پایگاه خبری خبرآنی- مرضیه اسکندری : در این مقاله من بر لزوم آموزش کودکان افغانستانی در مدارس دولتی پرداختهام اما خوب است ضرورت فراهم آوردن تحصیلات دانشگاهی برای مهاجران را نیز از نظر دور نداریم. در حوزهی تحصیلات آکادمیک، کشورهایی با قرابتهای زبانی و جغرافیایی بسیار کمتر از ایران مانند ترکیه و عربستان سعودی با اعطای بورسیههای تحصیلی ویژه به محصلان افغانستانی فرصتی که ایران به صورت طبیعی از طریق مهاجران افغانستانی در ایران دارد به صورت برنامهریزی شده برای خود فراهم آوردهاند. روشن است ظرفیتهای اقتصادی این کشورها برای فراهم آوردن امکانات تحصیلات آکادمیک برای مهاجران با آمریکا قابل مقایسه نیستند (آنچه در این باره در آمریکا رخ میدهد تربیت لشگری از نیروهای «متخصص» از کشورهای مختلف با ایدهها و آرمانهای اجتماعی، سیاسی تراز آمریکا است که به نوعی بازوی فشار او در اعمال تغییرات متناسب در آن کشورها خواهند بود). با این حال این کشورها به خوبی دریافتهاند که حوزهی امنیت و منافع ملی یک کشور بسیار وسیعتر از حصار تنگ برجکهای دیدبانی مرزهاست.
افغانستانیهایی که در مدارس ایران آموزش دیدهاند در صورت باقی ماندن در ایران، به تناسب سطح بهرهمندی ازتحصیلات میتوانند طبقهای توانمند، کارا و اجتماعی را در ایران تشکیل دهند. چنانچه نیز این مهاجران به افغانستان بازگردند، در اساسیترین سطح زبان و فرهنگ ایرانی (هرچند فرهنگ ایران و افغانستان در بنیاد درهم تنیده و ایبسا یکسان است)- را در افغانستان ترویج خواهد کرد. به علاوه، در گفتگوهای سیاسی و مبادلات اقتصادیای که افغانستانیهای تحصیل کرده در ایران در افغانستان رقم خواهند زد ایران نه به عنوان یک معارض، بلکه به طور طبیعی به عنوان شریک منافع ملی افغانستان قلمداد خواهد شد.
من در یادداشت نخستین از این سلسله یادداشتها به اهمیت حیاتی ابزارهای سیاسی و اقتصادی ایران برای کمک به برقراری ثبات سیاسی در افغانستان اشاره کردم. از حدود و ثغور این سلسله جستارها خارج است اما میتوان در جای خود نشان داد که با تحولات سالهای اخیر در افغانستان و انفعال ایران، ما هرچه بیشتر ابزارهای موثر خود در افغانستان را از دست دادهایم. فراهم آوردن امکان تحصیلات دانشگاهی برای مهاجران افغانستانی در ایران از جمله معدود و در عین حال موثرترین شیوههای کمک ما به برقراری ثبات سیاسی و اقتصادی در افغانستان و به طور طبیعی حفاظت از منافع ملی ایران است.
7. مرزهای منفعت، مرزهای قدرت، مرزهای مسلمانان؛ مرزهای جمهوری اسلامی ایران کجاست؟
در پایان پرسشی که هر حکومتی در مواجهه با جمعیتی که در صدد ورود به حوزهی حاکمیتی او هستند، مواجه است را نباید از نظر دور داشت: مبنای قبول مسئولیت در برابر هر مردمی چیست؟ روشن است که مسئولیت یک حکومت نمیتواند تنها به تقسیم منافع اقتصادی و اجتماعی میان کسانی که درون خطوط توافقی معینی در نقشهی جغرافیا قرار دارند محدود شود. چنین نگاه تنگنظرانهای به حکومت تنها منجر به کشمکش سلطهطلبانه برای کسب قدرت در درون و جنگ برای تغییر خطوط سیاسی از بیرون -به منظور تسلط بر منابع- خواهد شد. جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل تا کنون بر هویت اسلامی فراگیر خود تاکید کرده است بهطوری که برای خود نسبت به جمعیت بزرگی از مسلمانانِ خارج از خطوط مرزهای سیاسیاش نقش حمایتگری قائل شده است. مردم افغانستان از آن جهت که مسلمان هستند قطعاً باید در دایرهی حمایتهای ادعایی جمهوری اسلامی ایران از امت اسلامی قرار میگرفتند. با این حال آنچه در عمل در سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال افغانستانیها تعیینکننده بوده است نوعی محلیگرایی در توزیع منابع بوده است تا مسئولیتپذیری در قبال برادران و خواهران مسلمان. ظاهر شدن جمهوری اسلامی در نقش حکومتی که در پی حفظ منابع برای مردمی است که ابزارهای قدرت را به او تفویض میکنند و نه مردمی که به ارزشهای او باورمندند قطعا بنمایهّهای مشروعیت آن را در رقابت با رقبایش خواهد فرسود. به علاوه چنین نگاهی لاجرم به ملت ایران و افغانستان نیز سرایت خواهد کرد و آنها را در دشمنی تضعیفکنندهای نگاه خواهد داشت. منابعی که با محروم کردن خواهران و برادران مسلمان افغانستانی از کرامت انسانی حفظ شود ممکن است ناگزیر برای سرکوب مهاجران ضد اجتماع داخلی یا تجهیز سلاح در جنگ با راندهشدگان خارجی صرف شود.
انتهای پیام/