به گزارش گروه سیاسی پایگاه خبری خبرآنی علی شعبانی تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان "ورود به مسیر سنگلاخ بعد از 8 سال مذاکره" نوشت:
آقای سید عباس عراقچی معاون وزیر خارجه در پایان نشست جدید برجام (با 4 1) اعلام کرد: "در مسیر قرار گرفتیم، ولی مسیر پیش رو پر از سنگلاخ و مشکل است"
اینکه بعد از 8 سال مذاکره توسط دولتی که رئیس آن مدعی بود که مذاکره را خوب بلد است و معتقد بود که باید با کدخدا مسائل را حل کرد، حالا به این نتیجه رسیده اند که وارد مسیر پر سنگلاخ شده اند، جای بسی تأسف و اندوه است.
تأسف بارتر اینکه آقای روحانی در جلسه اخیر هیئت دولت از بازگشت دشمن به میز مذاکره (که بی حاصل بودن آن را آزموده ایم) پیروزی ملت ایران تلقی میکند و میگوید : "آمریکا امروز در شرایط تحریم به صراحت میگوید که سیاست فشار حداکثری شکست خورده و دیگر جواب نمیدهد؛ آنها به صراحت میگویند راهی جز مذاکره نداریم و اگر شما آمادهاید ما حاضریم مستقیم مذاکره کنیم و اگر آماده نیستید، حاضریم غیرمستقیم با گروه 1 4 مذاکره کنیم و این به معنای پیروزی ملت ایران است که نباید آن را دست کم بگیریم."
به یاد دارم در سال 96 آقای روحانی در سخنرانی تبلیغی خود در اردبیل با لحنی تمسخرآمیز مدعی شد که رقیبش آداب مذاکره را نمیداند و اوست که زبان دنیا را میفهمد.
اکنون چند سال از آن ادعا گذشته و ماییم و نتایج این خبرگی ایشان و همکارانش در مذاکره که به اقرار خودشان نتیجه مذاکره شان "تقریبا هیچ" بوده است اما حالا که معلوم شد آداب مذاکره را آنقدرها هم که مدعی بودید، نمیدانید به نظرم آمد چند نکته آموزشی از آداب مذاکره را عرض کنم که پیامبر اعظم (ص) فرمودند ز گهواره تا گور دانش بجوی.
نکته اول: مهمترین نکته در مذاکره این است که ابتدا نسبت به طرف مذاکره خود شناخت داشته باشید و هر چه این شناخت بیشتر باشد شما بهتر میتوانید در مورد مذاکره و نحوه آن و حتی اصل ضرورت آن تصمیم بگیرید. در این درس اول رفوزه شدید چرا که وقتی مقام معظم رهبری فرمود من به این مذاکرات خوشبین نیستم بدون رعایت قواعد دیگری از مذاکره که بعدا اشاره می کنم، جبهه خودی را تضعیف کردید و اعلام نمودید که اتفاقا به این مذاکرات خوش بین هستید و دیدید که خوشبینی شما عبث بود.
معلوم است که یا طرف مذاکره را نمیشناختید و یا میشناختید و مست خوشیِ قدم زدن با او در خیابانهای وین و تماس تلفنی با اوباما شده بودید.
با کمترین مطالعه تاریخی در زمینه مذاکرات آمریکای مستکبر در موارد مشابه نظیر دولت مصدق و دولت قذافی و... خیلی آسان میتوانستید مانع از خسارت چند ساله به اقتصاد و به صنعت هستهای شوید.
بد نیست سرنوشت غم انگیز مصدق را در اعتماد به آمریکا در چند جمله به اختصار ذکر کنیم:
در دیماه 1331 آمریکا بههمراه انگلستان یک کودتا را علیه دولت مصدق طراحی کرد و هرکدام از این دو کشور نیز سهم خود را پس از انجام کودتا تعیین کردند.
اشتباه دکتر مصدق این بود که تصور میکرد آمریکا دوست ملت ایران است و لذا به کمکهای اقتصادی آمریکا تکیه می کند و در سفری که چند ماه پس از ملی شدن نفت به شورای امنیت داشت، پس از اتمام جلسات، به پیشنهاد رئیس جمهور وقت آمریکا (ترومن) به واشنگتن رفت و مذاکرات ده روزهای انجام داد تا جایی که قرار بود که مصدق وام 120 میلیون دلاری از آمریکا دریافت کند و از تحریمهای انگلستان عبور کند.
