امید و پایداری روی یک ریل قرار گرفتند
امروز پایداریها پاس در عمق میدهند تا اصلاحطلبان ضربهٔ نهایی را بزنند
امید کرمانیها: دشمنان دیروز، همپیمانان امروز شدند. دور دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد شکاف های عمیق و وسیعی بین سلایق سیاسی انداخت. از دل وقایع آن روزها جبهه پایداری بیرون آمد که خود را در محور تفکر و تحرکات انقلابی می دانست و برای حذف جریان اصلاحات و محدودکردن دایره نظام به چارچوب های اندیشه ای اصولگرایی با قرائت خود از هیچ کوششی دریغ نورزید. بارها و بارها از زبان نیروهای این سلیقه سیاسی شنیده شد که اصلاحات مُرد و زنده نخواهد شد.
اما نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 همه رشته های های ذهنی پایداریها را پنبه کرد. جبهه ای که تمام همّ و غمش آوردن کاندیدای گفتمانی به صحنه رقابت بود و صحبت درباره حمایت از نامزد صالح مقبول یعنی محمدباقر قالیباف را انحرافی می خواند، سال 96 رقیب گفتمانی قوی تحت عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی پیدا کرد و در بدترین وضعیت استیصال قرار گرفت، به طوری که برخلاف سال 92 تمام تلاش خود را صرف انصراف سعید جلیلی از کاندیداتوری کرد تا متهم به وحدت شکنی نشود و جریان اصولگرا یک دست پشت سر سیدابراهیم رئیسی قرار بگیرند.
تقریبا یک سال و نیم از روزهای درماندگی و سردرگمی جبهه پایداری می گذرد. امروز جز نامی روی کاغذ، چیزی از جمنا هم نمانده است. سایر گرایشات اصولگرا نیز هنوز نمی دانند با خود چند چند هستند. در این اوضاع و احوال پایداری ها گرچه محافظه کارتر پیش می روند اما اهداف رادیکالی خود را در قالب های منطقی برنامه ریزی می کنند و به اجرا در می آورند، با این هدف که نبض جریان اصولگرایی را دوباره به دست گیرند.
از آن طرف، وقتی ترکیب کابینه بعد انتخابات ریاست جمهوری به مذاق اصلاح طلبان خوش نیامد، به تدریج از حامی تمام قد دولت روحانی به حامی منتقد و منتقد صریح تغییر چهره دادند. اگر روزی می گفتند «هدف پیشرفت گفتمان اصلاحات در جامعه است بنابراین تئوری پردازی از ما و اجرا با دولت روحانی»، امروز دوباره به گفتمان توسعه سیاسی رجعت کردند و می گویند «ریشه خیلی از بحران ها و مسائل اقتصادی در مسائل سیاسی و اجتماعی است تا این واقعیت باور نشود حتما اتفاق خاصی در حوزه اقتصاد نخواهد افتاد. تحول فضای سیاسی و اجتماعی اتفاقاتی را در کشور رقم می زند و دستاورد اقتصادی را بیشتر خواهد کرد. اما ظاهرا آقای روحانی و دولتمردان او به این جمع بندی نرسیدند». به عبارت دیگر اصلاح طلبان از بودن زیر چتر اعتدال خسته شدند و خود می خواهند طراح و مجری خودشان باشند.
البته جبهه پایداری و اصلاح طلبان برای جامه عمل پوشاندن بر امیال و آرزوهای خود نیاز به نقش مکمل دارند تا هم در عرصه سیاسی صدای غالب باشند و هم در جامعه باورپذیرتر شوند. به نظر می رسد آنها پذیرفته اند که نقش مکمل همدیگر باشند. به این شرح که اصلاح طلبان به گونه ای عمل کنند تا زوایای رادیکالی طراحیهای پایداری ها بیرون نزد و پایداری ها نیز به شکلی ایفای نقش کنند که عبور از اعتدال توجیهپذیر باشد.
