به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی؛ عباس فرجی روانشناس و مشاور مدارس در یادداشتی به آسیبهای روانی تعطیلی مدارس و خانهنشینی سه ساله دانشآموزان پرداخته و از این حیث، بازگشایی مدارس را یک ضرورت میداند.
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانیم:
نزدیک دو سال است جهان درگیر یک پاندمی بزرگ است؛ این پاندمی گرچه آثار ویرانگری در حوزه سلامت و بهداشت داشته اما این آسیبها مختص سلامت نبوده بلکه در سایر حوزهها از جمله اقتصاد، جامعه، روان و ... هم به وضوح قابل لمس است.
یکی از مهمترین تاثیرات پاندمی کووید 19 بر روی سیستمهای آموزشی بوده است به گونهآی که تقریبا همه کشورهای جهان یکی از مهمترین دغدغههایشان بازگشت به نظام قبلی آموزشی بوده اما دوگانه سلامت و آموزش همیشه شرایط را به سمتی برده که کفه سلامت، سنگینی کرده است.
اما متخصصان حوزه روان همیشه این بیم را داشتهاند که آسیبهای روانی بلندمدت و بسیار فرسایشی خواهد بود و گاهی تا چند دهه میتوان شاهد اثرات مخرب این پاندمی بود.
بدون شک نمیتوان از تاثیرات مثبتی که این پاندمی بر روی آموزش داشته چشمپوشی کرد، نزدیک چند سده سیستمهای آموزشی تغییر نداشتهاند فقط در چند دهه اخیر گامهای کوچکی برای تغییر نظامهای آموزشی در برخی کشورها صورت گرفت اما کوید 19 موجب شده که همه کشورها با سرعت فزایندهای به سمت روشهای جایگزین آموزشی باشند اما چیزی که در این میان مغفول واقع شده توجه به امر آموزش و ارتباط آن با روان بود.
در واقع یکی از کارکردهای آموزش یادگیری دروس علمی است اما کوید 19 به وضوح نشان داد که مهمترین بخش مدرسه تربیت روانی و اجتماعی دانش آموزان است، در واقع در عصر کرونا آموزش سریع خودش را با سیستمهای نوین تطبیق داد اما هر چه مدت قرنطینه طولانیتر میشد اهمیت آموزش و پرورش بر پایه تاثیر روانی اجتماعی بیشتر خودش را نشان داد بگونهای که امروزه کمتر کسی میتواند نقش تربیتی مدارس را کتمان کند.
به این دلیل بازگشت به مدرسه یک امر ضروری برای همه کشورهای جهان محسوب میشود و البته این بازگشت به یک سری الزامات نیاز دارد.
فارغ از مباحثی که مطرح شد باید گفت تاثیر دور ماندن دانش آموزان از مدرسه در سایر جنبهها نیز اثرات مخربی داشته مثلا اداره آمار کار ایالات متحده گزارش داده درصد فارغ التحصیلان دبیرستانی که در کالجها و دانشگاهها ثبت نام میکنند در حال کاهش است؛ در سال 2020، تنها 62.7 درصد از فارغالتحصیلان دبیرستان به کالج یا دانشگاه رفتند که از 66.2 درصد در سال 2019 کاهش یافته است.
این موضوع چه معنایی میتواند داشته باشد؟ در واقع، تا سال 2040، زمانی که اکثر دانشآموزان امروزی قرار است وارد بازار کار شوند به دلیل وقفهای که در امر آموزش داشتهاند با افت جدی در حوزه یادگیری و مهارت روبه رو هستند که این میتواند ضرر بالقوهای در تولید ناخالص داخلی سالانه ایجاد کند و این رقم بالغ بر 128 تا 188 میلیارد دلار برآورد میشود.
