"اقتصاد اسلامی"-8|اقتصاد ایران اسلامی‌تر است، یا اقتصاد غرب؟

گروه اقتصادی پایگاه خبری خبرآنی؛ اسلام به‌عنوان یک دین آسمانی، پایبندی به «احکام و اصول دین» را به‌منزله ارزشی بنیادین می‌شناسد. در این چارچوب، «اسلامی بودن» هر پدیده یا عملکرد، از نگاه پیروان این دین، به‌مثابه برتری و ارزش ذاتی آن تلقی می‌شود. این باور که دین‌داری فی‌نفسه ارزشمند است، نه‌تنها در اسلام، بلکه در تمام ادیان دیده می‌شود. بر اساس این دیدگاه، برخی دین‌مداران طبعاً پدیده‌هایی که اسلامی نیستند را دچار انحراف، نقصان یا حتی بی‌ارزش بدانند. در مقابل، کسانی که به دین اعتقاد ندارند، ممکن است پایبندی به دین را نشانه‌ای از عقب‌ماندگی یا ارتجاع بدانند، به‌ویژه در دنیای مدرن. این تضاد در برداشت‌ها ریشه در اختلاف جهان‌بینی این دو گروه دارد. دین‌داران اصول و ارزش‌هایی که از وحی الهی گرفته‌اند، را ملاک قرار می‌دهند، درحالی‌که نگاه غیرمذهبی بطور عمده بر معیارهای عرفی یا علمی متمرکز است.

در همین زمینه بیشتر بخوانید

برخی از ناباوران به «ادیان توحیدی و غیراسلامی»، با استناد به وضعیت نابه‌سامان اقتصادی جوامع اسلامی و مقایسه آن با اقتصادهای توسعه‌یافته، ادعا می‌کنند که دین، از جمله اسلام، عامل اصلی عقب‌ماندگی این کشورهاست. آنان، با اشاره به واقعیت‌های تلخ اجتماعی و اقتصادی موجود، مسلمانان را به رها کردن باورهایی فرا می‌خوانند که به‌زعم آنان، مردم را به «تسلیم در برابر فقر و ناملایمات» دعوت می‌کنند. این گروه اغلب به تاریخ کشورهای توسعه‌یافته اشاره کرده و می‌گویند که پیشرفت اقتصادی و اجتماعی این کشورها از زمانی آغاز شده که از دین فاصله گرفته‌اند. به‌عبارت‌دیگر، این ادعا مطرح می‌شود که گسست از دین، زمینه‌ساز «توسعه‌یافتگی» بوده است.

چنین نگرشی که دین را عامل همه مشکلات می‌داند، هم تقلیل‌گرایانه است، و هم فاقد پشتوانه تاریخی و منطقی است. توسعه‌یافتگی کشورها به مجموعه‌ای از عوامل مرتبط با سیاست‌گذاری، اقتصاد کلان، آموزش و تکنولوژی بستگی دارد. ازاین‌رو، مقایسه وضعیت کنونی جوامع اسلامی با جوامع غیردینی صرفاً بر اساس شاخص‌های اقتصادی، نگاهی سطحی و غیرواقع‌گرایانه به مسئله است. نظریه ناباوران مبنی بر ارتباط مستقیم دین و عقب‌ماندگی اقتصادی، با وجود ظاهر تحلیلی خود، فاقد مبنای علمی است، چنان که بسیاری از مطالعات این ادعا را رد می‌کنند. بررسی توسعه‌نیافتگی جوامع اسلامی نیازمند تحلیل عمیق‌تر عوامل ساختاری، سیاسی و مدیریتی است. انحراف از چنین نگاهی، سبب تقویت برداشت‌های نادرست درباره دین خواهد شد.

برخی بر این باورند که اگر چیزی اسلامی باشد، پدیده‌های غیراسلامی بطور ضمنی بد و نادرست تلقی می‌شوند. به همین دلیل، برخی نتیجه می‌گیرند که وقتی از اقتصاد اسلامی صحبت می‌شود، به این معناست که نظام‌های اقتصادی دیگر، مانند سرمایه‌داری یا سوسیالیستی، به دلیل غیر اسلامی بودن، فاقد ارزش هستند. برای روشن‌تر کردن این موضوع، در ادامه نکاتی مطرح می‌شود.

الف) مشهور است که گفته می‌شود «اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند». بنابراین، آموزش و پژوهش درباره اقتصاد اسلامی لزوماً نشان‌دهنده غیراسلامی بودن سایر نظریه‌ها و علوم اقتصادی نیست، حتی اگر مضامین دینی صریح یا تلویحی نداشته باشند. اضافه کردن واژه «اسلامی» به «اقتصاد» صرفاً برای مشخص کردن حوزه‌ای است که موضوعات اقتصادی در آن مورد بررسی قرار گرفته‌اند. همین موضوع درباره اقتصاد سرمایه‌داری نیز صدق می‌کند؛ برای تمایز سیستم‌های اقتصادی، معمولاً نظریه‌ها و مفاهیم هر سیستم با نام آن سیستم مشخص می‌شوند، مانند «نظریه مصرف در سرمایه‌داری».