آمریکاییها دائماً وعده می دادند تا اینکه پس از 25 روز مذاکره، با دخالت انگلستان وام به مصدق داده نشد. حتی دکتر مصدق تقاضا میکند که از محل اصل 4 ترومن، حدود 23 میلیون دلار به ایران کمک کنند، اما آمریکاییها با همین هم مخالفت کردند.
با وجود همهی این موارد، دکتر مصدق همچنان به اعتماد خود ادامه میدهد.در 25 مرداد 1332 کودتا آغاز شد و تیمسار نصیری حکم عزل مصدق را آورد اما مصدق ضمن عدم پذیرش حکم، نصیری را بازداشت کرد. روز بعد هم اعلام کرد که با دستگیری نصیری و رفتن شاه، کودتا خنثی شده است.
در این شرایط آمریکای غدار وارد معرکه شده و هندرسون (بهعنوان نمایندهی آمریکا) غروب 27 مرداد وارد ایران شد و با مصدق مذاکره کرد. نمایندهی آمریکا به مصدق میگوید که اگر تظاهرات را جمع نکند، نیروهای خود (اعم از نیروهای نظامی و دیپلماتها) را از کشور خارج خواهد کرد. از آنجاییکه مصدق به آمریکا اعتماد داشت، این کار را انجام داد. بدینترتیب در غروب 27 مرداد، خیابانها کاملاً از هواداران مصدق خلوت شد و در 28 مرداد با یک تظاهرات دو سه هزار نفری متشکل از اوباش، فروریخت و کار نهضت را تمام کرد.
قذافی نیز در لیبی گول اعتماد به آمریکایی ها را خورد و در حالی که تمام تأسیسات هسته ای اش را بار کشتی کرد و تحویل آمریکایی ها داد و انفجار در هواپیمای پان آمریکن در سال 1988 با 270 کشته را پذیرفت و به تمام قربانیان هم خسارت داد اما آنها هیچیک از وعده ها را عملی نکردند و با طراحی حمله به لیبی سرانجام او را به قبرستان فرستادند و اکنون از لیبی جز حنگ و چندپارگی چیزی باقی نمانده است
همین اعتماد را دولت یازدهم به آمریکا داشت و اگر مصدق به تعهد رئیس جمهور آنها تکیه کرد، مذاکره کنندگان ما گفتند امضای کری تضمین است و از سوی رهبری عزیز نهیب زده شد که تضمین معتبر از آنها بگیرید اما معاون وزیر خارجه تان گفت که در قوانین دیپلماتیک امضای وزیر خارجه معتبر است و شما حتی به قوانین آمریکا و اختیارات رئیس جمهور و کنگره آنها آشنا نبودید. واقعا که عجب مذاکرهدانهایی بودید. منزل که رفتید قدری اسفند برای خودتان دود کنید.
هنوز داغی که آمریکا بر پیکر مذاکراتتان نشاند، التیام نیافته بود که گفتید با سه کشور اروپایی کار را پیش خواهیم برد و آنها هم شما را دنبال نخود سیاه فرستاند و تا الان هم این نخود را در انبار نخودها نیافته اید و نخواهید یافت. در حالیکه همان موقع به شما گفته شد با اروپایی ها صحبت کنید ولی منتظر اقدام آنها نمانید که ماندید.
نتیجه آنکه اصل اول مذاکره کردن را که حریف شناسی بود، نمی دانستید و سالها بابت خسارتهای این نابلدی باید تلاش کرد و تأسف خورد. کاش می دانستید دولت آمریکا (جمهوری خواه و یا دموکرات) ذاتاً قابل مذاکره نیستند چنانچه علاوه بر ما با کره شمالی و عراق و لیبی و... نشان داده بودند.
