گروه سیاسی پایگاه خبری خبرآنی-عبدالله عبداللهی:
- تکلیف برجام معلوم است
تحلیل اینکه برجام توافقنامه خوبی نیست، اگر سال 94 نیاز به میزان بالایی از خبرگی و اطلاع از روندهای مذاکرات هستهای و روابط بینالملل و ... داشت، امروز حتی آن را هم به آن اندازه نمیخواهد؛ فقط کافی است نگاه سادهای به گذشته داشته باشیم و یک سری اطلاعات ساده را مرور کنیم که میگوید ایران همه تعهداتش ذیل برجام را انجام داد، اما تحریمها کاهش پیدا نکرد، بلکه افزایش هم یافت و هیچ مانعی در برابر «شدیدترین فشارهای تحریمی علیه یک کشور در طول تاریخ» هم نشد.
- نقطه ثقل مشکلات برجام کجاست؟
مهمترین مشکل برجام کجاست؟ ناتوانی نسبت به جلوگیری از خروج یکجانبه آمریکا؟ بندهای 36 و 37 برجام؟ مکانیسم ماشه؟ به عبارت سادهتر، اینکه اگر حتی خود ایران از عدم اجرای تعهدات برجامی توسط آمریکا به مکانیسم تعبیه شده در برجام شکایت ببرد و این مسیر را تا انتها پیگیری کند، این تحریمهای ایران است که به صورت اتومات برمیگردد؟! و دهها و حتی صدها اشکال ریز و درشت دیگر؟
خیلی از اینها هست، اما مهمترین اشکال برجام چیز دیگر و بالاتری است. برجام و به طور کلی مذاکرات به ریاست آقای ظریف در دولت آقای روحانی، «امکان یک توافق خوب» با طرف غربی را تا سالها به محاق برد. ایران به واسطهی محاسباتی که برای غربیها و بویژه آمریکاییها طی چند سال از طریق پیشرفتهای هستهای ساخته بود، آمریکا را مجبور کرد که علیرغم اکراه اولیه، در قالب 5 1 به پای مذاکره بیاید و برخی از خط قرمزهای بنیادی خود، مانند «سیاست غنیسازی صفر» یعنی مخالفت با هرگونه غنیسازی در ایران را کنار بگذارد. روند آن دوران، بویژه شکست فتنه 88 و مذاکراتی که بویژه به صورت محرمانه و با مجوز آیتالله خامنهای در مسقط شکل گرفته بود، استعدادی ایجاد کرده بود که با رعایت ملاحظاتی میتوانست به یک «توافق خوب» منجر شود، اما آقای روحانی و ظریف و دوستانش کاری کردند کارستان! و محاسباتی برای طرف آمریکایی رقم زدند که برخی روزنامههای معروف آمریکایی هم همان موقع نوشتند که وضعیت نشان میدهد که «اگر فشار بیاوریم ایران عقب نشینی میکند!»
تاکید بر این مسئله از این جهت ضروری است که همه بدانند، منتقد معقول برجام، دوگانهی توافق-جنگ یا توافق-عدم توافق را پیگیری نمیکرد؛ بلکه مسئله بر سر توافق خوب و توافق بد و اساساً از بین بردن امکان توافق خوب توسط تیم آقای روحانی بود.
- تفاوت آیتالله خامنهای و قاسم سلیمانی با بعضی دیگر
رهبر معظم انقلاب هم منتقد متن برجام بود و هم با اعمال شروط 28 گانه، مجوز اجرای آن را صادر کرد. آیتالله خامنهای قاعدتاً از نتیجه کار دیپلماتها رضایت نداشت، امّا برخی انتقادهای رادیکال از شخصیت دیپلماتها را با بیان توصیفات مثبت از آنها در دیدارهای عمومی رد میکرد. اینها پارادوکس نیست، بلکه محصول نگاهی کلانتر به حکمرانی و اداره جامعه است.
برای آیتالله خامنهای «جهت» حکمرانی و اتقان «متن»، تنها ملاکهای تعیینکننده موضع حکمرانی نیستند؛ بلکه در کنار جهت، حفظ انسجام در داخل، «رضایت» و همراهی مردم و عنصر «مصلحت» بسیار تعیینکننده است.
آنچنانکه از نگاه آیتالله خامنهای برداشت میشود، ایشان مصمم است که جمهوری اسلامی باید در راستای عدالت و ایستادگی کامل در برابر غرب غارتگر حرکت کند، اما این مهم باید توام با جلب رضایت عمومی و همراهیسازی آنها و تقویت قدرت کشور باشد. به همین دلیل ایشان در چند برهه از شکلگیری «تجربه»های تاریخی برای دولت و ملت سخن گفتهاند که برجام یکی از آن برهههاست.
نگاه آیتالله خامنهای اینطور نیست که ما صرف حرفی که درست میپنداریم را به هر نحوی که خودمان میپسندیم بزنیم و به تصویری که از خود میسازیم و یا به نحوی که آن حرف درست را میزنیم اعتنایی نکنیم. اگر اسلام، نظم سیاسی تشکیل داده، یعنی یکی از ارکان اصلی اعمال مشروعیت خود را همراهی مردم قرار داده است، بنابراین، همراهسازی مردم جزو اصول اساسی است. نه اینکه پیش خود بگوییم، ما هرچه به ذهنمان درست میآید را به هر نحوی که خودمان و محافلمان میپسندد میگوییم، اینکه چه تصویری نهایتاً ساخته میشود هم به ما مربوط نیست.
