گروه اقتصادی پایگاه خبری خبرآنی؛ هنگامی که واژه «مسلمان» به میان میآید، تصویری از افرادی در ذهن نقش میبندد که به اصول توحید و نبوت باور دارند و این باور را به زبان میآورند. کسی که شهادتین میگوید، به عنوان مسلمان شناخته میشود، اما مسلمانی فراتر از بیان این کلمات است؛ این یک سبک زندگی است که با مجموعهای از اصول و قواعد دینی در حوزههای اعتقادی، عملی و اخلاقی همراه است و باید در تمامی جنبههای زندگی فردی و اجتماعی جاری باشد. با این حال، میزان رعایت این اصول دینی در میان مسلمانان متفاوت است. برخی از آنان به عمق آموزههای دینی پی برده و آنها را در زندگی خود به کار میگیرند، در حالی که گروهی دیگر تنها به حداقل این آموزهها در باور و عمل پایبند هستند. در نتیجه، مسلمانان در یک طیف گسترده قرار دارند؛ از کسانی که بیشتر به موازین دینی عاملند تا کسانی که تنها به اصول ابتدایی آنها پایبندند.
بیشتر بخوانید
آیا مسلمانان در مسائل اقتصادی به آموزههای دینی پایبندند؟
در پاسخ به این پرسش، میتوان گفت که همانطور که مسلمانان در دیگر عرصههای زندگی خود، هریک به میزانی از آموزههای دینی عمل میکنند، در حوزه اقتصاد نیز به همان شکل به اصول اسلام توجه دارند. برخی از مسلمانان به حداقلهای دینی پایبندند، و در مقابل کسانی که فهم و آگاهی بیشتری از دین دارند در ابعاد اقتصادی نیز از آموزههای اسلامی بیشتر متأثر هستند. این مسلمانان در امور اقتصادی خود، همواره نگاهی به احکام دینی دارند و تلاش میکنند آنها را در کارهای خود به کار بندند. به عبارت دیگر، عملیاتی شدن آموزههای دینی در عرصههای اقتصادی زندگی مسلمانان، نوعی اقتصاد اسلامی را به وجود میآورد که میتوان آن را در ارتباط مستقیم با میزان آگاهی و عمل به موازین دینی در نظر گرفت.
حسن سبحانی، در کتاب نغز و پرمضمون «ابهامزدایی از اقتصاد اسلامی» مینویسد:
«اقتصاد اسلامی همان اقتصاد ناشی از تفکر و عملیات اقتصادی مسلمانان و معطوف به دین است که متناسب با میزان توجه و باور و اجرایی شدن موازین اسلامی توسط مسلمانان با عیاری حاکی از اسلامیت کم تا اسلامیت بسیار در عرصههای اقتصادی زندگی مسلمانان شکل میگیرد و متبلور میشود» (ص 8).
اقتصاد اسلامی: طیف حداقلی تا حداکثری
اقتصاد مسلمانان را میتوان اقتصادی دانست که در آن میزان توجه و التزام مسلمانان به اصول دینی، از حداقل تا حداکثر، انعکاس دارد. در شرایطی که فرد مسلمان تنها به حداقلهای دینی پایبند باشد، شکاف عمیقی بین رفتار اقتصادی او و آنچه دین اسلام توصیه میکند وجود خواهد داشت؛ اما در مواقعی که فرد مسلمان بطور کامل به آموزههای دینی معتقد است و در زندگی روزمره خود آنها را به کار میبندد، این شکاف به حداقل میرسد. در این شرایط، میتوان گفت که اقتصاد اسلامی در حقیقت به شکلی از رفتار اقتصادی مسلمانان تبدیل میشود که با اصول دینی کاملاً هماهنگ است. سبحانی میافزاید:
« در موقعیت حداکثری رعایت عملی دین اسلام در زندگی شخصی و اجتماعی مسلمانان، شرایطی را تجربه میکنیم که در آن فاصله بین رفتار مسلمان و آنچه دین اسلام ارائه کرده است بسیار کم و ناچیز میشود» (ص 8).
از اینرو، میتوان از یک منظر اقتصاد اسلامی را همان اقتصادی دانست که در آن مسلمانان با تمامی درک و باور خود از دین، بر اساس اصول آن عمل میکنند و رفتارهای اقتصادیشان کاملاً منطبق با آموزههای اسلامی است. در مقابل، اقتصادی که مسلمانان با کمترین میزان التزام به اصول دینی به آن عمل میکنند، هرچند به نوعی اقتصادی اسلامی به شمار میآید، اما نمیتواند تمام ویژگیهای اقتصاد اسلامی را به طور کامل نشان دهد.
نتیجهگیری
اقتصاد اسلامی تنها تحت شرایطی همان اقتصاد مسلمانان است. اقتصاد مسلمانان در شرایطی که مسلمانان بطور کامل به اصول دینی پایبندند، میتواند کاملاً با اقتصاد اسلامی همخوانی داشته باشد. اما در شرایطی که مسلمانان تنها به حداقلهای دینی توجه دارند، فاصلههای معناداری میان اقتصاد اسلامی و اقتصاد مسلمانان نمایان میشود.
اکنون نیز باید توجه داشت که نمیتوان اقتصاد فعلی کشورهای اسلامی را سادهانگارانه معادل با اقتصاد اسلامی دانست. بلکه اختلافات و تفاوتهای موجود در میزان تأثیرپذیری مسلمانان از آموزههای دینی در زمینههای اقتصادی باید مورد توجه قرار گیرد.
انتهای پیام/