"در حال حاضر در کابل ایستهای بازرسی تحت کنترل شبهنظامیان طالبان است که با استفاده از اسکنرهای بیومتریکی که هزینه آنها را آمریکاییها دادهاند، شهروندانی را که برای نیروهای آمریکایی کار کرده و یا در کنار آنها جنگیدهاند، شناسایی و شکار میکنند؛ اتفاقی که باید توسط هر کسی که این سیستمهای شناسایی بیومتریک را به عنوان ابرازی خوب فروخته است، مورد تامل قرار گیرد".
به گزارش خبرآنی، "آلبرت فاکس کان"، بنیانگذار و مدیر اجرایی "پروژه نظارت بر فناوری نظارت" در مقالهای برای روزنامه دیلی بیست مینویسد: «افغانستان طی ۲۰ سال گذشته به زمینی برای آموزش فناوری تبدیل شد. افغانستان جایی بود که آمریکا تسلیحات جدید جنگی از جمله پهپاد "پردیتور" را در آن آزمایش کرد که غالبا همراه با نتایج هولناک بودند. افغانستان همچنین جایی بود که ما نسخههای جدید سیستمهای نظارتی و شناسایی چه نظامی و چه انسانی را در آن امتحان کردیم. آمریکا محله به محله با اسکن دادههای بیومتریک افغانها به صورت تصادفی و رندوم امیدوار بود که ابزارهای مقابله با شبهنظامیگری جدیدی ایجاد کند.
این تلاش در متوقف کردن طالبان هیچ ثمرهای نداشت اما چیزهایی را به وجود آورد که وقتی در دستان طالبان هستند، بسیار خطرناک محسوب میشوند.
تقریبا ۸۰ درصد از جمعیت افغانستان یعنی حدود ۲۵ میلیون تن جزء پایگاه داده بیومتریک ارتش آمریکا هستند. در حال حاضر، "تجهیزات تشخیص هویت بین سازمانی دستی" می تواند اثر انگشت، چهره و عنبیه چشم افغانها را اسکن کند و اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد را نشان دهد. این وسیله ساخته شده توسط کمپانی ماکروسافت همچنین میتواند به یک پایگاه داده اطلاعات ملی بسیار بزرگتری در مورد میلیونها افغان که توسط آمریکا طی دو دهه جنگ جمعآوری شده است، وصل شود.
با این فناوری، طالبان کنترل یکی از پیشرفتهترین سیستمهای شناسایی و نظارتی در جهان را در دست خواهد گرفت.
اوضاع بدتر هم می شود. در حالی که تعداد اندکی انتظار داشتند که ارتش آمریکا بر حمایت از حقوق مدنی افغانها تمرکز کند، تعداد بیشتری انتظار عملکرد بهتری از سوی سازمان ملل به ویژه آژانس آوارگان سازمان ملل را داشتند. در عوض، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل کمپین دو دههای را برای دریافت دادههای بیومتریک به منظور ارسال کمک ترتیب داد و باعث ایجاد یک پایگاه داده خطرناک دیگر برای طالبان برای کنترل افغانستان شد.
از سال ۲۰۰۲ میلادی، افغانستان به عنوان یک زمین آزمایشی دوفاکتو برای فناوری بیومتریک جدید از جمله یکی از اولین سیستمهای اسکن عنبیه چشم در جهان خدمت کرد. برای آژانسهای امدادرسان، این راهی بود که از طریق آن نه تنها هویت کارمندان را تایید میکردند بلکه افرادی را که کمکهای غذایی و دیگر اقلام را دریافت میکردند، رهگیری کرده و مانع برخی افراد از دریافت مواد غذایی بیشتر تحت اسامی مختلف میشدند. شکایتهای گروههای حامی حقوق مدنی و حریم خصوصی به عنوان افرادی که ترس و وحشت بیمورد ایجاد میکنند، رد شدند اما اکنون بهای این مساله را افغانها خواهند پرداخت.
در تعداد بیشمار دیگری از کشورهای کم درآمد نیز، نظارت و شناسایی بیومتریک به جایگزینی برای جامعه مدنی و اجرای قانون تبدیل شده است. درست است، کلاهبرداری و اختلاس مشکلاتی واقعی هستند. درست است، ما باید مطمئن شویم که کمکها به دست افراد نیازمند میرسد. اما وقتی با ابزار پادآرمانشهر همچون سیستمهای تشخیص چهره و اسکنرهای عنبیه چشم به بحرانهای انسانی پاسخ میدهیم، اصول دموکراتیکی را که ظاهرا برای حمایت از آنها مبارزه میکردیم، متزلزل می کنیم.
هر بار که سیستم نظارت و شناسایی بیومتریک بیشتر جا در جامعه افغانستان باز کرد، خطر سوء استفاده از آن بیشتر شد اما نتایج معکوس و منفیاش نادیده گرفته شد. هنگامی که تشخیص چهره برای شرکت در انتخابات یک امتیاز ورودی محسوب شد، افراد حاضر در افغانستان و طرفدارانشان در سراسر جهان بار دیگر این خطر را نادیده گرفتند.
امروز شبکه مفصل نظارت و شناسایی بیومتریک که عمدتا با پول مالیاتدهندگان امریکایی خریداری شدهاند، یکی از خطرناک ترین ابزارهای طالبان محسوب میشود. امدادرسانان، مترجمان و دیگر متحدان آمریکا می توانند اسناد جعلی دریافت کنند، می توانند شماره تلفنهای خود را عوض کنند اما نمیتوانند چهرههای خود را تغییر دهند. و برای آنهایی که جان خود را برای رسیدم به فرودگاه کابل و آخرین امید زودگذر برای رسیدن به امنیت به خطر میاندازند، هر ایست بازرسی طالبان خطر اسکن صورت و عواقب مرگبار را به همراه دارد.
اکثر کشورها با خطر مشابه سقوط همان طور که دولت کابل تجربه کرد، مواجه نیستند اما این درسها همچنان به کار میآیند. هر زمان اجازه دهیم شرکت یا دولتی دادههای بیومتریکمان را بدست آورد، به آنها یک مدل از اطلاعات را می دهیم که تا ابد در ذهنمان خطور خواهد کرد و ما را آزار خواهد داد. شما میتوانید نامتان را تغییر دهید اما عنبیه چشم یا دیانایتان را خیر.
حتی اگر به دولتمان در خصوص چنین ابزار رهگیری اعتماد داشته باشیم (که البته نباید اعتماد کنیم)، اگر این دادهها به دست افراد دیگر بیفتد چه؟ تنها در یکی از حملات سایبری سال ۲۰۱۹ میلادی به وزارت امنیت کشور آمریکا، نزدیک به ۲۰۰ هزار چهره آمریکایی سرقت شد اما این در مقایسه با دادههای میلیونها کارمند فدرالی که در حمله سایبری سال ۲۰۱۵ میلادی به دفتر مدیریت پرسنل سرقت شد، بینهایت ناچیز است.
برای اینکه دادههای بیومتریک شما از ابزاری که پلیس از آن استفاده میکند به ابزار مورد استفاده جنایتکاران و شبهنظامیان تبدیل شود، سقوط دولت لازم نیست. و تا کنون، تنها یک راه مطمئن برای محافظت از دادههای بیومتریک و جلوگیری از استفاده مجدد از آنها وجود دارد: عدم جمع آوری آنها در وهله اول».
انتهای پیام