به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری خبرآنی- طیبه مجردیان: تأملات حقوقی در ارتباط با حقوق زن در نقش همسری و تطبیق آن با آموزههای فقهی، توجه ویژه قانونگذار به حقوق اقتصادی زن را نشان میدهد. در حالی که بر اساس غایات و اهداف شریعت و تجربه عینی آسیبهای موجود در حوزه خانواده، حقوق انسانی و عاطفی زن اهمیت و اولویت بالاتری نسبت به حقوق اقتصادی وی دارد، اما به دلیل عدم پیشبینی آن در قانون، جایگاه قابل قبولی در نهادهای اجتماعی، قضایی و فرهنگ عمومی نیافته است.
یکی از دلایل اقتصاد محوری حقوق زن در خانواده این مسئله است که حقوق به امور محسوس که دارای ملاکهای عینی است، تعلق میگیرد و امور غیر مادی را که ملاکهای آن ذهنی است، شامل نمیشود. به عبارتی قانونگذار نمیتواند برای حقوق غیرمادی که در خصوصیترین روابط زن و شوهر مطرح است و اثبات آن بسیار مشکل است، ضمانت اجرایی قرار دهد.
بر این اساس با وجود پشتوانههای دینی، در قانون به ابعاد غیر مادی حقوق زن کمتر توجه شده و این دسته از حقوق جنبه اخلاقی پیدا کرده است. این در حالی است که اقتصاد محوری و فقدان نگرش مصلحتی و مقاصدی در وضع قوانین خانواده نه تنها منجر به تضییع حقوق زن و بدبینی و انتقادهای ناروا به اسلام شده، بلکه مسائل اجتماعی متعددی نیز به همراه داشته است؛ به گونهای که به نظر میرسد یکی از دلایل گسترش روابط نامشروع در میان افراد متأهل، رشد فزاینده طلاق عاطفی، گرایش جوانان به تجرد و یا ازدواج سفید و... ناشی از خلأهای قانونی حقوق عاطفی و انسانی زن است. از آنجا که بین حقوق و فرهنگ رابطهای متقابل وجود دارد و قانون یکی از مجاری رسمی تولید فرهنگ است، به دلیل اقتصادمحوری قوانین خانواده، ازدواج، برای زنان بیشتر کارکرد اقتصادی دارد و این نگرانی همواره برای زنان وجود دارد که با پذیرش مسئولیت ازدواج، حقوق انسانی و عاطفی شان تامین نشود. از سوی دیگر مردان نیز با توجه به تورم، اوضاع اقتصادی کشور و افزایش هزینههای ازدواج، تمایل زیادی به داشتن زندگی مشترک نشان نمیدهند زیرا مواجهه آنها با زیست جهان تاهل، تداعی بخش به اجرا گذاشته شدن مهریه، زندان رفتن، پرداخت نفقه و غیره است.
این در حالی است که اغلب زنان در صورت تأمین نیازهای عاطفی و حقوق انسانی به ابزارهای قانونی اقتصادی متوسل نمیشوند اما در حال حاضر در صورت تضییع حقوق غیر مالی، راهکار قانونی دیگری برای احقاق حقوق خود نمییابند. به همین دلیل از طریق به اجرا گذاشتن مهریه و غیره، سعی در جبران مافات میکنند. بنابراین اگر ساز و کارهای قانونی دیگری برای احقاق حقوق انسانی و عاطفی زن پیشبینی شود، دعاوی مربوط به حقوق مالی کاهش قابل ملاحظهای پیدا میکند و ضمن احقاق حقوق زنان، نگرانی مردان از ازدواج هم تا حدودی مرتفع میشود.
از سوی دیگر با توجه به اینکه یکی از کارکردهای حقوق، تثبیت انتظارات هنجاری جامعه و تولید فرهنگ است، باید روشهایی را اتخاذ کرد که حقوق انسانی و عاطفی زن از طریق قانون قابل پیگیری باشد زیرا نهاد قانونگذار به نمایندگی از اجتماع باید ارزشهای مورد حمایت خود را اعلام کند تا جامعه با شناخت آن ارزشها درک کند که مقابله با آنها تا چه میزان نامطلوب است و بدین طریق زمینه ارتقای اخلاق در خانواده و احقاق حقوق زن فراهم شود.
این مقدمه برگرفته از مقاله خانم دکتر مریم رحیمی سجاسی دانشآموخته دکترای مطالعات زنان و استاد دانشگاه با عنوان «نقدی بر رویکرد اقتصادمحور قوانین خانواده؛ تبیین خلاءهای قانونی حقوق انسانی و عاطفی زن» است. ایشان در بخشی از رساله دکتری خود با عنوان «شکاف میان عرف و شرع در روابط زوجین» ضمن احصاء حقوق انسانی و عاطفی زن در خانواده از منابع دینی و فقهی، به ارائه راهکارهایی به منظور احیاء این ابعاد فراموش شده حقوق پرداختهاند و به دلیل تقدم اخلاق بر حقوق در خانواده و ماهیت خصوصی حریم خانواده، راهکار ثبت قواعد تکمیلی، احیاء نهاد داوری و به کارگیری ضمانت اجرای ترمیمی را پیشنهاد دادهاند. ایشان انگیزه خود را از انجام این پژوهش اینگونه عنوان میکنند: «در مورد حقوق زن در اسلام، شکافهایی بین عرف حاکم بر جامعه و منابع دینی، وجود داشت، که من را به این سمت سوق داد تا مقایسهای انجام بدهم و ببینیم چقدر از حقوقی که اسلام برای زن تعریف کرده در جامعه اسلامی ما پیاده میشود؟» در همین راستا پایگاه خبری خبرآنی در جریان پرونده «مسأله جمعیت و زن اجتماعی جدید» با وی گفتگو کرده است که در ادامه بخش اول آن را میخوانید.
