گروه سیاسی پایگاه خبری خبرآنی- کمتر از دوهفته تا برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری برای دوره چهاردهم باقی مانده است. در طول روزهای گذشته، 6 کاندیدای احزار صلاحیت شده با حضور در برنامه های متعدد تبلیغاتی به بیان بسیاری از نقطه نظرات خود پرداختند و از این جهت مورد نقد و بررسی نیز قرار گرفته اند.
در میزگردی با حضور آقایان عباس سلیمینمین و احمد زیدآبادی به بررسی وضعیت انتخابات پیش رو و آینده آن پرداختیم که متن آن را در ادامه میبینید و میخوانید:
.
مجری: اولین سوال را درخصوص فضای کلی انتخابات از آقای سلیمی نمین می خواهم بپرسم و آن اینکه ما در این دوره برخلاف سه چهار دوره اخیر در انتخابات ایران چه ریاست جمهوری و مجلس، شاهد نزاع بر سر اصل مشارکت نیستیم. یعنی به نوعی موضوع مشارکت یک اصل پذیرفته شده است همه گروههای سیاسی هم در این انتخابات و فرآیند آن حضور دارند و آن نزاع تحریم مشارکت تا حد زیادی کاملا به حاشیه رفته است.
اولاً آیا این موضوع را قبول دارید یا تکمله و تصحیحی بر آن دارید؟ اگر هم با این گزاره موافقید، چرا این اتفاق نیفتاده است؟ الان 4،5 ماه با انتخابات مجلس فاصله گرفتیم اما فضا نسبت به انتخابات مجلس گذشته (اسفند 1402) کاملاً متفاوت است.
سلیمی نمین: قطعاً در این مقطع نمیتوانم قضاوتی در مورد مطلبی که شما مفروض داشتید، داشته باشم. این بستگی به نوع مواجه ما با مشارکت در این دوره خواهد داشت.
ما قبلاً هم مشارکتهای بسیار ارزندهای چه در سطح ریاست جمهوری و چه در سطح مجلس داشتهایم اما بعداً بحثهایی که صورت گرفت، به نوعی این مشارکت را به حاشیه رانده و این را مطرح کرد که مثلاً موضوع از دست نظام خارج شده و معلوم نیست که این شرایط دوباره به قبل برگردد و بعد هم یک طیفی را وارد این وادی کردند که بتواند جلوی استمرار این شرایط را بگیرد و این خیلی عامدانه و هوشمندانه بود چرا؟ چون بعضیها در طیف اصلاحطلب هم میخواهند نقش اپوزسیون ایفا کنند و هم در ساختار باشند و از موهبت بودن در درون ساختار سیاسی بهره بگیرد. این قطعاً در تعارض است.
ما وقتی که در ساختار سیاسی هستیم، ایفای نقش مخالفخوانی و زیر سوال بردن چارچوبهای کلان و بهره دوجانبه را پی گرفتن، مشکل ایجاد میکند؛ نه تنها مشکل برای طیف اصلاحطلب، بلکه برای منافع ملی مشکل ایجاد میکند.
اگر ما این اعتقاد را که از جانب رهبری بارها گفته شده پاس می داشتیم که نظام معتقد است که جریان اصلاحطلب باید تداوم حیات داشته باشد، باید او را در درون نظام پذیرفت و رهبری در برابر موضع اصولگرایانی که قائل بودند برخی خطاهای سیاسی اصلاحطلبان، فرصت خوبی است که آنها کاملاً حذف شوند، به صراحت گفتند که خیر! این نه معقول است و نه شدنی است، ما نمیتوانیم حذف بکنیم و نباید هم در این مسیر قرار بگیریم.
این اعتقاد پیش نیازهایی داشت و دارد تا بتواند گسترش پیدا بکند. پیش نیازش این است که ما قطعاً مبتنی بر مصالح ملی حرکت کنیم و بپذیریم که در درون یک ساختاری توانستیم به قدرت برسیم و این ساختار همچنان میتواند از ما در صحنههای مختلف سیاسی دیگر صیانت کند.
ضمن اینکه من این را تاکید میکنم به عنوان یک مطلبی که باید توسط اصلاحطلبان مورد دقت قرار بگیرد که در درون اصولگرایان عدهای خواهان قدرت هستند که میخواهند کار حکومتداری را برای خودشان سهل کنند.
البته این مطلب تصور بسیار خامی است که اگر ما در وادی حذف قرار بگیریم، حکومتداری و حکمرانی برای ما سهل میشود. اگر این را قبول داریم نباید کاری بکنیم که این جناح در درون اصولگرایان تقویت بشود. یعنی ما مستمسکهایی به آنها ارائه ندهیم که آنها بتوانند بر این تاکید کنند که دیدید استدلال ما درست بود؟ اینها همهشان مثل هم هستند و نمیخواهند در چارچوب نظام بر اساس یک میثاق ملی عمل کنند ،به قانون اساسی پایبند باشند و به آنچه که میتواند روابط ما را به بهترین وجه ممکن تنظیم کند، پایبند نیستند.
اگر این را قبول داشته باشیم به گونهای عمل میکنیم و اگر قبول نداشته باشیم به گونهای دیگر.
سوال: آقای زیدآبادی! الان نسبت به انتخابات سال گذشته (1402) که انتخابات مجلس بود تقریباً اتفاق به خصوصی رخ نداده است. آنجا هم بحث احراز صلاحیتها مثل آقای پزشکیان بود اینجا هم هست. چرا الان ما نزاع تحریم مشارکت را نداریم؟ یک تحلیل این است که آن رویکرد وقتی به شکست خورد، اصلاحطلبان رویکرد معقولتری در پیش گرفتند. یک بخشی خود اهمیت حوزه ریاست جمهوری نسبت به مجلس هم هست. اما چون آن پروسه شکست خورد و آن پاسخ را هم حتی اصلاحطلبان از جامعه نگرفتند لذا تلاش میکنند که الان رویکرد معقولتری نسبت به انتخابات داشته باشند.
زیدآبادی: من را به عنوان فعال اصلاحطلب معرفی کردید، من اصلاحطلب هستم ولی به لحاظ روابط تشکیلاتی و سازمان هیچ وقت بخشی از این اصلاحطلبان مرسوم نبوده ام. بالاخره خاستگاهی داشتهایم که ملی مذهبی بوده -البته با قرائتی مخصوص خودم-. الان هم آنچه در پی آن هستم، نیروی چهارمی است که فعال باشد که زمینه برای حضور ندارد. اما میتوانم نه به عنوان مدافع تمام عیار اصلاحطلبان بلکه در توضیح وضعیتی که برایشان پیش آمده صحبت کنم.