نکته دوم: دومین درس در آداب مذاکره عبارت است از اینکه دست برتر داشته باشید یعنی برای مذاکره کردن باید مؤلفه های قدرت و توانمندی را برای چانه زنی افزایش دهید اما آنچه شما (مدعی مذاکره بلد) انجام دادید نه تنها در این مسیر نبود بلکه برعکس پالس های ضعف و ناتوانی دادید. گفتید که خزانه خالی است، گفتید که باید کدخدا را دید (یعنی در مقابل او خود را رعیت دیدید) گفتید که آب خوردن ما هم به برجام مربوط است و ده ها پالس دیگر تا خواسته یا ناخواسته آنها را مشتاق امتیازگیری بیشتر نمایید. هرجا هم که نیروهای مسلح و سایر ارکان نظام قدرتنمایی کردند آن را مخل مذاکره دانستید و ایرانی که مؤلفههای بینظیری در قدرت تولید کرده بود را طور دیگری معرفی کردید. پس در درس دوم مذاکره هم رفوزه شدید.
نکته سوم: مذاکره یک نوع داد و ستد است یعنی برای هر امتیازی که می دهید باید فی المجلس امتیاز بگیرید اما از هول حلیم در دیگ افتادید و قبل از اینکه امتیازی را بطور مشهود بگیرید همه امتیازات را دادید و حالا آن را به خط خطی کردن کاغذ توسط ترامپ نسبت می دهید در حالیکه آمریکایی ها کار خودشان را خوب انجام دادند و شما از عهده کارتان برنیامدید.
چرا باید قبل از گرفتن حتی یک امتیاز قلب رآکتور اراک را از کار بیندازید؟ چرا قبل از قرار داد جدید برای باز طراحی و ساخت اراک همه چیز را مطابق میل آنها دنبال کردید؟ و چرا حتی اقدامات داوطلبانه را انجام دادید بدون آنکه آنها کوچکترین اقدامی کرده باشند؟ رهبری معظم انقلاب در فرمایشات نوروز 1400 به خوبی به این مسئله اشاره فرمودند که: "در قضیهی برجام عجله شد و در حالی که ما همهی تعهدات خود را انجام دادیم، طرفهای مقابل، تعهداتِ روی کاغذِ خود را انجام ندادند."
به یاد دارم در زمان تبادل اسرای عراقی و آزادگان عزیز ایران در مرز همه چیز بر اساس رفتار طرف مقابل انجام می شد و حتی در موردی به دلیل تأخیر در اقدام ارتش صدام، تحویل اسرای آنها را به تأخیر انداختیم.
بنابراین آداب مذاکره در داد و ستد را نیز به درستی نیاموختید و در این درس نیز مردود شدید.
نکته چهارم: در نزد اساتید علم مذاکره قاعده دیگری که بر آن تأکید شده "علم و آگاهی مذاکره کننده به موضوع مذاکره و جزئیات" است.
به اقرار اکثر کارشناسان در این درس هم نمره قبولی نگرفتید و آنجا که وزیرخارجه اصرار کرد که در برجام به هیچ وجه تعلیقِ تحریم نیست و فقط لغو تحریمها آمده، معلوم شد که یا زبان انگلیسی قوی ندارد و یا برجام را خوب نخوانده و یا تیم کارشناسی خوبی نداشته است.
حداقل انتظار این است که مذاکره کننده ای که می خواهد در مورد تحریم و رفع تحریم و تعلیق و... مذاکره نماید با جزئیات دقیق و بار حقوقی کلمات مربوطه آشنا باشد. در این باره توسط آنهایی که دلواپس و یا بعضا کاسبان تحریم نامیدید، مطالب و مقالات فراوان وجود دارد که از بیان آن برای خودداری از اطاله سخن گذر می کنم.
نکته پنجم: شجاعت و ریسک پذیری مؤلفه دیگری است که در هر مذاکره ای باید به آن مجهز بود اما در سراسر مذاکرات آنقدر ترسو بودید که قدرتمندی را از وندی شرمن یاد بگیرید که در خاطراتش می گوید: مادلین آلبرایت، رییس سابق من یک زمانی به من گفته بود زمانی که پشت میز مذاکره مینشینی دیگر وندی شرمن یا یک زن یا یک یهودی -آمریکایی نیستی بلکه تو رییسجمهور هستی و به این خاطر قدرتمندی.
