گروه دفاعی پایگاه خبری خبرآنی- سید محمد طاهری: در سالهای میانی دفاع مقدس، جنگ در جبهه جنوبی به مشکلاتی برخورده و اصطلاحا کار جنگ گره میخورد و به همین دلیل نگاه فرماندهان از جنوب به غرب معطوف میشود تا بتوانند با اجرای عملیاتهایی، تمرکز عراق را از جبهههای جنوب به جبهههای غربی معطوف کنند تا در این بین فرصتی برای اجرای عملیات گسترده در جنوب فراهم شود.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی خبرآنی بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی خبرآنی بخوانید. (کلیک کنید)
به دنبال این راهبرد و به منظور هماهنگی بین نیروهای کُرد معراض عراقی با نیروهای ایرانی برای اجرای عملیات نامنظم در خاک عراق، قرارگاه برون مرزی رمضان در سال 1362 با توصیب شورای عالی دفاع تشکیل و مرتضی رضایی اولین فرمانده آن شد.
در سال 1364 محمدباقر ذوالقدر فرماندهی این قرارگاه را برعهده گرفت و از این سال به بعد فعالیت قرارگاه رمضان وارد فاز جدیدی شد.
یکی از یگانهای تحت امر قرارگاه رمضان، تیپ 66 نیروهای ویژه هوابرد بود که فرماندهی آن را محسن شفق و جانشینی آن را مرتضی مسعودی به عهده داشت.
این تیپ که در سال 65 تشکیل شد و عملیاتهای موفقی از جمله سلسله عملیاتهای فتح اقداماتی را در راستای افزایش تمرکز عراق بر جبهههای غربی انجام داد، با پایان دفاع مقدس منحل شد اما فرماندهان و نیروهای آن در سالهای بعد از بنیانگذاران یگانهای عملیات ویژه در سپاه پاسداران شدند.
برای بررسی و چگونگی تشکیل و فعالیت تیپ 66 نیروهای ویژه هوابرد به سراغ یکی از اعضای موسس آن رفتیم.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل مصاحبه خبرنگار دفاعی خبرآنی با مرتضی مسعودی جانشین تیپ 66 نیروهای ویژه هوابرد سپاه در دوران دفاع مقدس است.
مرتضی مسعودی جانشین تیپ 66 نیروهای ویژه هوابرد نفر اول سمت چپ
خبرآنی: با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید بفرمایید که ایده تشکیل تیپ هوابرد در سپاه از کجا آمد و نیروهای ویژه در سپاه چگونه تشکیل شدند؟
مسعودی: در ابتدا بچههای سپاه هیچ امکاناتی نداشتند و تنها چند دوره چتربازی در باشگاه هواپیمایی کشوری آموزش دیدند. این روند تا پیش از عملیات بیت المقدس ادامه داشت. در آن زمان ژاندارمری یک سری تجهیزات چتربازی وارد کرده بود و میخواست یک گروه هوابرد راه اندازی کند اما خیلی هم نیاز به چنین نیرویی نداشت. در ارتش تیپ 23 نوهد وجود داشت و ما از آقای محسن رضایی درخواست کردیم که به ما هم چتر بدهند.
تعدادی از نیروهای ویژه سپاه در حال گذراندن دوره چتربازی در آموزشگاه هواپیمایی کشوری
شهید محمد ناظری نفر دوم از چپ و شهید احمد مایلی نفر اول از راست
آقای رضایی به شهید صیاد نامه نوشتند و شهید صیاد هم با واگذاری این چترها به ما موافقت کردند. چند ماه بود که در ارتش دوره می دیدیم و چون باید با آنها پرواز و پرش مشترک انجام می دادیم، یک دوره 15 روزه برای ما، 3 ماه طول می کشید. ما امکانات نداشتم و خلیی هم اذیت میشدیم و خیلی هم به ما سخت میگرفتند که از آن ابهت چتر بازی کم نشود.
بالاخره موافقت کردند و چترها را به ما دادند. آن چترها آن موقع چترهای روز دنیا بود. چترهای mc-1 که اتوماتیک و قابل هدایت بود و خود ارتش هم خیلی از این چترها در اختیار نداشت. چترهای سقوط آزاد خیلی خوب و روز هم جزء وسایلی که از ژاندارمری گرفته بودیم بود و یک سری کایت هم در بین این وسایل وجود داشت.
