«پاسخ به نبرد مخفی با ایران»-10/ چپاول حداکثری ایران!

گروه سیاسی ‌پایگاه خبری خبرآنی- کتاب «نبرد مخفی با ایران» در سال 2008 میلادی به‌قلم «رونین برگمن» خبرنگار مشهور صهیونیست و توسط انتشارات سایمون اند شوستر در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است.

رونین برگمن (متولد 1972) دانش‌آموخته روابط سیاسی خاورمیانه از دانشگاه تل‌آویو، یکی از شناخته‌شده‌ترین خبرنگاران و تحلیل‌گران صهیونیست در حوزه نظامی و امنیتی است که سابقه همکاری با نشریات اسرائیلی نظیر «هاآرتص» و «یدیعوت آحارونوت»، نشریات آمریکایی نظیر «نیویورک تایمز»، «نیوزویک»، «وال استریت ژورنال» و همچنین رسانه‌های انگلیسی ازجمله «گاردین» و «تایمز» را در کارنامه خود دارد.

مسائل مربوط به دشمنان رژیم صهیونیستی (خصوصاً ایران، حزب‌الله و گروه‌های مقاومت فلسطینی) و نیز موضوعاتی نظیر تاریخچه عملیات‌های ترور این رژیم (کتاب اخیر وی با عنوان «برخیز و اول تو بکش» به این موضوع پرداخته است) ازجمله سرفصل‌های مورد علاقه برگمن است که علاوه بر نگاشتن کتاب، به ایراد سخنرانی، مصاحبه و نوشتن مقاله‌های متعدد نیز می‌پردازد.

او در گفتگو با تلویزیون فارسی‌زبان ایران اینترنشنال، مشخصاً به مسئله پرونده هسته‌ای ایران و مسائل مرتبط با آن ـ خصوصاً تلاش‌های مخفی صهیونیست‌ها برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای و موضوع ترور دانشمندان ایرانی ـ می‌پردازد و از قول «مایکل هایدن» رئیس اسبق سیا می‌گوید که ترور دانشمندان هسته‌ای، بهترین راه برای جلوگیری از روند رو به رشد ایران در این زمینه است و تلویحاً اسرائیل را مسئول این کار معرفی می‌کند.

برگمن در کتاب «نبرد مخفی با ایران»، به تاریخچه‌ای از تقابلات ایران و رژیم صهیونیستی پرداخته است که البته بخش عمده‌ای از این کتاب به حزب‌الله لبنان ـ به عنوان مهمترین متحد جمهوری اسلامی در جبهه مقابله با این رژیم (از پیدایش تا جنگ 33روزه) با تمرکز بیشتر به‌روی نقش شهید عماد مغنیه ـ اختصاص دارد.

مقطع پایانی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، مقاطع کوتاهی از جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران (با تمرکز به‌روی موضوع مک‌فارلین)، نقش ایران در حمایت از گروه‌های مبارز فلسطینی و البته مسئله هسته‌ای کشورمان ازجمله موضوعاتی است که برگمن در کتاب خود به آنها پرداخته است.

اظهار نظرهای غیرمستند و خلاف واقع متعدد، کنار تحلیل‌های شخصی و هدفمند (با رویکرد اصلی نمایش قدرت اسرائیل خصوصاً در رقابت با ایالات متحده) که همچون اظهار نظرهایش، در جای جای کتاب او نیز دیده می‌شود، کتاب وی را مستلزم نقد و بررسی برای مخاطب ایرانی می‌کند.

عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در قالب یک کتاب به نقد مفصل «نبرد مخفی با ایران» پرداخته است.

سلیمی نمین متولد 1333 ازجمله روزنامه‌نگاران باسابقه و یکی از شناخته‌شده‌ترین محققان و پژوهشگران ایرانی در حوزه تاریخ و علوم سیاسی است که تا کنون مقالات و کتاب‌های متعددی از وی به چاپ رسیده است.

متن کامل کتاب وی را در نقد و بررسی نبرد مخفی با ایران ـ که در آینده به‌زبان‌های فارسی و انگلیسی منتشر خواهد شد ـ می‌توانید به‌صورت روزانه در قالب پاورقی در گروه سیاسی ‌پایگاه خبری خبرآنی بخوانید.

* * * * *

 قسمت دهم:

ادامه فصل اول

در زمینه نفت نیز اسرائیل مبنا را بر چپاول حداکثری ایران گذاشته بود. از جمله قراردادهایی که اسرائیل مدیریت بخشی از صادرات نفت ایران را در دست می‌گرفت، پروژه خط لوله ایلات- اشکلون بود.

