به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی، در دل هر انسان، جرقهای از توانایی و استعداد نهفته است؛ جرقهای که اگر با عشق و باور روشن شود، میتواند دنیا را روشن کند. دانشآموزان معلول نیز با وجود چالشهای خاص و گاه سختیهای مضاعف، توانایی درخشش و موفقیت را دارند. این دانشآموزان تنها به یک فرصت و کمی حمایت نیاز دارند.
تصور کنید کودکی که شاید نوشتن یک کلمه برایش دشوار است، روزی با مهارتی که آموخته، بتواند مستقل شود و درآمد داشته باشد. این مسیر تنها با باور به توانایی آنها و فراهم کردن فرصتهای یادگیری میسر میشود.
ماجرا آنگاه تلختر میشود که برخی دانشآموزان، بدون داشتن هیچ نوع معلولیتی، به دلیل ضعف در یادگیری دروس، برچسب دیرآموزی به آنها زده میشود و از مدارس عادی کنار گذاشته میشوند. چنین رویکردی نهتنها روحیه این کودکان را تضعیف میکند، بلکه نگاهی نادرست به توانمندیهای متنوع انسانی را ترویج میدهد.
این در حالی است که بسیاری از کشورهای پیشرفته با اجرای شیوه آموزشی تلفیقی، مسیری متفاوت را در پیش گرفتهاند؛ مسیری که در آن همه دانشآموزان، با هر سطح توانایی و مهارتی، در کنار یکدیگر یاد میگیرند، رشد میکنند و زندگی کردن با تفاوتها را از همان کودکی تجربه میکنند.
این رویکرد تلفیقی نهتنها به یادگیری کودکان کمک میکند، بلکه فضایی را ایجاد میکند که در آن احترام به تفاوتها و پذیرش دیگری به بخشی از فرهنگ تبدیل شود.
در مراسمی که به مناسبت روز جهانی معلولان توسط سازمان آموزش وپرورش استثنایی برای دانشآموزان این مدارس برگزار شده بود، فرصتی فراهم شد تا با تعدادی از دانشآموزان گفتوگویی داشته باشیم.
دانشآموزانی که فراتر از محدودیتها ایستادهاند
مادر یک دانشآموز پایه نهم مدرسه استثنایی سروش، که فرزندش دارای معلولیت جسمی و حرکتی است، میگوید: پسرم توانایی حضور در مدرسه عادی را دارد، اما خودم ترجیح دادم او در مدرسه استثنایی تحصیل کند. دلیلش این است که توانمندی او به دلیل معلولیتش نسبت به دانشآموزان عادی کمتر است و همچنین، تعداد زیاد دانشآموزان در مدارس عادی ممکن است موجب آسیب جسمی برای فرزندم شود.
او درباره مشکلات آموزشی فرزندش توضیح میدهد: ساعات طولانی آموزش در مدارس استثنایی (5 ساعت در روز )برای پسرم که در کمرش پلاتین دارد، بسیار دشوار است. امیدوارم ساعات آموزش در مدارس استثنایی کوتاهتر شود.
این مادر همچنین از مشکلات رفتوآمد و نگاههای آزاردهنده جامعه میگوید: تردد در جامعه برای ما دشوار است. نگاههای نادرست به فرزندم او را منزوی میکند، هرچند خوشبختانه سرویس مدرسه توسط شهرداری تأمین شده و مشکلی از این بابت نداریم.
داستان دانشآموزانی که از مدارس عادی رانده شدهاند
حسین لواسانی، دانشآموز پایه دوازدهم که در زمینه مشبککاری و کار با چوب فعالیت میکند، میگوید: مشبککاری را بهخوبی یاد گرفتهام و قصد دارم پس از فارغالتحصیلی این کار را ادامه دهم و از آن درآمد کسب کنم. مدرسه نیز بازار فروش برای ما برگزار میکند و برخی تولیداتمان به فروش میرسد.
او درباره علت تحصیل در مدرسه استثنایی توضیح میدهد: تا کلاس سوم دبستان در مدرسه عادی درس میخواندم، اما به دلیل نمرات ضعیف، گفتند که دیرآموز هستی و دیگر مرا ثبتنام نکردند و مجبور شدم به مدرسه استثنایی بروم.