بخشی از داستان که بسیار اساسی است و آنچه که آقای سلیمی فرمودند، بحث ساختار است. ما میتوانیم برای سیاست یک کشور ساختار تعیین کنیم و بگوییم اگر شما درون این ساختار بودید حق فعالیت و حق مشارکت دارید و اگر بیرون این بودید ندارید.
تنها چیزی که باید از شهروندان مطالبه شود، وفاداری نسبت به کشور و منافع آن است. حالا اگر بخواهیم اینها را به 30 امر دیگری که اینها به آن اعتقاد نداشته باشند، تبدیل کنیم، این یعنی ما چیزی را تعریف کردیم که اگر شما بخواهید وارد آن بشوید، باید خودتان را بسیار بسیار کوچک بکنید و اگر از حدی فراتر بروید، در اینساختار نمیگنجید.
بحث دو جنبه دارد؛ یکی بحث منطقی قضیه است که چه چیزی عادی است و یکی هم این است که کسانی آنجا کمین کرده اند که بهانهای ایجاد شود و فکر میکنند اگر حذف کنند، راحتتر است. میشود درباره آن به عنوان یک امر استراتژیک، بحث کرد. اینجا دیگر بحث آرمان ها نیست، بحث واقعیتها است که چه باید کرد.
در خصوص این انتخابات، اولاً همه چیز خیلی فوری و غیرمترقبه اتفاق افتاد. بعد از آن حادثهای که برای مرحوم رئیسی و همکارانش اتفاق افتاد بنا شد انتخابات برگزار شود که بعد از 50 روز شما رئیس جمهور داشته باشید. تقریباً همه نیروهای سیاسی، به تلاطم افتادند و نتوانستند جمع بندی کنند و گیج شدند. بنابراین اصل برنامه یک مقداری غریزی پیش آمد.
تا جایی که من میدانم، اخطارهایی جدی به احزاب اصلاحطلبی که در انتخابات قبلی خیلی علاقهای به مشارکت نشان نداده بودند، داده شد. در همان ساختارهایی که ایشان (سلیمی نمین) فرمودند. حزب یعنی انتخابات و اگر قرار نیست در انتخابات شرکت کنید نباید حزب هم باشید پس احتمالاً منحل میشوید. من فکر میکنم چنین چیزی بوده است. بالاخره شنیدم!
سلیمی نمین: خودتان قانع شدید؟
زیدآبادی: بله چون کُدهای علنیاش خیلی دریافت شده است. مخصوصاً همین سایتهایی که وجود دارد و میشود آورد.
سلیمی نمین: من ندیدم در چنین سایتهایی که هشدار داده باشند.
زید آبادی: مستقیم نه! شما مشرقنیوز را مطالعه بکنید. یکی از مطالب دائمیاش همین است که حزب یعنی حضور در انتخابات. اساساً آنها میگویند کسی که در انتخابات شرکت نکند، کلاً برانداز است و جمهوری اسلامی برای چه باید به آنها مجوز بدهد؟ به هرحال این پیامی بوده که چه نهادهای واقعی چه غیرواقعی مخابره کرده بودند.
مجری: یعنی فکر میکنید یکی از علتهای حضور در انتخابات این است؟
زید آبادی: قطعاً. بالاخره بقا اهمیت دارد.
مجری: در حال حاضر حزب به آن معنا در اصلاح طلبان موضوعیت دارد؟
زید آبادی: همین گعدههایی که شکل گرفته است.
مجری: مثلاً جبهه اصلاحات که مجوزی ندارد. به قول شما همان گعده هستند
زید آبادی: بالاخره این چند حزبی که وجود دارد. حزب اتحاد ملت یا حزب اعتماد ملی. بالاخره آن موضوع که گفتم هم یک فرضی است.
سلیمی نمین: فرض است!
زیدآبادی: من فکر میکنم چنین چیزی وجود دارد. بالاخره اصلاحطلبان که نمیتوانستند در تحریم ابدی انتخابات باشند. اگر کسی به این نتیجه برسد که بگوید هیچ راهی برای هیچ سطحی از مشارکت وجودندارد، باید کارش را تعطیل بکند و غیرسیاسی باشد و دنبال اقداماتی برود که میخواهد همه چیز را نفی بکند.
اصلاحطلبان در پی هیچ کدام از این دو مورد نبودند. پیشاپیش برای سال 1404 فکر میکردند و آمادگی کسب میکردند. آن حرکات حرکات دائمی استراتژیک نبوده و تاکتیکی بود.
یک وقتی مثلاً پایگاهشان قهر کرده و نمیآید و از طرف آنها تحت فشار هستند، یک وقتی سیستم راه را میبندد، یک وقتی آمادگیهایش وجود ندارد. اصلش یک حرکت استرتژیک که ما انتخابات را تحریم کنیم، نبود. بسته به شرایط بود و میتوانست نسبت به شرایط تغییر کند.
بحث مشارکت یا عدم مشارکت بود؛ اصلاح طلبان آمدند، قبلا هم گفته بودند اگر یک نفر باشد که کاندیدای ما باشد ما شرکت میکنیم. از چند نفر از این کاندیداها دعوت کرده بودند که شمایی که از جبهه اصلاحات هستید بیایید ببینیم چه میگویید؟ چند نفری رفتند و چند نفری نرفتند، سه نفر را معرفی کردند که از این سه نفر دو نفرشان حذف شدند و یک نفر باقی ماند که آقای پزشکیان است.
اینها پیشاپیش متعهد شده بودند که اگر یکی از اینها تایید شد، ما میآییم و بنا بر آن تعهدی که داده بودند، آمدند. سیگنالهایی هم از طرف نیروهایشان که به سمت قهر تاکید میکردند، رسید که به نظر میرسید که علاقهمند شدند رای دهند.
به هر حال حکومت هم یکی از این کاندیداها را تایید کرد. فکر کنم هم حکومت علاقهمند بود که آقای خاتمی و دوستانشان مشارکت بکنند و هم اینها پیشاپیش متعهد شده بودند که شرکت بکنند. اینها سبب شد که در این دوره بیایند.