برای روشن شدن ماهیت این پیمان که ده سال قبل از قیام سراسری ملت ایران بر این سرزمین تحمیل شد، روایت سفیر اسرائیل را در این زمینه مرور می‌کنیم: «روز دوازدهم سپتامبر 1967 در پی پیشنهاد من پینحاس سپیر وزیر دارایی‌ اسرائیل-  برای دیداری با شاه به ایران آمد... گفت‌وگوها بر راستای برپایی یک کمپانی با همکاری کارشناسان هر دو کشور برای انجام برنامه بزرگ لوله‌کشی، ساختمان پایانه‌ها (اسکله‌ها) و ایستگاه‌های تلمبه به شیوة برابری (تنصیف)، پنجاه پنجاه بود... بدین‌گونه لوله نفتی به پهنای چهل و دو اینچ و درازای دویست و شصت کیلومتر از بندر ایلات به بندر اشکلون کشیده شد.

این لوله دارای امتیازی چهل و نه ساله بود و می‌توانست شصت میلیون تن نفت را در سال جا‌به‌جا کند... خریداران اروپایی‌ نفت ایران، نفت خریداری شده خود را بیشتر از بندر ایتالیایی «تری‌ست» (غیرمستقیم) به انبارهای خود می‌رساندند؛ بنابراین نفتی که از ایران در انبارهای بندر ایلات گردآوری می‌شد افزون با (تامین) نیازهای اسرائیل پس از پالایش در پالایشگاه‌های این کشور، با بازپرداخت‌های نود روزه آماده بارگیری به بازار نیازمندان می‌گشت...

روز بیست و پنجم فوریه 1969 به دنبال گفت‌وگوهای پیروزمندانه‌ای میان نمایندگان و کارشناسان نفتی‌ ایران و اسرائیل، برپایی‌ کمپانی‌ تازه‌ای با نام «ترانس آسیاتیک» برای همکاری‌های دوسویه دستینه گردید... پیرو پیمانی که میان ایران و اسرائیل دستینه شده بود سه سوپر تانکر، بی‌ایستا نفت ایران را از پایانه نیرومند خارک به بندر ایلات می‌رساندند.

بدین‌گونه نفت افزون برنیازهای کشور اسرائیل، به بندر اشکلون می‌رفت تا از آن‌جا به بازار کشورهای پیرامون مدیترانه برسد. این روند هر روز بارورتر می‌شد تا جایی‌که در ماه می 1970 روبرت دو روچیلد- فرزند الن دو روچیلد- از پایانه زیبای خارک در خلیج‌فارس دیدن کرد، از تانکر «پاتریا» نیز بازدیدی نمود و با همین تانکر به بندر ایلات بازگشت.» (یادنامه، مئیر عزری، جلد2، صص 171-166)

باز هم براساس اعتراف منابع اسرائیلی از جمله روزنامه «ها آرتص» تا پیش از خیزش سراسری ملت ایران، 50 محموله نفتی ایران از طریق این خط لوله منتقل شد که پول آن هرگز پرداخت نشد.

این بدان معناست که صهیونیست‌ها پول این حجم عظیم نفتی را از اروپایی‌ها دریافت کرده بودند ولی به ایران پرداخت نمی‌کردند. ارزش نفت دریافتی در آن زمان یک میلیارد و دویست میلیون دلار بوده است.

شرکت «ترانس آسیاتیک» که اکنون تماماً در اختیار صهیونیست‌ها قرار گرفته مدتی پیش در یک دادگاه داوری در سوئیس به پرداخت این مبلغ به شرکت ملی نفت ایران محکوم شد، اما این شرکت تقاضای تجدید نظر کرد.

حکم نهایی دادگاه عالی سوئیس روز 27 ژوئن 2002 م (7/4/1399) صادر شد، اما روزنامه «ها آرتص» تنها رسانه پرتیراژی است که خبر صدور حکم نهایی را به نقل از یک نشریه تخصصی قضایی منتشر کرده است.

به نوشته هاآرتص، شرکت ملی نفت ایران پیش از حکم دادگاه عالی سوئیس در دو دادگاه داوری دیگر درباره این پرونده پیروز شده بود. با این وجود صهیونیست‌ها تاکنون حاضر به پرداخت حقوق ملت ایران نشده‌اند.

