به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی، همین جمعه هفته گذشته بود که کام همهمان تلخ شد؛ در یک حمله تروریستی از سوی رژیم صهیونیستی، سید حسن نصرالله و جمعی از فرماندهان جبهه مقاومت به شهادت رسیدند. عمق فاجعه سنگین بود، نمیشد آن را هضم کرد. عصبانی بودیم و ناراحت از اینکه دستمان به جایی نمیرسد، عصبانی بودیم و ناراحت از اینکه عزیزترینهای ما را بزنند و بکشند و فریبمان بدهند و به ترورهایشان ادامه دهند. آنقدر عصبانی بودیم که انتظارمان برای تنبیه و انتقام تبدیل شد به خواستهای با صدای بلند.
ما خواستار انتقام بودیم، انتقامی سخت برای تنبیه آن دشمن ددمنش، آن سگ هار قلاده پاره کرده، اما عقل سلیم به ما سمت و سویی را نشان میداد، مدام در گوشمان زمزمه میکرد که نگاهتان به انتهای خیابان فلسطین باشد، جایی که مقتدایمان امام خامنه ای نشسته، تدبیر و آیندهنگری میکند و برنامه میریزد برای آنکه بخواهد گوشهای از قدرت جهان اسلام را به کسانی نشان بدهد که در هلهله و شادی کاذبی قرار دارند و سرخوشی مستانهشان پوشالی، بهمانند کاخهایی که دارند و بهمانند خانه عنکبوت سست است و فروپاشیده.
دشمنان انسانیت از این فکر غلط شاد بودند که مقاومت ضربه خورده است، اما مگر میشود مقاومت ضربه بخورد وقتی که سید حسن نصرالله، آن شهید سرافراز امضا داد؛ «باسمه تعالی قطعاً سننتصر» (قطعاً پیروز خواهیم شد) و امام و مقتدایمان امام خامنهای هم خیلی استوار و با لحنی قاطع فرمودند؛ «حزبالله پیروز است» و این گفته، فرمایش خداوند باری تعالی در قرآن است که به ما وعده داده؛ «فإن حزبالله هم الغالبون».
امروز که یک هفته از شهادت سید حسن میگذرد، هفته سخت درگیری با احساسات را پشت سر گذاشتهایم، آن هم با نمایش قدرت جهان اسلام، نمایش توانمندی جبهه مقاومت و نمایش اراده جوانان مسلمانی که آرمانشان، آرمان الهی آزادی قدس شریف است.
حمله موشکی سپاه به سرزمینهای اشغالی، نشانهای بود از اینکه جبهه مقاومت همچنان استوار و زنده است و اگر رهبر دلیر حزبالله در راه مبارزه با صهیونیسم به شهادت رسید، پیر و مراد و مقتدا، و رهبر انقلاب استوار ایستاده و فرماندهی کل امور مربوط به مبارزه با صهیونیستها و آزادی فلسطین را هدایت میکند.
حلاوت انتقام، بخشی از تلخکامی جمعه گذشته را شست و برد حالا زمان تثبیت این وضعیت است. جبهه مقاومت و نیروهای حزبالله اما منتظر شنیدن خبر جدیدی بودند که دلشان قرصتر شود، و چه زود خبر بعدی آمد، شیرینترین خبر این ایام؛ «این هفته نماز جمعه به امامت ولی امر مسلمین جهان حضرت آیتالله العظمی سید علی خامنهای اقامه میشود.»
هلهله در میان امت حزبالله شنیده شد و چقدر زود با سلیقه و با منطق، سیزدهم مهر را جمعه نصر نامیدند، جمعه پیروزی و این آغازی است برای پایان اسرائیل غاصب و آغاز پیروزی نهایی جهان اسلام بر جبهه کفر و صهیونیست.
إنشاءالله.