سوال: راجع به نکاتی که آقای زیدآبادی اشاره کردند. در مورد آقای پزشکیان، این مسئله مطرح بود که اصلاحطلبان سه نفر را انتخاب کردند که تصور میشد رد میشوند. یعنی آقای آخوندی به نظرم خیلی احتمالش زیاد بود که رد بشود با توجه به نگرشها و کارنامهاش، آقای جهانگیری هم همینطور فقط مانده بود آقای پزشکیان. ایشان هم به نظرم تصور میشد حداقل چنین تحلیلی وجود دارد که اصلاح طلبان قرار بود نهایتاً بروند پشت سر آقای لاریجانی قرار بگیرند. تمهیداتشان برای این موضوع بود. اما یک دفعه با شگفتی روبرو شدند و آقای پزشکیان تایید صلاحیت شد.
آیا اصلاحطلبان دچار شگفتی شدند و اجباراً پشت سر آقای پزشکیان رفتند یا موضوع دیگری بوده است؟ در انتخابات مجلس هم ما هم تراز آقای پزشکیان را داشتیم که از تهران و جاهای مختلف تایید شده بود اما اصلاحطلبان به نوعی حداقل در فاز مشارکت قرار نداشتند.
نکته سوم اینکه آیا این محصول شکست آن ایده بوده یا در شرایطی که ربطی به آن پیروزی یا شکست نداشته، بر اساس شرایط تغییر تاکتیک دادند؟ چون برخی معتقدند که چون گروگانگیری مشارکت جواب نداد -نه از طرف جامعه و نه از طرف حاکیمت- بنابراین اصلاحطلبان فاز تاکتیکیشان را تغییر دادند و آن را به سمت مشارکت بردند؟
سلیمی نمین: در فرمایشات آقای زیدآبادی هم بخشی از واقعیت وجود دارد و هم به نوعی توجیه این قضیه هست. وقتی میخواهیم راجع به مسائل و راهبردهای خودمان با جامعه سخن بگوییم، باید مقداری دقیقتر گزارش بدهیم.
واقعیت این امر این است که همانطور که شما گفتید اصلاح طلبان برای انتخابات به صورت عادی برنامهریزی کرده بودند. با تحت فشارقرار دادن یا مثلاً تهدید کسی چنین امری صورت نگرفته است.
یعنی جریان اصلاحات واقعاً برای توفیق خودش در انتخابات آینده ریاست جمهوری یک برنامهریزی کرده بود. حال امروز در شرایط ویژه قرار گرفته است. نه تنها اصلاح طلبان، که همه در شرایط ویژه قرار گرفتند.
خود دولت در شرایط ویژه قرار گرفته، جریان اصولگرا در شرایط ویژه قرار گرفته، اما آنچه که ما باید امروز به آن دقت کنیم این است که همواره برای اصلاحطلبان فرصت حضور در ساختار وجود داشته است. ساختار هم به آن معنا که شما (آقای زیدآبادی) تفسیر کردید، نیست. سیاست نیست، بلکه قانون اساسی است که ذیل آن میتواند یک تعامل دقیقی بین همه جریانات مختلف سیاسی شکل بگیرد. مشخص است که نباید یک سیاست را مبنای تعاملات قرار بدهند ولی حق دارند قانون اساسی را مبنای تعاملات قرار بدهند. اتخاذ یک سیاست میتواند درست باشد، میتواند غلط باشد.
سیاست ورزیدن نسبت به یک مقوله یا اتخاذ یک تصمیمی هرگز مبنای تعاملات نبوده و در آینده هم نخواهد بود، اما این انتظار درست است که قانون اساسی به عنوان میثاق ملت مورد عنایت و پذیرش قرار بگیرد.
برخی نیروهای اصلاحطلب نسبت به قانون اساسی متعرض شدند، یعنی قانون اساسی را زیر سوال بردند و نسبت به آن نوعی حملات را صورت دادند. یعنی سست کردن میثاق ملی.
من نمیخواهم بگویم حتی میثاق ملی هم برای همیشه نباید هیچ تغییری در آن صورت بگیرد، قطعاً عقلای امر همانطور که زمانی قانون اساسی را تدوین کردند، یک زمانی هم اگر برسند به اینکه باید یک جاهایی متممی زده شود یا اصلاحی در آن صورت بگیرد، یک روال قانونی خاص خودش را دارند. اما مادامی که این کار صورت نگرفته است، مبنای تعاملات قانونی ماست.
برخی از اصلاحطلبان این مبنای تعاملات یا زیست سیاسی را سست میکردند. یک مرتبه یک چرخشی صورت گرفته که این چرخش نمیتواند دستوری بوده باشد قطعاً اینجا یک ارزیابی و تحلیل از شرایط وجود دارد. کسی که قانون اساسی را زیر سوال میبرد قطعاً با یک دستور تغییر مشی نمیدهد! بلکه یک ارزیابی دارد.
برداشتم این است که ما یک زیادهطلبی را شاهد هستیم و این موضوع تنها در جریان اصلاحطلبان نیست و در جریان اصولگرایان هم وجود دارد.
این زیاده طلبی که گفتم به دنبال حذف رقیب هستند و طبیعتاً این ادامه دارد و به حذف هر کسی که متفاوت از آنها بیندیشد استمرار پیدا میکند و جامعه ما را تضعیف میکند.
اما در کنار این قضیه یک آفت جدی داریم که تمامیتخواهی است. اگر من مجلس را تماماً بتوانم در دست بگیرم، میآیم!
اما گاهی ارزیابی این است که میگوییم ما در انتخابات رای نمیآوریم و نمیتوانیم اکثریت را در مجلس داشته باشیم. پس چون نمیتوانیم اکثریت را به دست بیاوریم، شرکت نمیکنیم. اما اگر منافع ملت مد نظر باشد، میگویید که من میخواهم با ملت سخن بگویم و ملت را رشد بدهم و ملت را یک گام به جلو ببرم چرا باید از این فرصت استفاده نکنم؟
اینجا بر میگردد به همان تمامیتخواهی که در انتخابات به گونهای عمل میکنند که بتوانند امتیاز بیشتری بگیرند. دنبال امتیازخواهی حزبی میگردند. این کار را برای توسعه سیاسی در ایران سخت میکند. در حالیکه چه اقلیت باشیم و چه اکثریت باشیم میتوانیم نقش خودمان را در رشد جامعه ایفا بکنیم و بعد هم قطعا فرصتهایی در اختیارمان قرار خواهد گرفت. کما اینکه وقتی به گذشته نگاه میکنیم فرصتهای زیادی را نظام در اختیار ما قرار داده است. بنابراین چرا نباید از این انتخابات مجلس استفاده بکنیم و بعد در انتخابات ریاست جمهوری در موضع بهتری ظاهر بشویم.
