به گزارش خبرنگار اقتصادی پایگاه خبری خبرآنی، مسعود پزشکیان رئیس جمهور شب گذشته در گفتگو با مردم تصریح کرد: «وقتی برای یارانهها 150 میلیارد دلار میدهیم، اگر این را حل کنیم، سرانه نفری 90 میلیون تومان میشود؛ این دلارها خارج میشود ولی به کسی چیزی نمیرسد.»
چند سالی است که عبارتی تحت عنوان «یارانه پنهان» در ادبیات اقتصادی ایران جا باز کرده است. اخیرا عبدالناصر همتی، وزیر اقتصاد دولت چهاردهم نیز در مصاحبه ای تلویزیونی اعلام کرد که حدود 150 میلیارد دلار یارانه پنهان پرداخت می کنیم که به جامعه هدف اصابت نمی کند.
به طور کلی یارانه پنهان به نوعی از حمایت مالی دولت گفته میشود که بهصورت مستقیم قابل مشاهده یا محاسبه نیست، اما در عمل به افراد یا بخشهای خاصی از جامعه کمک میکند. این یارانه معمولاً در قالب تخفیفها یا عدم دریافت هزینه واقعی برخی کالاها و خدمات ارائه میشود، بدون اینکه بهصورت واضح در بودجه عمومی کشور به چشم بخورد.
به عنوان مثال قیمتگذاری پایینتر از قیمت واقعی برای انرژی، سوخت یا آب و برق از مواردی است که برخی کارشناسان آن را یارانه پنهان عنوان می کنند. در واقع این گروه استدلال می کنند، وقتی دولت هزینههای واقعی تولید یا تأمین این کالاها و خدمات را پوشش میدهد و به مصرفکنندگان کمتر از هزینه واقعی میفروشد به آن ها یارانه پنهان پرداخت می کند.
دیگر نکته ای که بعضا به عنوان یارانه پنهان عنوان می شود، تخصیص ارز ترجیحی است. وقتی ارز با قیمت پایینتر از نرخ بازار غیر رسمی، برای واردات کالاهای خاص در نظر گرفته میشود، دولت درحال پرداخت یارانه پنهان است.
مالیات پنهان در اقتصاد ایران مفهوم دارد اما یارانه پنهان خیر!
یک مفهومی که در اقتصاد ایران نادیده گرفته می شود، مفهومی تحت عنوان مالیات پنهان است که دقیقا نقطه مقابل یارانه پنهان است. مفهوم مالیات پنهان که دولت ها با خلق تورم از جامعه می گیرند، به شرح زیر است:
اگر در کل جامعه فقط 10 واحد کالا و 10 واحد پول داشته باشیم، بهطور متوسط قیمت هر کالا، یک واحد پول خواهد بود. اگر بانک مرکزی 10 واحد جدید و اضافه پول انتشار دهد و میزان عرضه کالا هم همان 10 واحد بماند و سپس دولت به عنوان متقاضی در اقتصاد وارد شود، طبعا ما 20 واحد پولی و 10 واحد کالا داریم و اینجا بهطور متوسط قیمت کالاها دو واحد پولی خواهد بود.
در این شرایط افراد قبلی، نصف قبل، قدرت خرید خواهند داشت و لذا نصف شرایط قبل کالا نصیبشان میشود و 5 واحد از 10 واحد کالا را بانک مرکزی خواهد برد! با نشر پول، چون میزان کالا ثابت بوده، ناشر پول نصف کالاها و نصف قدرت خرید جامعه را به خود اختصاص داده است.
با این مکانیزم اصطلاحا میگویند 5 نفر اول، مالیات پنهان یا مالیات تورمی به بانک مرکزی دادهاند. این مبنای نظری «مالیات پنهان» است. بنابراین دولت ها با بی انضباطی پولی و مالی و خلق تورم دائما در حال اخذ مالیات پنهان هستند.
البته حالت دیگری هم داریم؛ اینکه ظرفیتهای خالی و آمادهبهکار در تولید کالا داشته باشیم، و ورود نقدینگی اضافه، به تولید مضاعف و متناسب با رشد نقدینگی منتهی شود. در این شرایط افزایش قیمت نداریم. ناشر پول گرچه در اینجا میزان تولید اضافه بر قبل را به خود اختصاص خواهد داد و این باز مصداق مالیات پنهان هست، اما «مالیات تورمی» نیست. حالت بین این دو حالت هم ممکن است که بخشی از کالاها را ناشر پول بگیرد و مقادیری هم قیمت بالا برود. دقت کنید کسی که حق آقایی دارد و مردم به او اعتماد میکنند، میتواند مالیات پنهان بگیرد.
استدلال منتقدان یارانه پنهان چیست؟
یارانۀ پنهان عمدتاً دربارۀ انرژی و سوخت و کالاهای اساسی مطرح میشود. حرف اصلی افرادی که "یارانۀ پنهان" را مطرح میکنند چیست؟ این گروه استدلال می کنند که نسبت به قیمتهای تعدیلشدۀ جدید، قیمت کالاهای اساسی کم است، و لذا دولت دارد لطف میکند و کالاهای اساسی یا بنزین و موارد دیگر را ارزان نگاه داشته و از این باب منتی بر مردم دارد!
