به گزارش گروه تاریخ انقلاب پایگاه خبری خبرآنی، سید امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی بمناسبت سالگرد کودتای 28 مرداد، نحوه برنامهریزی سیا و اینتلیجنس سرویس و چگونگی رضایت محمدرضا شاه به انجام کودتا را تشریح کرد.
متن یادداشت به شرح زیر است:
محمدرضا پهلوی و تمامی کانونهای حامی او به درستی اتحاد و چرخش مشترک ایالات متحده آمریکا و بریتانیای کبیر را درک کرده بودند و تلاش خود را برای بهره برداری حداکثری سیاسی و اقتصادی از آن را در مشت خود دیده و چراغ سبز منعطفی را به آنها نشان دادند تا جائی که فاش شدن نامه محمدرضا پهلوی به وینستون چرچیل در مجموعه اسناد سر شاپور ریپورتر، گواهی بر این ادعاست. در نوشته مزبور که به خط اسدالله اعلم و از جانب محمدرضا شاه نوشته شده بود، محمدرضای جوان در تمجید و تعریف کتاب «خاطرات جنگ دوم جهانی چرچیل» نکاتی خاص و چاپلوسانهای را اعلام داشت:
"... آنچه مرا به تعجب وادار می کند، انرژی و قدرت عمل شما در هنگام این بلای عظیم است که باید دنیایی را زیر نظر داشته و هیچ نکته از معضلات جنگ را از نظر دور نمی کردید. خود من با مقیاس خیلی خیلی کوچکی، که شاید یک هزارم اشتغالات شما در آن موقع نباشد، مسئولیت های مملکت را دارم و به این جهت احساس میکنم که این همه توجه به مسائل مختلف و تحمل این همه ناملایمات و سختی ها و شکست ها چه کار پر عظمت و پر مشقتی است. من بعد از خواندن این کتاب ( که آخرین مجلد آن راهنگامی که یکماه تعطیلی تابستانی خودم را در اروپا گذراندم خواندم ) ناگزیرم این نکته را بگویم که واقعاً فقط اکتفا به همین یکبار مطالعه خاطرات شما نخواهم کرد، چنانکه به یکی از همکاران و دوستان شما، لرد جوئت ( ریاست دیوانعالی بریتانیا ) که به کشور ما آمده بود گفتم، هر وقت احساس کنم، زیر بار مسئولیت های خودم ناتوان و خرد می شوم از کتاب خاطرات شما به عنوان پناهگاه استفاده خواهم کرد... امیدوارم اگر سال آینده در تعطیلات تابستانی به انگلستان بیایم، سعادت ملاقات با خودتان را برای چند دقیقه به من بدهید." (موسسه مطالعات تاریخ معاصر - سند شماره 18-98-129 الف )
مسلماً این نگارش و نحوه بیان شاه جوان، سعی در جلب علاقه چرچیل به خود را داشت تا شاید از این طریق راهی برای خلاصی از دولت ملی مصدق و در نهایت تصویب طرح MI6 برای کودتا در ایران را در پی داشته باشد؛ همچنین بنابه عدم ذکر تاریخ در نامه مذکور میتوان زمان ارسال آن را حدس زد که با دقت در متن نامه و اشاراتی که به کتاب چرچیل که در بین سالهای 1948 تا 1953 منتشر شده بود، مسلماً نامه مزبور چند ماهی قبل از کودتای 28 مرداد تنظیم و ارسال شده و قطعاً الزامی خاص و مهم محمدرضا را به نگارش نامه واداشته که پیروزی چرچیل در انتخابات و صعود او به قدرت و تشکیل دولت بریتانیا نیز مزید بر علت گشته و خوش رقصی شاه را نمایان کرد.
محمدرضا شاه در تمجید و تعریف کتاب «خاطرات جنگ دوم جهانی چرچیل» نوشت: هر وقت احساس کنم، زیر بار مسئولیت های خودم ناتوان و خرد میشوم از کتاب خاطرات شما به عنوان پناهگاه استفاده خواهم کرد!
اندیشه تئوری براندازی دولت ملی مصدق در تفکر مشترک آمریکا و انگلیس را نیز میتوان در نوشتهای از والترلاکوئیر (Walter.z.Laqueur) اندیشه پرداز منتقد یهودی-در سال 1956 این چنین خلاصه کرد که:«ناسیونالیسم در خاورمیانه نیرویی مخالف کمونیسم نیست، به عکس، در وضع کنونی هموار کننده راه کمونیسم و همکار آن است. کمونیسم در پیوند با ناسیونالیسم رشد میکند و برای سالیان مدید امکان بروز تعارض میان این دو محتمل نیست.»
