گروه فرهنگی پایگاه خبری خبرآنی- طیبه مجردیان: به موازات انقلاب اسلامی مساله زنان به عنوان یکی از ارکان انقلاب مورد توجه قرار گرفت. رویکرد بنیانگذار انقلاب اسلامی نسبت به موضوع زن نقطه عطفی در گفتمان اسلامی نسبت به زنان ایجاد کرد و ضمن مقابله با نگاه های سنتی ریشه دار، الگوی نوینی را در ضدیت با دیدگاه سنتی و مدرن فمنیستی مطرح کرد. این الگوی جدید تحت عنوان الگوی سوم در نظرات رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنهای و در یک رابطه دیالکتیک با جامعه زنان امتداد و تکامل پیدا کرد. الگویی که بر اهمیت توأمان نقش زنان در خانواده و اجتماع تأکید دارد.
اما چون رویکرد دولتهای مختلف در حوزه مشارکت اجتماعی زنان متضمن افراط و تفریطهایی بوده و هست هنوز بدنه جامعه، ثمره شیرین این نگاه را آنچنان که باید برداشت نکرده است. از یکسو در حوزه زنان جریانهایی داریم که نگاهشان به شاخصهای بینالمللی به عنوان مثال برابری جنسیتی، فردگرایی و عبور از خانواده است. این جریان به دنبال مطالبه و تجویز چیزهایی بیشتر از مطلوبات اعتقادی و ساختاری ما است که امکانپذیر هم نیست اما یک نوع مطالبهگری کاذب برای خانمها در دهههای اخیر ایجاد کرده است. یک جریان سنتی هم داریم که دقیقاً بر خلاف آن جریان قبلی «بازگشت به خانواده» کلید واژه اصلیاش هست. یعنی زن را فقط در خانواده و در قالب همسری و مادری تعریف میکند. این درحالی است که علاوه بر بدنه اجتماعی، خود حاکمیت و دولت هم از این مسئله، عبور کردهاند. میتوان گفت این دو جریان به طرز عجیبی حوزه مشارکت اجتماعی زنان را به بیراهه بردند.
بنابراین یکی از دشواریها در رابطه با الگوی سوم یعنی الگوی مطلوب زن در گفتمان انقلاب اسلامی، ارائه مدلی مطلوب برای مشارکت اجتماعی زنان است. گفتگو با نگاه انتقادی و بازاندیشانه درباره هویت زن جدید و شرایط موجودِ در اجتماع برای حضور او میتواند به شناختی دقیقتر از جزئیات موضوع برای درک زنان و رفع بخشی از اضطرابهای آنان منجر شود. متکی بر همین دست گفتگو و آگاهیهای شکل گرفته از آن، میتوان ساختارها و نهادهای جدیدی در کنار ویرایش نهادهای موجود، ساخت. و در نهایت شکل سومی از جامعه دیده شود تا باورمندان به «الگوی سوم» از زنان بتوانند با حفط هویت همسرانه و مادرانه خود، از حضور اثرگذار و فعال در محیط اجتماعی باز نمانند. در همین راستا پایگاه خبری خبرآنی در ادامه پرونده «جمعیت و زن اجتماعی جدید» با راحله کاردوانی؛ دکترای مطالعات زنان و پژوهشگر حوزه زنان گفتوگو کرده است. در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید.
تأثیر فضای اجتماعی بر هویت فردی و انتخابها
قبل از پرداختن به مسائل زن امروز و مطالباتش، ضرورت دارد او را بهتر بشناسیم. به عنوان سؤال اول و مقدمه بحث، قدری درباره شناخت دقیقتر زن امروز صحبت کنیم و در ادامه گفتگو را با بررسی موشکافانهتر خاستگاههای شکلگیری شخصیت او و همچنین مطالبات و خواستههایش پی بگیریم.
بحث «هویت»، موضوعی است که دغدغه روز و از موضوعات روی میز عرصه اجتماعی، عرصه نخبگانی دانشگاهی و همچنین عرصه حاکمیتی در مباحث زنان و خانواده است و بهترین نقطه عزیمت به بحث زن اجتماعی امروز نیز همین موضوع هویت است.مقایسه انسانها در دورهها و زمانهای مختلف به نظر میرسد تنها از منظر هویت میتواند به خوبی مورد بحث قرار گیرد.