الان این مطلب یک تناقض پیش روی ما قرار میدهد. اگر نگاه شما رشد مردم است، چرا آقای خاتمی باید انتخابات مجلس را به گونهای تحریم کند و خودش هم شرکت نکند؟ یعنی به صندوق رایی پشت کند که میتواند مبنای رشد در جامعه باشد؟ یعنی یک نوع توسعه سیاسی منطقی و پایدار.
مجری: آقای زیدآبادی! در انتخابات مجلس هم تقریبا افراد همتراز با آقای پزشکیان و هم سلیقه آقای پزشکیان تایید شده بودند ولی آنجا مثلاً رفتار سیاسی اصلاحطلبان متفاوت بود الان چرا تغییر کرده است؟
نکته دوم اینکه در همان انتخابات مجلس از کسی حمایت نکردند. این چیزی است که به اسم جبهه اصلاحطلبان مطرح است. فقط آقای لاریجانی از چند نفر دفاع کرد. البته در اصلاحطلبان بخشهایی به عنوان روزنه مطرح کردند. اماچیزی که به عنوان نهاد اصلاحطلبان است سعی کردند که خودشان را منفعل کنند. فقط آقای لاریجانی از موسوی در مشکینشهر و تاجگردون حمایت کرد و یکی از اینها رای آورد.
سلیمینیمن: این [کار آقای لاریجانی] خیلی خوب و ارزشمند است. شناخت خودش را ارائه داد و وظیفه خودش را در رشد آگاهیهای مردم ایفا کرد.
مجری: الان چه فرقی کرد که اصلاح طلبان وارد شدند؟
زیدآبادی: آقای لاریجانی که نه خودش را اصلاحطلب تعریف میکند و نه هنوز در این طرف قرار دارد. بالاخره ایشان هنوز هم خودش را اصولگرا میداند؛ اصولگرایی که از آن بدنه تندرواش مقداری فاصله گرفته است. خودش را اینگونه تعریف میکند.
اولاً اگر نتوانیم مسائل را از هم تفکیک کنیم، دچار مشکل میشویم. یک قانون اساسی هست که به طور عادی تفسیرهای متفاوتی میتواند داشته باشد. یک وقتی مهندس موسوی اعتقاد داشت که مثلاً فصل حقوق ملت خیلی بنیادی و اساسی است و فکر میکرد که باید بدون تنازل اجرا شود. حقوقدانان دیگر، نظر دیگری دارند. متفکرین و صاحبنظران حقوق اساسی، هر کدام یک چیزی میگویند. قانون همیشه تفسیربردار است.
یک مشکلی پیش آمده که این تفسیر قانون اساسی به عهده نهادی گذاشته شده که این نهاد از نظر خیلیها یا تفسیر سیاسی میکند یا تفسیر تنگنظرانه میکند یا بالاخره یک نهاد اجماعی نیست و فقهایش و حقوقدانانش یک گرایش خاصی دارند. یعنی مورد نقد خودتان هم معمولاً قرار میگیرند. یک مشکل اینجاست.
دوم فرض کنید قانون اساسی شما، بهترین چیز باشد. در یک جامعه متعارف، جامعه باز، دموکراتیک، مردمسالار، جامعه عادلانه، شما به لحاظ نظری حق هر نوع انتقاد و یا حتی انتقاد بنیانی نسبت به قانون اساسی را دارید.
به لحاظ نظری میتوانیم بگوییم قانون به این دلایل جوابگو نیست، این تناقضش نشان داده شده یا پیامدهای اجرایش مشکل دارد.
آنچه که خیلی مهم است عرصه عمل است که آیا شما اقدام عملی در خیابان یا... در نقض این قانون انجام میدهید؟ یعنی ما دو چیز داریم؛ یکی تقید یا التزام به قوانین است یکی اعتقاد به قوانین.
در همه دنیا شما ملزم هستید که التزام به قانون داشته باشید. متاسفانه این را تبدیل به اعتقاد به قانون کردند.
مثلاً من باید پشت چراغ قرمز بایستم چون اگر نایستم جریمه میشوم. این را همه پذیرفتهاند، اما اینکه من اعتقاد داشته باشم الان زمان خوبی بوده که این چراغ قرمز بشود، یا چراغ سبز و قرمز عادلانه تقسیم شده است، یا مثلاً خیابان باریک را یک دقیقه گذاشتند اما خیابان اصلی را 20 ثانیه گذاشته اند.... یعنی نقد میکنم ولی از آن عبور نمیکنم. میایستم و اگر عبور هم بکنم یعنی میخواهم جریمهاش را بپردازم.
من تا به حال در میان اصلاحطلبان کسی را ندیده ام که قانون اساسی را در مقام عمل نفی کند. خیلیها قانون اساسی را نقد میکنند، نقد دارند و مشکلاتش روشن شده است اما اینکه ما در مقام عمل، نفی بکنیم و مثلاً علیهاش طغیان و شورش و انقلاب بکنیم، واقعاً نبوده است.
یعنی آن مشی اصلاحطلبی همچنان حفظ شده است. عمده بحث من روی اعتقاد و نظرات و افکار نیست و روی آن مشی عملی است، آیا تاکنون اصلاحطلبان از مشی عملی اصلاحطلبی خارجی شدند؟
من معتقدم که آنهایی که خارج شدند اعلام کردند که خارج شدند. اما آنهایی که ماندند در این چارچوب هستند و این چارچوب در رفتارهای دورهای تابع امور مختلفی است.
ببینید! شما همیشه با یک منطق وارد انتخابات نمیشوید هم شرایط تاثیرگذار است و هم عوامل دیگری. بالاخره هر نیروی سیاسی، هر حزب و هر گروهی بدنه اجتماعی هم دارد که حفظ این بدنه اجتماعی برایش مهم است. اینها سازمان رایتان است. به یک دلایلی اینها سرخورده میشوند و نمیخواهند شرکت بکنند یا پیامی میفرستند و اینقدر شما را تحت فشار قرار میدهند که شما را از اینکه بخواهید در انتخاباتی فعال باشید، باز میدارد.