نکته ای که این گروه به آن توجه نمی کنند این است که پیشتر یک قیمت نرمال و تعادلی دیگری وجود داشته، آن قیمت با نقص عملکرد دولت افزایش پیدا کرده و به قیمت جدید رسیده است.
به بیانی دیگر منتقدان یارانه پنهان از وسط ماجرا شروع به روایت و تحلیل میکنند؛ نمیگویند مثلاً نرخ ارز را اشکالات دولتها بالا برده که سبب شده تا قیمت ها از قیمت تعادلی فاصله بگیرند، اما مدعی میشوند که قیمت بنزین نسبت به قیمتهای خارجی یا اروپا یا فوب خلیجفارس پایین است، و سادهانگارانه و با ادعا و منت برای مردم محاسبه هم میکنند که داریم چند همت به شما یارانۀ پنهان میدهیم.
مغالطه ای به اسم یارانه پنهان
نکته اولی که در بحث یارانۀ پنهان، وجود دارد این است که ابتدا دولتها که حق آقایی دارند، نقدینگی و مقدار پول را افزایش داده و در واقع از مردم ابتدائاً مالیات گرفته، و سپس مدعیِ دادن یارانۀ پنهان در سطح جدیدی از قیمتهایی هستند که خود ایجاد کردهاند.
دیگر نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که ابتدا باید یک تحلیل ارزشی روی قیمت باید داشته باشیم و صرف افزایش قیمت نمیتواند ملاک جواز یا عدم جواز باشد. درحقیقت باید ببینیم قیمت نرمال و حقیقی کدام است، قیمت اولیه یا ثانویه. این هم از تحلیل باید و نباید قیمت ارز بهدست میآید. به عنوان مثال قیمت 70 سنت بنزین را روی چه عدد تبدیلی ضرب میکنند که قیمت ریالی بنزین بهدست بیاید؟
با سیاست های غلط پول ملی را بی ارزش می کنند، میگویند یارانه پنهان می دهیم
بنابراین در اینجا تحلیل نرخ ارز یا همان نرخی که در قیمت های جهانی ضرب می شود تا قیمت داخلی انرژی یا هر کالای مشترک جهان شمولی محاسبه می شود، اهمیت بالایی پیدا می کند. با بالا رفتن قیمت ارز، ضمن افزایش قیمت کالاهای صادراتی مانند پسته، با افزایش قیمت کالاهای وارداتی واسطهای هم مواجه میشویم. با این شرایط شرکتهای تولیدی برای تأمین سرمایهدرگردش بالاتر ناچار هستند وام بیشتری بگیرند، یعنی حجم پول افزایش پیدا میکند. ضمن اینکه کالاهای مکمل نیز افزایش پیدا خواهد کرد و بهصورت خلاصه، با بالا رفتن نرخ برابری ارز، تمام قیمتها بالا خواهد رفت.
به بازار ارز نگاه کنیم. بازیگران آن چه کسانی هستند؟ اولاً شرکتهای بزرگ و بانکهای بزرگ و واردکنندگان و صادرکنندگان بزرگ و قاچاقچیها 70درصد این بازار را در اختیار دارند و بازیسازان اصلی این میدان هستند.
همینطور بازارهای موازی مانند هرات و سلیمانیه و غیره هم بازار ما را تحتتأثیر قرار میدهند. سفتهبازان داخلی بزرگ هم هستند مثلاً شرکت مس قیمت ریالی محصولش را بلافاصله با بازارهای فراملی و قیمت ارز آزاد تنظیم میکند. اینطور است که سهام فلان بانک ناشی از افزایش نرخ ارز 54همت سود میکند.
آیا بازیگران بازار ارز ما مطابق نظریههای اقتصادی صادرکنندگان و واردکنندکان واقعی و کوچک هستند که بازار را با عرضه و تقاضا اداره میکنند؟ واضح است که این بازار سالم نیست و انحصارات و اشکالات دیگر بر آنها حاکم است.
حالا که چنین کنشگرهایی مانند انحصار و قاچاقچی و سفتهباز، نرخ ارز را چندین برابر کردهاند، چگونه تحلیل کنیم؟ بگوییم کدام قیمت نرمال و اصل است؟ بگوییم چنین بازار مختلشدهای اشکالی ندارد؟ بگوییم بازار نرخ را تعیین میکند؟! این مثل شرایط جنگ است که مصلحت عمومی است یا باید جلوی آن گرفته شود؟
بنابراین به هیچ وجه در چنین شرایطی نمیتوانیم ادعا کنیم و بر مردم منت بگذاریم که دارم به تو یارانۀ پنهان میدهم.
