رفع فقر حضور مدیریتی میان مردم؛ مردم‌سالاری دینیِ پساانتخاباتیِ دولت سیزدهم|گفتاری از جمشیدی

به گزارش گروه سیاسی ‌پایگاه خبری خبرآنی، مهدی جمشیدی کارشناس مسائل سیاسی و اجتماعی و عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی شفاهی در خصوص بخش‌هایی از بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هیات دولت عنوان کرد:

** تفاوت مدیریت مردمی با مدیریت تکنوکراتی

رهبر انقلاب در این دیدار به فضیلت میان مردم رفتن دولت تاکید کردند. این خصوصیت را ستودند و خواستار تداوم آن شدند. نکته اول این است که در ادبیات مدیریت مبتنی بر سنت تکنوکراتی، مردم از دستور کار خارج می‌شوند و حلقه‌های بسته مدیریتی شکل می‌گیرد. مدیران تکنوکرات به گزارش‌خوانی بسنده می‌کنند. این مدیران از میدان گریزان هستند و معتقدند که مشکلات آنگونه حل نمی‌شود.

این رویکرد و سنت مدیریتی، دو ریشه عمده دارد؛ مدیران تکنوکرات گرفتار حقیرانگاری مردم هستند. این‌ها خودشان را برتر از توده مردم قلمداد می‌کنند و از این جهت حضور در میان مردم را با شان حاکمیتی و مدیریتی خود در تعارض می‌بینند. دلیل دیگر تنبلی و بی‌حال این سنخ از مدیران است که به گزارش‌خوانی بسنده می‌کنند و حضور میدانی اصلاً ندارند.

از همین جهت است که از طریق جوسازی تلاش می‌کنند دولت سیزدهم را از حضور میدانی برحذر بدارند. جوسازی‌ها این است که حضور میدانی، در کنار مردم بودن و حرف مردم شنیدن را عوام‌فریبی و کارهای نمایشی و تبلیغی تصور می‌کنند، در حالی که ما در عمل مشاهده می‌کنیم که پاره‌ای از گره‌های معیشتی مردم در متن مواجهات مستقیم و میدانی برطرف می‌شود. بنابراین اصلاً جنبه تبلیغی، نمایشی و تشریفاتی ندارد.

** جامعه نیاز به تسکین روان‌شناختی دارد

سرفصل دیگر این است که به دلیل مردم‌گریزی دولت پیشین، جامعه ما دچار فاصله با مدیران شده است و از این جهت نیاز به تسکین روان‌شناختی دارد. یعنی اگر از دریچه روان‌شناسی اجتماعی به در میان مردم رفتن و با مردم بودن مدیران بنگریم، قطعاً به این نتیجه می‌رسیم که این نوع مواجهات و تعاملات منجر به شکل‌گیری همدلی و آرامش در مردم خواهد شد.

همین که دردها شنیده بشود، مردم احساس می‌کنند که واسطه‌ای در میان نیست و حاکمیت در کنار آن‌هاست و نه دربرابر آن‌ها؛ این شکاف دولت و ملت که از نظر روانی ایجاد شده، یک شکاف ذهنی است که با حضور میدانی ترمیم می‌شود و از بین می‌رود؛ این چیز کمی نیست و کارکرد بزرگی است.

فقر حضور مدیریتی در میان مردم آشوب‌خیز است و به شکل‌گیری اعتراض، تجمع و راهپیمایی خیابانی می‌انجامد. آن وقت ما باید در مورد نحوه صورت‌بندی اعتراضات مردمی فکر کنیم. در حالی که حضور پیش‌دستانه و مبتکرانه مدیریتی در میان مردم اصلاً اجازه نمی‌دهد، آتش اغتشاش و اعتراض شعله‌ور شود و از این جهت خاصیت درمانی دارد.

زمانی اعتراضات خیابانی شکل می‌گیرد که مردم یا اصنافی از مردم تصور کنند که صدای فریادشان شنیده نمی‌شود، دردشان علاج نمی‌شود و مسیرهای قانونی ناکارآمد هستند. اما وقتی مدیر به میان مردم بیاید، اعتراض، فریاد، اخم، تلخی‌ و حرف تند آن‌ها را بشنود، روشن است که هم خشم انباشته‌ی این بخش از مردم تخلیه می‌شود و هم مدیر مستقیم با دردها مواجه می‌شود و انگیزه بهتری برای رفع و علاج دارد.