بنابراین تحریم انتخابات نبوده و مثلاً گفتند ما امکان مشارکت نداریم. تحریم مناسبات خودش را دارد. یعنی من رای نمیدهم و از همه هم میخواهم که رای ندهند. البته این هم یک امر پذیرفته شدهای در همه دنیا است و مجرمانه نیست اما اینجا اساساً خط قرمز است. نه تنها خط قرمز است بلکه اگر این را هم بگویید که من در این دوره کاندیدا ندارم فشار زیادی را وارد میکند. تعبیرات براندازانهای از آن میشود و ...
اما نمی شود این حرف شما را که اصلاحطلبان در روند تطور خودشان بدون تناقض نبودند، کتمان کرد.
این حرف نه از جانب شما بلکه از جانب کسی هم که فکر می کرده این تحریم ممکن است دائمی باشد، مطرح میشود. این برای همه نیروها است، بویژه نیروهایی که دستشان خیلی باز نیست.
مجری: من این رویکرد را معقول میدانم که وارد انتخابات شدهاند.
زیدآبادی: یک زمان افکار عمومی به شما فشار میآورد یا پایگاه اجتماعیتان از شما میخواهد که [در انتخابات] شرکت نکنید. البته من اعتقاد ندارم که رهبران باید تابع افکار حامیانشان باشند. یک جاهایی مسائل خیلی اساسی و شرافتمندانه است و شما باید تصمیم خودتان را بگیرید. اما در مسائل سیاسی که همیشه این طرف و آن طرفش اثرگذار است باید آنجاها را هم ملاحظه بکنید که نگاهت از دست نرود. بالاخره ما وارد وضعیتی شده بودیم که یک سرخوردگی عمیقی از جانب پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان نسبت به عملکردشان بوجود آمده بود و این عمدتا هم در دولت آقای روحانی رخ داد.
بعد این تداوم پیدا کرد و بعد اتفاقات 1401 پیش آمد. خیلیها در آن اتفاقات چنین ذهنیتی پیدا کرده بودند که انقلابی در جریان است که پیروز هم میشود و ... اما این موضوع روی زمین عملا ناکام ماند اما در بیرون هم مدعیان زیادی پیدا کرد که به جان هم افتادند و حرفهای نامربوط زدند. ربطی هم به بخشی از اعتراضات که میخواست مدنی و عاقلانه باشد، نداشتند. این هم یک مقداری اثرگذار بود و یک فرصتی را دنبال میکرد.
این فرصت در انتخابات مجلس پیش نیامد اما تا جایی که من میدانم اینها برای انتخابات 1404 برنامه داشتند و برنامه این بود که باید زمینه سازی شود.
آن تاکتیک هم فقط برای امتیازگیری نبود، گرچه اگر برای امتیازگیری هم باشد بالاخره امر مشروعی است. همه سیاست یک جوری امتیازگیری است اما یک چارچوبی دارد.
یک وقتی اوضاع باثبات است خیلی خطری نیست شما چانهزنی میکنید اما یک وقت اوضاع خیلی شکننده است ممکن است کشور آسیب ببیند از خیر امتیازت هم میگذری. همه اینها تابع این شرایط دائمالتغییری است که مرتب اجزای این پازل عوض میشود. به هر حال فعلا! آمدند دیگر.
مجری: از چه دیدگاهی در انتخابات دفاع میکنید یا معتقد هستید که پیروزی آن به نفع کشور است و چرا دیدگاه مقابلش را نفی میکنید؟
سلیمی نمین: من چند تا تعریض کوتاه به فرمایشات آقای زیدآبادی داشته باشم.
عرض کردم قانون اساسی وحی منزل نیست و میتواند در حوزههای کارشناسی بحث بشود که مثلاً قانون اساسی این ضعفها را دارد. اما کسی که خودش مسئولیت صیانت از قانون اساسی را دارد، باید حرمت این قضیه را حفظ کند.
امکان دارد کسی به چراغ قرمز اعتقاد نداشته باشد اما قطعاً باید حرمت این قضیه را حفظ بکند. این مهم است. اما اگر کسی که مثلاً خودش رئیس پلیس است، بگوید که این ناعادلانه است، نقض غرض است. دیگر نمیتوانیم از جامعه انتظار داشته باشیم که به قوانین راهنمایی و رانندگی احترام بگذارد.
مجری: این پلیسی که میگویید کیست؟
سلیمی نمین: نماینده مجلس است، سیاستمداری است که میتواند در رفتار مردم تاثیر بگذارد. یعنی گروههای مرجع. آنجا هم بحث رئیس پلیس، بحث یک مرجع است. نمی توانیم بگوییم ما به عنوان جریان سیاسی میخواهیم قانون را در کشور تقویت بکنیم اما مرتب از هر تریبونی برای زیر سوال بردن قانون اساسی استفاده کنیم.
قانون اساسی در محافل کارشناسی میتواند مورد نقد قرار بگیرد و باید هم نقد شود، بنابراین هر جایی بگوییم تمام مشکلاتمان به این بر میگردد که قانون اساسی ایراد دارد -حالا درست و غلط-اصلاً بحث کارشناسی نیست و یک راهبرد را اتخاذ کردهایم برای اینکه کل نظم موجود را بهم بریزیم.
مجری: حرف شما دو موضوع است، یکی روش نقد قانون اساسی است که ذیل قانون اساسی، امکاناتی برای نقد آن وجود دارد و دوم ساحتش است که هر کسی بلند نشود و علیه قانون اساسی صحبت بکند. آن محفل و جایگاهش مشخص باشد
سلیمی نمین: در حوزه کارشناسی
زیدآبادی: کسانی که رئیس جمهور شدند یا نماینده مجلس بودند همه آنها اتفاقاً از موضع نقض قانون اساسی ایراد گرفتند، یعنی به ارگانهای دیگری ایراد گرفتند که قانون اساسی نسبت به همه ما رابطه یکسانی دارد و شماها به آن مقید نیستید.
بالاخره یک راههایی را منع کرده و یک راههایی را باز کرده اند. طبیعتاً اخطار قانون اساسی دادهاند و از این موضع وارد شدهاند. اگر کسی هم نقد کرده از موضع فعالیت مدنی کرده است.
سلیمی نمین: کسی که میتواند در جامعه مرجعیت داشته باشد چه حزب باشد، چه فعال اجتماعی باشد، یک مرجعیتی را دارد. اگر این گروههای مرجع مبنای قانون را در جامعه سست بکنند یک آنارشیزم بوجود آوردند.
زیدآبادی: قانون عادلانه و ناعادلانه بحث مفصلی است.
