم". گفت: "فکر کن جنگ شده است، منتها این دفعه 8 سال طول نمیکشد، کمتر طول میکشد. تازه حقوق هم به شما میدهند. چه کار میکنی؟" ما را در یک منگنه بدی گذاشت.
من رفتم. یک مقطعی برای مستندسازی و بحثهای تحلیلی در بحث جهاد نصر کنار دست ایشان بودیم. ببینید، مثل آقای عظیمی هستند، منتها نقطه بارز حاجآقای عظیمی این است که امیدش امروز مثل امید سال 57 و 58 بود، با همان انرژیاش. هیچ لکه ناامیدی در آقای عظیمی ندیدم. با همه سختیهایی که میکشید، با همه نامهربانیهایی که میدید، هیچگاه من از زبان ایشان نشنیدم که افسوس بخورد، یا نسبت به آینده انقلاب تأسف بخورد، یا نسبت به وضع فعلی احساس ناامیدی داشته باشد.
همان زمان که در بستر بیماری بود، همان موقع که پشت میز بود، همان موقع که در بیابانهای خوزستان بود، یک حالت واحد داشت. همین به ما امید میداد. ماها شاید خیلی کمکاری کردیم، شاید بیشتر از اینها باید حاجآقا را درمییافتیم.
نسل جدید باید برای این جور افراد مایه بگذارد. جوان مؤمن جهادی امروز کم نیست. تحصیلکرده داریم، دکترا داریم، منتها اینها آن دانش و تجربه و آن فضایی که تجربه خالص و ناب جهادی در آن خلق شده را ندیده و حس نکردهاند. چه کسی باید این را به آنها برساند؟ امثال عظیمیها این وظیفه را بر خودشان فرض کردند.
حاجآقا مناصبش را رها کرد. جلسات متعددی که با گروههای جهادی داشتیم، بلااستثناء شرکت میکرد و برایشان وقت میگذاشت. در شهرستانها و دانشگاههای شهرستانها مطلب ارائه میداد تا این پیام را برساند. با سازمانهای متعدد، جلسات مختلف میگذاشت. چون احساس کرد امروز، اتفاقاً در مسیر پرکشش پیشرفت کشور، یک گمشدهای داریم به نام فرهنگ و مدیریت جهادی، و حاجآقا این چراغ را روشن نگاه داشت. در سرمای سوزان دوره یکهتازی تکنوکراتها، حاجآقا این چراغ را زمین نگذاشت و به امروز رساند.
بهعنوان نسل امروزی و نسل بعد از جنگ، مهمترین ویژگی آقای مهندس عظیمی را چه میدانید؟
آقای مهندس عظیمی هم متفکر، هم عملیاتی، هم تشکیلاتی و هم فرهنگی بود. شما چند نفر را پیدا میکنید که همه این ویژگیها را با هم و در حد خیلی خوبی داشته باشد؟ همانقدر که حاجآقا به تشکیلات قائل بود، به فرهنگ جهادی هم قائل بود. همانقدر که آدم متفکری بود، اهل تحلیل و آمار بود. من مهندسی را در آقای عظیمی فهمیدم. من مهندسی دانشگاه شریف خواندم، ولی یکی از اولین کسانی که مهندسی را به من فهماند، آقای عظیمی بود.
آن دقتنظرش در بحث ریزگردها، در بحث تسطیح اراضی، در بحثهای کانالکشی و آبیاری کمنظیر است. ایشان قبل از انقلاب مهندس خبرهای بود، شرکت پیمانکاری داشت، ولی اینها را رها کرد و آمد در جهاد. جلسات متعددی ما را به قم، پیش علما میبرد که "ما باید در مدیریت جهادی، حوزه را فعال کنیم". مبانی فقهی و عمیق حوزوی را ایشان بهشخصه مطالعه میکرد و برای ما هم بازگو میکرد. گاهی هم جلسه میگذاشت و فعالین حوزه را به تهران میآورد. پایبند به مبانی عمیق اسلامی، متفکر و بهروز بود. ببینید، احیای اراضی کشاورزی یا بحث ریزگردها جزو پیچیدهترین مسائل دنیاست و مسئله سادهای نیست. ولی ایشان شجاعانه ورود کرد و با حوصله ابعاد بحث را باز میکرد.
موضوع دیگر اینکه من آرمان «همه با هم» حضرت امام (ره) که آرمان جهاد سازندگی بود را در آقای عظیمی کشف کردم و دیدم. در همین دوره خودمان هم، هر جا احساس میکرد فردی میتواند کمکی کند، فارغ از جناح سیاسیاش، فارغ از گرایش فکریاش، میرفت سراغش و کمکش را جذب میکرد.
خبرآنی: اگر نکته دیگری دارید بفرمایید. اگر نه، یک خاطره زیبایی اگر از ایشان در ذهن دارید بگویید.
خاطرههای شیرین ما با حاجآقا زیاد است. یکیاش همین که حاجآقا هیچ عکسی از دوره جنگش ندارد! یک کلیپ دهثانیهای دارد که آن هم دستش را روی صورتش میگیرد و رد میشود. یکجا هم یک عکس دیدیم. گفتیم: "حاجآقا، ما مشکوکیم! شما در جنگ بودید یا نبودید؟! چهار تا عکس از خودتان میگذاشتید ما هم ببینیم!" بله، خدمت شما عرض کنم که خاطرات عمیقی از جنگ برای ما تعریف کرد. من جنگ و دفاع مقدس را که از نوجوانی به آن علاقهمند بودم، در این چند سالی که با حاجآقا زیست کردم، برایم عینی شد. آقای مهندس عظیمی یک آتشبهاختیار جامع و کامل بود. از همان فردای جنگ، ایشان آتشبهاختیار شد تا امروز. خداوند ایشان را رحمت کند و با اولیاء (ع) محشور نماید.
خبرآنی: ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
من هم از شما سپاسگزارم و برای شهدا، امام شهدا و مهندس حسینعلی عظیمی، علو درجات را از درگاه خداوند خواهانم.
انتهای پیام/