** مشارکت مردم در حکمرانی دینی

منطق حکمرانی دینی نه فقط مردم‌سالاری انتخاباتی و نه فقط حضور میدانی مسئولان است. در نظریه مردم‌سالاری دینی، مردم‌سالاری به رای دادن تقلیل داده نمی‌شود؛ همچنان که با مردم بودن و در کنار مردم نشستن فروکاهیده نمی‌شود، بلکه یک عنصر مهم دیگر هم در میان است و آن عبارت است از مشارکت واقعی مردم در حکمرانی.

انتخاب مردم و ایده و اندیشه‌های مردم در متن منطق حکمرانی دینی جاری است؛ چرا که در نگاه حکمرانی دینی قدرت را در جامعه توزیع‌شده می‌دانیم تا اینکه در نقطه‌ای متمرکز و انباشته باشد. وقتی قدرت توزیع شده باشد؛ یعنی ظرفیت‌ها هم پخش و پراکنده هستند و باید ظرفیت‌ها را از متن جامعه به طرف حاکمیت جذب کرد.

این به معنای باز شدن در نهادهای رسمی به سوی مردم است؛ یعنی برای گشودن تدبیرهای بسته و حلقه‌ای و ساز و کارهای خویش‌بسنده، ساز و کاری برای اظهارنظر و کنشگری عملی مردم در فرآِیندهای رسمی حاکمیت تعریف کنیم. این عرصه تعریف نشده و ساز و کاری برایش در نظر گرفته نشده است؛ در حالی که باید هر نهاد رسمی یک منطق و معبری برای جذب رسمی طرح‌های مردمی داشته باشد.

باید تکلیف شود که چنین ساز و کاری طراحی شود تا افکار، اندیشه‌ها و ایده‌های مردم گم نشود. همچنان که در انتخابات رای افراد مشخص است، حق انتخابشان محفوظ است و کنشگری‌شان به رسمیت شناخته شده است. در اینجا هم باید به عنوان مردم‌سالاری پساانتخاباتی، ساز و کارهای رسمی و ساختار یافته‌ای برای فاعلیت پسانتخاباتی مردم در تک تک نهادهای رسمی تعریف شود. این نیز در صحبت‌های رهبری بود.

** بازسازی اقتدار دولت در گرو با مردم بودن

اینکه در پایان دولت اعتدال‌گراها امید اجتماعی و اعتماد سیاسی به شدت کاهش پیدا کرد، یک حقیقت است. اولاً این را باید پذیرفت و تامل کرد. امرِ واضح و روشنی است.

اما چرا اعتماد سیاسی و امید اجتماعی کاهش پیدا کرد؟ باید گفت آنچه عامل تعیین‌کننده بود، در تعلیق بودن اعمال دولت نسبت به جامعه بود. دولت در آن هشت سال هم خودش را و هم معیشت مردم را وابسته و مشروط به اراده‌های بیرون از کشور کرد.

در تعلیق و در نوسان نگه داشتن مردم اگر به نتیجه نهایی نرسد و نتیجه مطلوب محقق نشود، قطعاً به سرخوردگی اجتماعی منجر می‌شود. چنان که دیدیم در طول هشت سال تمام معیشت مردم به برجام گره خورد، اما به نتیجه مثبتی نرسید.

روشن است که حاصل این فرآیند سرخوردگی اجتماعی بسیار شدید است. راه علاج آن بازگشت اقتدار به دولت است؛ یعنی دولت خودش فاعلی بشود که مشکلات مردم را می‌گشاید و دردها را علاج می‌کند و دولت باید پناهگاه مردم شود؛ نه دولت‌های بیگانه و آمریکا.

حس پدری دولت نسبت به مردم باید بازگردد و مردم احساس کنند که می‌توانند زیر سایه این دولت زندگی آبرومندانه‌ای در پیش بگیرند. این احساس در دولت قبل به شدت تخریب و بلکه واقعاً متلاشی شد. این حالت بی‌پناهی، ناامنی و رهاشدگی آسیب‌پذیر بود. دولت خود در کف اختیار دولت‌های بیگانه بود. طبیعتاً مردمی هم که ذیل این قدرت قرار می‌گیرند مانند ماهی‌های سرگردان در اقیانوس متلاطم هستند.

راهکار برای بازگشت امید اجتماعی و اعتماد سیاسی بازسازی اقتدار دولت است؛ یعنی اینکه دولت در عمل بتواند کارآمدی خود را در گشودن گره‌ها نشان دهد. بخش عمده‌ای از این امر به حضور میدانی و مردمی دولت برمی‌گردد؛ چرا که پیش‌فرض ما این بود که بسیاری از گره‌ها در صحنه عمل گشوده نمی‌شوند.

انتهای پیام/

آخرین خبر ها

پربیننده ترین ها

دوستان ما

گزارش تخلف

همه خبرهای سایت از منابع معتبر تهیه و منتشر می‌شود. در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.