مجری: به سوال بازگردیم. چه دیدگاهی را میپسندید؟
سلیمی نمین: رای ندادن مجرمانه نیست اما متفاوت عمل کردن در واقع یک امر فرصتطلبانه است. یعنی شما میتوانید چند نماینده به مجلس گسیل دارید. میتوانید مردم را راهنمایی کنید که یه این آدمها رای دهند. درست است من نمیتوانم لیست سی تایی بدهم اما این آدمها که در تهران نامزد شدند بهتر از دیگران هستند و اینها میتوانند بهتر از حقوق جامعه صیانت کنند.
اگر چنین چیزی را ما در انتخابات مجلس میداشتیم، بعد هیچ ایرادی نداشت که در ارتباط با ریاست جمهوری هم این میزان سرمایهگذاری و این میزان تلاش را داشته باشیم.
این تذبذب و تغییرات اینگونه، شایسته نیست. این عدم اعتماد ایجاد میکند و موجب میشود که همیشه نگرانی بوجود بیاید که این آدمی که دیروز اینگونه عمل کرد و الان اینگونه عمل می کند معلوم نیست بعد که به قدرت رسید چطور عمل خواهد کرد؟ یعنی یک مسیر ثابتی را در حرکت سیاسی او نمیبینیم.
یکی از مشکلاتی که امروز در بحث اصلاحطلبان وجود دارد، تغییرات فاحش در مورد مسائل سیاسی است در حالیکه اگر یک کسی واقعاً اصلاحطلب است، همیشه باید بگوید اصلاحات از طریق صندوق رای بهترین نوع خودش است. اینکه یک روز اینگونه عمل کنیم فردا طور دیگری، آن اعتماد لازم را بوجود نمیآورد و یکی از مشکلات جدی امروز ما همین امر است و قطعاً باید این اصلاح بشود. این موضوع فقط در اصلاحطلبان وجود ندارد، در جریانات دیگر هم این امر را داریم.
به جواب سوال اخیرتان بپردازم. من فکر میکنم اعتقاد راسخ نظام سیاسی ما به چرخش قدرت، یک سری تبعاتی را بوجود آورده است که این تبعات تا حدی هم غیر قابل اجتناب است.
مثلاً میخواهد یک جریانی که چندین سال در راس قدرت اجرایی بوده یا مثلاً در جایگاههای مهم قرار داشته کنار برود و یک سری نیروهای جدیدی که قبلاً سابقه این امر را نداشتند یا در سطوح پایینتر داشتند، سر کار بیایند و سکان امور کشور را در بخشهای مختلف در دست بگیرند.
این یک سری تبعات بوجود میآورد. تبعات هم این است که جریانات سیاسی میآیند و با این نگاه که باید تغییر در مدیریت ایجاد بشود کل مجموعه –حتی بدنه کارشناسی- را هم جارو میکنند. جارو کردن بدنه کارشناسی یا نیروها در بخشهای مختلف، به شدت به سطح مدیریت ضربه میزند.
این رفتار ناشی از زیاده خواهی و یا نگاه حزبی، که هم در اصولگرایان وجود دارد و هم در اصلاح طلبان، ضربه جدی به توانمندی مدیریتی کشور زده است. در حالیکه خیلی از کشورهایی که اعتقاد به چرخش قدرت دارند، اجازه نمیدهند دولتی که روی کار میآید، همینطوری تغییرات بدهد.
مجری: در اینهایی که هستند مشخصا کدام را...
سلیمی نمین: کسی که بتواند این آفت چرخش قدرت را برطرف کند.
مجری: یعنی از بدنه کارشناسی استفاده بکند.
سلیمی نمین: نه! بتواند مدیریت را در کشور تقویت کند.
مجری: بین اینهایی که هستند، آن کسی که کارآمدتر است اولویت دارد.
سلیمی نمین: بحث مدیریت کشور را ارتقاء ببخشد. الان بحث ما، بهبود اقتصادی یا بهبود شرایط اجتماعی نیست آنچه که الان میتواند یک تغییر اساسی در کشور ایجاد کند، افزایش کارآمدی مدیریت در کشور است.
مجری: یعنی تفاوت ایدئولوژیک یا تفاوت بین این 6 نامزد را اینقدر نمیدانید که اگر فرضاً آقای پزشکیان به این کارآمدی شما نزدیکتر بود...
سلیمی نمین: آقای پزشکیان باید تلاش بکند؛ اگر واقعاً این توانمندی را دارد که میزان کارآمدی را افزایش بدهد. میزان کارآمدی، روشهای مختلفی دارد.
مجری: در همین مناظرات؟
سلیمی نمین: نه در عمل که انتخاب شد.
مجری: شما الان آن نیاز اصلی که میبینید کدام است؟ شما میگویید اصلاً کارآمدی بین این گزینه هایی که هستند. پس اینقدر آن افتراق ایدئولوژی را نمیبینید.
سلیمی نمین: افتراق ایدئولوژی مانع از این نیست. حتی اگر مثلاً جریانات سیاسی تغییر رفتار بدهند، مصالح ملی را در نظر میگیرند.
ما نظامهای سیاسی مختلف را مورد مطالعه قرار میدهیم آنها فقط یک معاون حزبی را در یک وزارتخانه میتوانند تغییر بدهند اگر یک مدیر کلی را بخواهند تغییر بدهند اگر نتوانند استدلالی ارائه بدهند که این مدیر فرضاً از زیر کار در رفته یا خطای فاحشی از او سر زده است، دادگاه او را بر میگرداند.
مجری: این برای کجاست مشخصا؟
سلیمی نمین: سیستم انگلیس اینگونه است. این را کاملاً جلویش را میگیرد.
مجری: چیزی که برای بیمه داریم آنها برای مسائل این شکلی هم دارند.
سلیمی نمین: نمیگذارد یک حزب، هر تغییری بر اساس مصالح حزبیاش بدهد. باید بر اساس مصالح جامعه عمل بکند.
مجری: آقای زیدآبادی هم این بحث را داشته باشند. برای شما مشخصتر از آقای سلیمی نمین است. احتمالاً از آقای پزشکیان دفاع میکنید. چرا فکر میکنید که آقای پزشکیان واقعاً برای شما خوب است؟
زیدآبادی: عمل سیاسی تابع یک شرایطی است و شرایط هم دائم در حال تغییر است. بنابراین یک اقدامی ممکن است امروز مشروع باشد یعنی قابل توجیه عملی باشد اما زمان دیگری نه.