برای روشن شدن ارزش و قدرت خرید وجوه پرداخت نشده در آن ایام و قدرت خرید با آن مناسب است بدانیم «انجام برنامه بزرگ لوله‌کشی، ساختمان پایانه‌ها (اسکله‌ها) و ایستگاه‌های تلمبه» آن‌گونه که سفیر اسرائیل می‌گوید: «پنجاه تا شصت میلیون دلار برآورد شده بود.» صهیونیست‌ها پول 50 محموله سوپر تانکرها را در آن ایام از اروپایی‌ها دریافت می‌کنند و امروز علی‌رغم محکومیت در چند دادگاه داوری بین‌المللی بعد از پنج دهه هنوز حاضر نیستند بدهی خود را به شرکت ملی نفت ایران بپردازند.

دامنه این‌گونه ظلم و تعدی به حقوق ملت ایران بسیار وسیع است و پرداختن به همه مصادیق بحث را بسیار مطول خواهد ساخت، اما ناگزیر به ذکر مواردی اکتفا می‌کنیم.

برای نمونه، در خاطرات آخرین رئیس شعبه موساد در تهران به مواردی از این دست برمی‌خوریم که به جای احقاق حقوق ضایع شده ایرانی‌ها، با تمسک به قدرت سرکوبگر ساواک، مال‌باخته‌ها را ساکت می‌کنند: «شریک ایرانی این کمپانی [فارم کیمیکالیم] گذرنامه‌های این بیست اسرائیلی را ضبط کرده و استرداد آن‌ها را مشروط بدان ساخته بود که شریک اسرائیلی وی تمامی بدهی‌های خود را سریعاً بپردازد. شرایط ناگواری بود.

در حالی‌که اسرائیلی‌ها احساس می‌کردند که زمین زیرپایشان به لرزه درآمده و نباید حتی یک روز بیشتر بمانند طرف ایرانی نیز به شرط خود اصرار می‌ورزید.

وقتی از من درخواست کمک شد، تلاش کردم ساواک و وزارت خارجه تهران را به میانجی‌گری وادار کنم تا این آقای محترم بفهمد که از انسانیت و جوانمردی به دور است که جان بیست انسان را این چنین به خطر بیندازد و آن ‌را موکول به رفع و رجوع اختلافات مالی کند...» (شیطان بزرگ، شیطان کوچک، الیعزر تسفریر، ترجمه فرنوش رام، پاییز 1386خ، شرکت کتاب، لس‌آنجلس، ص 238)

یا حجم عظیم کلاهبرداری‌های صهیونیست‌ها از تجّار ایرانی به حدی بود که سفیر اسرائیل را برای رفع و رجوع آن مجبور به داستان‌پردازی‌های محیرالعقول می‌کند: «روزی یکی از بازرگانان سرشناس تهران به دفتر آمد پس از گزارش داستانی پر آب و تاب گفت: بیست سال بود فلانی (یک دلال یهودی) می‌شناختم. هیچوقت سر سوزنی با من نادرستی نکرده بود... یک میلیون و دویست هزار تومان به او دادم تا جنس را برای من بخرد. چند ماهه که غیبش زده، از این در واون در پرسیدم شنیدم بار و بندیل را بسته و با زن و بچه به اسرائیل کوچ کرده.» (یادنامه، خاطرات سفیر اسرائیل، ج2، ص149)

جناب سفیر برای رفع و رجوع و متفاوت جلوه‌گر ساختن موارد فراوان این چنین که صهیونیست‌ها قبل از نقل مکان به اسرائیل از طرق مختلف کلاه‌برداری می‌کردند به قصه‌پردازی روی می‌آورد و اعلام می‌کند که مال باختگان بعد از پی‌گیری وی در جلسه مواجهه با کمال میل از ثروت خود گذشتند: «روزی خانواده یهودی پیمان‌شکن را... هم هنگام با بازرگان ایرانی به نمایندگی اسرائیل در تهران فرا خواندم... بازرگان ایرانی پاک‌ نهاد پاک سرشت همه چیز را به او و خانواده‌اش بخشید، با دلی سوخته و اشکی روان برخاست و با شوری شگفت‌آفرین گفت: همه چیز نوش جانتان، از شیر مادر حلال‌تر، خدای بخشنده مهربان پشت و پناهتان، بروید به راهی که باید بروید. تنها به من قول دهند که در کشورتان مردمی قانون‌شکن نباشید. مردم خداپرست ایران را هیچ‌وقت در دعاهایتان فراموش نکنید.» (همان، ص150)

معلوم نیست با نفس آقای سفیر چگونه بازرگان ایرانی که ثروت کلانی از وی به غارت رفته به یکباره نه تنها پی‌گیری خود را متوقف می‌سازد بلکه با چشم گریان می‌گوید: «از شیر مادر حلال‌تر»؟!