و یا از جمله تاثیرات اجتماعی که کوید 19داشته این است که حدود نیم میلیارد دانشآموز در جهان از تحصیل باز ماندهاند و در این میان تخمین زده میشود بخش قابل توجهی از این دانش آموزان از جمله دختران شاید هرگز نتوانند به کلاس درس بازگردند.
کرونا و دانشآموزانی که از تحصیل جاماندند!
این موضوع در کشور خودمان هم قابل تامل است مثلا برخی آمارها نشان می دهد حدود 3 میلیون دانشآموز ایرانی به دلیل نداشتن گوشی و دسترسی به اینترنت از آموزش مجازی در سال گذشته باز ماندند البته وزیر وقت در این خصوص توضیحاتی داد و آن را رد کرد اما همچنان ارقام بیان شده توسط آقای حاجی میرزایی وزیر وقت بسیار نگرانکننده بود.
آمار بازماندگان از تحصیل در مقاطع ابتدایی در سال تحصیلی (1400-1399) نسبت به سال گذشته حدود 34 درصد بیشتر شد که بیشترین بازماندگان از تحصیل نیز مربوط به پایه اول ابتدایی است.
همه این آمار حکایت از آن دارد که ما در دنیای پسا کرونا شاهد اختلالات جدی در زمینه اجتماعی و روانی خواهیم بود که باید روی آنها تمرکز جد داشت.
اما دنیای پسا کرونا به اینجا محدود نمیشود بلکه آثار مخرب روانی این پاندمی در حوزه روان بسا فراتر و بیشتر از آثار مخرب آن در سایر حوزهها خواهد بود.
آثار مخرب تعطیلی مدارس بر سلامت روان
نتایج یک مطالعه در انگلیس از مجموع 927 پدر و مادر کودکان 5 تا 11 ساله که بهصورت پرسشنامههای آنلاین صورت گرفته نشان داد والدین تغییراتی را در وضعیت عاطفی و رفتار فرزندانشان گزارش کردهاند که شایعترین علائم دوران قرنطینه بیحوصلگی (8/73 درصد) احساس تنهایی (5/64 درصد) و ناامیدی (4/61 درصد) بود!
بیش از 30 درصد از والدین تحریکپذیری، بیقراری، عصبانیت، اضطراب، غمگینی، نگرانی و افزایش احتمال مشاجره با سایر اعضای خانواده را گزارش کردهاند.
در طول قرنطینه، کودکان به طور قابل توجهی زمان بیشتری را به استفاده از صفحه نمایش و زمان کمتری را صرف فعالیت بدنی و خواب میکردند؛ علاوه بر این، زندگی خانوادگی نسبتاً دشوار توصیف شد.
یکی از بزرگترین مطالعاتی که در این خصوص انجام شده در فرانسه بود با توجه به اینکه فرانسه در میان کشورهای اروپایی بیشترین آسیب را در همان آغاز پاندمی، شاهد بود در مطالعهای که روی 59 هزار دانشآموز و دانشجو صورت گرفته با توجه به سه مولفه اضطراب ـ افسردگی ـ پریشانی پرسشنامههایی تنظیم شد که نتایج به شرح زیر بود.
از 43 درصد از دانشآموزان که دچار افسردگی شده بودند 96/6 درصد به افسردگی شدید مبتلا شدهاند؛ 19/39 درصد که اضطراب را تجربه کردهاند 7/20 درصد اضطراب شدید را در این دوران تجربه کردهاند و ازمیان 94/42 درصد دانش آموزانی که از پریشانی رنج بردهاند 16، 09 درصد از دانشآموزان با سطح شدیدی از پریشانی مواجه بودهاند.
در تمامی شاخصها دختران نمرات بالاتری نسبت به پسران در اختلالات روانی کسب کردهاند.
در عین حال در این مطالعه نشان داده شد دانش آموزانی که با مشکلات مالی در دوران پاندمی مواجه بودند به طرز محسوسی بیشتر به اختلالات روانی مبتلا شدهاند.
