عصرایران - اهورا جهانیان؛ به تاریخ سیاست هم که نگاه کنیم، بیعدالتی را در بسیاری از جاها به روشنی میبینیم. به قول حافظ: جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است. یعنی معلوم نیست چرا فلانی نشسته آن بالا و بر انبوهی از نخبگان و خردمندان حکم میراند و زور میگوید. بگذریم. برگردیم به بحث اسپانیا.
قهرمانی اسپانیا در یورو 2020 چهارمین قهرمانی این تیم در جام ملتهای اروپا خواهد بود. اسپانیا قبلا یکبار در 1964 و دو بار هم همین اواخر (2008 و 2012) قهرمان اروپا شده. پرافتخارترین تیم اروپایی آلمان است با سه قهرمانی و سه نایب قهرمانی. سپس اسپانیا و سپستر فرانسه با دو قهرمانی.
اما چرا قهرمانی اسپانیا در این جام عادلانه نیست؟ این حکم ربطی به کیفیت تیم کنونی اسپانیا ندارد. اگر اسپانیا ایتالیا را با اقتدار ببرد و از فینال هم به سلامت بیرون آید، قطعا تیم لوئیس انریکه مستحق قهرمانی بوده است. اما از منظری تاریخی، در حالی که ایتالیا و هلند فقط یکبار قهرمان اروپا شدهاند، فوتبال اسپانیا مستحق چهار بار قهرمانی در جام ملتهای اروپا نیست. یعنی اگر به سطح کیفی فوتبال ملی ایتالیا و هلند و فرانسه و اسپانیا نگاه کنیم، اسپانیا نباید در جام ملتهای اروپا این قدر برتری داشته باشد به آن سه تیم دیگر.
در تاریخ جام ملتهای اروپا تیمهای باکلاسی بودند که هیچ وقت دستشان به جام نرسید. و یا معمولا در فینال میباختند. مثلا یوگسلاوی دو بار (1960 و 1968) به نایب قهرمانی بسنده کرد. نمونۀ مهمتر، هلند یوهان کرایف است که در دهۀ 1970 نتوانست قهرمان یورو شود. شوروی هم سه بار در فینال یورو مغلوب شد (1964، 1972، 1988).
شوروی در فینال 1988 میتوانست قهرمان شود. تیم پرقدرت والری لوبانفسکی در آن مسابقات، در مرحلۀ گروهی هلند رود گولیت و فان باستن را شکست داده بود و در فینال هم بسیار بدشانس بود که پنالتیاش گل نشد و ضرباتش به تیر دروازۀ هلند خورد. شوروی اگر اندکی از شانس فراوان پرتغال 2016 در تقدیرش بود، آن سال دومین قهرمانی در اروپا را جشن میگرفت (قهرمانی اول این تیم در 1960 رقم خورده بود).
اما جدا از کیفیت تیمهایی که دستشان در دورههای مختلف از جام کوتاه مانده، مسالۀ اساسیتر استحقاق نسلهای طلایی فوتبال است. اگر قصۀ قهرمانی در جام ملتهای اروپا را از این منظر هم بنگریم، اسپانیا با دو قهرمانی در سالهای اخیر، دستاوردی به مراتب فراتر از همۀ کشورهای اروپایی داشته است.
نسل طلایی اسپانیا با محوریت ژاوی و اینیستا دو بار پیاپی قهرمان جام ملتهای اروپا شده است در حالی که نسل طلایی هلند با محوریت یوهان کرایف دستش از جام کوتاه ماند. نسل طلایی فوتبال آلمان با محوریت بکنبائر و گردمولر و سپ مایر در دهۀ 1970 فقط یکبار قهرمان اروپا شد. در دهۀ 1980 هم ژرمنها فقط یکبار قهرمان اروپا شدند در حالی که از 1980 تا 1992 تقریبا دو گروه از بازیکنان بسیار درخشان در تیم ملی آلمان بازی میکردند. گروه متقدم با محوریت رومنیگه و شوماخر، گروه متاخر با محوریت لوتار ماتیوس و آندریاس برمه و رودی فولر. این دو نسل طلایی فوتبال آلمان مستحق بیش از یک جام (1980) بودند.
همچنین تیم ملی هلند در فاصلۀ 1988 تا 2000 با تکیه بر دو نسل از ستارگان کمنظیر تاریخ فوتبال هلند به میدان مسابقات یورو آمد ولی فقط یکبار طعم قهرمانی در این مسابقات را چشید (1988). هلندیها در سالهای 1992 و 2000 هم میتوانستند قهرمان اروپا شوند.