وقتی من پیش فرمانده وقت تیپ نوهد رفتم و نامه را نشان دادم اول موافقت نمیکرد ولی بعد مجبور شد چترها را به ما بدهد. در ابتدا ما سالن چتر هم نداشتیم و بستن چتر هم نیاز به سالن چتر و تجهیزات داشت. ما آن زمان در ابتدا به همان سالن چتر باشگاه هوایی مهرآباد مراجعه می کردیم تا چترها را برایمان ببندند.
حالا نیروی ویژه سپاه راه افتاده است. در ابتدا من، شهید شهپریان، نیکویی، سعیدی، حسن واحد، گودرزی و یک سری دیگر از بچه ها بودیم که هسته اولیه نیرو ویژه سپاه را پایهگذاری کردیم.
شهید بهرام شهپریان نفر اول
مکان این نیرو در پادگان خاتم الانبیا(ص) که قبل از انقلاب محل هنگ نوجوانان بود، قرار داشت. در این پادگان یک طبقه از یک ساختمان چهار طبقه را به ما دادند و آنجا مستقر شدیم. در حقیقت تشکیل نیرو ویژه سپاه از سال 59 آغاز شد.
این نیروها آموزش هوابرد را در باشگاه هواپیمایی کشوری در فرودگاه مهرآباد آموزش دیدند. بعد سالن چتر راه اندازی کردیم و بعد قرار شد پرش مشترک با ارتش بگذاریم. آقایی به نام جناب سرهنگ سخباز که نظم و انضباط خاصی هم داشت و خیلی هم سختگیر بود قرار شد از ارتش بیاید و ببیند که بچههای سپاه چگونه چتربازی میکنند. ما 4 نفر را 5 روزه آموزش داده بودیم. خودمان سه چهار ماه آموزش دیده بودیم و خیلی هم سختی کشیده بودیم اما اینها را 5 روزه آموزش دادیم.
وقتی شما می خواهید چترباز شوید باید آموزشهای خاصی را طی کنید ما هم همه فضاهای آموزشی مورد نیاز چتربازی مانند سالن چتر، میدان موانع، برج فرود و .... را در پادگان احداث کردیم و با همین امکانات بچهها را آموزش دادیم.
ما چترهای MC-1 قابل هدایت داشتیم و بچههای ارتش چترهای T-10 غیر قابل هدایت داشتند. محل اجرای پرش مشترک جایی سمت ملارد بود. البته پروازهای اولیه ما هم در 22 بهمن در میدان آزادی و بهشت زهرا بود.
در پروازهای اولیه ما با هواپیمای آی لندر پرواز می کردیم. آی لندر یک هواپیمای کوچک است که 5 نفر به سختی در آن جای میگیرد و ما هم به زور و به صورت فشره در این هواپیما مینشتیم و کار پرش را انجام می دادیم.
معمولا چترباز اتوماتیک را جایی میبرند که موانع نداشته باشد اما ما را میبردند بهشت زهرا که پر از موانع است. در یکی از پرشها به ما گفتند که کنار مزار شهدا یک قطعه زمین خالی است آنجا فرود بیایید. ما هم از هواپیما بیرون پردیم اما روی درختها فرود آمدیم. خود من روی درخت آویزان شده بودیم. مردم هم آمده بودند ما را تماشا می کردند. هیچ کس نتوانست روی آن قطعه زمین فرود بیاید.
مرحله بعد گفتند بیایید میدان آزادی پرش انجام دهید. در آنجا هم هرکس یکجا فرود آمد یکی در شهرک اکباتان، یکی در ایران خودرو و هیچ کس نتوانست در میدان آزادی فرود بیاید.
کسانیکه در اوایل آموزش چتربازی هستند باید در منطقه وسیعی کار پرش را انجام دهند چون چتر اتوماتیک مانند چتر سقوط آزاد خیلی قابل هدایت نیست.
