سهم ناچیز دانش‌آموزان مستعد استان سیستان و بلوچستان از مدارس "سمپاد"/ عدالت آموزشی یا واقعیت جغرافیایی؟!

به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی؛ طبق آمار سالنامه آماری وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی 98‌ـ‌97، کمترین درصد دانش‌آموزان تحت پوشش مدارس "سمپاد" در آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان با 0.3 درصد بوده است و استان سمنان با داشتن بیشترین درصد پوشش و پایین‌ترین تراکم کلاس، همزمان در دو مقطع متوسطه اول و دوم بهترین وضعیت را دارد.

هم‌اکنون یکی از انتقادات کارشناسان به مدارس سمپاد، توسعه نامتوازن آن در کشور، استقرار در مراکز شهرها و محرومیت دانش‌آموزان مناطق محروم از خدمات آموزشی این مدارس است.

در بخش نخست گفت‌وگویی که با رضا گلشن مهرجردی؛ مدیر سابق امور پژوهش مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و دانش‌پژوهان جوان داشتیم، اشاره شد که مرحوم اژه‌ای در بخشی از مطالب خود در نقد شیوه‌های شناسایی دانش‌آموزان تیزهوش در دوران پیش از انقلاب عنوان کرده بود "شیوه گزینش در مدارس سمپاد غلط، ظالمانه و بر ضد کودکان فقیر بود!" چرا سال‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان همین اشکالات و نقدها به شیوه گزینش مدارس سمپاد مطرح است؟ و انتقادات مطرح به شیوه شناسایی دانش‌آموزان تیزهوش که به‌اذعان کارشناسان نمی‌توان با نتایج یک تست که در بیشتر مواقع هم دقت کافی ندارد، یک یا دو درصد جمعیت تیزهوش جامعه را شناسایی کرد و هم‌اکنون مؤسسات بسیاری فعال شدند که با زور پول و آزمون، تیزهوش تحویل می‌دهند!

بخش نخست این گفت‌وگو را می‌توانید اینجا مطالعه کنید؛ در ادامه بخش دوم و پایانی این گفت و گو آمده است:

خبرآنی: طبق آمار سالنامه آماری وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی 98‌ـ‌97، کمترین درصد دانش‌آموزان مدارس سمپاد مربوط به استان سیستان و بلوچستان با 0.3 درصد بوده است، یکی از انتقادات جدی به مدارس سمپاد تمرکز آن در مناطق شهری و برخوردار و محرومیت دانش‌آموزان مناطق محروم کشور از امکانات آموزشی ویژه این مدارس است؛ آیا این نافی عدالت نیست که به قشر برخوردار جامعه خدمات آموزشی ویژه‌تری ارائه دهیم؟

دربارۀ توزیع مدارس سمپاد در سطح کشور و تمرکز کمتر این مدارس در مناطق محروم، باید بگویم نابسامانی که از حدود سال 90 در پذیرش سمپاد اتفاق افتاد، باعث رشد بی‌رویه و شتاب‌گیری توسعۀ کمی سمپاد شد. لایۀ پنهان این دوران، رشد نامتوازن سمپاد در سطح کشور است یعنی در جایی تعداد مدارس سمپاد چهار برابر شد و در جایی دیگر تقریباً تغییری نیافت. این توسعۀ پرشتاب نقشۀ واحدی نداشت و به سلیقه و علاقۀ مسئولان استانی واگذار شده بود.

واحد جغرافیایی پذیرش دانش‌آموز در مدارس استعدادهای درخشان، استان نیست؛ بلکه منطقۀ آموزشی است. بدین معنی که مثلاً در اسفراین ادارۀ آموزش و پرورش داریم که شهر اسفراین و روستاهای اطراف آن را تحت پوشش دارد. البته عمدۀ جمعیت در منطقۀ شهری مستقر هستند. وقتی مدرسۀ استعداد درخشان را در اسفراین تأسیس می‌کنیم، ادعا داریم که دسترسی به مدرسۀ سمپاد را برای همۀ دانش‌آموزان این شهرستان ایجاد کرده‌ایم.

گاهی مواقع، وقتی در یک شهرستان مدرسه تأسیس می‌کنیم، علاوه بر دانش‌آموزان این شهرستان، دو یا سه شهرستان نزدیک به آن هم به این مدرسه دسترسی پیدا می‌کنند. ما مطالعۀ سه ساله‌ای را از سال 94 تا 96 انجام دادیم و کارنامۀ پایۀ ششم دانش‌آموزان پایۀ هفتم سمپاد را بررسی کردیم تا بدانیم دانش‌آموزان پایۀ هفتم، پایۀ ششم را در کدام منطقۀ آموزشی درس خوانده‌اند. حد نصابی را هم تعیین کردیم که مبنای آن استاندارد 1.5درصد جمعیت دانش‌آموزی بود.

