به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری خبرآنی، در روزهای گذشته حضور غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران و مصطفی تاجزاده از چهرههای رادیکال جریان اصلاحات در یک گفتوگوی زنده در کلاب هاوس و بحث و جدال آنها با یکدیگر خبرساز شد.
ماجرا از آنجا شروع شد که کرباسچی توئیتهای ساختارشکنانه تاجزاده -که آن را «آب به آسیاب دشمن ریختن» می دانست- را خارج از اصلاحطلبی تعریف کرد و نسبت به رای ندادن او در انتخابات 98 منتقد بود و حتی اعتقاد داشت محمد خاتمی و دیگر اصلاحطلبان حتی بهزاد نبوی با این رویه تاجزاده مخالفاند. در مقابل نیز تاجزاده مدعی بود که حزب کارگزاران با لیست دادن در انتخابات مجلس یازدهم مصوبه اصلاحطلبان را نقض کرده است.
در این جدال کلامی برخی دیگر از شخصیتهای اصلاحطلب همچون جلاییپور و سعید شریعتی نیز حضور داشتند.
دعوای کرباسچی و تاجزاده البته چیز جدیدی نیست بلکه پیشتر نیز بعد از انتخابات مجلس یازدهم این دو شخصیت در میزگردی چند ساعته به نقد نظر هم پرداختند. مطلب مهمی که در مناظره قبلی کرباسچی و تاجزاده مطرح شد، این بود که بعد از گذشت بیش از 20 سال از دوم خرداد 76 هنوز مراد این جریان از «اصلاحات» و اینکه چه شخصیتی را میتوان اصلاح طلب معرفی کرد مشخص نیست.
کرباسچی در آن مناظره میگوید: «اصلاحاتی که از 76 شروع کردید و مدام نام آن را میبرید پس از 23 سال بنشینید و بگویید؛ دقیقاً چهمعنایی دارد... شما چهچیزی را میخواهید اصلاح کنید و چطور میخواهید اصلاح کنید؟!»
این مسئله سال قبل از زبان صادق زیباکلام فعال سیاسی اصلاحطلب هم به نحوی بیرون آمد. وی در گفتوگویی مقصر عدم تعریف اصلاحطلبی را عارف و خاتمی معرفی میکند و میگوید: "زبان من مو درآورد که باید به آدم ها بگویند که اصلاح طلب کیست، جامعه به چه عنوان ما را باید بشناسد. خیلی از آن چیزهایی که ما می گوییم اصولگراها هم می گویند.احترام به قانون، به رأی مردم، احترام به حقوق همسایه و ...را مگر اصولگراها هم نمیگویند؟"
دامنه دعوایی که در ماههای بعد از انتخابات مجلس میان اصلاحطلبان بالا گرفته بود، به صحبتهای سید محمد خاتمی نیز کشیده شد.
رئیس دولت اصلاحات که برآمدن این جریان ماحصل پیروزی او در دوم خرداد سال 76 بود، ماه رمضان سال گذشته تصمیم گرفت برای اولینبار بصورت آنلاین با مردم سخن بگوید.
سخنرانی خاتمی با تبلیغات زیادی از سوی کانالهای طرفدار وی همراه بود اما در نهایت بهجای آنکه به پرسش مطرح اذهان عمومی درباره ماهیت اصلاحطلبی پاسخی دهد، در واکنشی معکوس انتقاد را متوجه اصلاحطلبان کرد و گفت: «من به دوستان اصلاح طلب خودمان میگویم، شما که مدام میگویید باید جامعه محور باشیم و روی به جامعه بیاوریم و فقط به فکر اینکه در قدرت باشیم، نباشیم، خب این الان جامعه! آقایان و خانمهای اصلاحطلب، چه طرح و چه همبستگی برای خدمت به این مردم و رفع مشکلات آنها در مسئله کرونا ارائه دادید؟»
حالا بعد از گذشت یک سال و در آستانه انتخابات 1400 بار دیگر چنین دعوایی میان اصلاح طلبان هست که آیا امثال تاجزاده و فعالیت های او در فضای مجازی را میتوان در دایره اصلاحطلبی تعریف کرد یا نه و اینکه سازوکار تشکیلاتی اصلاحطلبان چیست و چرا هرکس با هر گرایشی میتواند خود را اصلاحطلب بنامد؟
جریان اصلاحطلبی که بعد از دوم خرداد سال 76 شکل گرفت علاوه بر آنکه تعریف جدیدی ندارد، حیات خود و ماندن در ساختار قدرت را مرهون این عدم تعریف میبیند چراکه اگر دایره و تعریف این جریان مشخص باشد، امکان حمایت از شخصیتهای غیر اصلاحطلب در انتخابات را سدّ میکند. نظیر آنچه در سال 92 رخ داد و آنها با کنار گذاشتن محمدرضا عارف به حمایت از حسن روحانی پرداختند که چهرهی قدیمی جناح راست بود یا در سال 94 با گنجاندن کاظم جلالی و بهروز نعمتی در لیست امید، هویت تاحدودی غیر اصلاحطلبانه به فهرست خود دادند.
این اقدام اصلاح طلبان اگرچه تاحدودی آنها را در ساختار قدرت جا میدهد اما عواقب ناگواری دارد که این روزها با آن دست و پنجه نرم میکنند. اصلاحطلبان امروز در برابر اقدامات روحانی پاسخگو هستند و بخشی از وضع موجود بشمار میروند. از سوی دیگر بدنه این جریان نسبت به رای دادن دوباره به گزینهی اعلامی اصلاحطلبان تردید دارد تا جایی که به گفته صادق زیباکلام، اگر خاتمی بیست بار دیگر هم تکرار کند فایدهای ندارد.
این شکاف گسترده میان سران جریان اصلاحطلب و از سوی دیگر، عملکرد نامطلوب حسن روحانی در عرصه اقتصاد و معیشت مردم، وضعیتی را بهوجود آورده که موجب شده تا گزینه نهایی این جریان برای انتخابات 1400 فعلا مشخص نباشد و حتی گزینههای محتمل نیز از اعلام کاندیداتوری خودداری کنند.
از برآیند آنچه در نزاع تاجزاده و کرباسچی مشهود بود یا اظهارات و کنشهای این روزهای اصلاح طلبان چنین برمیآید که جریان اصلاحات برای ادامه حیات خود نیازمند دو اقدام اساسی است؛ یکی مرزبندی با تندروها و افراد رادیکال این جریان که با صحبتهایشان مرز میان اصلاح طلبان و براندازان را کمرنگ میکنند و دوم اینکه با کنار گذاشتن سودای فرصتطلبی، به بازسازی ساختاری و تعریف دقیق اصلاحطلبی بپردازند تا مرز این جریان با فرصتطلبان و از همچنین تندروها مشخص شود.
انتهای پیام/