همانطور که گفتم قرار شد یکبار با بچههای ارتش پرش مشترک داشته باشیم. در آن زمان ارتشیها برای اینکه بتوانند حقوق چتربازی را بگیرند باید سالی چند نوبت پرش انجام میدادند. مسئول سالن چتر آنها یک آقای پیرمردی بود که در پرش نفر جلویی من بود. قبل از پرش به من گفت که "با کمی فاصله بعد از من پرش را انجام دهید و بلافاصله بعد از من پرش نکنید". من فکر کردم می خواهد من را دست بیندازد لذا بلافاصله بعد از او پریدم.اما او به این دلیل این حرف را زده بود که امکان داشت اگر به فاصله کمی بعد از هم پرش را انجام دهیم با هم برخورد کنیم.
من بلافاصله بعد از او پریدم و این موجب شد تا چتر ما به هم گیرکند. درست هیکل من از چتر او رد شد و ما در هم گیر کردیم. او التماس می کرد دست به چتر نزنم و همیطنور فرود بیاییم. اما من گوش نکردم و از با استفاده از بند چتر از همدیگر باز شدیم و به سلامت فرود آمدیم.
بعد از اینکه فرود آمدیم او آمد و گفت "مگر نگفتم بلافاصله بعد از من پرش نکن !؟"
وقتی همه فرود آمدیم به سرهنگ سخباز گفتم افرادی که امروز همراه ما بودند را خودمان آموزش دادیم. تحسین کرد. گفتم میدانید آموزش آنها چقدر طول کشیده است؟ گفت حتما شش ماه. گفتم اینها 5 روز آموزش دیده بودند. این را که گفتم عصبانی شد و گفت "چرا اینها را برای پرش آوردی ممکن بود اتفاقی بیفتد."
آرام آرام دیگر مستقل شدیم و هر وقت میخواستیم هواپیما میگرفتیم و آنهم هواپیمای C-130 که به راحتی میشد از آن برای چتربازی استفاده کرد.
هسته اصلی تیپ هوابرد را نیروهای همین تیم ویژه تشکیل دادند و افرادی مانند شهید شهپریان خیلی در این زمینه زحمت کشیدند.
از سال 1365 برای ماموریت خاص آزادسازی اسرا در موصل عراق بنا شد یک تیپ راه اندازی شود و این ماموریت را انجام دهد. ضمن اینکه سپاه نیروی ویژه هوابرد نداشت. خوب در جایی که نیروی پیاده نمیتوانست برود و در سازمانی مانند سپاه که انواع یگانهای رزمی را داشت میبایست تیپ هوابرد هم تشکیل میشد.
در ماجرای تشکیل تیپ 66 هوابرد ما سختیهای زیادی هم کشیدیم. مثلا من یک روز به شهید ناظری گفتم چرا ما نباید واحد آبی خاکی داشته باشیم. فکر کنم در این انبار کنار پادگان موتور قایق باشد. شهید ناظری موتور قایقها را گرفت و بعد رفت در سد لتیان هم مکانی را در اختیار گرفت و به این صورت آموزشهای آبی خاکی تیپ هوابرد هم راه افتاد. یا اینکه ساختمانی که به ما داده بودند کوچک بود و کفاف کارهای ما را نمیداد و نیروهای ما آسایشگاه نداشتند.
تصمیم گرفتیم برای آسایشگاه تخت تهیه کنیم. در قسمت غربی پادگان تعداد زیادی تخت وجود داشت. ما تصمیم گرفتیم دورهای را برای آموزش 800 بسیجی برگزار کنیم. در خلال این دوره نیروهای بسیجی را به صف کردیم و حدود 600 تخت را با کمک آنها از قسمت غربی پادگان مخفیانه به قسمت خودمان آوردیم و اینطور شد که توانستیم آسایشگاه هم برای نیروها آماده کنیم.
البته در جنگ جایی نیاز نشد از چترباز استفاده شود اما تیپ 66 هوابرد در قرارگاه رمضان ماموریتهای مختلفی انجام داد. تیپ هوابرد وقتی تشکیل شد برای اینکه بتواند ماموریت اصلی خود در موصل را انجام دهد، روی آزادسازی اسرا از موصل عراق خیلی کار کردیم و منطقه را بخوبی شناسایی کردیم، اگر میخواستیم عملیات انجام بدهیم باید تعداد زیادی اسلحه با خودمان میبردیم و که برده بودیم و حتی پیش بینی کرده بودیم که به اسرا هم اسلحه بدهیم تا بعد از آزادی اگر نیاز شد درگیر شوند.