مثلاً بررسی کردیم در شهر میبد که مدرسۀ استعدادهای درخشان داریم، چند دانش‌آموز در پایۀ ششم وجود دارد؟ مثلاً اگر 1.5درصد این جمعیت برابر 15 نفر شد، یک کلاس 16 نفره در پایۀ هفتم سمپاد به آن‌ها اختصاص دادیم. در بررسی معلوم شد که حدود 8 نفر از جمعیت این کلاس، اهل اردکان بودند. بنابراین این مدرسه داشت به دانش‌آموزان مستعد دو شهر میبد و اردکان خدمات می‌داد. یعنی غیر از منطقۀ آموزشی محل استقرار مدرسه، منطقۀ تحت پوشش دیگری نیز وجود دارد. در نتیجه، جمعیت دانش‌آموزی هر دو منطقه را جمع کرده و حد نصاب 1.5 درصد پذیرش را در کل جعیت محاسبه کردیم و به جای یک کلاس 16 نفره، دو کلاس 16 نفره اختصاص دادیم. این کار به عدالت نزدیک‌تر است.

ماجرا این است که شهرهایی داریم که اگر قرار باشد فقط جمعیت خودشان را پوشش دهند، نصاب دایر کردن یک کلاس استعداد درخشان را ندارند. اما گاهی وقت‌ها دو یا سه شهر به هم نزدیک هستند و اگر در شهر مرکزی یک مدرسۀ سمپاد ایجاد کنیم، شهرهای پیرامون را هم پوشش می‌دهد. بنابراین، شرط اولیه‌ای که به ما اجازه می‌دهد در جایی مدرسۀ سمپاد تأسیس کنیم، وجود یک شهر پرجمعیت است تا بتوانیم با 1.5 درصد جمعیت آن منطقه، کلاس دایر کنیم و یا وجود چند شهر نزدیک به هم است که در مجموع، شرط جمعیت را احراز کنند.

اگر جغرافیای استان سیستان و بلوچستان را بررسی کنید، شرایط جغرافیایی اینگونه است که نقاط شهری دور از هم است. وقتی در چابهار مدرسۀ سمپاد ایجاد می‌کنیم، شهر عمده‌ای را در اطراف خود پوشش نمی‌دهد. در جاهای دیگری هم این مشکل را داریم. مثلاً در طبس مدرسه داریم، اما جای دیگری را پوشش نمی‌دهد.

تقریباً در هر شهرستانی که با احتساب مجموعۀ شهرستان‌های اطراف، حد نصاب تشکیل یک کلاس 16 نفره را داشته باشد، مدرسۀ سمپاد را دایر کردیم. بنابراین، اینکه وقتی جمعیت استعدادهای درخشان کل استان را جمع می‌زنیم، این عدد در جایی کم یا زیاد است، مانند این است که داریم یک واقعیت جغرافیایی را از حیث پراکندگی جمعیت در آن استان توصیف می‌کنیم.

برای مثال، اگر از کانون‌های جمعیتی استان سیستان و بلوچستان 1.5 درصد آن را جدا کنید، در کل استان می شود 0.6 درصد ولی در جایی مانند مازندران که جمعیت بسیار متراکم است و بافت شهری و روستایی گاهی فقط یک کوچه با هم فاصله دارند، طور دیگری است، پس شما دارید تأثیر یک واقعیت جغرافیایی را بیان می‌کنید.

بخش قابل توجهی از دانش‌آموزان سیستان و بلوچستان از سمپاد جا می‌مانند چون...

می‌توان گفت که ارائه خدمت به دانش‌آموزان صاحب استعدادهای درخشان استان سیستان و بلوچستان اگر منحصر شود در الگوی تأسیس مدرسۀ استعداد درخشان، بخش قابل توجهی از جمعیت این منطقه به این خدمت دسترسی پیدا نخواهند کرد. یک پیشنهاد این است که استانداردها را بشکنیم و به جای یک یا دو درصد دانش‌آموزان، 5 یا 10 درصد دانش‌آموزان مستعد را دور هم جمع کنیم که آن وقت کیفیت آنها مانند سایر مدارس استعدادهای درخشان نخواهد بود. این کاری است که مدارس نمونه دولتی می‌توانند انجام دهند و نیازی هم به برنامۀ درسی و نظام آموزشی متفاوت ندارند.