نیز باید افزود که نسل طلایی فوتبال فرانسه با محوریت میشل پلاتینی بزرگ، فقط یکبار قهرمان اروپا شد (1984) و یک دهه بعد از خداحافظی پلاتینی، وقتی که نسلی از ستارگان فرانسوی با محوریت زیدان در تیم ملی این کشور جمع شدند، بیش از یکبار موفق به فتح جام ملتهای اروپا نشدند.
همچنین ناکامی یوهان کرایف و یارانش در فتح اروپا نیز عجیب بوده است. یعنی آن نسل درخشان فوتبال هلند، که با آژاکس سه بار فاتح جام باشگاههای اروپا شده بود، قاعدتا باید در دهۀ 1970 یکبار هم جام ملتهای اروپا را میبرد. آژاکس سه سال پشت سر هم قهرمان جام باشگاههای اروپا شد ولی بازیکنان آژاکس در تیم ملی هلند نتوانستند حتی یکبار جام ملتهای اروپا را ببرند. بایرن مونیخ هم در همان دهۀ 1970 سه سال متوالی جام باشگاههای اروپا را برد. همان بازیکنان در تیم ملی آلمان یکبار فاتح جام ملتهای اروپا شدند.
در فوتبال انگلیس نیز از اواخر دهۀ 1970 تا اواخر دهۀ نخست قرن جاری میلادی، یعنی به مدت سی سال، بازیکنان بسیار خوبی ظهور کردند. کوین کیگان در انتهای دهۀ 1970 دو بار مرد سال اروپا شد. در همان سالها، از 1977 تا 1982، سه باشگاه انگلیسی لیورپول و ناتینگهام فارست و استون ویلا شش بار متوالی فاتح جام باشگاههای اروپا شدند. در دورانی که کوین کیگان انگلیسی دو بار پشت سر هم مرد سال فوتبال اروپا شد و لیورپول چهار بار (1977، 1978، 1981، 1984)، ناتینگهام فارست دو بار (1979، 1980) و آستون ویلا یک بار (1982) جام باشگاههای اروپا را بردند و به تدریج ستارگانی چون برایان رابسون و جان بارنز و گری لینهکر و پل گاسکویین و دیوید پلات و آلن شیرر ظهور کردند و بعدها، وقتی که منچستریونایتد قهرمان اروپا شده بود، دیوید بکهام و مایکل اوون و وین رونی و پل اسکولز و استیون جرارد و لمپارد و که و که سر برآوردند، یعنی در دورانی سی ساله، انگلستان با انبوهی از ستارگانش نتوانست حتی یکبار فاتح جام ملتهای اروپا شود.
همچنین نسل طلایی فوتبال پرتغال در فاصلۀ سالهای 2000 تا 2006، دو بار در جام ملتهای اروپا ناکام ماند که دومین ناکامیاش هم در خانه رقم خورد (2004).
بنابراین، با نظر به تجربۀ غمانگیز یوهان کرایف و یارانش، و نیز ستارگان انگلیس طی سه دهه، و نیز تجربۀ اندوهبار تیمهای یوگسلاوی و شوروی و پرتغالِ لوئیس فیگو، و نیز موفقیت نرمال آلمان بکنبائر و فرانسۀ پلاتینی و هلند رودگولیت و فرانسۀ زیدان، باید گفت که اسپانیا تا همین جا هم به لحاظ تاریخی، فراتر از حد انتظار کسب موفقیت کرده است. در نتیجه اگر اسپانیا با تیم نه چندان ممتاز لوئیس انریکه برای چهارمین بار فاتح جام ملتهای اروپا شود، آدم به راستی احساس میکند که عدالتی در کار نیست!
در دهۀ اخیر، آلمان یوخیم لو و فرانسۀ دشان هم در حالی که هر دو قهرمان جهان شده بودند، نتوانستند قهرمان اروپا شوند. لو چهار بار و دشان سه بار مربی آلمان و فرانسه در جام ملتهای اروپا بودند اما دستشان از جام کوتاه ماند؛ با اینکه تیمهای خوبی هم داشتند و با تیمهایشان جام جهانی را هم فتح کرده بودند!
در واقع جان کلام این است که قهرمانی در یورو 2020، با توجه به همۀ نکاتی که بیان شد، فراتر از ظرفیت تاریخی فوتبال اسپانیا است. پیروزی اسپانیا در برابر ایتالیا و سپس در بازی فینال، واقعهای اندوهبار در تاریخ فوتبال است و حسرت ناکامیهای بسیاری از بزرگان تاریخ فوتبال اروپا را بیش از پیش زنده میکند.