شرمن در جای دیگری ضعف تیم مذاکره کننده را اینگونه به رخ می کشد: من قطعه کاغذی را وسط میز گذاشتم که در آن شاخصهایی که فکر میکردم کارساز است و باید به عنوان جزییات در قطع نامه ذکر شود، گفته شده بود.
وی ادامه داد: عباس عراقچی گفت که خب من فکر میکنم این کارساز است و من با خودم گفتم پس ما به توافق رسیدیم. او گفت فقط یک چیز! این جمله همیشگی ایرانیهاست که میگویند «فقط یک چیز». من خشمگین شدم. من از به تاخیر افتادن و کش دادن مذاکرات که برنامه من برای بازنشستگی و بازگشت به هاروارد را به تاخیر انداخته بود، خشمگین شدم. من شروع به فریاد کشیدن کردم و گفتم شما همه چیز را به خطر میاندازید و من نتوانستم جلوی اشک ریختنم را بگیرم. همه ساکت شده بودند چون این وندی شرمنی بود که تا آن روز ندیده بودند. بعد از آن عباس گفت بسیار خب. ما قبول میکنیم.
او گفت: من هرگز از زنان نمیخواهم که این تاکتیک را به کار ببرند اما این داستان را در کتابم ذکر کردم چون ما زمانی در اوج قدرت هستیم که خودمان باشیم.
نکته ششم: انتخاب درست اعضای تیمعامل موفقیت در هر رقابت و حتی در هر معامله و بده و بستانی است. ماجرا در مورد تیم مذاکره کننده (با احترام به وزیر خارجه و برخی اعضای تیم) آنجا تلخ و آزاردهنده می شود که تا کنون بر اساس بررسی های امنیتی و حتی قضایی برخی از مذاکره کنندگان ما جاسوس طرف مقابل بوده اند و برای این مأموریتشان حقوق هم می گرفته اند.
حالا بماند که همین ها بعد از امضای برجام مدال افتخار و سکه های فراوان از جمهوری اسلامی و حق مأموریتهای دلاری هم گرفته اند تا برای کمک به آمریکا و فشار به مردم (ناشی از تحریمها) نقش آفرینی کنند.
نکته هفتم: آگاهی از اهداف و غایت نیت های طرف مذاکره: همانگونه که می دانید در هر داد و ستدی، طرفی برنده است که بتواند قصد و نیت طرف مقابل را در مورد چگونگی و قیمت نهایی معامله (طرف چه خریدار باشد و چه فروشنده) بداند و در این صورت است که دست برتر را در مذاکرات خواهد داشت.
همانگونه که در نکته ششم اشاره شد، طرفهای جمهوری اسلامی با جاسوسان خود در تیم مذاکره کننده از یک سو و با پالسهای التماس گونه برخی مسئولین ما از سوی دیگر به راحتی می توانستند، ما را نیت خوانی کرده و اهدافشان را در مذاکره پیش ببرند اما شما در این مذاکرات از این اصل که خیلی هم آشکار بود غفلت کردید و به بند دوم توصیه های رهبر معظم انقلاب در مورد برجام توجه نکردید که فرمودند: "ورود فریبکارانهی آمریکا در مذاکرات هستهای، نه با نیّت حلوفصل عادلانه، که با غرض پیشبرد هدفهای خصمانهی خود دربارهی جمهوری اسلامی صورت گرفته است. بیشک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانهی دولت آمریکا و ایستادگیهایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی، از ورود زیانهای سنگین جلوگیری کند. با این حال، محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است، دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود."
البته وقتی فردای برجام با ذوق زدگی فراوان از لغو بالمره تمامی تحریمها سخن گفتید، معلوم شد که نیت خوانی درستی از دشمن (اوبامای دمکرات هم) نداشتید.
نکته هشتم: یکی از قواعد مذاکره را "قاعده لنگر اندازی ذهنی" می گویند به این معنا که در مذاکرات اگر با پیش دستی پیشنهاد اول را با شرایط فراتر از انتظار بدهید، این شما هستید که دست برتر را در مذاکره خواهید داشت و طرف مقابل را برای چانه زنی در مورد پیشنهادتان به تمنا وا می دارید . در دوران مذاکره مدام از مطالبات غربی ها و فشار آنها می گفتید و هرگز علی رغم ادعا، آداب مذاکره را نمی دانستید.