مدارس نمونه دولتی در استان‌های محروم توسعه یابد

الگویی که بر اساس آن می‌توان در این مناطق خدمت کرد، این است که مدارس نمونۀ دولتی باکیفیت را توسعه داد که حدنصاب و استاندارد بهرۀ هوشی برای خودشان تعریف نمی‌کنند. در کنار آن، باید به یک تا دو درصد جمعیت تیزهوش منطقه، با الگوهایی غیر از گروه‌بندی تمام‌وقت ــ که الگوی مدرسۀ استعدادهای درخشان است ــ خدمات بدهند مانند برگزاری کارگاه‌های آموزشی کوتاه‌مدت، دوره‌های تابستانی، آموزش‌های آنلاین و مانند آنها. هم‌اکنون این اقدامات به صورت پراکنده انجام می‌شود و نظام منسجمی ندارد اما جزو مأموریت‌هایی است که سمپاد در دوران فعالیت جدید خود به آن می‌پردازد و بر این اساس دو معاونت «مدارس استعدادهای درخشان» و «شناسایی و توانمندسازی فراگیر» را در ساختار این سازمان طراحی کرده‌اند.

دسترسی نداشتن 20 درصد دانش‌آموزان به سمپاد به دلیل عدالت آموزشی نیست

نتایج بررسی‌های بنده از سال 94 تا 96 نشان داد که حدود 80 درصد جمعیت دانش‌آموزی کشور به مدارس استعدادهای درخشان دسترسی واقعی دارند اینکه فراوانی 20 درصدی که به این مدارس دسترسی ندارند در استان‌های مختلف چگونه است، بیش از اینکه به سیاست عدالت آموزشی سمپاد وابسته باشد، به واقعیت‌های جغرافیایی و پراکندگی جمعیتی استان‌ها وابسته است.

خبرآنی: برخی کارشناسان از ضروت حضور  دانش‌آموزان تیزهوش به همراه سایر دانش‌آموزان در یک مدرسه سخن می‌گویند و معتقدند به جای جداسازی مدرسه، کلاس درس آنها را جدا کرد یا اینکه حتی کلاس درس هم یکسان باشد اما به دانش‌آموزان تیزهوش در قالب برنامه غنی سازی شده خدمات ویژه‌تری را در کلاس‌های فوق برنامه ارائه  داد.

در این باره باید به طرح تلفیقی که برای دانش‌آموزان با نیازهای ویژه اجرا می‌شود اشاره کنم. در گذشته، دانش‌آموزان نابینا و کم‌بینا در مدرسۀ ویژۀ نابینایان تحصیل می‌کردند. اما نظام تلفیق که اجرا شد، برخی از این دانش‌آموزان به مدارس عادی رفتند. گفتند معلم تسهیلگری برای آنها می‌گذاریم و در برخی سال‌ها، به ازای هر 4 دانش‌آموز کم‌بینا، یک معلم تسهیلگر اختصاص یافت. این معلم در هفته 24 ساعت کار موظف دارد و 6 ساعت در هر هفته با دانش‌آموز کم‌بینا همراه است. اما دانش‌آموز 5 روز در هفته حداقل 5 ساعت به مدرسه می‌رود، پس معلم تسهیلگر فقط 6 ساعت با او همراه است و در سایر روزها این دانش‌آموز به کلاس معلمی می‌رود که خیلی خوب نمی‌داند با دانش‌آموز کم‌بینا چگونه کار کند و نمی‌داند به 30 یا 35 دانش‌آموز دیگر برسد یا به دانش‌آموز کم‌بینا.

در شرایطی که تراکم کلاس درس بالاست و معلم مهارت‌های لازم را ندارد، می‌گوییم ضمناً یک دانش‌آموز کم‌بینا هم در کلاس درس داشته باش؛ سؤال من این است این دانش‌آموز، زنگ‌های تفریح چگونه پله‌ها را بالا و پایین می‌رود؟

یکباره می‌خواهیم استاندارد فنلاند را در ایران اجرا کنیم

این سیاست‌ها با واقعیت‌های میدانی ما سازگار نیست و منطبق بر فلان مقالۀ دانشگاهی است. کشورها ابتدا دربارۀ اسکان جمعیت روستایی و ساماندهی آن و دیگر اقدامات مقدماتی فعالیت می‌کنند و زیرساخت‌های توسعه‌ای را فراهم می‌کنند و بعد به سراغ این نوع کارها می‌آیند ولی ما یک‌باره می‌خواهیم استاندارد کشوری مثل فنلاند را در ایران اجرا کنیم.