مکان هر 4 اردوگاه موصل را شناسایی کرده بودیم و در هرکدام از این اردوگاهها ساختمان دو طبقه بود. دو نفر از این اردوگاهها فرار کرده بودند و ما اطلاعات نحوه حفاظت از اردوگاهها را از طریق آنها بدست آوردیم. یک سری از اسرا هم با عراقیها همکاری میکردند آنها را هم شناسایی کرده بودیم. حتی قطر دیوار این اردوگاهها را هم درآورده بودیم که با چه موادی آنها را منفجر کنیم.
حدود 6000 اسلحه با قاطر داخل عراق برده بودیم و دپو کردیم.این کارها را با همکاری اتحادیه میهنی کردستان عراق و جلال طالبانی انجام داده بودیم.
برای اینکه عراقیها متوجه نشوند این تیپ برای چه ماموریتی تشکیل شده است، یک سری ماموریتهای فرعی انجام دادیم. اولین عملیات تیپ هوابرد فتح یک در پالایشگاه کرکوک بود.آن اولین عملیات تیپ هوابرد بود که 60 نفر از نیروهای تیپ داخل خاک عراق رفتند و پالایشگاه کرکوک را با خمپاره هدف قرار دادند و برگشتند.
خبرآنی: شما چطور برای تیپ هوابرد انتخاب شدید؟
مسعودی: ما اولین نیروهای چتربازی سپاه بودیم و خودمان رفتیم پیشنهاد تشکیل تیپ را دادیم. من و شفق پیشنهاد دادیم و شفق شد فرمانده تیپ و من شدم جانشین. محسن شفق از عملیات فتح المبین که عکاس مجله پیام انقلاب بود من را میشناخت. شفق آدم بسیار فهمیدهای بود و در کارهای فرهنگی هم بسیار موفق بود و قلم فوق العاده ای هم داشت.
من هم دوست و رفیق زیاد داشتم و همه دوست داشتند به هوابرد بیایند. افرادی مثل شهید ناظری و گودرزی افراد با تجربه پادگان امام علی(ع) بودند و دوره عالی پیاده را در ارتش گذرانده بودند.
خبرآنی: آموزشهای اولیه نیروهای هوابرد را ارتش داد یا خودتان؟
مسعودی: تا پیش از اینکه سالن چتر بزنیم و تبدیل به تیپ هوابرد بشویم و در زمانی که هنوز نیرو ویژه بودیم ارتش ما را آموزش میداد اما وقتی تبدیل به تیپ هوابرد شدیم خودمان آموزشها را بر عهده گرفتیم.
خبرآنی: جایی خواندم که شما فرمودید که آقای هاشمی از ماموریتهای تیپ هوابرد خیلی حمایت میکردند. این حمایتها به چه صورتی بود و آیا شما گزارشی هم به ایشان میدادید یا خیر؟
مسعودی: بله ایشان در مقطعی فرمانده جنگ بودند و ما هم درباره همان ماموریت آزادسازی اسرا به ایشان گزارش عملیاتی و پیشرفت کار را ارائه میدادیم و برای این کار در مجلس خدمت ایشان میرسیدیم.
یادم هست یکبار با آقای شفق برای ارائه گزارش نزد آقای هاشمی رفتیم و گزارش دادیم که عملیات فتح یک را انجام داده ایم و همکاری تنگاتنگی با اتحادیه میهنی کردستان عراق داریم و چه میزان سلاح داخل عراق بردهایم و داریم این فعالیتها را انجام میدهیم.
یکبار هم آقای آقامحمدی را با ما به داخل عراق فرستادند تا با بارزانیها و طالبانیها هماهنگی کنیم که اگر قرار است این عملیات خاص که باید هفت هزار اسیر در منطقه خاص دشمن که با پایگاه هوایی آن 20 کیلومتر فاصله دارد و نیروها باید 18 کیلومتر را طی میکردند تا به کوهستان برسند، چگونه باید انجام شود. نیرو وقتی به کوهستان میرسید امنیت داشت و میتوانست در پناه شیارها و درهها فرار کند.
برای اینکه بتوانیم اسرای آزاد شده را قبل از رسیدن هواپیماهای عراقی به کوهستان برسانیم حدود 400 تا 500 تراکتور مجهز به تریلر را آماده کرده بودیم که اسرا عقب آنها سوار شوند و با تراکتور بلافاصله در کوهستان بروند و پخش شوند تا پیدا کردن و زدن این نیروها سخت تر شود.