در ارتباط با مساله رساله دکتری خودتان و ضرورت پرداختن به آن بفرمایید.
در ارتباط با حقوق زن در اسلام مطالبی که شنیدید احتمالاً عبارت است از مهریه و نفقه و اینکه دیه زن کمتر از مرد است، ارث زن کمتر از مرد است و... در حالی که با مراجعه به منابع دینی میبینیم، مصادیقی از حقوق برای زن ذکر شده که تا به حال به گوش ما نخورده است. حقوق غیرمالی متعددی که ذیل عنوان کلی حقوق انسانی و عاطفی زن قرار میگیرد ولی در قانون نیامده و همینطور حقوق مالی غیرمشهورتری مثل حق شیردهی(اجرت رضاع) یا حق انجام کارهای خانه(اجرت المثل) که در قانون هم ذکر شده اما در عرف حاکم بر جامعه ناشناخته مانده است.
شکاف میان مبانی دینی و عرف جامعه در موضوع مهریه و جهیزیه
یعنی احساس کردید شکاف و فاصله جدی میان عرف و شرع وجود دارد؟
بله دقیقاً. به عنوان مثال
مهریه یک حق کاملاً شناخته شده برای زنان در اسلام است. هدیهای که مرد به زن اختصاص میدهد و هر لحظه زن بخواهد میتواند آن را بگیرد، یعنی عندالمطالبه هست ولی شما چند درصد از زنان را میبینید که در طی زندگی زناشویی خود به مهریه رسیده باشند؟ مهریه در فرهنگ ما، تبدیل به ابزاری شده که مانع طلاق دادن زن بشود و یا موقع طلاق، زن آن را مطالبه می کند و آن کارکردی که در راستای ابراز محبت عاطفی داشته از دست داده است.
یا در مورد جهیزیه؛
در فقه یکی از اقسام نفقه، جهیزیه است، یعنی تامین لوازم منزل برعهده مرد است ولی عرف جامعه این را به گردن دختر و خانواده دختر میاندازد. در واقع عرف به نوعی میخواسته از خانواده نوپا حمایت کند که جهیزیه را به گردن دختر انداخته چون تمام هزینهها به دوش پسر است اما امروزه به چه شکلی درآمده؟ میگویند چرا این مارک را نیاوردی؟! دندان اسب پیشکش را که نمیشمارند! انقدر جامعه ما به سمت مردسالاری رفته که ما در مصادیقی که اصلاً وظیفه زن نبوده و زن دارد لطف میکند، باز از زن زیاده خواهی میکنیم و توقعات بیش از اندازه داریم. البته بماند که بعضی وقتها هم خانمها آن قدر در مورد هدایا و سایر رسم و رسومات امر ازدواج، بهانه تراشی میکنند که مردها را مجبور به واکنش و ایرادگیری از جهیزیه میکنند. یعنی در مقابل ایرادات زن نسبت به خرید طلا و لباس و ...، شوهر هم از جهیزیه و میزان آن ایراد می گیرد.
آیا حقوقی که اسلام برای زن در خانواده به رسمیت شناخته همین چند حق مالی محدود است؟
یعنی بسیاری از این حقوق مالی اجرا نمیشود؟
بله اجرایی نمیشود مثل مهریه. همان طور که عرض کردم در زمان تداوم زندگی، عمدتا خانمها بهرهای از آن نمیبرند. ولی برخی از حقوق مالی هستند که شما اصلا اینها را نشنیدهاید. البته در این شرایط اقتصادی اصلا منظورمان این نیست که بیاییم زنان را مطالبهگر کنیم و بگوییم بابت کارهای خانه و بابت شیر دادن به بچه از شوهرتان مزد بگیرید و غالباً زنان ما هم وارد این حوزه نمیشوند. زنی که در خانه شوهرش کار میکند با عشق و علاقه به همسر و فرزندانش کار میکند. زن با عشق به فرزند خود شیر میدهد و بابت اینها پولی نمیخواهد.
اتفاقاً تحقیقات نشان میدهد که زنان اکثرا دنبال حقوق اقتصادیشان نیستند ولی وقتی حقوق دیگرشان تأمین نمیشود، میخواهند با مطالبه حقوق مالی و به اجرا گذاشتن مهریه، از شوهرشان انتقام بگیرند.