همکاری پایداری و اصلاح طلبان از کجا شروع شد؟
شروع این همکاری استیضاح وزرای کار، راه و جهادکشاورزی در روزهای پایانی اسفند 96 بود که فراکسیون امید تا پایان با ولایی ها نماند و آرای لب مرزی سه وزیر، آنها را در کابینه حفظ کرد. این مسئله گلایه های فراکسیون ولایی از فراکسیون امید را در پی داشت.
انتخابات هیأت رئیسه سال سوم مجلس پروژه دوم همکاری بین اصلاح طلبان و اصولگرایان تندرو بود. جایی که هر دو فراکسیون امید و ولایی نامزدهای اختصاصی معرفی کردند و فراکسیون مستقلان را در دفاع از علی لاریجانی تنها گذاشتند. این اتفاق، انتخاب ریاست مجلس را به مرحله دوم کشاند. در مرحله اول محمدرضا عارف با ۱۱۴ رأی نفر اول، علی لاریجانی با ۱۰۱ نفر دوم و حاجی بابایی با ۵۴ رأی به دست آوردند. در مرحله دوم اکثریت نسبی ملاک انتخاب رئیس است، به همین خاطر حاجیبابایی علنی به نفع علی لاریجانی اعلام انصراف کرد تا عارف نتواند به کرسی ریاست برسد.
دم خروس آنجایی بیرون زد که مصطفی کواکبیان به نوع کنارگیری حاجیبابایی اعتراض کرد و گفت «ما که میدانستیم تا پایان نمیمانند اما آقای حاجیبابایی برای انصراف از نامزدی کرسی ریاست مجلس نباید پشت تریبون مجلس برای نامزد دیگر تبلیغ میکرد»، این صحبت کواکبیان نشان داد که اصولگرایان تندرو و اصلاح طلبان مجلس برای کنارگذاشتن علی لاریجانی از ریاست مجلس برنامه مشترکی داشتند اما در لحظه آخر تندروهای اصولگرا، اصلاحطلبان را دور زدند.
هرچند دو تجربه نخست همکاری پایداری ها و اصلاح طلبان موفقیت آمیز نبود ولی این تجارب موجب جدایی آنها از هم نشد، اتفاقی که در استیضاح علی ربیعی وزیر کار، مسعود کرباسیان وزیر اقتصاد و سئوال از رئیس جمهور مشهود بود. اگر این همکاری وجود نداشت همچنان امروز ربیعی و کرباسیان اعضای هیأت دولت بودند و 5 محور سئوال از رئیس جمهور نیز با توضیحات روحانی به بایگانی می رفت.
اما این اتفاق نیفتاد و ضمن برکناری دو وزیر، وقتی روحانی روز ششم شهریور برای پاسخ به 5 محور سئوال نمایندگان به مجلس رفت، اکثریت مجلس توضیحات را درباره 4 محور قانع کننده ندانست. بلافاصله موضوع کلیدخورد استیضاح رئیس جمهور و ارسال پرونده سئوال از رئیس جمهور به قوه قضائیه مطرح شد. احمد امیرآبادی فراهانی نماینده همسو با جبهه پایداری و عضو هیأت رئیسه مجلس در ظاهری کاملا موجه اعلام کرد: قرار شد نمایندگان مستندات شان در خصوص ۵ سؤال مطرح شده از رئیسجمهور در مورد استنکاف از قانون را به هیئت رئیسه مجلس ارائه دهند و بعد در این خصوص، معاونت قوانین مجلس هم بررسیهای لازم را میکند و بعد تصمیم میگیریم .
پروژه چیست؟
شواهد و قرائن نشان می دهد که پایداری و اصلاح طلبان اجرای برنامه های مهمتری را در سر می پرورانند. برنامه ای که الیاس حضرتی قائم مقام حزب اعتماد ملی در زمان اسیتضاح مسعود کرباسیان از آن پرده برداشت. او گفت: وزیر اقتصاد دم دست بود اگرنه باید روحانی و جهانگیری استیضاح میشدند. مطالبه ای رادیکال که گرچه آرزوی پایداری ها است اما اگر از زبان آنها بیان می شد، جامعه در قبال آن گارد می گرفت، کما اینکه اگر اصلاح طلبان برای استیضاح پا پیش بگذارند مورد پذیرش عمومی قرار نمی گیرد.