وقتی میخواهیم هویتهای جدید شکلیافته را بررسی کنیم، لازم است به این پرسش در مورد هر کدام از نسلهای موردنظر پاسخ دهیم؛ اول آن فرد باید به سؤال «من کیستم؟»، «ویژگیهای من چیست؟» و «من خودم را در چه مواردی تعریف میکنم؟» پاسخ بدهد. این موارد مهمترین سؤالاتی است که هر فرد در مورد خودش به خصوص از دوره جوانی و نوجوانیاش میپرسد و مسیرهای پیشروی خود را بر اساس پاسخ به این پرسش شکل داده و انتخاب میکند.
اگر بخواهیم زن امروز را در مقایسه با پیشینیان و در مقایسه با نسلهای آینده مقایسه کنیم، مهمترین و محوریترین تعریف این است که «زن مسلمان امروز، زنی است که اگر در سیستم صحیح اجتماعی و خانوادگی خود قرار گرفته باشد و به خوبی درون این دو سیستم رشد کرده باشد، بارزترین ویژگی او این خواهد بود که میداند در کجای این عالم قرار گرفته، چه ویژگیهایی دارد و چه رسالتی بر عهده اوست.» البته با توجه به اینکه هویت در یک دیالکتیک بین ارزشهای فردی و ارزشهای جامعه و اجتماع شکل میگیرد، سؤالی که فرد از خودش در حوزه هویت مطرح میکند و پاسخی که به آنها میدهد، قطعاً متفاوت از نسل پیش از خودش است. در عین حال نسل را هم به اشکال مختلفی مطرح میکنند؛ گاهی یک دهه و گاهی در بستر تحولات اجتماعی که با آن روبرو هستیم کمتر از یک دهه تعریف میشود.
هویت امری است که در رابطه رفت و برگشتی بین سبک تفکر و ایدئولوژی فرد، ارزشهای خانوادگی و به ویژه تعریفی که جامعه از این فرد دارد، خود را تعریف میکند و اینگونه فرد به سؤال خود درباره هویتش پاسخ میدهد. زمانی که اثرگذاری تحولات اجتماعی را قبول میکنیم و معتقد هستیم که خصوصاً در چهار دهه اخیر با تحولات بسیار جدی روبرو بودهایم، قاعدتاً در پاسخ به اینکه زن امروز هویتی متفاوت از یک دهه یا دو دهه پیش دارد، به نتیجه مثبت میرسیم. چون در فضای اجتماعی متفاوتی زندگی را تجربه کرده و ارزشهایش شکل گرفته و اولویتبندیهای متفاوتی برای او در زندگی شکل گرفته است. از این نظر حتی آنقدر فضای اجتماعی بر شکلگیری هویت اثر دارد که امروز تحقیقات جدید از هویتِ پیش از کرونا و پساکرونا صحبت میکند.
این تأکید از آن جهت است که وقتی میخواهیم در مورد هویت زن صحبت کنیم، باید متوجه مطالبات و فضای اجتماعیای باشیم که زن در آن رشد کرده است. این نکته باعث میشود که وقتی در مورد افراد صحبت میکنیم، همه آنچه برایشان اتفاق میافتد را حاصل انتخابهای فردی ندانیم. گاهی بحث حوزههای تحصیل، اشتغال و به طور کلیتر مشارکت اجتماعی زنان، صرفاً به یک انتخاب فردی معنا میشود. به این ترتیب نمیتوان وجه انتخاب را در نظر نگرفت، اما این انتخاب امروزه به شدت تحت تأثیر فضای اجتماعیای است که فرد در آن رشد کرده و اولویتهایش در آن شکل گرفته است.