مثلاً در مورد اجرت المثل یا حقوقی که شرع برای خانهداری زن منظور کرده و قانون هم به رسمیت شناخته در جامعه با مشکل مواجه هستیم. ببینید ما متأسفانه در دهههای 70 به این طرف به خاطر کنترل جمعیت روی اشتغال زنان تأکید کردیم که زنان را از خانه بیرون بکشیم تا مشغول به کار شوند و موالید کنترل شود. یعنی با هدف کنترل جمعیت، با تشویق زنان به اشتغال، خانهداری را تحقیر کردیم. حالا که سیاست افزایش جمعیت را در پیش گرفته ایم؛ زن ها دوست ندارند به خاطر بچه داری، خانه نشین بشوند ، چرا؟ چون ما مدام خانهداری را تحقیر کردیم. ارزش اقتصادی خانهداری و اهمیت آن در اقتصاد خانواده و جامعه را به خوبی تبیین نکردیم. حتی حقوق مالی که بابت خانهداری به زن تعلق میگیرد را نمیدانم از ترس مطالبهگری یا هر چه که بوده، اصلا عنوان نکردیم. خوب دختر امروز میشنود فمنیست ها خانهداری را به عنوان شغل به رسمیت شناختهاند، دارایی زن و شوهر موقع طلاق نصف میشود و قس علی هذا... بعد با آنچه در قانون و عرف جامعه اسلامی وجود دارد، مقایسه میکند و یک بدبینی نسبت به اسلام پیدا میکند و میگوید چرا در اسلام این حقوق را برای زن به رسمیت نشناختیم؟ اگر بخواهیم از اسلام دفاع کنیم میگوید پس چرا اجرایی نمیشود مگر کشور ما اسلامی نیست؟
به خاطر این مسائل و شکافهایی که بین عرف حاکم بر جامعه و شرع وجود داشت، برای من این انگیزه به وجود آمد در مورد حقوق زن در اسلام و آن چیزی که در عرف حاکم بر جامعه هست، مقایسهای انجام بدهم و ببینیم چقدر از حقوقی که اسلام برای زن تعریف کرده در جامعه اسلامی ما پیاده میشود؟
یعنی این تنها مصداقی هست از اینکه بفهمیم چه شکافی بین عرف و شرع وجود دارد و موارد مختلف دیگری هم از این شکاف میان عرف و شرع وجود دارد؟
بله دقیقاً و در ادامه به این موارد میپردازم... حالا چرا ما اساساً این بحث را مطرح کردیم و ضرورت این بحث چیست؟ خوب ما در کشوری زندگی میکنیم که جامعه اسلامی است. دولت، اسلامی است. حال کسی که در این جامعه زندگی میکند و از خانواده مذهبی برخوردار نیست، هر چیزی را که در جامعه میبیند به اسلام ربط میدهد. مثلاً اگر میبیند آقایی به خودش اجازه میدهد، با همسرش بدرفتاری کند یا در همسایگی خود میبیند مردی نسبت به همسرش خشونت میکند، همه اینها را پای اسلام مینویسد. در حالی که همانطور که ما در بقیه مصادیق شرع مثل غیبت، دروغگویی، تهمت، چشم و هم چشمی، مسلمانی نمیکنیم و خلاف اسلام عمل میکنیم، در زمینه حقوق زن هم همینطور است. ما نتوانستیم حقوق زن را رعایت کنیم ولی متأسفانه کسانی که دارند در این جامعه زندگی میکنند، هر چه را که میبینند پای اسلام مینویسند. عدم مسلمانی ما پای اسلام نوشته میشود.
از طرف دیگر چون بعد از انقلاب، قوانینمان بر اساس اسلام بازبینی شد، ممکن است یک عده بگویند خب قوانین که اسلامی است، پس چرا وقتی به دادگاه میرویم، قوانین به نفع مرد و به ضرر زن تمام میشود؟ بعد که مواد قانونی را با فقه مقایسه میکنیم میبینیم که در قانون عمدتاً به حقوق اقتصادی زن توجه شده و خیلی از مصادیق حقوق انسانی و عاطفی زن اصلاً در قانون نیامده است. کسانی هم که دارند در حوزه زنان کار میکنند میگویند خوب اسلام همین است! شما مگر نمیگویید مواد قانونیتان بر اساس اسلام نوشته شده؟ خوب همین هاست دیگر! پنج حق مالی برای زن در قانون آمده و یک مورد که مربوط به حسن معاشرت زوجین بوده و بین زن و مرد مشترک است، حتما مصادیق دیگری نبود که در قانون نیامده است.
به عبارت دیگر چون از آن حقوق زن که در قانون انعکاس پیدا نکرده اطلاعی ندارند، دچار یک بدبینی نسبت به اسلام میشوند و جذب جاهای دیگری میشوند که بتوانند حقوق خودشان را از آنجا تامین کنند. از اسلام فاصله میگیرند و مثلا جذب فمینیسم میشوند. به دلیل عدم اطلاع و به خاطر اینکه ما نتوانستیم این حقوق را به خوبی تبیین کنیم و در جامعه معرفی کنیم.
رشد زنان زمینهای برای بازاندیشی در حقوق خود
چرا حقوقی که شرع به رسمیت شناخته، در قانون دیده نشده است؟
یک دلیلش این هست که ما به هر حال حدود چهل سال است که انقلاب کردیم. از بدو تأسیس انقلاب تا به الان ما دچار مشکلات و چالشهای زیادی بودیم. بنابراین نپرداختن به مسائل زنان تا حدودی قابل توجیه است. به هر حال ما مشکلات جنگ را داشتیم، مشکلات امنیتی که در هر کشوری از اولویت برخوردارند، بعد از آن مشکلات اقتصادی پیش آمد و همه اینها باعث شد ما متوجه اهمیت موضوع زنان نباشیم. البته از جهت دیگر بعد از انقلاب بستری فراهم شد برای اینکه زنها بتواند از امکانات آموزشی بهتر استفاده کنند، چه از نظر فضاهای آموزشی و چه هنجارهایی که در جامعه حاکم بود.
