به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری خبرآنی، پیرو پاسخ هفته گذشته علیرضا شجاعی زند به یادداشت بهزاد نبوی درباره بازداشت مصطفی تاجزاده، حمیدرضا جلاییپور نیز در برخی رسانهها جوابیهای به شجاعیزند منتشر کرده است.
مطلب پیشین آقای شجاعیزند را از اینجاو متن آقای جلاییپور را از این لینک میتوانید مطالعه کنید.
پس از این مطالب، آقای شجاعیزند این بار پاسخی را به متن آقای جلاییپور در اختیار پایگاه خبری خبرآنی قرار داده که مشروح آن در ذیل میآید:
تاجزاده با موضعگیریهای خارج از چارچوبش، بیش از آن که نظام را به چالش بکشد، دوستان و همفکرانش را به تلاطم انداخته است و ناخواسته فرصتی فراهم آورده تا یکبار برای همیشه نسبتِ خود با «دین» و «انقلاب» و «نظامِ» برآمده از آن را روشن کنند و آیندة سیاسی خود را رقم بزنند.
به دوستان و برادران قدیم و اصلاحطلبشدههایِ بعد از آن، پیشنهاد میکنم که از این فرصتِ ذیقیمت استفاده کنند و این بار، «خود» را ابژة خویش سازند و بیمحابا و بی هرگونه ملاحظه و تحفظی، نقد کنند. همانگونه که با باورها و عهدهایِ پیشینْ کردید و همانطور که روزانه، با هر سوژه خُرد و کلان و هر مسئله ریز و درشتِ جمهوری اسلامی میکنید.
در نقدی که برای عیان ساختنِ عیارِ خویش صورت میدهید، ابتدا به این سه سؤال بپردازید و صادقانه پاسخ دهید که:
- «موضوعِ» اصلاح مدِ نظر شما چیست و چه چیزی را قرار است اصلاح کنید؟
- «مبنایِ» شما در آسیبشناسیِ آن موضوع و اصلاحِ آن چیست؟
- «مسیر و شیوة» شما برای انجام اصلاحات، کدام است؟
پاسخ صریح به همین سه سؤال، متضمن پاسخهای روشنی خواهد بود به بسیاری از سؤالات و ابهامات دیگر و مجال هرگونه سوءِ تعبیر و مصادره به مطلوب را از خودی و ناخودی، خواهد ستاند.
بر همین اساس، نسبت شما با دین و انقلاب و نظام مشخص خواهد شد و جایگاه و موقعیتِ مستحقِ خویش را در جمهوری اسلامی، بهدست خواهید آورد و حاصل آن، جلوگیری از اتلاف این همه وقت و طاقتِ کشور است در پایِ کشاکشهای بیحاصل.
ناشکیبی و بازداشت اخیر از منظرِ خُرد شاید، تهدید و تنگنا محسوب شود و آغاز یک دوره از سختگیریهای جدید. در عین حال میشود از آن فرصتی ساخت برای پرداختن به یک کلانمسئله مهم و مزمن. فرصتی برای گفتگوهای جدی و بنیادی درباره اصلاح و اصلاحطلبی و جریان موسوم به اصلاحات؛ درباره دین و انقلاب و نظام؛ درباره مسائل ریز و درشتِ جمهوری اسلامی که به اقرار حتی تاجزاده هنوز، بدیل صالحتری برای آن وجود ندارد.
گمان حل اختلافاتِ فیمابین و فیصله یافتنِ مسائل با گفتگو، به نظر سادهلوحانه میآید. چون بهشدت مبنایی هستند و برخلاف عنوان ظاهرفریبِ «اصلاح»، ناظر به تعارضاتی بس «اصولی» در طرفین ماجرا. در عین حال این حُسن را دارد که راه را بر فریبکارانِ این میدان میبندد و یکبار برای همیشه، صورتِ شفاف و واضحِ آن دوگانه پنهان در تمامی منازعات و مجادلات را برملا میسازد.
دوئیت و غیریتها در ساحت فکر و عمل، البته بسیارند و بسیاری از آن بسیارها نیز قابلِ رفع و فصال. اما مصادیقی وجود دارد که اساساً از جنس و سنخ دیگریاند و به دلیل ریشه داشتن در مبانیِ مغایر، مانعةالجمع. آن دوگانه مبناییِ غیر قابلِ رفع، همانا اسلام و «غرب» است؛ البته به میزانی که با مدرنیته عجین شده است و بر آن ابرام دارد.
سالهاست که هیچ فرصت و بهانهای را برای گفتگوی با این دوستان از دست ندادهام و همچنان نیز شایق و پیجویِ آنام؛ هر چند به دلایلی که نمیدانم، بعضاً با امتناعهایی روبروست که خلاف انتظار است و با دأب و مدعای ایشان نمیخواند. به هر صورت، فرصت را غنیمت شمرده از دوستانی که مراوده قلمی داشتیم، درخواست میکنم که تفصیل کوتهنگاشتهای اخیر را با هم، در نشستهای حضوری و عمومی دنبال کنیم. شاید حقایقی آشکار شد و رافع دستهای از سوء تفاهمات گردید.
انتهای پیام/