این آمار و آمار مشابه همگی حکایت از آن دارد که آموزش و پرورش باید تمرکز جدی روی موضوع روان داشته باشد چرا که در دوران قرنطینه تا حد زیادی موضوع آموزش پیشرفت داشت اما ما در موضوع روان بسیار ضعیف عمل کردیم.
مثلا در حال حاضر آموزش و پرورش تصمیم به بازگشایی مدارس گرفته این موضوع بسیار حایز اهمیت است از این جهت که مسولان آموزش و پرورش صرفا تاکیدشان بر روی آموزش است اینگونه به خانواده ها القا میکنند که موضوع آموزش دانشآموزان، عقب افتاده اما به عنوان یک روان شناس و مشاور که 30 سال است در مدارس مشغول بکار هستم شاهدم که بسیاری از والدین با اختلالات روانی فرزندان خود به دفاتر مشاوره مراجعه میکنند که تظاهرات آن در زمینههای درسی خودش را نشان میدهد.
در واقع آنچه باعث عقب افتادگی آموزشی در دانشآموزان است اختلافاتی است که بین والدین و دانش آموزان بروز کرده این اختلافات در اغلب بررسیهایی که پیشتر به آنها اشاره شد موجب سردرگمی، اضطراب و افسردگی دانش آموزان شده است لذا آموزش و پرورش با این ملاحظات باید مدارس را باز کند و اگر این ملاحظات را در نظر نگیرد با مشکلات جدی رو به رو خواهد بود که یکی از این مشکلات عدم همکاری والدین و دانشآموزان برای بازگشت به مدرسه خواهد بود.
شخصا پیشنهاد میکنم مسئولان آموزش و پرورش ضرورت بازگشایی را توسط کارشناسان مربوطه در رسانهها به بحث بگذارند اینکه صرفا بر روی بازگشایی با محوریت آموزشی تاکید شود بدون آنکه دغدغههای روانی و اجتماعی والدین و دانش آموزان لحاظ شود جز آنکه مقاومت در بازگشت به مدرسه ایجاد شود فایدهای نخواهد داشت والدین باید بدانند فرزندان خود را نه صرفا به خاطر آنکه از نظر درسی عقب افتادهاند بلکه بخاطر آسیبهای جدی روانی و اجتماعی که دیدهاند به مدرسه بفرستند.
از نظر من توجیهات مسئولان آموزش و پرورش و گفتمان نادرست در آموزش و پرورش موجب سلب اعتماد والدین و دانش آموزان میشود مسولان آموزش و پرورش در بیان مسئله با مشکل جدی روبه رو هستند رویکرد آموزش محور موجب شده تمام توجه به سمت آموزش برود والدین باید توجیه شوند سلامت روان فرزندانشان در خطر است.
مسئله بازگشایی مدارس باید طوری بیان شود که یک ضرورت اجتماعی روانی است خانوادهها به وضوح شاهد ناهنجاریهای رفتاری فرزندان خود در دوران کرونا هستند باید به والدین گفته شود همانطور که سلامت جسمی بسیار حایز اهمیت است سلامت روانی هم بسیار مهم است طبق آمار ها ما از نظر روانی وضعیت جالبی نداریم رئیس دفتر سلامت روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در سال 99 اعلام کرده بود: (حدود 23 درصد جمعیت کشور به نوعی دچار اختلالات روانی هستند ) این رقم یعنی از هر چهار نفر یک نفر اختلال روانی دارد.
اغراق نیست بگوییم اگر کرونا 2 درصد از کل جامعه را از نظر جسمی درگیر خود کرده اما از نظر روانی همه جامعه درگیر کرونا شدهاند! بخاطر همین ضرورت توجه به مبحث روان در این پاندمی بسیار مهم است.
و آسیبپذیرترین بخش جامعه چه از نظر جسمی و چه از نظر روانی، دانشآموزان هستند.
انتهای پیام/