تفاوت نگاه آیتالله خامنهای و امثال حاج قاسم سلیمانی با برخی دیگر همینجاست. آیتالله خامنهای در یک روند معقول و انقلابی، به شکل گیری یک تجربه بزرگ و مفید در مردم کمک میکند، حاج قاسم سلیمانی دشوارترین بخش آرمانهای انقلاب اسلامی را به پیش میبرد و نهایتاً در نظرسنجیها به محبوبترین شخصیت میان مدیران اجرایی و سیاسی و فرهنگی و نظامی کشور تبدیل میشود؛ امّا نگاه دیگر، علیرغم همه تلاشها موفقیتی که کسب نمیکند، هیچ، بلکه بعضاً فضایی میسازد که حریف صرفاً با ترساندن مردم از آنها، میتواند انتخابات ببرد و بر صدر بنشیند!
- حقیقت به مثابه «تصویر» و یا «حرف»؟
یک تصور ذهنی قدیمی وجود دارد مبنی بر اینکه انسانها بر مبنای تحلیل و ترکیب صرف حرفها و واژهها یا استدلالها، راه خود را به سمت حقیقت باز میکنند؛ این تصور کاملاً غلطی است. حقیقت به نحو تصویری به مردم منتقل میشود و حتی انسانها جملات دیگران را در وهله اول از برخی ویژگیهای آن جملات، از قبیل آهنگ آن، نحوهی ادای آن، جملهبندی آن، سابقه فرد و ... که تصویر بخصوصی از جمله میسازد، قضاوت میکنند. لحن و عصبانیت نالازم آقای ثابتی در جلسه دیروز مجلس، سابقه او و بویژه برخی توئیتهایش، چسبندگی ایشان به آقای سعید جلیلی و برخی دیگر مثل حمید رساییِ ستیزهجو در سیاست و ... تصویری میسازد که حتی اگر برخی نقدهای او به برجام و شخص آقای عراقچی درست باشد، «کارکرد» آن نه مثبت، بلکه در بهترین حالت خنثی باشد.
حکمرانی و سیاستورزی امری است که در آن در کنار بسیاری از مولفهها، باید عموم مردم را نیز به حساب آورد! و سخنان و رفتار را –تازه اگر فرض کنیم دغدغه حقیقت دارد- به نحوی تنظیم کنیم که یکی از انگیزههای اصلی آن همراهسازی بیشتری در بین جامعه باشد. البته اگر سیاست را بر مبنای گفتگو با عموم جامعه در نظر گرفتهایم و صرفاً به محافل در سایه خودمان نظر نداریم!
- شروع غلط؛ آنهم به این سرعت؟
نطق امیرحسین ثابتی، یکی از اولین حضورهای جدی او در اولین مجلسی است که بر صندلی آن تکیه زده است. امّا صرفنظر از بحثهای برجامی و نقدهایی که او نسبت به عباس عراقچی اظهار کرد، جملهای بر زبان آورد که قطعاً یکی از خطاهای بزرگ او در همین ابتدای راه است. ثابتی میگوید در مجلس عدهای میگویند که «یک نفر» گفته است که به عراقچی رای بدهید. او این موضوع را نقد و اشاره میکند که رهبر معظم انقلاب نسبت به وزرای پیشنهادی چنین نظری نمیدهند. این جمله هم درست است و هم غلط؛ اینکه در تعیین برخی وزرا مانند وزارت اطلاعات(و نه همهی وزرا) از قدیم با رهبر معظم انقلاب مشورتی انجام میشود، مسئلهی پنهانی نیست. و اینکه رهبر معظم انقلاب درباره باقی وزرا اگر هم نظری داشته باشند، معمولاً با کسی مطرح نمیکنند و بر مجلس تکلیف کردهاند که خودشان بررسی کرده و نظر بدهند، هم امر مسلّمی است.
امّا صورتبندی کلام آقای ثابتی دراین بخش، صرف نظر از محتوای آن، بد و عجیب است؛ میگویند «یک نفر» گفته! آنهم وقتی که بلافاصله مشخص میشود که منظور چه کسی است، هیچ نسبتی با ادبیات مودبانه و وزین ندارد؛ و یا اینکه چند کلمه جلوتر بگوییم «پس مجلس را تعطیل کنیم!» هیچ سابقه تاریخی جالبی را به ذهن متبادر نمیکند. یکی از افرادی که سخنی با چنین ساختاری، و البته خیلی رادیکالتر گفت مرحوم آقای زوارهای بود که در مجلس سوّم از عبارت بیادبانهی «پس بگویید 270 پوزهبند برای مجلس بفرستند!» در مقابل امام(ره) استفاده کرد.
غرور نسبت به یک تلقی ذهنی که «اگر دیگران انقلابی هستند، من و دوستانم انقلابیتر! هستیم»، بعضاً تصورات و توهماتی را پدید میآورد که اگر مراقبت و حدشناسی صورت نگیرد، میتواند فرد را به راههای غیرقابل قبول و ادبیاتهای غلطی سوق دهد.
انتهای پیام/