این داستان‌پردازی‌ نماینده سیاسی رژیم اشغالگر قدس برای تغییر این فضای ذهنی به دلیل کثرت این‌گونه طمع‌ورزی‌ها و سوءاستفاده از زندگی مسالمت‌آمیز ایرانیان با اقلیت‌ها، انسان را یاد آن داستانی می‌اندازد که مادری به دلیل دزدی پسرش، قوت تهیه شده توسط وی را مصرف نمی‌کرد و می‌گفت حرام است. یک روز پسر خوراکی تهیه کرد و به منزل آمد و به مادرش گفت بخور! این حلال حلال است. مادر پرسید تو که جز دزدی کار دیگری نداری چگونه مدعی حلال بودن آن چه منزل آورده‌ای می‌شوی؟ پسر گفت: این خوراکی را از کسی گرفتم و آن‌قدر زدمش که بگوید حلال است. مادر بخور که فریاد «حلال است، حلال است» او به آسمان می‌رسید.»

رئیس شعبه موساد، سفیر اسرائیل و سایر صهیونیست‌ها اموال ملت ایران را به غارت می‌بردند و هر معترضی را با پشتوانه ساواک و سایر کانون‌های سرکوب آن‌چنان تحت فشار قرار دادند تا همچون تاجر ایران با چشمان گریان همه سرمایه به یغما‌رفته‌اش را ببخشد و صرفاً؟! آرزو کند در کشوری که آن را نیز غصب کرده‌اند دست به چنین کارهایی نزنند، یا همچون شریک ایرانی شرکت «فارم کیمیکالیم» با نصایح ساواک؟! از طلب‌های خود با رضایت کامل چشم پوشد و ... با وجود همه این دست‌اندازی‌ها به ثروت ملت ایران صهیونیست‌ها حتی به متحد خود رحم نمی‌کردند و در مسیر طمع‌ورزی بی‌حد و حصرشان بی‌اعتباری بالاترین سطوح دستگاه اداری کشور نیز برایشان اهمیتی نداشت: «دولت سوییس اعتراض کرد که نیروی هوایی شاهنشاهی ایران سعی کرده است تعدادی سلاح کهنه از زمان جنگ دوم جهانی را از طریق ژنو به یک کشور آفریقایی که در لیست سیاه سوییس بوده بفروشد.

ژنرال حسن طوفانیان- معاون وزارت جنگ و مشاور شاه در تدارک تجهیزات نظامی- که می‌دانست هر ساز و برگی که توسط صفوف مختلف ارتش شاهنشاهی خریداری یا فروخته می‌شود باید روی کاغذ مارکدار و به امضای او باشد، موضوع را تحت بررسی قرار داد.

پس از مشاهده گواهی خرید که از جانب نیروی هوایی شاهنشاهی ایران به دولت سوییس تسلیم گردیده بود معلوم شد که دستور روی کاغذ مارکدار نیروی هوایی صادر شده و گواهی جعلی است. بعداً کشف گردید که یکی از کارمندان هیئت نمایندگی اسرائیل در تهران کاغذ مارکدار را از دفتر ژنرال خاتمی دزدیده و گواهی مزبور را روی آن نوشته است.» (توافق مصلحت‌آمیز روابط ایران و اسرائیل، سهراب سبحانی، ترجمه ع.م. شاپوریان، سال 1377، انتشارات نشر کتاب، لوس‌آنجلس، ص188)

در حالی که اسرائیلی‌ها در همه زمینه‌ها به غارت ایران می‌پرداختند از جعل و تقلب نیز که حاصل آن بی‌اعتباری دست‌اندرکاران رژیم پهلوی در سطح جهان بود فروگذاری نمی‌کردند.

بنابراین به فغان آمدن همه اقشار جامعه ایران از طمع‌ورزی و غارتگری سیری‌ناپذیر صهیونیست‌ها قابل پنهان کردن نیست؛ حتی سفیر اسرائیل به این واقعیت اذعان دارد.

برای نمونه، آیت‌الله خویی که مشی متفاوتی از امام خمینی داشت و کمتر متعرض مسائل سیاسی می‌شد در این زمینه بی‌تفاوت نمی‌ماند و اعتراض خود را طی بیانیه‌ای فریاد می‌زند.