مفهوم یارانه پنهان به دلیل پشت صحنه بازار ارز، مفهومی جعلی است
دلیل عدم اصلاح این است که موتور محرک افزایش نرخ ارز هنوز وجود دارد، سفتهباز و قاچاقچی و شرکتهای بزرگ و بانکهای بزرگ و فشار خارجی هنوز وجود دارد. فرض کنیم برای اصلاح قیمتی و حل مشکل، نرخ ارز را باز هم افزایش دادیم. چه اتفاقی خواهد افتاد؟
مثلاً در ابتدای دولت قبلی ارز 4200 را به 28500 رسانده شد که مشکل حل شود. شد؟ ارز 50 هزار تومانی بهوجود آمد؛ باز میگویند یارانه پنهان داریم. باز قیمت را افزیاش می دهیم که اصلاح شود، باز پلکانی افزایش مییابد و متوقف نمیشود. در هر پله هم دعوا همان دعواست، رانت همان رانت است، فقط سطح آن روی نرخ بالاتر ارتقا پیدا کرده.
این افزایش نرخ یک اشکال بزرگتر هم دارد؛ تورم ساختاری ما از 20درصد آمده روی 40درصد، یعنی با افزایش متناوب نرخ ارز تورم را گسترش دادهایم. با این مکانیزم فشاری که به طبقات پایین میآید غیرقابل جبران است.
10 خطای تحلیلی در خصوص یارانه پنهان
توکلی، کارشناس اقتصادی با اشاره به اظهارات مقامات ارشد اقتصادی دولت در خصوص اینکه مطرح کردند که «ما سالی بین 120 تا 150 میلیارد دلار یارانه پنهان میدهیم» و «اگر 150 میلیارد دلار یارانۀ انرژی را بین مردم تقسیم کنیم سرانۀ هر نفر 90 میلیون تومان میشود»، نوشت:
خطای 1: در مقوله انرژی چیزی به مردم داده نمیشود، بلکه از آنها مبلغی گرفته میشود که ادعا میشود کم است. پس اساسأ اطلاق یارانه نادرست است.
خطای 2: قیمت انرژی تبدیل به دلار میشود، در حالی که واحد پول ملی ریال است.
خطای 3: اساسأ یارانه ادعایی قابل تقسیم نیست به خصوص به صورت دلاری، مگر آنکه شما انرژی مصرفی مردم را به آنها ندهید و آن را صادر کنید، و دلار حاصل از آن را به مردم بدهید.
خطای 4: این مقدار یارانه ادعایی که هر روز رو به افزایش است نتیجه سیاست های غلط کاهش ارزش پول ملی است، در واقع پول ما کم ارزش شده است نه اینکه دولت به ما یارانه بدهد.
خطای 5: بخش زیادی از یارانه ادعایی (75٪) مربوط به بخش تولید است، اگر این رانت را بگیریم بسیاری از صنایع کشور ورشکسته میشوند.
خطای 6: اگر بخواهید یارانه ادعایی پنهان را به مردم بدهید، باید انرژی را گران کنید و چون مردم قدرت واکنش ندارند، عملا تورم ایجاد میشود و تورم آن نیز بسیار بالاتر از پولی است که به عنوان یارانه آشکار داده خواهد شد.
خطای 7: تصور شده که اگر 50درصد مردم خودرو ندارد، از خدمات خودرو به صورت مستقیم و غیرمستقیم بهرهمند نمی شوند، وقتی انرژی را گران کردید، همان نیم جمعیت بی خودرو باید هزینه بالاتری برای حمل و نقل بدهد و همه چیز برایش گران میشود.
خطای 8: تصور میشود که مصرف زیاد و نادرست انرژی تنها به خاطر عادت های نادرست مصرفی است که با بالا رفتن قیمت برطرف میشود، در حالی که جامعه هدف شما ماشین کم مصرف ندارد، حمل و نقل عمومی گسترده ندارد، تاسیسات و تجهیزاتش فرسوده است و سرمایه ای هم برای بهبود آن ندارد.
خطای 9: یارانه پنهان محاسباتی تاثیر زیادی از نرخ ارز دارد، با افزایش نرخ ارز میزان بهرهمندی افراد از این یارانه ادعایی بالا میرود، در حالی که هیچ تغییری در وضعیت رفاهی آنها رخ نمیدهد، فرد هنوز هم همان پراید فرسوده ای را دارد که قبلاً داشته است (این 90میلیون تومان یارانه ادعایی را با دلار 51هزارتومان حساب کردند، اگر دلار را 70 هزارتومان بگیری این عدد موهومی به مراتب بالاتر خواهد بود و آنگاه باید بگویند به هر نفر 123 میلیون تومان میرسد)با افزایش قیمت ارز و به بیان دیگر کم ارزش شدن پول ملی ما مرتب به دولت بابت این ارقام یارانه موهومی بدهکار تر میشویم.
خطای 10: تصور میشود که اگر ما قیمت انرژی را از مردم به قیمت اروپا و آمریکا از آنها نمیگیریم، به آنها به همان اندازه اروپاییها و آمریکاییها دستمزد میدهیم، واقعیت این است که در این زمینه از آنها مالیات پنهان میگیریم که شاید حتی بیشتر از یارانه پنهان ادعایی باشد.
انتهای پیام/