خب قبل از انقلاب رویکردهای سنتی اجازه نمیداد خانمها خیلی ادامه تحصیل بدهند. فضای جامعه فضای امنی نبود، اینکه خانمها راحت از شهری به شهر دیگر مهاجرت کنند، به تنهایی زندگی کنند، درس بخوانند، قبلاً امکانپذیر نبود و خانوادهها هم به لحاظ فرهنگی اجازه نمیدادند. این شرایط بعد از انقلاب ایجاد شد و خوشبختانه تعداد محصلین خانم خیلی بالا رفت و به همان نسبت خانمها به مدارج بالاتر تحصیلی ورود کردند و ورودشان به مسائل زنان باعث تحولات و دستاوردهایی در این حوزه شد. به طوری که زمان حاضر، بهترین زمان برای بازنگری در مسائل مربوط به زنان توسط خانمها است.
یعنی رشد زنان زمینهای برای بازاندیشی درباره حقوق زنان شده است؟
بله. زمانی که من این رساله را شروع کردم فکر میکردم حقوق زنان به طور کامل احصا شده و من فقط باید شکاف آن را با عرف نشان بدهم. اصلاً فکرش را هم نمیکردم که اینقدر در حوزه زنان کم کار کرده باشیم و تا این اندازه حقوق شرعی زن، پنهان باشد. مجبور بودم کتابهای فقهی را بخوانم و از داخل آنها با استناد به آن منبعی که داشتم حالا اگر سنت بود، قرآن بود، هرچه که بود با استناد به آنها بگویم این حق برای زن بوده است چون این حقوق نه در قوانینمان انعکاس پیدا کرده و نه در کتابهای حقوقی. از طرفی چون خودم تحصیلات فقهی حقوقی نداشتم، از استاد راهنمای رسالهام خانم دکتر طوبی شاکری در این زمینه خیلی کمک گرفتم و این بخش از رساله خیلی زمان من را گرفت. چون گرایش تحصیلی من مطالعات زنان با صبغه جامعه شناسی است اما به هر حال با توجه به ضرورتی که عرض کردم یعنی بدبینیهایی که نسبت به احکام اسلام در زمینه حقوق زن بود؛ وارد این کار شدم.
اقتصادمحوری حقوق زن در خانواده، عامل بدبینی نسبت به ازدواج است
اتفاقا من در مقاله شما خواندم که این اقتصاد محوری باعث بدبینی هم خانمها هم آقایان یعنی دو طرف نسبت به ازدواج میشود؟
بله درست است. همین الان، اگر به خانمها بگوییم ازدواج چه دستاوردی برای شما دارد؟ میگویند نیازهای مالی ما تأمین میشود یا اینکه مادر شدن را تجربه میکنیم. زنی که شاغل نیست و درآمدی ندارد، میگوید وظیفه مرد هست که خانه و ماشین را تأمین کند و نفقه من را بدهد. زن فقط همین را از حقوق خودش میداند.
از طرفی خانم فکر میکند من بروم با این آقا ازدواج بکنم، مسأله اذن خروج هست و من برای ادامه تحصیل و شاغل شدنم باید همسرم را راضی کنم، برای خروج از کشور هم همینطور. مدام فکر میکند که آزادیهایش را دارد از دست میدهد و محدود میشود. ما مسائلی مثل حق ریاست مرد در خانه، حق قوامیت مرد، اینها را شنیدیم اما حقوق زن را نشنیدیم، خب زنی که تحصیلات دارد و شاغل است میگوید این به نفع من نیست. من که دستم در جیب خودم هست و درآمد دارم، چرا باید تن به ازدواج بدهم و بعد انقدر دچار محدودیت شوم؟
در مقابل تصور مرد هم نسبت به ازدواج این است که میگوید هم نفقه باید بدهم، هم مهریهای به گردنم بیاید؟ حالا از اجرت شیردهی و اجرتالمثل هم خبر ندارد. بعد با توجه به این شرایط اقتصادی و اوضاع تورم و تجربیات مردان دیگر، این آقا فکر میکند که آیا در این شرایط اقتصادی، کار عاقلانهای است که ازدواج کند؟
چرا پرداخت مهریه منوط به طلاق است؟
مهریهها اصلاً واقعی نیست و بر اساس شرع تنظیم نمیشود؛ مثلا میگویند هزار سکه، اصلاً بگویند صد سکه، در این شرایط و با این قیمتها، چه کسی میتواند صد سکه را پرداخت کند؟ ضمن اینکه اصلا هدف این نیست که من میخواهم این مهریه را بدهم؛ نه نیت آقا این است که مهریه را بدهد، نه خانوم نیتش این است که من میخواهم مهریه را بگیرم البته تا زمانی که در صلح و صفا هستند. به خاطر همین یک چیزی روی هوا میگویند و تعیین میکنند و عملاً هم مطالبهاش امکان پذیر نیست.