سفیر اسرائیل مخالفت ایشان با غارت ایران را این‌گونه روایت می‌کند: «در بیانیه آیت‌الله ابوالقاسم خویی که در پاییز 1962 به آگاهی مردم رسید، شکوه‌‌های فراوانی از دستگاه‌های اداری کشور در چهل سال گذشته دیده می‌شد، ولی به هیچ روی از شاه سخنی به میان نیامده بود. این بیانیه بی‌آن‌که نامی از اسرائیل ببرد به این کشور تاخته و گفته بود: «چگونه ممکن است مملکت کوچکی که برای ضدیت با اسلام برپا شده، مملکت ما را به منطقه نفوذ خود تبدیل کند؟ «در بخشی از این بیانیه چنین آمده بود: «یکی از عاملین همان مملکت که پسر یک دوره‌گرد بوده و امروز به مقامات عالیه ارتقاء یافته در مملکت ما مشکل‌گشا شده و تبلیغات و انتشارات ما را زیر نظر گرفته، تلویزیون برپا کرده و کرور کرور بیت‌المال امت اسلام را به خارج منتقل می‌کند.» گویا مقصود آیت‌الله خویی، ثابت پاسال بود.» (یادنامه، مئیر عزری، ج1، ص 307)

وقتی آیت‌الله خویی که دعوش آن بود که در مسائل حکومتی به هیچ وجه ورود نکند دیگر سکوت را جایز نمی‌شمارد، باید دید صهیونیست‌ها به چه ترتیبی به غارت اموال ملت ایران می‌پرداختند که ایشان نیز برخلاف مشی خود عمل می‌کند.

البته سفیر اسرائیل به ثروت‌اندوزی فوق‌العاده صهیونیست‌ها در ایران اذعان دارد: «شوربختانه شکوه دارندگی و برازندگی بسیاری از آنان در تهران و شهرستان‌ها آرام آرام مایه رشک مشتی سست و کاهل می‌گشت و برخی دستگاه‌های دولتی مرا از دریافت نامه‌هایی گله‌آمیز آگاه می‌کردند. نامه‌ها و نوشته‌های بی‌دستینه‌ای که توانگران یهودی را به باد ناسزا می‌گرفت و با انگ‌های ناروا (قاچاق سرمایه‌های ملی، خروج غیرقانونی‌ پول از کشور، همکاری با شرکت‌های خارجی دشمن ایران)، خشمی کهنه از گذشته را آشکار می‌کرد... در چاره‌جویی با چنین رخدادی با شادروانان هویدا (نخست‌وزیر) و علم (وزیر دربار)، به گفت و گو نشستم، آنان را از فرجام شوم این‌گونه زهرپراکنی‌ها آگاه کردم و خواستم داستان را با پادشاه نیز در میان نهند... چندی پس از این یورش‌های سازمان یافته، روزنامه‌نگاران روی برخی از بازرگانان یهودی انگشت نهادند که تکه‌هایی که یادگارهای باستانی‌ ایرانیان را به موزه‌ها یا بازرگانان جهان فروخته‌اند و در این گزافه‌سرایی از هیچ بددهنی کوتاهی نکردند.» (همان، جلد1، ص225)

انتشار شب‌نامه‌های فراوان که در این فراز به آن اذعان شده است مربوط به دهه چهل است. در دهه پنجاه ولع این جماعت بسیار فزونی می‌یابد؛ زیرا قیمت نفت افزایش چندین برابری پیدا می‌کند و زمینه چپاول غیرقابل تصور می‌شود.

در مورد تحریف تاریخ باستان این مرز و بوم و به یغما بردن آثار باستانی ایران در فصل‌های آتی به صورت مستقل می‌بایست به بحث نشست، همچنین در مورد نابودی کشاورزی ایران تا با تک محصولی شدن این سرزمین (اتکای صرف به نفت) نتواند نهضتی چون ملی کردن صنعت نفت را مجدداً رقم زند؛ بنابراین امام خمینی در پرچم‌داری ضدیت با چپاول‌گری و اعمال ضد انسانی صهیونیست‌ها حرف دل اقشار مختلف ملت ایران را بازتاب می‌داد، کاری که در آن دوران هزینه سنگینی داشت و این بزرگوار حتی به همین دلیل به اعدام محکوم شد، اما اعتراضات گسترده مردم موجب تبدیل حکم به تبعید گردید.

این شخصیت به دلیل زبان دل مردم شدن و جان خویش بر کف گرفتن در این راه محبوبیت روزافزونی ‌یافت، به‌گونه‌ای که صهیونیست‌ها هرگز جرئت ترور وی را نیافتند.

 

ادامه دارد...

آخرین خبر ها

پربیننده ترین ها

دوستان ما

گزارش تخلف

همه خبرهای سایت از منابع معتبر تهیه و منتشر می‌شود. در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.