به گزارش گروه سیاسی پایگاه خبری خبرآنی، محمدمهدی اسلامی نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر، در یادداشتی اختصاصی که بمناسبت تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب ایستگاه خیابان روزولت نوشته محمد محبوبی برای پایگاه خبری خبرآنی ارسال کرد، نوشت: گلههای متعدد رهبر انقلاب درباره کمکاری درعرصه روایت تاریخ که با مضامینی همچون تطهیر پهلوی، عوض شدن جای جلاد و شهید و ... ناظر به ضرورت «آگاهیسازی عمومی» به عنوان پدافند «جنگ شناختی» طرف مقابل است.
متن یادداشت به شرح زیر است:
تقریظ امام خامنهای بر کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» از جهت پیامی که در متن آن بود؛ حاوی نکات مهمی است که نباید از آن غفلت کرد. از جمله اینکه فرمودهاند: «ما به جنگ روایتها در پیکارهای جهانی توجه لازم را نکردهایم و دشمنان و بدخواهان ما از غفلت ما بهره برده و بسیاری از حوادث را وارونه نشان دادهاند.»
امروز ما درگیر یک نوع جنگ زیرکانه (sharp war) با دشمنان انقلاب هستیم. این رویکرد فراتر از جنگ نرم یا جنگ ترکیبی است.
در این جنگ زیرکانه یا هشیارانه (ترجمه بهتری پیدا نکردم)، دشمن تلاش میکند در کنار جنگ سخت، جنگ سایبری و ... به نوعی در دستگاه فاهمه یک ملت اثر بگذارد تا با اقناع افکار و رضایتمندی قلوب، مطلوب او در روال به ظاهر قانونی پیش برود.
گلههای متعدد رهبر انقلاب درباره کمکاری درعرصه روایت تاریخ که با مضامینی همچون تطهیر پهلوی، عوض شدن جای جلاد و شهید و ... ناظر به ضرورت «آگاهیسازی عمومی» به عنوان پدافند «جنگ شناختی» طرف مقابل است. در روز میلاد حضرت زینب در سال 1400 با تأکید بر آنکه « این بزرگوار جهاد روایت را راه انداخت»، فرمودند: «شما اگر روایت نکنید، [...] دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید، 180 درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثه تسخیر لانه جاسوسی را روایت نکنید -که متأسّفانه نکردیم- دشمن روایت میکند و کرده؛ دشمن روایت کرده، با روایتهای دروغ»
این ضرورت تا آنجا است که هنگام انتشار یک کتاب تراز، ایشان چنین تقریظ حمایتگرانهای درباره آن مینویسند و پس از بیان جملات گلایهآمیز درباره غفلتها، این کتاب را «پُرکننده یکی از خلأهای رسانهای و تبلیغاتی ما» معرفی میکنند.
ریشه کمکاری ما در این حوزه چیست که تنها انتشار یک کتاب چنین خرسند کننده است و برای جبران غفلتهایمان چه باید کرد؟
اگرچه ممکن است بخشی از مشکل در مسئله شناسی باشد، اما در مواردی که مصادیق هم توسط راهبر و هدایتگر انقلاب اسلامی معرفی شده است، ما نتیجه مطلوب نمیگیریم. به نظر میرسد اغلب نقطه ضعف خروجی دستگاههای گوناگون و دارای ردیف بودجه، در چگونگی مواجهه با مسئله است. حتی در مواردی شاهد هستیم مسألهشناسی موشکافانه از سوی امام امت انجام شده است اما نهادهای مسئول به قدری به صورت شکلی به آن میپردازند که چنان به ضد تبلیغ تبدیل میشود که حتی در صورت انجام کار محتوایی مطلوب، اغلب دیده نخواهد شد. باور ندارید؟ کافی است که عملکرد نهادهای مختلف درباره همین لانه جاسوسی از سال 1400 که ایشان با جزئیات موضوع را بیان کردند تا به امروز بپردازید.
