به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ چند سالی زمان بُرد تا بالاخره برچسب "ناباروری" به خودم و همسرم را پذیرفتم! درست است که در تعریف علم پزشکی به هر زوجی که بعد از یک سال اقدام، بچهدار نشدهاند، نابارور گفته میشود اما پذیرفتن این نقص برای زوجی که یک بار طعم پدر و مادرشدن رو چشیدهاند به این راحتیها نیست.
روزهایی که تازه پایمان به مطبهای درمان باز شده بود، وقتی فرمهای درمان ناباروری را جهت تکمیل پرونده پزشکی، جلویم میگذاشتند، زیرلب غرولندکنان و با پوزخند با خودم میگفتم، مگر میشود به کسی که چند سال پیش یک بارداری و زایمان موفق و بدون دردسر داشته، بگویند نابارور!
اما کمکم و با طولانی شدن این انتظار، نگرانیها بیشتر، ترسناکتر و واقعیتر شد؛ تا همین روزها که چندمین سال چشم انتظاریمان هم در حال به پایان رسیدن است، اگرچه دیگر مثل گذشته نیستم که با شنیدن خبر بارداری همسن و سالهایم دلم هری فرو بریزد و ناخواسته اشک در چشمانم حلقه ببندد اما هنوز هم با دیدن آن یک خط بیرمق روی "چک بیبی" حالم چند ساعتی میگیرد!
هنوز هم بعد از بینتیجه ماندن یک شیوه جدید درمان دمغ میشوم، هنوز هم با غبطه به دوستانم نگاه میکنم، به دوستانی که روزی برای رهاییشان از درد تجرد، توی هر حرم و حریم مقدسی دعا میکردم و حالا آنها در انتظار بچههای دوم و حتی سومشان هستند؛ هنوز هم از حکمت خدا تعجب میکنم، وقتی میبینم دختردایی بیست و چند سالهام شب و روز به خاطر چهارمین بارداری ناخواستهاش بیتابی و ناشکری میکند.
فقط خدا میداند که امثال من چقدر با هر توصیه طب سنتی یا مدرن، نور امید در دلشان روشن شده است، فقط خدا میداند چقدر با بهبه و چهچه اطرافیان در مورد فلان دکتر و فلان نسخه دلخوش شدیم و فقط خودِ اهل بیت میدانند که چه توسلات و چلههایی گرفتیم برای رسیدن به سوت پایان این انتظار؛ گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود!
سختترین بخش این تلاشها، فرسایش جسم و روح زن و شوهر و البته فشاری است که از نظر مالی متحمل میشوند؛ برای اینکه بقیه با سؤالهای که از روی دلسوزی میپرسند فشار بیشتری به ما وارد نشود، در این شرایط سخت اقتصادی مجبورم فقط بر روی کمک مالی و همراهی همسر حساب کنم و نگذارم کسی چیزی متوجه شود.
مرخصیهای گاه و بیگاه و نگرانیهای از دست دادن شغل قراردادی همسرم، در کنار هزینههای مستاجرنشینی از یک طرف، رفت و آمد مکرر از شهرستان به مراکز درمان ناباروری پایتخت هم از طرف دیگر باعث میشود هر ماه وقت و انرژی و هزینه فراوانی از ما گرفته شود؛ علم پزشکی هم که با همه ادعایش تا حالا نتوانسته رحِم هیچ زنی را وادار به انجام وظیفهاش بکند!
"آی یو آی"، "آی وی اف" و "میکرو" در نهایت به تشکیل سلول تخم منجر میشوند! اما لانهگزینی کاریست که فقط و فقط از ید قهّاریت و قادریت خدا برمیآید، این موضوع برای کسانی مثل من که روزگاری دلمان را به همین موفقیتهای پانزده، بیست درصدی روشهای درمانی خوش کرده بودیم، خوب میفهمیم و برایمان کاملاً قابل درک است.
راستش را بخواهید، من هم گاهی در خلوتم پدر و مادرم را مواخذه کنم، برای سختگیریها، بیتفاوتی و مقاومتهایشان در ازدواجم که با بهانههای مختلف باعث بالا رفتن سن مادریم شدند! البته گاهی هم خودم را مقصر میدانم شاید مصداق آن عبارت دعای کمیل شدهام که "اللهم اغفرلی ذنوب التی تغیرالنعم" که شاید به همین خاطر نعمت مادر شدن دوباره از من سلب شده است! مثلاً شاید دلی را سوزاندهام، حقی را از بندهایی غصب کردهام یا برای فرزند نخستم خوب مادری نکردهام که اثر وضعیاش دامنگیرم شده است، نمیدانم!
گاهی اطرافیانم شماتتم میکنند که دست و پای الکی نزن، مگه اولی رو چجوری بهت دادن؟ اصلاً تا خدا نخواد برگی از درختی نمیفته! ولی من هیچ وقت نفهمیدهام که چرا پیگیریهای درمانی ناباروری برای آنها این گونه تلقی میشود و فکر میکنند دل ما به اسباب و علل خوش است و یادمان رفته که شافی فقط خداست! بالاخره ما سختیهای درمان را از باب امید به لطف و عنایت حضرت الله به جان میخریم؛ بزرگی میفرماید معنای توکل این نیست که پشت فرمان ماشین بنشینی و بگویی: خدایا به تو توکل کردم پس چرا ماشینم حرکت نمیکند!؟ در حالی که وظیفه تو این بوده که ابتدا باک بنزین رو پر کنی و بعد ماشین را روشن کنی و گاز بدهی!
تو وظیفه خودت را درست و کامل انجام بده، بقیهاش با خداست! اصلاً به قول استاد پناهیان توی آن کلیپ مشهورشان که میگویند: "خدا بعضی خواستههای ما را عمداً میگذارد پشت پرده! یعنی خدا گاهی خواسته بندهاش را استجابت نمیکند تا واکنش دلبرانه بندهاش را در اوج احتیاج و اضطرار حاجتش بسنجد!" وگرنه که روزی ما در ازدیاد نسل کاملاً مقسوم، معین و معلوم است! اما مهم این است که واکنش ما به این امتحان چیست؟ پریشانی، اضطرار، ناشکری، شماتت کردن اطرافیان و مقصریابی، بداخلاقی، بیخیالی و تنبلی، بیمسئولیتی یا دلبری کردن از خدا!
چه میشود کرد! شاید کاری از دستمان برنیاید اما با این اوضاع کم شدن جمعیت کشور، جای جهاد من و امثال من هم اینجاست؟! اینکه خدا به ما توفیق بدهد در این میدان تمرین بندگی کنیم و باور کنیم وظیفه ما فقط این است که ناامید نشویم و به تلاش ادامه بدهیم، توبهپذیری صفت دوستداشتنی خدای ما خطاکاران است... خدایا اگر اعمالم باعث برآورده نشدن دعاهایم شده؛ استغفرالله...
اگر جایی از ما انتظاری داشتی و ناامیدت کردیم بخشش کن؛ مگر نیت ما تلاش هر چند ناچیز و بیمقدار برای پروراندن نسلی علوی و فاطمی نیست و مگر دلمان نمیخواهد در سپاه ظهور حتی به اندازه اضافه کردن یک سرباز موثر باشیم، پس ناامیدمان نکن...
"تجربه یک مادر در امید فرزند"
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی خبرآنی بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در صفحه اینستاگرامی خبرآنی بخوانید. (کلیک کنید)
انتهای پیام/