گروه سیاسی پایگاه خبری خبرآنی-
تاریخ شفاهی هر چند تاریخ نیست، اما یکی از منابع مؤثر به شمار میآید. مؤلفههای مختلفی در تاریخ پژوهی مؤثرند که از آن جملهاند روایتهای افراد از رخدادهای تاریخی. هر چه راوی به حوادث نزدیکتر و سطح دانش وی در برخورداری از نگاهی همه جانبه بالاتر باشد میتواند در تولید یک سند تاریخی، مؤفقتر عمل کند؛ البته انگیزهها هم در ورود به بیان خاطرات متفاوت و هم البته آفاتی بر آن مترتب است.
گاه روایتگر، خاطرات خود را در زمان وقوع ثبت کرده است و گاه پس از چندین دهه؛ در هر دو حالت روایتگر یکی است، اما میزان وثوق اطلاعات یکی نیست؛ زیرا در حالت دوم فراموشی و افزوده شدن توهمات حافظه تغییرات اساسی در محفوظات ذهنی ایجاد میکند. همچنین گاه انگیزه فرد از خاطرهگویی غلو کردن در مورد عملکردهای مثبتش یا تطهیر خود در ارتباط با خطاهاست و قس الی هذا.
1- آقای محسن رفیق دوست به عنوان فردی بازاری در جریان تحولات ایران در جایگاه تأمین تدارکات مورد نیاز برای دفاع ملت ایران در برابر تجاوز بیگاه نقش مؤثر و قابل تقدیری داشت، اما بعد از نزدیک به چهار دهه اخیراً در مصاحبه با یک سایت ادعاهایی را در مورد رویدادهای تاریخی مطرح کرده است که از یک سو با قابلیت «تدارکچی بودن» وی و از دیگر سو با آن چه سالها پیش به عنوان تاریخ شفاهی تحت عنوان «برای تاریخ میگویم» در اختیار افکار عمومی قرار داده، کاملاً منافات دارد. آقای رفیق دوست در سن 84 سالگی باید به کمک جوانترهای خانوادهاش به بررسی آن چه به نام وی منتشر شده بپردازد؛ زیرا وی که حتی فارسی را با لحنی عامیانه و با اصطلاحات بازاری ادا میکند به تازگی متوجه شده است که به زبانهای خارجه مسلط بوده و رهبری تیمی از استقلال طلبان باسک! را بر عهده داشته است.
رفیق دوست بهطور مشخص مدعی است او رهبری تیمهای عملیاتی حذف فیزیکی اویسی، شهریار شفیق، فریدون فرخزاد و شاپور بختیار را به کمک اعضای حزب باسک اسپانی (از احزاب جداییطلب اسپانیا) بر عهده داشت است.
این مصاحبه اگرچه به دلیل بنیان سست آن از صفحه سایت دیدهبان ایران حذف شده، اما مستمسکی برای رسانههای خارج کشور شده است؛ چراکه برای اولین بار فردی در حوزه تدارکات مهم دفاع مقدس چنین ادعایی را مطرح میکند. این اظهارات رفیق دوست در حالی است که نه تنها جمهوری اسلامی بارها چنین اتهاماتی که بیشتر از سمت ضدانقلاب متوجه آن شده را رد کرده، بلکه دقیقاً اسنادی مقابل ادعاهای معارضان نظام درباره قتل هرکدام از عناصر سابق جبهه ضد ایرانی ارائه کرده است.
برای مثال، درباره ترور فریدون فرخزاد، حسین دهباشی- مستندساز و تاریخ نگار- معتقد است وی در یک تسویهحساب درون سازمانی کشته شده است. دهباشی در یادداشتی در سال 1397 در سالگرد قتل فریدون فرخزاد نوشت که احتمالاً وی به دست سازمان درفش کاویانی به رهبری منوچهر گنجی کشته شده است.
درفش کاویانی یکی از گروهک های سلطنت طلب و مخالف جمهوری اسلامی در خارج کشور بود که در آن مقطع مورد حمایت مالی سیا، دفاتر متعددی در اروپا و آمریکا و دارای شاخه نظامی و ایستگاههای رادیویی در ترکیه و عراق بود.
دهباشی معتقد است «فرخزاد که از همکاری درفش کاویانی و مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق در جریان جنگ با ایران شوکه شده بود، علیرغم مخالفت با رهبران جمهوری اسلامی تصمیم گرفت به ایران بازگشته و علیه فرقه رجوی افشاگری کند».
دهباشی همچنین میگوید منوچهر گنجی البته نقش درفش کاویانی را در قتل فرخزاد نمیپذیرد، اما درگفتوگو با وی بهصراحت از تغییر علنی ظاهر و رفتار فرخزاد در اواخر عمر و حتی روابط پنهان او با سفارت ایران در آلمان و قصدش برای بازگشت میگوید.
عباس سلیمینمین- مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران- در بخشی از گفتوگوی ویدئویی خود با برنامه رادیکال اعتماد آنلاین درباره درخواست فریدون فرخزاد برای بازگشت به ایران و پشیمانی وی از همکاری با منافقین در تماس تلفنی با نشریه کیهان هوایی سخن گفته بود.