با اندکی تامل در ساختار سیاسی شکل گرفته پس از جنگ جهانی دوم و قدرت بلامنازعه دولت آمریکا، ایالات متحده با زیرکی هر چه تمام تر از انحصار نفتی انگلیس در ایران ناخرسند بود، ظاهراً به بهانه خطر به قدرت رسیدن کمونیستها و سقوط ایران در پرده آهنین، اما در واقع به طمع به دست آوردن سهمی از نفت ایران و نیز شکست انحصار نفتی انگلیس، با بریتانیا همراه شد و به این نتیجه رسیدند که بقاء دولت وقت ایران به مصلحت دولتین نیست و باید بر علیه ساختار سیاسی ملی ایران، دست به اقدامی مشترک و قاطعی بزنند!
این موضوع در مارس 1953 ( اسفند 1331 ) توسط وزیر امور خارجه آمریکا به سیا اطلاع داده شد. سیا پیش نویس طرحی را آغاز کرد که به موجب آن میتوانست اهداف تعریف شده را از طریق یک عملیات مخفی محقق کند. ارزیابیای با عنوان «عوامل دخیل در سرنگونی مصدق» صورت گرفت و در آنجا مشخص شد که براندازی مصدق از طریق عملیات قطعی زیرزمینی و یا همان کودتا انجام خواهد پذیرفت لذا مقرر شد که سیا عملیاتی مشترک را با اینتلیجنس سرویس بریتانیا (SIS) رهبری کند؛ سپس تصمیم بر آن شد که افسران سیا و اینتلیجنس سرویس طرحی را در قبرس، تنظیم و تهیه کنند که برای تصویب نهایی به ادارات مرکزی دو دولت یعنی وزارت خارجه آمریکا و نیز انگلیس ارائه شود.
با ارائه تئوری مورد نظر، لوی هندرسون سفیر آمریکا در ایران، سفری به ایالات متحده داشت و در آنجا درباره موارد تعیین شده و نیز تمایل سیا برای طراحی افراد و ابزار مخفی عملیاتی جهت دستیابی به سرنگونی قطعی دولت مصدق بحث و بررسی شد. ریاست اینتلیجنس سرویس انگلستان و رئیس سیا موافقت رئیس جمهور وقت آمریکا را کسب کردند و کرمیت روزولت را به عنوان فرمانده میدانی و عملیاتی در تهران انتخاب کردند.
ارتباط سریع سه جانبه از طریق امکانات سیا بین تهران، قبرس و واشنگتن تنظیم شد. پس از تائید طرح اجرای کودتا، مقرر شد که مقامات بلند پایه ایالات متحده با صدور اعلامیهای رسمی تمام امیدهای مصدق برای دریافت کمکهای اقتصادی آمریکا را ناامید کرده و مصدق را از حمایت کمکهای اقتصادی خود بطور کامل مایوس کنند.
بنا به حصول اعتماد محمدرضا شاه به اجنبی، که به عین به عنوان وابسته مطلق دو قدرت آمریکا و انگلیس در ایران به اثبات رسیده بود، شروع همکاری او کلید خورد چنانچه برای تضمین اقدامات لازم از طرف پادگانهای نظامی تهران و مشروعیت بخشیدن به جانشینی نخست وزیر وقت تصمیم بر آن شد که شاه را با شرایط ذیل تحت فشار و فرمانبری مضاعف خود قرار دهند:
1- مقرر شد اشرف، خواهر دوقلوی محمدرضا شاه از اروپا به ایران برگردد تا شاه را از تلاش دولتهای ذی نفوذ آگاه و در عین حال ترغیب و تطمیع به عزل مصدق کند.
2- اقدامات لازم برای اعزام ژنرال نورمن شوارتسکوف (رئیس سابق هیئت ژاندارمری آمریکا ) به ایران که نفوذ او و علاقه مثال زدنی شخص اول مملکت را در پی داشت، انجام پذیرد و همچنین تعریف شد که شوارتسکوف پروژه بر اندازی آژاکس را تشریح و فرمان های امضاء شده و یا احکام سلطنتی مبنی بر عزل مصدق و نصب زاهدی را دیافت و نیز درخواست دولتین از ارتش، برای وفادار ماندن به سلطنت محمدرضا شاه را حاصل کند.
3- تاکید و اطمینان محمدرضا شاه بر عملیات مشترک انگلیسی- آمریکائی در دستور کار ارتش در سایه قرار گیرد.
4- کرمیت روزولت به نمایندگی از آمریکا، دریافت فرامین امضاء شده را عهده دار و توسط ماموران سیا به زاهدی تحویل شود و همچنین تضمین بر خروج شاه از تهران در روز موعود کودتا صورت بپذیرد.