اما با رسیدن به پایان جنگ، فرصت انجام این عملیات ایجاد نشد ولی ما شناساییهای خوبی کرده بودیم و توانسته بودیم اطلاعات خوبی هم بدست بیاوریم. مثلا در یک عملیات به نام سرسنگ که در منطقهای به همین نام انجام شد، گزارش شده بود که در این شهر که در شمالی ترین نقطه کردستان عراق قرار دارد بعثیها حضور دارند و اصلا شهر تماما بعثی نشین است. به آنجا رفتیم و شهر را با خمپاره 120 زدیم.
این هم جزو عملیاتهای ایذایی بود که عراق نفهمد برای چه به شمال عراق رفتهایم. عملیات بعدی در منطقه ازمر بود. این منطقه در بالای سلیمانیه قرار داشت. قرار بود در منطقه سلیمانیه عملیاتی شود و ماهم ماموریت داشتیم عقبه عراق را بزنیم تا عراقی ها نتوانند نیرو به خط مقدم برسانند. در این عملیات ما و تیپ 6 ویژه پاسداران با هم عملیاتی مشترکی انجام دادیم و با استقرار در ارتفاعات ازمر عقبه دشمن را مسدود کردیم.
خبرآنی: در جریان دفاع مقدس در مقطعی کار در جنوب گره میخورد و نگاهها به عملیات در غرب معطوف میشود. عملیاتهای تیپ هوابرد چقدر در این مقطع نقش داشت تا فرصتی فراهم کند که دشمن یگانهای خود را از سمت جنوب به سمت غرب بفرستد؟
مسعودی: بعد از عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس تقریبا تا عملیات والفجر 8 کار خاصی که به عنوان برگ برنده روی میز بگذاریم انجام ندادیم. قرار شد که دشمن را از موضع جنوب به موضع غرب کشور متمرکز کنند و در واقع او را فریب دهند. قرارگاه رمضان در غرب کشور چنین فعالیتی نمیتوانست بکند و باید نیروهای منظم میآمدند و خط تشکیل میدادند اما منطقه غرب کشور مستعد چنین کاری نبود. ولی این منطقه برای کارهای ایذایی بسیار مناسب بود و قرارگاه رمضان هم برای همین تشکیل شده بود. و تقریبا عملیاتهای موفقی هم داشت ولی به نظر من تاثیر خیلی زیادی در روند جنگ نداشت.
ارتش عراق قدری در این منطقه سرگرم شد و حتی عملیات ازمر برای آنها خیلی گران تمام شد و فشار زیادی هم روی ما آوردند چون ما از داخل خاک عراق آنها را هدف قرار دادیم.
خبرآنی: سرنوشت تیپ 66 بعد از جنگ چه شد؟
مسعودی: تیپ 66 هوابرد بعد از جنگ منحل شد.
خبرآنی: چرا؟
مسعودی: تیپ را به سپاه حفاظت دادند. سپاه حفاظت هم به نظر من با تیپ ویژه سنخیت ندارد. ما هم گفتیم دیگر نیستیم و ما که بیرون آمدیم تیپ منحل شد. تیپ هوابرد میتوانست خیلی مفید باشد. مثلا در جریان عملیات مرصاد ابتدا به ما گفتند به جنوب بروید و من به همراه شفق و چند نفر دیگر به جنوب کشور رفتیم. بعد گفتند به غرب بیایید چون منافقین حمله کردهاند. برای اینکه زمان رسیدن نیروها به منطقه را کوتاهتر کنیم گفتیم نیروها با هواپیمای C-130 به منطقه رفته و با چتر در منطقه فرود بیایند تا سرعت انتقال نیرو را زیادتر کنیم. چون فرودگاهها را زده بودند امکان پرواز وجود نداشت. نیروی هوابرد برای این طور مواقع خوب است که شما زمان ندارید و میخواهید در حداقل زمان ممکن نیروها را به منطقه نبرد ببرید. خوب نیروی هوابرد میتواند با چتر در منطقه فرود بیاید و به این صورت زمان نقل و انتقال نیرو بسیار کاهش می یابد.