ویژگیهای زن اجتماعی جدید
پس از انقلاب اسلامی در برنامههای توسعه و سیاستگذاری کلان کشور در زمینه توجه به کرامت زنان و ارتقای سطح آموزش و تحصیلات آنها دستاوردهای خوبی داشتهایم. همچنین از برنامههای توسعه چهارم و پنجم، در زمینه افزایش اشتغال زنان و حضور آنها عرصه اجتماعی توفیقاتی داشتهایم. به طوری که امروز تقریباً هیچ پدری -حداقل در افرادی که در رده سنی 30 تا 40 سال هستند- تردیدی ندارد که باید دختر خود را به مدرسه بفرستد، امری که پیش از انقلاب به دلایل مختلف مثل اعتماد نداشتن به فضای اجتماعی و تحصیلی و دلایل دیگر وجود نداشت؛ درواقع این امر در اولویت خانوادهها نبوده که همه فرزندان –اعم از دختر و پسر- باید مسیر تحصیل را طی کنند، توانمند شوند و بتوانند برای زندگی خود تصمیم بگیرند.
در چهل سال پس از انقلاب اسلامی، مدلی از تربیت را پیدا کردهایم که مبتنی بر توانمندسازی، آموزش و به نوعی سوژگی زنان شکل گرفته. قطعاً زنی که در این فرآیند رشد کرده و حال در سن جوانی و پس از آن قرار دارد، زنی است که مشارکت اجتماعی را بخشی از هویت خود تعریف میکند. در این شرایط بسیار کم هستند زنانی که هویت خود را تنها در پاسخ به ارزشهای خانوادگی جستجو میکنند، به دلیل اینکه فضایی که در آن تنفس کرده و بزرگ شدهاند و مراحلی که طی کردهاند، این امر را برایشان مهم جلوه داده که در پی کیستی و چیستی خود باشند.
درنتیجه امروز با زنی روبرو هستیم که از یک سو به جهت فضای خانوادهمحوری که ویژگی زندگی بومی ایران است، ارزشهای خانوادگی را پس نمیزند و قائل به آنهاست، از سوی دیگر خود را با حضور اجتماعی تعریف میکند. البته به صورت کلی صحبت میکنیم و قطعاً هیچ گزارهای در مورد همه زنان مصداق ندارد. اما در مجموع برای زنی که با این هویت شکل گرفته، قطعاً باید سیاستگذاری دقیقی شود.
جایگاه زن اجتماعی جدید در ساحت سیاستگذاری و قانونگذاری
با توجه به هویتی که به آن اشاره کردید، آیا جامعه چنین زنی را پذیرفته است؟ در واقع میخواهیم بدانیم آیا در ساحت سیاستگذاری و قانونگذاری، زن اجتماعی جدید را لحاظ کردهایم؟ یا هنوز هم رویکرد ما، نگاهی سنتمحور به زنان است؟
ماجرای رابطه مسئله زنان و سیاستگذاری در جامعه امروز در دو دهه اخیر، ماجرای بسیار پیچیدهای است. به دلیل اینکه ما در هیچ مسئلهای به اندازه مسئله زنان، امر سیاسی را دخیل نمیبینیم و این مسئله هم به ریشههای این مسئله مربوط است که بحث جنبش فمینیسم در آن بسیار جدی است.
یعنی چه؟
یعنی ما گاهی خود را در مسئله زن، کاملاً در تقابل با جنبش فمینیسم معنا میکنیم و با وجود اینکه پیشینه دینی ما حضور اجتماعی زنان را تأیید میکند و آنها را به عنوان عنصر مؤثر اجتماعی میپذیرد مثلاً در سیره تاریخی تأکید شده که زنان در اطراف مسجد به مباحثه میپرداختند و مباحث علمی را دنبال میکردند. حتی مثال حضرت خدیجه(س) را میزنیم که فعالیتهای تجاری و اقتصادی داشتند یا سایر زنان که در جنگها و در پشت جبههها حضور داشتند و این موارد استثنا نبوده بلکه یک رویه معمول بوده استاما چون خود را در برابر جنبش فیمینیسم میبینیم، فراموش میکنیم رویکرد مستقل و فعال خود را به کار بگیریم. رویکرد مستقل و فعال ما بدون در نظر گرفتن هجمهها و گزارههای فمینیسم این است که زنان نیمی از پیکره جامعه و نیمی از تفکر جامعه هستند و اگر بخواهیم مسئلهای در جایگاه درست خود قرار بگیرد، حضور زنان در جایگاه تفکر، تصمیمگیری، سیاستگذاری و مشارکت در اجرا بسیار جدی است.