انتخابات و مشارکت و اینکه در آن من پیروز بشوم یا طرف مقابل، این کسب ایدئولوژیک پیشینی نیست. صحنه را نگاه میکنید و می سنجید. چه بسا اصلاً به نفع یک گروه سیاسی باشد که رقیبش برود یک پست سیاسی را بگیرد به دلیل اینکه میبیند که در این شرایط راحتتر بتواند کار بکند یا اینقدر موانع سنگین روبرویش است که اگر به آنجا برود، نتواند کار کند.
مجری: حتی برای امتیازگیری می توانند بگویند ما این دور مشارکت نمیکنیم. بحث این است که نتیجهاش چه شده است؟ الان رسیدیم به آقای پزشکیان و در این شرایط کامل شرکت کردیم البته منطقی است و رویکرد خوبی است.
زیدآبادی: من هنوز اساساً به جمعبندی نرسیدم که در اننتخابات رای بدهم یا ندهم یا از چه کسی حمایت بکنم.
آقای پزشکیان از نظر من آدم سالم و پاکدست و خوبی است و سابقه خوبی دارد اما اگر بخواهد رئیس جمهور بشود، باید کاراکتر خیلی حکمرانانه داشته باشد که من هنوز از راه دور نمیتوانم قضاوت کنم که چقدر دارد یا ندارد. اما مهمتر از آن، الان هر کس بیاید پاستور با مشکلات فوقالعاده زیادی روبرو است.
پاستور اساساً خیلی جای خوبی نیست مننمیدانم چرا در این کشور اینقدر خواهان دارد؟ چون همه چیز را از رئیس جمهور مطالبه میکنند، هر اتفاقی که در کشور بیفتد باید او جواب بدهد درحالیکه واقعا دایره اختیاراتش خیلی محدود است ولی همه میگویند ما چنین و چنان میکنیم بعدش میروند و تازه متوجه مشکلات میشوند.
کسی که برود آنجا باید به اوضاع مسلط باشد و بعد بتوانند با او همکاری بکنند. یعنی اگر شما آنجا بروید از فردا بالاخره یک رئیس جمهور با یک سازکاری انتخاب میشود از هزار فیلتر رد میشود شورای نگهبانی است که میخواهد در همه جزئیات دخالت بکند و بعد هم از آن مراجع 4 گانه امنیتی-انتظامی استعلام میشود تا یک نفر تایید بشود. هر کسی که نمیتواند خودش را در معرض افکار ملت قرار بدهد.
سلیمن نمین: در همه جای دنیا اینگونه است
زیدآبادی: نه مثل اینجا نیست. بعد که این خودش را در معرض رای قرار میدهد و رای میآورد وقتی شروع به کار می کند، اولین کاری که بکند که به نظر خیلیها خوش نیاید از موضع آدمهایی که در حاکمیت هستند مورد حمله قرار میگیرد.
شما به عنوان شهروند حق دارید این را نقد بکنید اما صدا وسیما نمیتواند آنجا یک تیرباری بگذارد و از صبح طرف را بزند و از صبح، همه خبرهایش علیه وزرا و رئیس جمهور بیچاره و ... باشد. یا از موضع کیهان. بالاخره این یکی از مشکلات اساسی است.
اگر قرار باشد آقای پزشکیان آنجا برود، رای هم بیاورد، ولی از فردا هر کاری که خواست بکند همین اتفاق بیفتد -یعنی بر اساس مصالح حزبی، گروهی جناحی مورد هجمه نهادهایی قرار بگیرد که نهاد حکومتی هستند- قطعاً این نمیتواند کار بکند و بیچاره میشود حیثیتش از بین میرود.
مجری: با این نظر شما کلاً باید از سیاست کنار بروند. چون به هر حال وضعیت همین است.
زیدآبادی: من اعتقادم این است، یک اصلاحات پیشاانتخاباتی نیاز است. اگر میخواهیم دوباره با هم کار بکنیم و کشور را حفظ کنیم و مشکلات حل بشود بالاخره باید این نیروهای اجتماعیمان و عقلایی که هستند با هم یک توافق جدیدی بکنند. بله با این کیفیت نمیشود یعنی اگر برود، صددرصد شکست میخورد.
فرض بکنید که بگوید من به این نتیجه رسیدم که میخواهم مذاکره کنم، یکدفعه یک هجمه زیادی صورت میگیرد که این خیانت به کشور است؛ نمیتوانید.
مجری: در این مسیر از خاتمی به آقای موسوی رسیدید. از آقای موسوی به روحانی رسیدید. از روحانی به فلان و الان به پزشکیان رسیدید یعنی این دیدگاهی که ما باید مرتب فشار بیاوریم آخرش به پزشکیان رسیدید. نه اینکه آقای پزشکیان مشکل داشته باشد.
زیدآبادی: ما نیستیم، دوستان اصلاحطلب هستند. اینها یک روندی را طی کردند و در این روند درست عمل نکردند یعنی بعضی جاها اشتباهات مهلکی مرتکب شدند که عملاً امکانات خودشان را از دست دادند.
نمیخواهم این بحث را باز کنم چون دردسر است. من اولش گفتم اگر میخواهید با مسالمت کار بکنید دنبال یک نوع تقید قانونمدارانه بدون اینکه بخواهید کسی در اعتقادات شما وارد بشود که اصلا حق ندارد از اعتقاد کسی بپرسید، یک شیوه ای دارد و آن شیوه این است که دنبال روشهای انقلابی و براندازانه نروید. این یک خط قرمز باشد. اما حضورتان در قدرت هم باید مشروط باشد.
اینها بالاخره یک ادعایی دارند که چنین و چنان میکنیم. اگر بروند انتخابات مجلس و یا ریاست جمهوری اینهایی که میگویند قابل اجرا است یا نیست اگر نیست می خواهید کجا بروید؟ اگر هست باید یکی از روسای جمهور موفق شده باشد.
پس یک موانعی وجود دارد درعین حال به عنوان امکان به آن نگاه میشود.
ما یک بدنه کارشناسی تعریف شده غیرسیاسی نداریم هر کس میآید، میخواهد کل ساختار بروکراتیک را هم عوض کند درحالیکه یک کارشناس واقعاً باید یک حریمی داشته باشد.