آنچه که از اسناد محافل خصوصی آمریکائی درز کرده بود اینکه محمد رضا پهلوی بدلیل هراس ناشی از ضعف شخصیتی، تمایل درونی به شرکت فیزیکی در کودتا نداشته و تنها جلب رضایت او در اجرای کودتا یکی از محورهای مهم عملیاتی MI6 و CIA به شمار میرفت؛ در پی آن نکته قابل توجه اینکه همزمان بصورت موازی در ایالات متحده دو عمل ویژه به شرح ذیل به اطلاع عموم رسید تا اذهان داخلی و خارجی نیز بر عدم تمایل همکاری آمریکا با دولت وقت ایران علنی شود:
1- انتشار نامه 29 ژوئن 1953 شخص رئیس جمهور آیزنهاور به مصدق که در 9 جولای 1953 ، مبنی بر عدم اعطای کمک های بیشتر به دولت وقت ایران ارسال شده بود، اعلام شد.
2- وزیر امور خارجه آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی 28 جولای 1953 گفت: "... فعالیت های رو به گسترش حزب غیر قانونی کمونیست در ایران و تسامح دولت ایران در قبال آنها باعث نگرانی دولت ما شده است که این تحولات اعطای کمک به ایران را دشوارتر میسازد."
3- در نهایت سخنرانی رئیس جمهور آمریکا در جلسه فرمانداران در سیاتل که در آن گفت: "ایالات متحده دست روی دست نمیگذارد و تا افتادن کشورهای آسیایی در پرده آهنین را تماشا کند."
آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا در نامهای به مصدق عدم اعطای کمک های بیشتر به دولت وقت ایران را اعلام کرد
همچنین سیا با همکاری وزارت خارجه کشورش، چندین مقاله در روزنامه ها و مجلات معتبر آمریکایی منتشر کرد و متقابلا در ایران نیز در رسانههای مورد نظر خود با هماهنگیهای انجام شده و پرداخت پول، چاپ و تجدید چاپ شد که تاثیر روانی مطلوبی در ایرانیان بگذارد و جنگ روانی هدفداری را بر علیه دولت مصدق اعمال کنند؛ با فشارهای قابل توجه و هدفمند متحدین کودتا بر محمدرضا شاه و نیز حصول اطمینان وی در حفظ تاج و تخت خود البته بدست دول بیگانه ، فرمان های لازم صادر و تحویل داده شد.
در روز موعود کودتای نافرجام 25 مرداد 1332 شکست خورده و در پی آن با سماجت کودتاگران و نیز بی فکری و کوتاه بینی دولت مصدق و متاسفانه عدم اطمینان لازم به تفکر محوری بزرگان نهضت ملی نفت که مرحوم آیتالله کاشانی در راس آن قرار داشت تا آنجا که در 27 مرداد 1332 طی نامه مهمی ضمن مطلع ساختن دکتر محمد مصدق از امکان وقوع کودتای آمریکائی از وی تقاضای هوشیاری و دفع فتنه کرد و همچنین تقاضای همکاری دوطرفه جهت خنثی سازی کودتا را داشت که با پاسخ سرد، منفی و بی منطق مصدق مواجه شد و آخرین شانس نهضت مقاومت ملی نیز از بین رفت و روز 28 مرداد 1332 از جانب کودتاگران روز رستاخیز ملی و از طرف ساختار نهادینه مردم ایران کودتای 28 مرداد نام گرفت.
دکتر صدیقی وزیر کشور دولت مصدق در خصوص وقایع روز 28 مرداد میگوید: «متاسفانه دولت هیچ آمادگیای برای مقابله با کودتا نداشت ، واکنش دولت در عمل حاکی از سردرگمی انفعالی و بی برنامگی مطلق در مقابل کودتاگران بود و در عصر 28 مرداد، حرکت دولت دکتر مصدق متوقف و نابود شد.»
در پایان ذکر دو نکته خالی از لطف نیست؛ از آیت الله کاشانی پرسیدند عمده اختلاف شما با دکتر مصدق چیست؟ ایشان پاسخ دادند: عمده اختلاف ما، مسئله رفراندوم و انحلال مجلس ( هفدهم ) است که کاملاً دموکراتیک است، دیگری اختیاراتی است که او از مجلس میخواهد، به آقای مصدق گفتم شما آدم خوبی هستید اما نیات شما برای من مخفی است، این بدعتی که در تاریخ ایران بنای آن را میگذارید فردا که شما میروید شخص دیگری میآید و همین اختیارات را بخواهد، به چه استناد خواهد کرد؟ به کار دکتر مصدق! و با همین حربه پدر مردم را در می آورند.»
همچنین شاپور ریپورتر – افسر اطلاعاتی و عملیاتی سیا در ایران اعلام کرد که : "آنچه ما کردیم تنها فشردن ماشه احساسات مردم به پادشاه شان بود که به پیروزی انجامید.
انتهای پیام/