(تابستان امسال در گزارشهای مختلف، نسبت به تخلفات آشکار برخی مدارس دولتی عادی شهر تهران در عدم ثبتنام از دانشآموزان با نمرات ضعیف و بیتوجهی بخشهای بازرسی و نظارت آموزش و پرورش به این موضوع هشدار داده بودیم.)
فاطمه میرزا آقایی، دانشآموز دیگری است که خیاطی را از مادرش آموخته و در مدرسه ادامه داده است. او میگوید:تعداد زیادی سرویس آشپزخانه دوختهام و میخواهم با ایجاد صفحهای در اینستاگرام تولیداتم را بفروشم. بعد از اتمام درسم، خیاطی را به صورت حرفهای دنبال خواهم کرد.
او نیز تجربه مشابهی از کنار گذاشته شدن از مدرسه عادی دارد: به دلیل نمرات ضعیف و تکرار پایه چهارم، دیگر مرا در مدرسه عادی ثبتنام نکردند و ناچار شدم در کنار دانشآموزان کمتوان ذهنی در مدرسه استثنایی تحصیل کنم.
چالشها و توانمندیهای دانشآموزان با نیازهای ویژه
محمدهادی، دانشآموز پایه دهم مبتلا به اوتیسم، در حال تهیه تابلویی با برشهای کاشی است. طاهره فیضیپور، معلم او، توضیح میدهد: مدرسه ما رشتههای اداری و باغبانی را دارد و برخی مدارس اوتیسم چرمدوزی نیز آموزش میدهند. بچههای طیف اوتیسم به خدمات رفتاری نیاز دارند، اما این خدمات رایگان نیست و والدین باید به کلینیکهای خصوصی مراجعه کنند.
او تأکید میکند که دانشآموزان طیف خفیف اوتیسم میتوانند در مدارس عادی تحصیل کنند، از سوی دیگر تعداد کم مدارس اوتیسم باعث شده بسیاری از دانشآموزان مبتلا به اوتسیم از تحصیل باز بمانند.
معلمان ناشنوا در کنار دانشآموزان
مهدخت شریعتی، معلم ناشنوای مدرسه ناشنوایان نظام مافی، همراه با دانشآموزانش، تولیدات هنری در زمینه گرافیک و تابلوهای نقاشی را به نمایش میگذارد. او که در سال 1377 از طریق آزمون استخدامی به جمع معلمان آموزش و پرورش پیوسته است، میگوید:در حال حاضر، سه نفر از معلمان مدرسه نظام مافی ناشنوا هستند و بقیه همکاران شنوا هستند.
او درباره مشکلات دانشآموزان ناشنوا در رشته گرافیک میگوید: هزینههای بالای این رشته برای دانشآموزان بسیار سنگین است و بیشتر آنها توان مالی لازم برای تهیه مواد مورد نیاز را ندارند، به همین دلیل تأمین این وسایل به یکی از بزرگترین چالشهای آنها تبدیل شده است.
این معلم همچنین درباره امکان تحصیل دانشآموزان کمشنوا در مدارس عادی توضیح میدهد: دانشآموزان کمشنوا با درخواست والدین میتوانند در مدارس عادی تحصیل کنند، اما تنها در رشتههای نظری پذیرفته میشوند و امکان ادامه تحصیل در رشتههای هنرستانی برایشان وجود ندارد. با این حال، تجربه نشان داده است که اغلب این دانشآموزان پس از یک سال به مدارس ناشنوایان بازمیگردند، چرا که سطح و نوع آموزشی که در این مدارس دریافت میکنند، با مدارس عادی تفاوت چشمگیری دارد.
معلمان معتقدند اگر دانشآموزان دارای معلولیت ضریب هوشی مناسبی داشته باشند، میتوانند مهارتهای فنی را به خوبی یاد بگیرند و از آن درآمدزایی کنند. نمونههایی از این موفقیتها را میتوان در دانشآموزانی یافت که کیفهای چرمی میدوزند یا لباسهای زیبایی طراحی و تولید میکنند. اینها داستانهایی از باور، تلاش و امید هستند که به ما یادآوری میکنند محدودیتها هرگز نمیتوانند مانعی برای توانمندی و خلاقیت باشند.
انتهای پیام/