این مطالبه در شرایطی است که آمریکا در کل قرن گذشته با تولید انواع محصولات از کتاب تا فیلم سینمایی و ... به نحوی مدیریت افکار عمومی را پیش برده که ببرغم آنکه همواره بدهکار ما بوده است، با مهندسی اذهان ما را مقصر وضعیت فعلی روابط نشان داده است و در حالی که در اغلب جنگهای سده اخیر، پای این کشور در میان بوده، ایران را محور شرارت ترسیم کرده است. در همه سالهای گذشته ما از خیانت آمریکا به اعتماد رضا شاه در جنگ جهانی دوم چقدر روایت تولید کردهایم؟ حتی تولیدات ما درباره کودتای 28 مرداد نسبت به تولیدات آمریکایی در این موضوع در ضعف مطلق است و از خیانت آمریکا به اعتماد غلط مصدق به این کشور هنگام تشخیص درستش درباره تحرکات انگلستان برای کودتا، هیچ روایت جامع و متقنی نداریم.
کمکاری ما تا آنجا پیش رفته است که به تازگی فضاسازی رسانهای در ماجرای شلیک آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران که جنایتی آشکار بود، جمهوری اسلامی را مقصر معرفی میکنند. این در حالی است که درباره همین موضوع، از ابتدا کم کاری ما و وقاحت آنها تا آنجا پیش رفت که یک کارشناس آمریکایی به نام رابرت انتمن، چند سال بعد به مقایسه تفاوت پوشش خبری پرواز 007 خطوط هوایی کره که توسط شوروی ساقط شده بود با پرواز 655 ایران ایر که توسط آمریکا هدف گرفته شده بود، پرداخت و با یادآوری اینکه در حادثه اول، با انتخاب بخشهایی از اخبار شوروی مقصر شناخته میشد و در دومی، مشکلات پیچیده فناوری پیشرفته نظامی عامل اصلی معرفی میشد و در افکار عمومی آمریکا تبرئه شده بود، نظریه مشهور خود درباره «قاببندی» را وارد ادبیات علوم ارتباطات کرد.
به نظر بخشی از مشکل را باید در نهادهایی دانست که قرار است بخشی از راه حل باشند. ساختار اداری که مبتنی بر ارائه گزارش برای دریافت بودجه است، منتهی به فرمگرایی به جای توجه به محتوا شده است؛ حال آنکه در عملکرد جهادی تکلیف محوریت دارد. و «جهاد یعنی تلاشی که هدفگیری در مقابل دشمن در آن وجود داشته باشد [...] در این جنگ بیامانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت -این جنگی است بین اینها- ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟» (بیانات امام خامنهای 3 بهمن 1400)
اگر نقطه راهبردی مواجهه امروز با دشمن را بشناسیم و بدانیم در این جنگ، نیازی به گرفتن کلاشنیکف در دست نیست، بلکه باید آداب تعامل با مخاطب را یافت؛ درک خواهیم کرد که ماموریت ما امر اداری نیست بلکه بخشی از یک جنگ است. با چنین نگاهی، هم در مسئله شناسی آفندی و پدافندی بهتر عمل خواهیم کرد و هم رویکرد فعالیت روزمرهمان جهادی خواهد شد. اتفاقی که در نگارش کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» کاملا محقق شد.
باید از نگارنده کتاب تقدیر کرد اما از آنجا که سالیان طولانی استیلای رسانهای غربی به تحریف تاریخ پرداخته است، با نگارش یک کتاب نمیتوان گفت این یک واجب کفایی بود و تکلیف مرتفع شده است. جدای از نیاز به تولید صدها اثر مشابه، این آثار باید به زبان هنر برای مخاطب بازتولید شود. چهل روز پیش بود که مقام معظم رهبری بر این موضوع نیز تأکید کردند: «یک عدّهای هم اینها را تبدیل کنند به محصولات جذّاب»
مگر همیشه شعار نمیدهیم «وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد»؟ ایشان در همان سخنرانی که فرمودند «عرصه جهاد را تشخیص بدهیم که در هر زمانی در چه عرصهای باید جهاد کرد.» با تبیین جنگ بین روایت دروغ و حقیقت، فرمودند «بنده مکرّر تکرار میکنم جهاد تبیین»، ابلاغ حکم جهاد از این روشنتر؟
انتهای پیام/