شما مقامهایی که سیاستگذار هستند را میتوانید عوض کنید همه را قرار نیست که ببرید و ناامنی شغلی در تمام سطوح دولتی ایجاد کنید. طرف اگر کار کارشناسیاش را بلد است باید باشد، اگر کار را بلد نیست، میشود از همان موضع بگویید که این ضعیف است. اینکه چه گرایشی دارد مشروع نیست. حالا هر کس میخواهد باشد. اینها تنگنظری است و مقدار زیادی هم ناشی از ناآگاهی از این است که اداره کشور با چه مکانیزمی باشد، دنیا چه طوری و ما چطور این را قبول دارم.
اما الان من دنبال این هستم که شورای نگهبان با چه منطقی آقای لاریجانی و خیلی از هشتاد نفر دیگر را که همهشان هم شرایطی که آنجا ذکر شدند را دارند، بالاخره یک منسبهای عالی داشتند و خیلیهایشان هم کاری نکرده بودند، رد کرده و رسیده به آقای پزشکیان! در آقای پزشکیان مثلاً چیز خاصی نسبت به آنها دیده یا فکر کرده که مثلاٌ بیشتر در چارچوب اس؟ آیا اگر ایشان بیاید چون یکی از آن سه گزینه اصلاحطلبان بوده، آنها رای میدهند؟ من نمیدانم طبق چه محاسباتی این کار را کرده است. اصلا محاسبه میکند یا نمیکند؟
من نمیدانم فضیلت آقایان زاکانی و قاضیزاده هاشمی نسبت به آن همه آدمهایی که وجود داشتند و رد شدند چیست؟ چرا اینها باشند و این همه وقت بگیرند و در این برنامه های تلویزیونی باشند و بقیه از چنین امکانی محروم باشند؟ حتی تمام وزرای این دولت! به جای آنها یکی از اینها را میگذاشتند که بگویند از این دولت دفاع میکنیم. این منطقیتر بود.
این را هم نمیدانم که اگر آقای پزشکیان مثلاً رای بیاورد از فردا چه اتفاقی میافتد؟ باید راجع به این فکر کنیم.
اصلاحطلبان هزار وعده میدهند. مثلاٌ با بحث طرح نور که با اینها مخالف هستند و دهها بار گفتند و قاعدتاً در صحبتهای آقای پزشکیان است، اگر این طرح تشدید بشود، نمیتواند نیروهای انتظامی را بردارد. با چه ابزاری میتواند اینها را بردارد؟
وعده میدهد که برجام باید احیا بشود، مثلاً مذاکرات در دوره آقای رئیسی تحمل شده، آنجا یک دفعه این تابو شود و هر هیئتی برود بگویند خیانت شد.
اگر اینگونه باشد، خب چرا یکی از همان اصولگرایان سر کار نباشد که تنش بیخودی ایجاد نشود؟
اینجا بحثها خیلی عمق پیدا میکند چرا چنین چیزی ایجاد میشود.
سلیمی نمین: خیلی عمق ندارد.
زیدآبادی: خیلی هم عمق دارد. وقتی یک رئیس جمهور از اینها از مردم رای میگیرد، پایه مشروعیت افکار عمومی و رای و اکثریت است.
سلیمی نمین: این یک بحث تکراری است.
زیدآبادی: میدانم تکراری است و تا ابد هم حل نمیشود.
سلیمی نمین: اگر حل نمیشود این همه تلاش برای چیست؟
مجری: شما میگویید اگر به آقای پزشکیان رای بدهید مبنای اصلیتان تغییر سیاسی فرهنگی است درست است؟ آقای سلیمینمین بحث تقویت مدیریت در کشور را مطرح میکنند، شما میگویید تغییرات سیاسی و فرهنگی.
زیدآبادی: من میگویم ایشان باید با رئیس جمهور قبلی تفاوت معناداری داشته باشد. ایشان تفاوت معناداری با آقای رئیسی و احمدینژاد داشته باشد. این فقط آن نیست. اتفاقا درجه اول همان امر مدیریت است.
مجری: آقای پزشکیان را به لحاظ مدیریتی از 5 نفر دیگر برجسته تر میدانید؟
زیدآبادی: آن جهت مدیریت هم خیلی مهم است. یکی مدیر خوبی است اما در جهت منفعت خدمت میکند. بله آن جهتگیری کلانش خیلی مهم است. باید توانمندی این را داشته باشد. یعنی فرهنگی سیاسی اقتصادی همه اینها هست. ما در تمام اینها مشکل داریم و او باید این توانایی را داشته باشد تا مدیریت کند.
مجری: مدیریت از طریق نگاه
زیدآبادی: با نگاه جدید نسبت به مسائل توان حل مسائل را داشته باشد. این مهم است.
سلیمی نمین: این بخش از فرمایشات آقای زیدآبادی مقوله جدیدی نیست. همیشه اصلاحطلبان این بحث را مطرح میکنند تا علاوه بر آن چیزی که در اختیارشان قرار میگیرد با ریاست جمهوری یک زیادهخواهی دیگری را هم پی بگیرند. یعنی همه بدنه کارشناسی را بیرون کردند نیروهای خودشان را گذاشتند در همه جا. از این مزایایی که حتی به نظر من امر عقلایی هم نبوده استفاده کردند برای اینکه آدمهای خودشان را در همه سطوح قرار بدهند. بعد هم آخرش گفتند نه نمیشود این ریاست جمهوری نشد باید حتما اختیاراتش بیشتر باشد.
اگر این استدلال را بپذیریم که رئیس جمهور در کشور اختیارات ندارد، این همه تلاش، یک مقداری عقلایی به نظر نمیرسد که ما برای ریاست جمهوری راهبردمان را تغییر بدهیم.
تا دیروز انتخابات را تحریم میکردیم، حضور در انتخابات را در چارچوب ساختار قانون اساسی و قوانین انتخاباتی که شورای نگهبان بر آن نظارت دارد این را اصلاً خلاف درایت سیاست میپنداشتیم.
مجری: اگر تحریم هم نبود، حداقل تقبیح بود
سلیمی نمین: بیشتر از تقبیح. اما همه اینها را تغییر دادیم. این بیاعتباری ایجاد میکند. مسئله ایجاد میکند. اگر شما اعتقادی به صندوق رای دارید آنجا هم باید داشته باشید اینجا هم داشته باشید. تفاوت، آن هم در فاصله کوتاه، خیلی قابل هضم نیست.
این به یک مجادله طولانی بر میگردد که اصلاحطلبان هر موقع دولت را در اختیار گرفتند هم از مزایای قانونی این