به گزارش گروه پارلمانی پایگاه خبری خبرآنی، محسن پیرهادی نماینده تهران و عضو هیئت رئیسه مجلس در یادداشتی درباره جنبش دانشجویی نوشت: بروز و ظهور جنبشهای دانشجویی در ایران همواره با تحولات بزرگ اجتماعی سیاسی کشور همراه بودهاند، اگرچه جنبشهای دانشجویی ایران در آستانه 90 سالگی است و این روزها باید به حکیمی منشا اثر بماند اما برغم این عمر قابل توجه همچنان در پیچ تند همصدایی با موج اعتراضات مدنی محدود به میتینگهای انتخاباتی و تحولات اجتماعی محصور و محدود مانده است.
روندی که روحیه مطالبهگری و اصلاحخواهی جنبشهای دانشجویی در یکی، دو دهه اخیر با فراز و فرود قابل توجهی همراه کرده، فرازهای که بعضا به پویایی روحیه انقلابی دانشجویان تعبیر شده و فرودهایی که به بیحالی و بی انگیزگی نسلی مشخص از دانشجویان منتسب شده است.
روندی سینوسی که بیش از هر چیز حکایت از تحمیل رویکرد کنشگری دانشجویان، خارج از دانشگاه دارد و متاسفانه محصول موجسواری برخی احزاب و گروههای سیاسی بر دوش نحیف جنبش دانشجویی در کشور است، چنانکه در دهه 70 برخی جریانهای سیاسی راهگشایی و جادهبازکنی آرمانها و مقاصد سیاسی و حزبیشان را از تریبون دانشگاه و هیجانات دانشجویی پیش بردند و با تحمیل هزینههای گزاف به قشر دانشجو در مواردی به مقصود رسیدند و در مواردی هم که تن نحیف دانشگاه حوصله پرداخت هزینه مستمر و مضاعف برای آنها نداشته است و از جنجال های ساختگی سیاسیون رویگردان شدند، به بی حالی متهم شدند.
چراکه توقع برساخته از جنبش دانشجویی در کشور انقلابیگری و انقلابسازی بوده است، توقعی که شاید ریشه در شکلگیری جنبش دانشجویی در ایران و همزمانی قوام یافتن این جنبش با مبارزات انقلابی در دهه سی باز میگردد.
شاید بهدلیل همین تقارن است که بر جنبش دانشجویی برچسب انقلابیگری زده شد، اگرچه در بستر رویداد بینظیر انقلاب اسلامی جز این هم از دانشگاه نمیرفت اما با گذشت 4 دهه از استقرار جمهوری اسلامی هنوز جنبش دانشجویی نتوانسته بر ظرفیت بزرگ اجتماعی – سیاسیشان بیافزاید، تشکلهای دانشجویی، کرسیهای آزاداندیشی، جلسات پرسش و پاسخ و تحولات سیاسی – اجتماعی دهههای 70 و 80 و 90 آنطور که میبایست و انتظار میرفت هنوز منجر به پختگی جنبش دانشجویی نشدهاند، گو اینکه از دانشجویان جز پیشمرگی گروهها و طیفهای سیاسی برای رسیدن به مقاصد سیاسیشان انتظاری نمیرود و حلاجی درست مسائل و موضوعات روز کشور در کرسیهای آزاداندیشی پیش پای غوغاسالاریهای سیاسی ذبح شده یا فرصت تنفس نیافته است.
تضارب و تنازع ذات هر کنشگری است و جز این نه توقع مطالبهگری حاصل میشود و نه جنبشی در پی رسیدن به مطلوب شکل میگیرد، اما سوال اینجاست که چرا در کنار تنازع و تقابل سیاسی در دانشگاه اصل دردمندی ملی شکل نگرفته و هیچ دغدغهای برای آموزش و تمرین رسیدن به تفاهم بر سر امور، منافع و مصالح ملی ایجاد نشده است. چرا بلندگوهای خارج از دانشگاه و حتی صاحبان تریبونهای بزرگ درون دانشگاه توقع ایجاد میز ملی در دانشگاهها و در میان گروهها و تشکلهای دانشجویی را نه مطالبه کردند و نه آموزش دادند؟
مفاهمه بر سر منافع ملی نیاز امروز کشور و جنبشهای دانشجویی است که باید نخبگان میداندارش شوند. جامعه بدون تفاهم ملی در پیچهای تند تحولات اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی دچار شکاف و یاس اجتماعی میشود، نسخه عبور از ناکامیها و دشواریهای ملی؛ مفاهمه ملی است که تمرین آن باید از دانشگاه آغاز به سیاسیون، مسئولان و مردم تسری یابد.
انتهایپیام/