بعضیها هم برای اطمینان شرط ازدواج میگذارند.
شرط میگذارند اما فارغ از مباحث حقوقی چگونگی ذکر این شروط و عدم همکاری دفترخانههای ثبت عقد و... شرط هایی که در صحبتهای اولیه گذاشته میشود، از ضمانت اجرا برخوردار نیستند. با یک خانمی برای تحقیقم مصاحبه کردم که تحصیلات عالی داشت و میگفت همه شروط را برای همسرم گذاشتم. از نخبههای دانشگاه بود. به همسرش گفته بود میخواهم تا دکتری ادامه بدهم، در دانشگاه تدریس کنم، کار سیاسی کنم و موارد دیگر. میگفت همسرم قبول کرد ولی عملاً در زندگی مشترک شرایطی را برای من فراهم کرد که من از دوره دکتری انصراف دادم. اصلاً با من همکاری نمیکرد و من بدون همراهی شوهر باید چه کار میکردم؟ میگفت خودم مجبور شدم با اینکه شرط گذاشته بودم درس خواندنم را کنار بگذارم و کوتاه بیایم چون چهار بچه داشتم. البته افسرده شده بود و رضایتمندی از زندگی نداشت ولی به خاطر بچههایش تحمل میکرد. حالا ایشان این کار را کرده بودند ولی یک عده دیگر طلاق میگیرند.
خوانش غالبی که از اذن خروج وجود دارد با اصل معاشرت به معروف در تضاد است
همراهی بعضیها به این شکل هست که میگویند ما به تو اجازه میدهیم ولی چون هیچ کمکی نمیکنند عملاً خانم هم کاری نمیتواند بکند!
بله دقیقاً.
در بحث اذن خروج، بعضی از فقها آن را محدود کردند به شرایط خاصی که مرد نیاز به تمکین دارد. حالا اگر مرد نبود یا حضور نداشت مثلاً در مسافرت بود، سر کار بود، در خانه نبود، چه اذن خروجی؟ همچنین ما اصل معاشرت به معروف با زن را داریم. شما اگر بگویید مرد همه جوره باید زن را ریاست کند و اذن خروج دستش باشد و زن حق ندارد بدون اجازه مرد از خانه خارج شود، این با اصل معروف ناسازگار است. در اصل معاشرت معروف، غالباً خطابها به مرد است که معاشرت به معروف داشته باش یعنی حسن معاشرت و رفتار نیکو داشته باش. آیا اینکه ما به زن اجازه ندهیم جایی برود، این رفتار حسن معاشرت است؟ اصلاً میتوان امروزه با این شرایط آپارتمانهای دلگیر، زن را در خانه محدود کرد و بعد از حسن معاشرت دم زد؟ یا اینکه مرد بگوید من به شما اجازه میدهم فعالیت اجتماعی داشته باشید ولی همکاری نکند و همه مسئولیتهای خانه، تربیت بچه و خانهداری را بیندازد گردن زن؛ آیا زن میتواند از پس اینها بربیاید؟ نمیتواند، ما خودمان تجربه همسری را داریم، تجربه مادری داریم، واقعاً تحملش سخت است، جمع کردنش خیلی سخت است و اصلاً امکان پذیر نیست.
عدم موازنه حقوق و تکالیف زوجین در خانواده و فشار مضاعف به زن در ارتباط با فرزند
یک زمان فقط همسری و کارهای خانه است، مثلاً غذا مانده، با یک بزرگتر طرف هستی، همسرت هم آدم عاقل و بالغی هست، میگویی من امتحان دارم و نمیتوانم غذا بپزم. ولی یک زمان بچه یکساله شما گرسنه هست، بچه یکساله شما نیاز به رسیدگی دارد؛ ببریدش پیش پزشک، مراقبتهای بهداشتی را بکنید، نمیتوانید بگویید الان نمیشود، همان لحظه باید نیازش را تأمین کنید. همان لحظه بچه باید استحمام شود. ما همه اینها را درباره مادری داریم. خب اگر حمایت نباشد، چطور کسی میتواند دربست در اختیار نوزادش باشد و از آن طرف هم نقش اجتماعی داشته باشد؟ گاهی اوقات گفته میشود با برنامهریزی میشود، من میخواهم بگویم بدون حمایت نمیشود.
من تجربه کردم، دو تا بچه بزرگ کردم، با هیچ برنامهای نمیشود. بچه اصلاً برنامه سرش نمیشود. مثلاً برنامه میریزی که من از امروز فلان ساعت صبح بلند میشوم و چون فرزندم تا ساعت 9 میخوابد، میتوانم به کارهایم برسم. اتفاقاً شما که بلند میشوید فرزندتان هم از آن روز، صبح زود بیدار میشود. یعنی به محض اینکه شما بیدار میشوید، بچه هم بیدار میشود چون عدم حضور مادرش را حس میکند، بوی مادرش را استشمام نمیکند، از خواب بلند میشود.