سلیمی نمین در این ایام (دهههای شصت و هفتاد) مدیر مسئول کیهان هوایی بود و از برنامه این هفتهنامه برای ارتباط با همه ایرانیان خارج کشور و انتشار و نقد مطالب آنها در نشریات خارج کشور سخن گفته بود. فرخزاد به فاصله چند روز بعد از این تماس تلفنی به قتل رسید.
احمدعلی مسعودانصاری- از اعضای دربار پهلوی- در مصاحبهای که سال 1399 با پایگاه خبری خبرآنی داشت قتل تیمسار اویسی را به رژیم بعث عراق، قتل شهریار شفیق (فرزند اشرف پهلوی و افسر نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی) را به اسرائیل مرتبط دانست.
وی درباره ترور شفیق به خبرآنی چنین گفته بود: «شهریار شفیق برنامهاش این بود که برای مقابله با تهاجم صدام به ایران بیاید و به نیروی دریایی ارتش بپیوندد. خواهر او آزاده شفیق این موضوع را به من گفت، البته مدام به من هم گوشزد میکردند که به او بگویم این کار را نکند و اقدامی خودسر مرتکب نشود. شهریار هدفش این بود به نیروی دریایی بپیوندد؛ شهریار برای انجام این کار با اسرائیلیها مشورت میکرد. آنها به او گفتند این کار را انجام ندهد، اما شهریار گوش نکرد و در نتیجه او را شب قبل از اینکه حرکت کند، کُشتند. این موضوع را خانم آزاده شفیق برای من تعریف کرد. او همراه با برادرش پیش اسرائیلیها میرفت. آزاده میگفت وقتی برادرم کشته شد، پیش رابط اسرائیلی رفتم و گفتم «شما کُشتید؟» آن اسرائیلی نفی کرد، اما برداشت خانم آزاده شفیق این بود که برادرش را اسرائیلیها کشتند.»
از سوی دیگر شهریار شفیق یا فریدون فرخزاد از وزن خاصی در بین چهرههای معاند جمهوری اسلامی برخوردار نبودند که از جانب آنها احساس خطری شود و نظام، برنامه ترورشان را در خاک اروپا پیریزی کند.
2- اگر بر فرض صحت این ادعاها، مسئولیت ترور این افراد در خارج کشور با آقای رفیق دوست بوده، بلاشک چنین موضوعی جزو مسائل محرمانه و دارای طبقه بندی فوقسری به شمار می رود و باید پرسید آیا این اسناد از حالت طبقه بندی خارج شده یا خیر؟ و اگر خارج شده، کجاست و چرا انتشار عمومی پیدا نکرده است؟ کدام دستگاه مجوز اعلام این مطالب را به آقای رفیق دوست داده است؟ آقای رفیق دوست از طرف چه کسی مسئولیت این کار را برعهده گرفته است؟
حال سوال این است که اگر فردی آنقدر باهوش و محاسبهگر بوده که توانسته چنین اقدامات پیچیدهای را انجام دهد و در کار خودش هم موفق باشد (در حالی که بعد از جنگ، وی نتوانست بنیاد مستضعفان را را اداره کند و عزل شد) و در کنار آن توانسته چندین سال همه این اتفاقات را مخفی و مکتوم نگه دارد، طبیعتاً نمیتواند اینقدر همزمان جاهل هم باشد که به انتشار علنی این مسائل هم اقدام کند؛ این موضوع خود تردید در صحت سخنان رفیقدوست را مضاعف میکند!
اینها علامت سوالهای مهمیاند که تاریخ شفاهی باید به آنها پاسخ دهند و نمیتوان به بهانه حذف مصاحبه از پاسخ طفره روند؛ زیرا اگر به اشتباه این ادعاها را منتشر کرده باشند متهم به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومیاند و اگر راست گفته باشند، متهم به انتشار اسناد طبقهبندی، و در هر دو حال مدعیالعموم باید برای کشف حقیقت به این مسئله ورود کند.
3- متأسفانه بارها پیش آمده که افراد به بهانه روایتگری خاطرات دوران مسئولیت خود اطلاعاتی ناقص یا اغراقآمیز بیان میکنند و گاه بیان چنین مواردی مورد سوءاستفاده رسانه های ضدانقلاب قرار میگیرد؛ ضبط تاریخ شفاهی از سوی رسانهها و ثبت خاطرات شخصیتهای برجسته، یک فعالیت ماندگار و درخور تقدیر است، اما در نقطه مقابل، انتشار اطلاعات اشتباه و گاه کذب میتواند تاریخنگاری صحیح را با دشواری مواجه سازد.
برای جلوگیری از چنین آفاتی هم شخص مصاحبه شونده باید مراقب اظهاراتش باشد و از بیان سخنان تردیدآمیز خودداری کند و هم رسانهها در برخورد با خودبزرگبینیهای شاذّ سعی کنند پیش از انتشار آنها را با رجوع به اسناد و مراکز تاریخنگاری راستی آزمایی کنند.
انتهای پیام/