اما بالاخره شب به منطقه رسیدیم و عملیات را شروع کردیم و در تنگه چهارزبر راه را بر منافقین بستیم. فردای آن روز هم من به همراه شهید صیاد شیرازی و چند نفر دیگر با بالگرد 214 که دو کبرا ما را اسکورت می کرد در کوهها دنبال منافقین میگشتیم.
خبرآنی: چه موضوعی باعث شد چنین نیرویی که به خوبی روی آن سرمایه گذاری شده بود منحل شود؟
مسعودی: وقتی قرارگاه رمضان منحل شد به همین دلیل گفتند یگانهای مستقلی درست نکنیم. استنباط من این بود چون تیپ 66 هوابرد در تهران بود و تنها سپاهی هم که در تهران بود سپاه حفاظت بود گفتند که تیپ هوابرد زیر مجموعه سپاه حفاطت قرار بگیرد.
خبرآنی: خوب تیپ هوابرد میتوانست به لشکر 27 بپیوندد و به عنوان یکی از تیپهای این لشکر عمل کند؟
مسعودی: بله میشد این کار انجام شود و تیپ هم حفظ شود. من در ابتدا هم گفتم، هر ارتش یک یگان ویژه برای ماموریت خاص میخواهد. اگر یک گردان پیاده بخواهد در منطقهای عمل کند نیاز به پشتیبانی دارد و یگانهای متعددی باید آن را پشتیبانی کنند تا بتواند عملیات کند. اما یک دسته از یگان هوابرد می تواند به صورت مستقل عمل کند.
من یادم هست یک بار یک تیم از کره شمالی آمد از ایران بازدید کند و نمیدانم که چه شد که آنها برای بازدید از تیپ هوابرد آوردند. ما هم برای آنها سه ساعت مانورهای متفاوتی انجام دادیم. مانور رهایی گروگان بود در یک اتوبوس و رهایی گروگان از ساختمان، از جمله آنها بود. نیروهای ما با بالگرد بر بام ساختمان هلیبرن میشدند بعد با زدن کارگاه راپل با طناب از طبقه چهارم به طبقه دوم میرفتند و عملیات رهایی گروگان انجام میدادند.
مانور هلیبرن نیروهای تیپ 66 هوابرد سپاه
مورد بعدی پیاده کردن چترباز در میدان صبحگاه و جنگ تن به تن نیروهای هوابرد روی زمین آسفالت بود. وقتی نیروهای ما این مانور را روی زمین آسفالت انجام میدادند کرهایها بسیار تعجب میکردند و فکر میکردند این نیرو دیگر از زمین بلند نمیشود اما نیرو از جا بر میخاست و کارش را ادامه میداد.
کار بعدی ما موتور سواری و پرش از مانع با موتور بود. نیروهای ما با همین موتورها از موانع در منطقه عملیاتی عبور میکردند و به مامورتشان میرسیدند.
نمایش تیپ هوابرد برای آنها آنقدر جالب بود که از ما دعوت کردند برای بازدید از تیپ ویژه آنها به کره شمالی برویم. من و چند نفر از بچههای تیپ به کره شمالی رفتیم. قرار شد نیروهای ویژهی کرهای برای ما مانور اجرا کنند اما هیچکدام از کارهایی که ما کردیم را نتوانستند انجام دهند.
خبرآنی: به نظر میرسد فرماندهان تیپ 66 هوابرد بعدا نقش پررنگی در ایجاد تیپها و یگانهای عملیات ویژه سپاه داشتند.
مسعودی: خیلی هزینه این بچه ها شده بود. یک نیرو خیلی هزینه می برد تا تبدیل به یک نیروی عملیات ویژه شود. نیروهای تیپ بچههای نسل اول سپاه بودند و نیروهای خیلی زبدهای بودند که خودشان میتوانستند هسته مرکزی تشکیل یک تیپ شوند. شهید ناظری یکی از همان ها بود. ایشان هم یک مربی خوب در پادگان امام علی(ع) بود و سرمایه گذاری خیلی خوبی روی ایشان شده بود. شهید ناظری مسئول عملیات تیپ هوابرد بود و بعدها در نیروی دریایی سپاه یک یگان ویژه ایجاد کرد که توانست نیروهای آمریکایی را دستگیر کند.
خبرآنی: خیلی ممنون بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید. اگر در انتها صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
مسعودی: : من هم از زحمتی که شما برای جمع آوری این خاطرات میکشید تشکر میکنم.
انتهای پیام/