مثال جزئی این است که برای سیستم و نظام آموزش و پرورش بدون اینکه حدی از تفکر و کنشگری زنان را بپذیریم، نمیتوانیم یک نظام صحیح و کاملی طراحی کنیم؛ چون این زن است که نیمه مکمل جامعه به شمار میرود و این پازل را در سطح تفکر و تصمیمسازی کامل میکند.
مقام معظم رهبری به عنوان نمایندهای از تفکر اصیل دینی، در مسئله زنان به شدت تأکید دارند که اجازه ندهیم مواجهات فمنیستی باعث شود زن از عرصه خانواده و هویت ارزشی خود دور شود؛ از طرف دیگر ایشان تصریح میکنند کهباید حمله از طرف ما شود، نه اینکه تنها یک موضع منفعل و پاسخدهنده داشته باشیم. یعنی خودمان موضع فعال و پیشرو در بحث زنان داریم و این موضع فعال در حوزه سیاستگذاری و قانونگذاری به عنوان یک مزیت جامعه باید انگاشته شود.
آنچه که در طول مسیر طی شد، افراط و تفریطهایی بود که باید بررسی شود؛ از یک طرف با گزاره برابری جنسیتی، ورود به رشتههای مختلف دانشگاهی و شغلهای مختلف را دنبال کنیم و از طرف دیگر، سقفهای شیشهای را مدنظر داشته باشیم که از ورود زنان به مسئله تصمیمسازی و سطوح حاکمیتی جلو گیری میکند. به عبارت دیگر میگوییم آموزش بسیار خوب است و زنان و دختران را تشویق به علمآموزی میکنیم، اما وقتی آمار 70درصدی زنان در دانشگاهها را مشاهده میکنیم، احساس نگرانی داریم که با اینهمه فارغالتحصیل خانم چهکار باید کنیم؟!
تقابل افزایش جمعیت با مشارکت اجتماعی زنان
بحث جمعیت هم، موضوع زمینماندهای است و ناگهان در چاله تعارض سقوط میکنیم. در این چاله تعارض که امروز در آن قرار داریم، با مسئله جدی بحران سیاستگذاری در حوزه خانواده و ارزشهای جنسیتی و تقابل آن با مسئله مشارکت اجتماعی زنان روبرو هستیم.
چرا به تعبیر شما در این چاله تعارض افتادهایم؟
به دلیل همان افراط و تفریطها که زن را در یک حوزه به شدت پررنگ دانستیم و خواستیم حضور اجتماعی داشته باشد، ولی ادامه آن روند را در نظر نگرفتیم. یعنی خانمی که تحصیل میکند، قاعدتاً این سطح تفکر در او شکل میگیرد که از تحصیلاتش استفاده کند، استفادهای به سود خود و خانواده و در عین حال جایگاه اجتماعی خود را میبیند و سود جامعه را هم در نظر میگیرد و اتفاقاً زنان تحصیلکرده به خصوص در سطوح بالا، زنانی هستند که منافع اجتماعی برایشان اهمیت بسیاری پیدا میکند. یعنی این بازنمایی از زنان شاغل که گاهی مطرح شده غلط است که اینها افرادی هستند که صرفاً برای اینکه پول بیشتری به دست آورند، استقلال داشته باشند و بتوانند خریدهای مکرر کنند. این برداشت لنز انداختن روی بخش محدودی از زنان است.
در سیر طبیعی اگر نخواهیم در چاله تعارض سقوط کنیم، باید از یک سو توانمندسازی، تحصیلات و مهارتافزایی زنان را دنبال کنیم که مزایای بسیار متعددی دارد و مهمترین مزیتش آن است که زنان از ابژه شدن، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن، فرورفتن در آسیبها به دلیل مسائل مالی و... در امان میمانند. اما از سوی دیگر باید بتوانیم زمینههایی ایجاد کنیم که این توانمندسازیها به منصه ظهور رسیده و تأثیر اجتماعی و فردی داشته باشد. به این مسئله آن طور که باید، اهمیت داده نشده و سیاستهایی که تا به حال صورت گرفته، سیاستهایی غیر منعطفی است که با نیازهای روزمره و واقعی زنان در مسئله همسری و مادری متناسب نیست.
پایان پیام/