مادر برای داشتن فعالیت اجتماعی حتماً نیاز به حمایت دارد. با کودک خردسال برنامهریزی معنا ندارد. اصلاً نمیتوانید بچه را مدیریت کنید. او بچه هست و میخواهد بچگیاش را بکند و شما به عنوان مادر وظیفه دارید شرایط را برای بچگی او فراهم کنید. حالا خودت چه میشوی؟ یا باید ازخودگذشتگی کنی و کلاً قید فعالیتهای اجتماعی را بزنی و یا اینکه از دیگران کمک بگیری؛ اعضای خانواده مثل مادر، خواهر، خانواده شوهر، اینها کمک کنند، یا پول خرج کنید و پرستار بگیرید و یا مهد بگذارید. این کارها را باید بکنید تا بتوانید به کارهای خودتان هم برسید وگرنه یک فشار مضاعفی به مادر تحمیل میشود که آن فشار مضاعف باعث میشود نه نقش مادریاش را و نه نقش اجتماعیاش را به درستی انجام بدهد. اتفاقاً در ارتباط با فرزند، اصلیترین مسئولیت برای مرد هست و در واقع مرد عهدهدار تربیت فرزند هست ولی در فرهنگ ما چون مرد اشتغال خارج از خانه را دارد، در عرف اینطور جا افتاده که زن مسئول هست. تازه اگر بچه یک مشکل تربیتی داشته باشد، زن را مواخذه هم میکنیم و میگوییم مرد که خانه نبود، وظیفه تو بود، چرا کوتاهی کردی؟
بله در این موارد آقایان به خانمها میگویند این چه بچه ای هست که تربیت کردی؟
بله اکثر جامعه تربیت را کاملاً وظیفه زن میدانند و نگاه مواخذهگر هم دارند.
یعنی تکالیف زن در خانواده حداکثری تعریف شده، درحالیکه این وظایفی است که باید مشترک بین زن و شوهر تقسیم شود؟
بله ما در حوزه خانواده برای مرد حقوق حداکثری و تکالیف حداقلی قائل شدیم؛ در مورد حقوق مرد خیلی گفته شده ولی در مورد تکالیفش چیز خاصی گفته نشده است. در مقابل در مورد حقوق زن تقریباً سکوت شده و چیزی گفته نمیشود ولی در مورد تکالیفش شما الی ماشاالله میشنوید. مثلاً اینکه شما کدبانو نیستی، خانهداریت ضعیفه، مادر خوبی نیستی، کار تربیتیات خوب نیست، یعنی زن همه جوره در مظان انتقاد است در حالی که هیچ کدام از اینها وظیفه شرعی او نیست.
یک عده فکر میکنند مشکل اصلی حقوق زن، اسلام است!
بنابراین ضرورت طرح بحث شکاف عرف و شرع یکی این است که چون جامعه ما اسلامی هست، همه چیز به اسلام نسبت داده میشود و ما برای دفاع از اسلام باید همه جنبه های آن را بگوییم نه اینکه گزینشی عمل کنیم. دیگر اینکه چون قوانینمان منطبق با اسلام هست میگویند اگر حمایتی بود که در قانون میآمد و سومی هم اینکه چون فعالین حقوق زنان به حقوقی که در کتابهای حقوقی و مواد قانونی هست نگاه میکنند، فکر میکنند مشکل اصلی زنان ما واقعاً همین احکام اسلامی است.
من در بعضی مقالات دیدم که میگویند بیایید در احکام اسلام تجدید نظر کنیم، یا اینکه به کنوانسیون های بینالمللی بپیوندیم. بعد میبینیم در کشوری مثل ترکیه که این اتفاقها افتاده و حقوقشان منبعث از شرع نیست و مواد قانونیشان را تغییر دادند، مشکلات زنان همچنان لاینحل باقی مانده است، چرا؟ چون عرف اجازه نمیدهد. حتی آن چیزهایی که به عنوان حقوق به رسمیت شناخته شده و ماده قانونی برایش آمده، عرف اجازه نمیدهد آنها مطالبه شود.
مثلاً در کشور خودمان در مورد همین دستمزد برای شیردهی یا اجرت المثل در قبال کارهای خانه، این حقوق در قانون آمده ولی آیا زن میتواند اینها را مطالبه کند؟ خود ما به عنوان زن به کسی که برای شیردهی بچهاش پول میگیرد، چه میگوییم؟ نگاه خوبی نداریم. همین نگاه خوب نداشتن باعث میشود خیلی از خانمها با اینکه میدانند اجرتالمثل حقشان هست و شوهرانشان هم دارا هستند -من در مورد کسی که اوضاع مالی خوبی ندارد صحبت نمیکنم، مردی را میگویم که تواناییاش را دارد و میتواند به لحاظ اقتصادی به همسرش بابت این کارها پول بدهد- ولی اصلاً آیا آن زن میتواند مطالبه کند؟ خیر چون شرایط فرهنگی اجازه نمیدهد، خود این مطالبه باعث اختلاف میشود. چه بسا زن متهم میشود به اینکه تو نگرش مادی به زندگی داری و ...
رسمیت خانهداری به عنوان شغل در نظام حقوقی اسلام
ولی اگر احکام اسلام را نگاه کنید، اسلام به عنوان اولین نظام حقوقی، خانهداری و فرزندداری را به عنوان شغل به رسمیت شناخته است، سالها قبل از اینکه فمینیستها به این کار به عنوان شغل نگاه کنند.