نکته نهم: گرفتن تضمین های قوی و مطمئن از طرف معامله و مذاکره است چیزی که به صراحت در ایام مذاکره توسط مقام معظم رهبری در تاریخ 24/6/94 مطرح شد و فرمودند: "لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است.
در اعلام اتّحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها بکلّی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزلهی نقض برجام است."
اما در قبال این دستور صریح و روشن حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای که از اصول مسلم هر مذاکره ای است، اصرار کردید که امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است و حتی در جواب سؤال نتقدین که رئیس جمهور بعدی آمریکا شاید آن را نقض کند پاسخ دادید که نمی توانند مقابل دنیا و قطعنامه سازمان ملل بایستند.
از بدیهیات حقوق است (که آقای روحانی هم خود را حقوقدان می داند) که در یک معامله بین المللی شرط تحقق معامله گشایش ال سی یا همان اعتبار اسنادی است که متأسفانه در این قرارداد بین المللی شما این شرط بدیهی را هم رعایت نکردید و نهایتا آنچه در این معامله نصیب شما شد به قول رئیس بانک مرکزی وقت تقریبا هیچ بود.
نکته دهم: اقدامات و یا مذاکرات موازی. روش دیگری که هر کاسب جزئی نیز در مراودات و مذاکرات تجاری خود با طرفهای داخلی و خارجی رعایت می کند این است که هیچگاه به مذاکره با یک گروه و به عبارتی چیدن تمام تخم مرغها در یک سبد نمی پردازد بلکه بطور موازی با چند شرکت، گروه و یا کشور دیگر نیز وارد مذاکره و تعامل می شود تا در صورت هرگونه خدشه به مذاکرات و یا تعاملات راهکارهای جایگزین مورد توجه باشد و این روشی بود که در یک وزارتخانه دولتی بارها اینجانب و همکارنمان در مذاکره با شرکتها کشورها دنبال می کردیم تا هم از نظر شرایط و قیمت به بهترین گزینه دست یابیم و هم در صورت عقب نشینی و یا به قول معروف دبه درآوردن طرف مقابل همه راه ها را نبسته باشیم اما آقایان "مذاکره بلدِ ما" 8 سال دوران زمامداری خود را صرفا خرج رژیم بی آبروی آمریکا و اذناب غربی آن کردند و توجه خود را از ظرفیتهای بزرگ داخلی و حتی خارجی (همسایگان وکشورهای مستقل و بلوک شرق و چین و روسیه برداشتند و شد آنچه نباید.
آنها حتی با امید واهی به غرب نزدیک به دو سال در کشوری که اکنون به اقتصاد اول دنیا مبدل شده سفیر نفرستادند و حتی وابسته بازرگانی در سفارتخانه ها را به بهانه نداشتن بودجه تعطیل کردند و به توصیه چندین باره رهبری معظم انقلاب توجه نکردند که در ذیل شروط نه گانه برجام اینگونه فرمودند که: در خاتمه همانطور که در جلسات متعدّد به آنجناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همهجانبهی اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد.
نکته یازدهم: پافشاری بر روی پتانسیلهای خود: مطالعات انجام شده که پتانسیلها و توان بالقوه شما جذابیت بیشتری نسبت به داشته های بالفعل دارند دارد چرا که عدم قطعیتی که در پتانسیلها وجود دارد، نسبت به انعکاس یک حقیقت شناخته شده یعنی دستاوردهای شما، از نظر شناختی تاثیرگذاری بیشتری دارد.
اما مذاکره کنندگان ما نه تنها از ظرفیتهای بالقوه در مذاکرات استفاده نکردند بلکه ظرفیتهای بالفعل را نیز نادیده انگاشتند و پالسهای عجز و ناتوانی را برای طرف مذاکره مخابره کردند که آب خوردن ما هم به برجام بر می گردد و خزانه ما خالی است و حریف را به عنوان کدخدای جهان پذیرفتیم .