ب) اقتصاد اسلامی با سیستم‌های دیگر مانند سرمایه‌داری، در برخی مفاهیم هم‌پوشانی دارد اما تفاوت‌های بنیادینی نیز در آن مشهود است. برای نمونه، ربا به‌عنوان یکی از مفاهیم پایه‌ای اقتصاد سرمایه‌داری، بطور کامل در اسلام نفی شده است. با این حال، بسیاری از نظریه‌ها و مفاهیم موجود در سیستم‌های دیگر، هرچند اسلامی نیستند، نمی‌توان آنها را ذاتاً غیراسلامی دانست. این تفکیک، چارچوبی روشن برای بررسی اشتراکات و افتراقات میان سیستم‌های اقتصادی ارائه می‌دهد.

ج) گاهی مقایسه شرایط اقتصادی کشورهای اسلامی با کشورهای سرمایه‌داری موجب سوءتفاهم می‌شود. به عنوان نمونه، برخی این سوال را مطرح می‌کنند که چگونه ممکن است اقتصاد کشوری مانند ژاپن یا سوئیس، که نرخ بهره در آن حدود یک درصد است، غیر اسلامی تلقی شود، اما اقتصادی مانند ایران، با نرخ بهره 25 درصد، اسلامی باشد؟ همچنین، وقتی شاخص فلاکت (مجموع نرخ تورم و بیکاری) در کشورهای سرمایه‌داری کمتر از 10 درصد است، اما در کشورهای اسلامی و از جمله ایران به حدود چهل درصد می‌رسد، چطور می‌توان اولی را غیر اسلامی و دومی را اسلامی دانست؟ این‌گونه مقایسه‌ها نشان می‌دهد که درک نادرستی از مفهوم اقتصاد اسلامی و معیارهای آن وجود دارد.

باید توجه داشت که از سوی اندیشمندان اقتصادی، هرگز ادعا نشده اقتصاد ایران یک اقتصاد اسلامی است، بلکه معمولاً تأکید شده که این اقتصاد اسلامی نیست و در برخی موارد حتی غیراسلامی است. برای مثال: با وجود ممنوعیت ربا (بهره) در اسلام، اقتصاد ایران همچنان به‌شدت مبتنی بر بهره است، و هر اقتصادی که در آن ربا جریان داشته باشد، منطقی نیست اسلامی باشد، فارغ از اینکه نرخ بهره آن چقدر باشد. همچنین باید پذیرفت که اقتصادهای غیر اسلامی با نرخ بهره پایین‌تر، معمولاً از تعادل بیشتر، مشکلات اقتصادی کمتر و رفاه اجتماعی بالاتری برخوردارند. با این حال، پایین بودن نرخ بهره یا وجود رفاه بیشتر، یک اقتصاد را اسلامی نمی‌کند، هرچند ممکن است آن را جذاب‌تر جلوه دهد.

دیگر اینکه برای تشخیص اسلامی بودن یک جامعه، باید از «دیدگاه سیستمی» به مسئله نگاه کرد. اسلامیت را نمی‌توان صرفاً به ادعای اعتقاد به اسلام یا بیان شهادتین محدود کرد. اسلامی بودن واقعی، در فهم و یقین به عقاید اسلامی (توحید، نبوت، معاد) و عمل به احکام فقهی و اخلاق اسلامی تحقق می‌یابد. جامعه‌ای اسلامی است که این مفاهیم را در نظام اقتصادی و رفتار اجتماعی خود بطور کامل عملیاتی کرده باشد.

در چنین شرایطی، آثار دین‌ورزی اسلامی می‌تواند شاخص‌هایی مانند شاخص فلاکت را کاهش دهد و حتی به صفر نزدیک کند. اما شاخص‌های اقتصادی مطلوب، مانند شاخص فلاکت صفر، لزوماً نشان‌دهنده اسلامی بودن یک جامعه نیستند. اسلامیت جامعه به سازوکارها، جهان‌بینی و ایدئولوژی‌هایی بستگی دارد که باید به‌درستی اجرا شوند تا زمینه اسلامی شدن جامعه فراهم شود.

جمع‌بندی

افرادی که جوامع پیشرفته، به‌ویژه سرمایه‌داری، را اسلامی‌تر از جوامع مسلمان می‌دانند، اگر تنها بر اساس پیشرفت اقتصادی به این نتیجه رسیده باشند، برخی مؤلفه‌های اساسی اسلامی بودن را نادیده گرفته‌اند و در روش تحلیل خود دچار خطا شده‌اند. با این حال، اگر منظورشان این باشد که جوامع مسلمان در عمل، به‌ویژه در حوزه اقتصاد، کوتاهی کرده‌اند، این نقد قابل بررسی است.

انتهای پیام/

منبع : تسنیم
برچسب ها :

آخرین خبر ها

پربیننده ترین ها

دوستان ما

گزارش تخلف

همه خبرهای سایت از منابع معتبر تهیه و منتشر می‌شود. در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.