اسلام میگوید زنی که در خانه، کاری انجام میدهد میتواند بابتش مزد بگیرد. اینها را آورده برای اینکه زن هم خیالش از بابت کار اقتصادی راحت باشد و هم احترامش حفظ شود. چون ما بعضی اوقات انقدر بر سر خانهداری میکوبیم و انقدر زن را بابت نیازهای مادیاش در مضیقه میگذاریم که مجبور میشود برای کارهایی که اصلاً جایگاه اجتماعی و درآمد چندانی ندارد، وقت بگذارد، فقط برای اینکه بگوید من شاغل هستم و درآمدی دارم.
حالا من منظورم این نیست که زنان متخصص ما، کسانی که سالها در زمینه تخصصی کار کردند به خانه برگردند. این راهکار درستی نیست و برای نظام آموزشی ما یک آفت است. منتهی میخواهم بگویم اگر شما ارزش واقعی یک کاری را برای جامعه بیان نکنید و به جامعه نشان ندهید، مثلاً وقتی شما ارزش اقتصادی کار زن در خانواده را نمیگویید، اینکه زن با کارهایی که انجام میدهد، چقدر برای اقتصاد خانواده و جامعه مفید است، هم آن زن احساس ارزشمندی نمیکند، هم مرد احساس میکند که این زن سربار خانواده است.
بله اگر هزینه کارهایی که زن در خانه انجام میدهد را محاسبه کنیم مبلغ سنگینی میشود.
بله همینطور است. شما چند وعده غذا از بیرون بگیرید، ببینید هزینهاش چقدر میشود؟ خب یک خانم این کارها را رایگان انجام میدهد. چند دفعه لباس بدهید اتوشویی یا مثلاً یک نظافتچی بیاید خانه شما را تمیز کند، ببینید چقدر هزینه دارد؟ یک خانم رایگان شست و شو میکند، اتو میکند و... وقتی اینها گفته نمیشود مرد به خودش اجازه میدهد به خانم بگوید تو مفتخور هستی، سربار خانواده هستی! اینها خیلی بد هست، باعث اختلاف میشود، باعث رنجش آن زن میشود، باعث بدبینی او به اسلام میشود. میگوید اولاً چرا اذن خروج من باید دست این آقا باشد که اجازه ندهد کار کنم! نمی توانم سر کار بروم بعد برای یک لقمه غذا منت هم میشنوم. من در این تناقض چه کنم؟ این مسائل باعث شده که ما درباره این حقوق صحبت کنیم. آن زنی که در خانه شما کار میکند میتواند بابت تمام زحماتش از شما پول بگیرد و اگر نمیگیرد لطف میکند، لطف به خانواده هست.
ریشه بسیاری از طلاقها؛ عدم فهم درست از حقوق و تکالیف
به هر حال میخواستم این را عرض کنم که این شکافها جدی است، هم باعث بدبینی و هم باعث بروز اختلاف میشود. در یک جلسهای در مرکز امور زنان و خانواده اشاره شد که ما بعد از انقلاب در همه عرصهها به جز عرصه خانواده رشد کردهایم. در عرصه خانواده با طلاق مواجه هستیم که خیلی افزایش پیدا کرده و میزان ازدواج پایین آمده است.
ریشه مشکلات هم فقط مسائل اقتصادی نیست. درست است که ما مشکلات اقتصادی داریم ولی شما میبینید افرادی که وضع مالی خوبی هم دارند، باز در رابطه زناشویی خودشان دچار مشکل هستند، از هم جدا میشوند. این اتفاقها برای چه میافتد؟ به خاطر اینکه ما حقوق و وظایف را به خوبی تشریح نکردیم. زوجین از حقوق و تکالیف خود مطلع نیستند. بنابراین در زندگی مشترک دچار چالش میشوند.
پس این شکاف میان عرف و شرع وجود دارد و خیلی هم جدی است. برخی از حقوقی که شرع برای زنان به رسمیت شناخته در قانون وارد نشده است. البته در مورد حقوق اقتصادی هم فرمودید علاوه بر اینکه در قانون آمده است اما باز عرف اجازه احقاق آنها را نمیدهد. اما میشود درباره حقوقی که در قانون نیامده صحبت کنید؟ این حقوق چه عناوین و مصادیقی دارد؟
بله درست است. به طور کلی ما با رجوع به منابع دینی و طی تحقیقاتی که انجام دادیم، سه قسم از حقوق را برای زنان دسته بندی کردیم. یک دسته حقوق مالی و اقتصادی که در قانون انعکاس پیدا کرده و اکثراً با آنها آشنا هستیم؛ مهریه، نفقه، اجرت المثل، اجرت شیردهی و استقلال مالی زن.
نکتهای در مورد حق استقلال مالی زن به ذهنم رسید.
گاهی مرد چون حق اذن خروج را شنیده فکر میکند همین که اجازه میدهد همسرش سر کار برود، پس درآمد زنش هم مال او میشود. هنوز برای بعضی از مردها جا نیفتاده که زن مالک درآمد خودش است و خودش باید پولش را مدیریت کند. خانمی میگفت همسر من کارت عابر بانکی که حقوقم را در آن میریزند برداشته و به من فقط به اندازه کرایه رفت و برگشت پول میدهد. حتی اگر بخواهم هدیهای برای مادرم بگیرم باید به ایشان التماس کنم تا یکمقدار از حقوقم را به من بدهد! جالب است که همسرش با اینکه مرد متشرعی بود، اما وقتی خانومش به او گفته که این پول برای تو حرام است، با تعجب گفته چرا حقوق تو برای من حرام است؟ من به تو اجازه دادهام که بروی سرکار و اگر اجازه ندهم نمی توانی بروی!