میخواهم یکی از افرادی باشم که این نماز جمعه را با تمام وجود احساس و درک میکند. وضو گرفتهام و مهر تربت کربلا را برداشته و به سمت مصلی میروم. محدودیتهای ترافیکی مانع از استفاده از هر وسیله نقلیهای می شود، بهسمت ایستگاه مترو میروم و هنگام پیاده شدن در ایستگاه شهید بهشتی، خود را میان دریایی از مردم مصمم میبینم که «حیدر حیدر» گویان، خود را سرباز امام خامنهای مینامند.
باور میکنید از لحظهای که از قطار پیاده شدم تا اینکه از ایستگاه در محوطه مصلی خارج شوم بیش از 20 دقیقه طول کشید! نه آنکه بخواهم خود را معطل کنم و گوشهای بایستم، جمعیت مردم به قدری زیاد بود که نمیشد زودتر این مسیر را طی کرد. البته به مدد نیروهای انتظامی مترو، پلیس، کادر سپاه و بسیج، نظم بهخوبی مهیاست و اتفاقی رخ نمیدهد که اگر هم رخ میداد با توجه به خیل عظیم جمعیت طبیعی بود.
به خود که آمدم، در محوطه زیبا و معنوی مصلی، میان مردم قدمزنان هستم. چهرهها، همه مصمم است و از فضا، از زمین، از اطراف و اکنافم شوق و اشتیاق میچینم. از هر قشری همشهریان و هموطنانم را میبینم که با وجد آمدهاند تا در جمعه نصر، نماز عشق بخوانند. پیرمردان و پیرزنانی که عصا زنان هستند، جوانانی که چهره غرورآفرینشان به لبخند و انگیزه آراسته شده، نوجوانانی که همراه با دوستان خود و کودکانی که همراه با پدر و مادر خود به اینجا آمدهاند تا سالها بعد وقتی تاریخ جمعه نصر بازگو میشود، بگویند ما هم آنجا بودیم.
محوطه مصلی پر است از جمعیت انبوهی که قدمزنان میروند، چهرهها همه حزباللهی و نورانی، قدمها همه استوار، ارادهها همه پولادین و مشتها همه گره کرده و شعارها همچنان ادامه دارد؛ «خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست»، «وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد» و این شعار که نماد ظالمستیزی است؛ «حیدر حیدر».
اینها که میبینم و میشنوم، غلیان احساسات نیست، نمایش ایمان و عقیده است که اینطور تبلور یافته است.
در میانه مردم گم میشوم اما این گم شدن فرق میکند، کمک میکند تا در مسیری قرار بگیری تا خود را پیدا کنی، اینکه بدانی چیستی و کیستی، بدانی که وظیفهات در این بخش از تاریخ چیست و البته خرسند باشی به این جبر جغرافیایی که در سرزمینی زاده شدهایم که مسلمانیم و شیعه، اهل مقاومتیم و ستیز با ظلم و دفاع از مظلوم، مستکبر و صهیونیست لقبمان نیست. حالا این جمعیت میلیونی در مصلای امام خمینی(ره) پشت مقتدای خود ایستادهایم که به دنیا بگوییم؛ اگر مقتدا و امام و رهبر ما اراده کند، دعوتش بیپاسخ نمیماند و وای به روزی که اراده ایشان، تشکیل صفوف میلیونی سربازان باشد و آن روز هر قدرتی را بهزمین خواهیم زد، هر قدرت پوشالی که اعتبارش از تبلیغات رسانهای کور است و بس.
انتظارها به سر میرسد. چند سالی میشود که نماز جمعهای به امامت حضرت آقا اقامه نشده، وقتی مانیتورهای محوطه تصویر ورود مقتدای ما امام خامنهای را نشان میدهد، مردم به وجد میآیند. اشتیاق این بار ضریب میگیرد، شور با شعور آمیخته و بیشتر میشود، مؤثرتر میشود، شعارها، اظهاراتی از سر اخلاص است برای اثبات اینکه مسلمانی هنوز هست، دستگیری از مسلمان هنوز هست، اتحاد اسلامی هنوز هست و برادر بین مسلمانان هنوز هست.