نکته دوازدهم: برنامه ریزی برای مذاکره است. اصل برنامه ریزی در هر امری، جزئی از ضروریات کار است اما این ضرورت در مورد مذاکره آن هم با طرفهایی که بارها شیطنت، بدقولی و دشمنی کرده اند، ضروری تر است و نه اینکه با یک فشار و یا ادای پلیس خوب و بد درآوردن در مذاکرات برجام، دست و پایمان را گم کنیم و دنبال چاره باشیم بلکه می بایست در هر مذاکره ای برای سناریوهای مختلف در برخورد با طرف مقابل از ترساندن و تهدید و تشدید فشارها و... برنامه از قبل طراحی شده ای داشته باشید؛ چیزی که کمتر در جریان مذاکرات شاهد آن بودیم.
نکته سیزدهم: از آداب مذاکره این است که توجه داشته باشید در متقاعد کردن دیگران، شتابزده رفتار نکنید. وزیر خارجه ما نباید برای متقاعد کردن طرف مذاکره ای که به فرمایش امام راحل شیطان بزرگ نام گرفته با او در خیابانها قدم بزنیم و یا به یکی از آنها بگوییم که اگر با ما توافق نکنید دولت دیگری از جریان دیگر در ایران حاکم می شود و...
نکته چهاردهم: شتاب در پذیرش و اجرای تعهدات است. هیچ تاجری قبل از اینکه از اجرای بخشی از تعهدات طرف مقابل اطمینان پیدا نکند وظایف و سهم خود در آن قرارداد را اجرایی نمی کند. حداقل این است که در اجرای تعهدات خارج از قرارداد (اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی) تا اجرای تعهدات طرق مقابل اقدامی نمی کند اما ما هم مذاکرات را بد پیش بردیم و هم اجرای آن را بسیار عجولانه دنبال کردیم بگونه ای که مقام معظم رهبری در فرمایشات نوروزی خود فرمودند: "در قضیهی برجام عجله شد و در حالی که ما همهی تعهدات خود را انجام دادیم، طرفهای مقابل، تعهداتِ روی کاغذِ خود را انجام ندادند."
نکته پانزدهم: مذاکره ای موفق است که انتظارات طرف مقابل را افزایش ندهید.
ممکن است گفته شود کجا انتظارات طرف مقابل را افزایش داده ایم و اگر تنها همین یک مورد وجود داشته باشد کافی است که چراغ سبز برجام 2 و 3 را برای طرفهای غربی فرستادید بگونه ای که شهید قاسم سلیمانی در کنگره شهدای استان کرمان طرح برجام 2 و 3 از سوی دشمنان در منطقه برای خشکاندن جریانهای ناب اسلامی دانست.
نکته شانزدهم: چه زمانی در حال مذاکره هستیم؟ پاسخ به این سؤال این نیست که وقتی به هتل کوبوک در وین رفتیم مذاکره کردیم. مذاکرات را زمانی آغاز کردیم که سخن از خزانه خالی به میان آوردیم. مذاکره زمانی آغاز شد که شیطان خبیث آمریکای جنایتکار را به کدخدا بودن پذیرفتیم و مذاکره آنگاه آغاز شد که کلید کیک مک فارلین را بار دیگر در انتخابات 92 به دست گرفتیم و پالسهای ضعف و ناتوانی فرستادیم و مذاکره آن زمان که مشاور ویژه مان مدعی شد از ما فقط ساختن آبگوشت بر می آید، آغاز شد حتی زمانی که پشت تریبون صدا و سیما قرار گرفتیم و با ذوق زدگی از برداشته شدن بالمره تحریمها (که هنوز بعد از شش سال پابرجاست) سخن گفتیم و... همه و همه بخشهای لاینفک مذاکره هستند.
نکته پایانی اینکه مواظب باشید از یک سوراخ چند بار گزیده نشوید که راه علاج مشکلات کشور تکیه به توان داخلی و تعامل با جهان مستقل و کشورهای خارج از دایره نوکری آمریکاست.
وقت خود را با آبنباتی که در آستانه تحویل گرفتن آن هستید تلف نکنید و مبادا برای آیندگان هزینه ای درست کنید که سالها از آن به بدی یاد کنند.
انتهای پیام/