طبق اصل 89قانون اساسی، در صورتی که حداقل یک سوم از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رئیس جمهور را در مقام اجرای وظایف مدیریت قوه مجریه و اداره امور اجرایی کشور مورد استیضاح قرار دهند، رئیس جمهور باید ظرف مدت یک ماه پس از طرح آن در مجلس حاضر شود و در خصوص مسائل مطرح شده توضیحات کافی بدهد. در صورتی که پس از بیانات نمایندگان مخالف و موافق و پاسخ رئیس جمهور، اکثریت دو سوم کل نمایندگان به عدم کفایت رئیس جمهور رأی دادند مراتب جهت اجرای بند ده اصل یکصد و دهم به اطلاع مقام رهبری می رسد.
بند دهم اصل 110 قانون اساسی تصریح دارد «عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رای مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی بر اساس اصل هشتاد و نهم».
برخی معتقدند که امروز پایداری ها نقش پاسور را ایفا می کنند و پاس در عمق می دهند تا اصلاح طلبان ضربه نهایی را بزنند، برداشت و تصور آنها این است که در این تقسیم کار نتیجه ای حاصل می شود که دو طرف راضی خواهند بود. هم پایداری ها در محور تحرک جریان اصولگرا قرار می گیرند و آهنگ گفتمانی این جریان با دم و بازدم پایداری ها تنظیم می شود و هم اصلاح طلبان با حرکت های مستقل از جریان اعتدال، مرز متمایز و پررنگی را با دولت روحانی ترسیم می کنند.
هرچند شاید آنها تا اینجای کار از نتایج همکاری مشترک راضی باشند و برای دستیابی به موفقیت های کوتاه مدت سیاسی، قصد و اراده ای درباره درنظر گرفتن مصالح و منافع ملی ندارند اما خود به خوبی می دانند که این همکاری دیرپا نخواهد و خیلی زود به پایان راه می رسد. زیرا نه پایداری می خواهد پله ترقی اصلاح طلبان شود و نه اصلاح طلبان حاضرند فدایی کسی شوند.
سخن صادق زیباکلام می تواند حواس اصلاح طلبان را به یک واقعیت غیرقابل انکار جلب کند. او معتقد است «مردم اسباب بازی اصلاح طلبان نیستند که یک روز از آنها بخواهند پای صندوق بیایند و بعد هم وقتی مقداری ناملایمات می شود بگویند به ما مربوط نیست. بد و خوب عملکرد آقای روحانی به پای اصلاح طلبان نوشته می شود. چه آقای روحانی ایران را گلستان کند و چه جهنم. اصلاح طلبان در آن شریک هستند بنابراین به جای آنکه زرنگی کنند. باید مسئولیت قبول کنند و همچنان استوار پشت روحانی باشند».
از آن طرف گرچه پایداری می خواهد دوباره مرکز توجهات قرار گیرد اما سایر سلایق اصولگرا از یاد نبردند که چرخش های 180 درجه و رادیکالی پایداری در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد چه بلایی بر سر اعتبار و جایگاه این جریان سیاسی آورد بنابراین قطعا نمی گذارند فضای سیاسی طور شود که دوباره مجبور باشند زیر بلیت تفکر پایداری بروند. تفکری که پروسه خالص سازی در جریان اصولگرایی را با بی رحمانه ترین شکل ممکن پیش برد و برای نیل به این مقصود، مرزی در برچسب زنی و طرح اتهامات سیاسی علیه رقبای خود نمی شناخت.
در زمانی که دشمنان جنگ روانی و جنگ اقتصادی را علیه نظام و مردم سازماندهی کردهاند، برای عبور سریعتر و کمهزینهتر از این مقطع سخت کنونی راهی جز وحدت و اتحاد نیست. این توصیه ای است که مدت ها رئیس جمهور به آن اشاره می کند و حتی در یکی از سخنرانی های اخیر خود از جناح های سیاسی درخواست کرد «در این یکی دو سال باقی مانده تا انتخابات بیاییم حزب و جناح را رها کرده و اختلافات و فشارها را کم و اتحاد و وحدت را بیشتر کنیم».
29214