صدای خوش اذان ظهر در فضا پیچید. اقامه گفته میشود. امام خامنهای خطبه را شروع میکند، خطبه اول از تقوا میگوید و از لزوم اتحاد اتحاد مسلمانان برای آنکه رژیم منحوس صهیونیستی تمام شود. باید تمام حواسم به خطبه باشد، بخشی از نماز است؛ اما ناخودآگاه در این اندیشهام که اتحاد کلید گمشده دهها ساله جوامع اسلامی است که اگر اتحاد میداشتند میتوانستند ذیل خیمه اسلام محمدی، ابرقدرت عادل شماره یک دنیا باشند.
این اتحاد داخل کشور هم هست. تلاشهایی میشود تا تضعیف شود، اما اتحاد هست. اگر کسی میگوید نیست، نگاهی به تصاویر آرشیوی امروز بیندازد و اخبار نماز جمعه نصر را بازخوانی کند.
امام خامنهای یک جمله کلیدی در خطبه نخست خود فرمود؛ اینکه دشمن ملت ایران، همان دشمن ملت فلسطین، دشمن ملت مصر، دشمن ملت لبنان، دشمن ملت سوریه، دشمن ملت عراق و دشمن ملت یمن است. این جمله نکتههای نهانی دارد اگر اهل دل باشیم.
امام خامنهای خطبه دوم را به عربی خطاب کرد و آن را به بیان ویژگیهای شهید سرافراز سید حسن نصرالله رهبر فقید شجاع و کاراندیش جبهه مقاومت اختصاص داد. خطبه تمام شد. دو رکعت نماز اقامه شد. نماز عصر هم به امامت رهبر عزیز اقامه شد تا با صدای بیصدا بر امنیت ایران اسلامی تأکید شود.
تمام شد، صلواتی نثار پیامبر(ص) و آل پیامبر(ص) فرستادیم و برای سلامتی امام زمان(عج) دعایی خواندیم. قدم زنان همگی به سمت بیرون مصلی آمدیم، تا ساعتی بعد هنور جمعیت میلیونی نمازگزار در حال خروج از مصلی بودند.
راستی، در نماز جمعه نصر، مراسمی شگرف و احساسی برای بزرگداشت شهدای مقاومت، بهویژه شهید سید حسن نصرالله برگزار شد. این بزرگداشت نهتنها یک تجمع عمومی بلکه نمایش عمیق از ارادت و وفاداری به آرمانهای مقدس شهدای حزبالله بود.
زمانی که مداحان با صدای گرم و دلنشین خود به مرثیهخوانی پرداختند، هر کلمهاش گویی شعلهای از عواطف را در دل نمازگزاران روشن میکرد. شعرهایی که انتخاب شده بودند، بهراستی در وصف فداکاریها و جانفشانیهای این شهیدان نوشته شده بودند، اشعاری که هر کدام به نوعی یادآور میشدند که هر قطره خون این شهیدان، جان تازهای به آرمانهای مقاومت میبخشد.
اشعار مادحین و جملات سخنرانان فضای معنوی مراسم را به اوج رسانید. آنچه از زبان جاری میشد، با مضامین عشق، وفاداری و پیروزی آمیخته بود و لاجرم بر دلها مینشست و همه را بهیاد گذشتها و فداکاریهای بینظیر شهدا میانداخت. صدای دلنواز این مداحان در کنار جمعیت پرشور، احساسات حاضران را به اوج رسانید و به هر گوشهای از مصلی روحی تازه دمید.
در کل نماز جمعه نصر، پیام روشنی به جهانیان ارسال کرد، اینکه ملتهای مسلمان هرگز فراموش نخواهند کرد که چگونه باید در برابر ظلم و ستم ایستادگی کنند و راه شهدای خود را ادامه دهند.
شنیدم که یکی از افراد به همراهش میگفت؛ وظیفه امروز ما حضور در این نماز بود.
خدا قبول کند.
انتهای پیام/