در مورد هدیه چون امکان بازپس گیری آن در شرایطی وجود دارد، مسئله فرق می کند اما در مورد درآمد، ارثیه و هر چیزی که شرعاً به زن تعلق دارد، مرد حق دخالت ندارد که زن چگونه از آن استفاده میکند. شاید دوست دارد برای امور خیریه خرج کند، خانم مالک هست و خودش میداند ولی مردان ما از حقوق همسرشان اطلاعی ندارند. درآمد زن را خلاف رضایت او میگیرند، بعد که در تربیت بچه با اشکال مواجه میشوند، میگویند چرا بچه ما اینطوری شد؟ ما که نان حلال به او دادهایم. در حالی که نمیدانند، مال حرام وارد زندگیشان کردهاند به خاطر اینکه مال همسرشان را به زور یا با قرار دادن زن در رودروایسی تصاحب کردهاند. مال حرام که شاخ و دم ندارد، حتماً که نباید مال غریبه را بدزدیم.
مطالبه مهریه؛ ابزاری برای نشان دادن نارضایتی زنان از زندگی زناشویی
اتفاقاً خانمها دلسوز خانواده هستند و جایی که باید هزینه میکنند ولی مدیریت این مال باید با خودشان باشد.
بله همین طور است خیلی از خانم ها ارثیهشان را با رضایت قلبی به خانه شوهر میآورند یا اصلاً سرکار میروند که کمک خرج خانواده باشند، با اینکه شرعاً وظیفهای ندارند.
ما در تحقیقاتمان دیدیم که اصلاً دغدغه خانمها حقوق مالی نیست. مثلاً شما میبینید که میگویند فلان تعداد از خانمها مهریه خودشان را به اجرا گذاشتهاند یا برای نفقه به دادگاه مراجعه کردهاند. بعد که مینشینیم رو در رو با آنها صحبت میکنیم، میگوید واقعیت این است که من نیاز جنسیام تأمین نمیشود. اما چه کار کنم؟ کجا شکایت کنم؟ چه بگویم؟ راه دیگری ندارم. چون آن حقوق در قانون دیده نشده است، باید مهریهام را به اجرا بگذارم. یعنی زن برای اینکه نارضایتی خودش را از عدم تأمین حقوق عاطفی و انسانی نشان بدهد، مهریهاش را به اجرا میگذارد. حالا اگر ما بیاییم این حقوق را در قوانینمان به رسمیت بشناسیم، اوضاع تغییر میکند.
الان یک ترس بزرگ مردها از ازدواج به خاطر مهریه است. میگویند الان انقدر مهریه میگذارند ما نمیتوانیم تأمین کنیم، پس ازدواج نکنیم. در حالی که خانمهای زیادی اگر نیازهای روحی و عاطفیشان تأمین شود، سراغ مهریه نمیرود. البته موارد استثنا هم هست یعنی بعضی از خانمها در ازدواج به دنبال کاسبی و صرفاً مطالبه مهریه هستند.
برای برخی از زنان یکی از راههای کسب درآمد، ازدواج و مطالبه مهریه و بعد هم جدایی است. با آنها کاری ندارم، عمدتاً آن چیزی که غالب است این است که زن به دنبال تأمین نیازهای روحی عاطفیاش است. مهریه میخواهد چه کار کند؟ اتفاقاً آن اقلیتی که در طول زندگی زناشویی مهریه را میگیرند، میآورند داخل خانه و برای خانواده هزینه میکنند. مثلاً خانمی میگفت همسرم مهریهام را که داد، با آن مبلمان منزلمان را خریدم.
بعضی خانمها میگویند با این اوضاع اقتصادی و وضعیت اجارهها، اگر ما در نفقه مشارکت نکنیم، زندگیمان لنگ میزند و مثلاً آقا اجاره را میدهد و خانم با حقوقش نیازهای خانواده را در زمینه خوراک و پوشاک تأمین میکند. دارند این کار را میکنند، ما که نمیگوییم این کار را نکنید. خیلی هم خوب است و به تحکیم خانواده کمک میکند، رابطه عاطفی زن و شوهر تقویت میشود چون یکدیگر را درک میکنند و کمک میکنند. ولی اینکه به زور بگیرند این خیلی بد است. یا زن را در رودربایستی بیندازیم این خیلی بد است. یا بگوییم زن نجیب، زنی است که کارت بانکیاش را میدهد به شوهرش! کجای شرع اسلام این است که زن باید درآمدش را بدهد به همسرش؟ اگر خودش دوست داشت خرج میکند، اگر دوست نداشت خرج نمیکند. همه مصادیقی که عرض کردم حقوق مالی زن هستند که همه را در قانون داریم. اما در ادامه درباره حقوق عاطفی و انسانی زن توضیح میدهم.
ادامه دارد...