تنها راه‌حل تعطیلی سمپاد است؟!

برخی افراد تصور می‌کنند وقتی دو راه وجود دارد، حتماً باید باید یکی از این دو راه را انتخاب کنند یعنی اگر مدرسۀ استعدادهای درخشان داریم، هیچ الگوی دیگری برای پرورش مستعدان قابل اجرا نیست؟ باید حتماً این مدارس را تعطیل کنیم تا روش دیگر اجرا شود؟

منتقدان سمپاد روش خود را در 20 درصد مناطقی که مدارس سمپاد ندارند، اجرا کنند!

منتقدان می‌توانند در یک شهر، مثلاً نائین ــ که مدرسۀ استعدادهای درخشان ندارد ــ روش دیگری را برای شناسایی و پرورش استعدادهای درخشان اجرا کنند.

در 20 درصد جغرافیای کشور که به مدارس سمپاد دسترسی ندارد، روش‌های مدنظر خود را اجرا کنند. اصلاً یک شهر بزرگ‌تر را به صورت پایلوت انتخاب کنند و سه سال پذیرش مدارس استعدادهای درخشان در آنجا انجام نشود تا ببینیم چه طرحی اجرا می‌کنند؟ معتقدم حرف‌هایی که می‌زنند، اجرایی نمی‌شود. می‌گویند دانش‌آموزان را تفکیک نکنید و به سوی روش تلفیق پیش بروید؛ اما من معتقدم این افراد به جای نظام تفکیک یا تلفیق، موافق نظام تعطیل هستند!

خبرآنی: طبق گزارش چند سال گذشته بنیاد ملی نخبگان میزان مهاجرت دانش‌آموزان فارغ التحصیل از مدارس سمپاد بالا است و همین مسئله موجب طرح سوالاتی شده است که آیا این همه سرمایه‌گذاری در این مدارس آن هم در شرایطی که خروجیهای این مدارس در ایران نمی‌مانند، ضرورتی دارد؟ آیا در مدارس سمپاد برای تقویت عرق ملی دانش‌آموزان برنامه‌های پرورشی اجرا می‌شود؟

دربارۀ مهاجرت دانش‌آموختگان سمپاد به سایر کشورها، باید این سؤال را بپرسم که اگر مدارس سمپاد را تعطیل کنیم، آیا کسی رتبۀ برتر کنکور نمی‌شود؟ با این استدلال، باید دانشگاه‌های برتر مانند صنعتی شریف را هم تعطیل کنیم. مگر اینکه بگوییم در سمپاد بچه‌ها را به خروج از کشور تشویق می‌کنند!

مستعدان را زودتر پیدا کنیم فرصت کار تربیتی بیشتر است

اگر در 5 سالگی بچه‌های مستعد را نشناسیم، باید در 10 سالگی آنها را شناسایی کنیم. در این سن نشد، در 20 یا 25 سالگی بالاخره مشخص می‌شود مستعدان چه کسانی هستند. می‌دانیم که در همین سن 25 سالگی است که برخی از این افراد از کشور خارج می‌شوند اگر هرچه زودتر بچه‌های مستعد را پیدا کنیم، فرصت بیشتری برای کار تربیتی با آنها داریم. البته وضع اقدامات تربیتی در مدارس سمپاد صد در صد مطلوب نیست. کارهای خوبی در مدارس سمپاد انجام می شود و کمبودهایی نیز وجود دارد.

نیمی از فارغ‌التحصیلان سمپاد در ایران بمانند یعنی 10 هزار نفر در کشور خدمت می‌کنند

آیا دانشگاه‌های برتر دنیا برای اینکه بفهمند دانش‌آموزان مستعد چه کسانی هستند، نیازمند مدارس سمپاد هستند؟ آنها یک فعالیت آنلاین برگزار می‌کنند و با چند مسئله آنها را شناسایی می‌کنند! خیلی از زمان عقب هستیم اگر تصور می‌کنیم که اگر با آزمون سمپاد دانش‌آموزان تیزهوش شناسایی نشوند، سایر کشورها نمی‌توانند آنها را پیدا کنند و ببرند!

سالانه 20 هزار فارغ‌التحصیل از مدارس سمپاد داریم که اگر فقط نصف آنها نیز در ایران بمانند یعنی سالانه 10 حدود هزار نفر این گروه در کشور مشغول به کار می‌شوند؛ اعضای زیر 50 سال عضو هیئت علمی دانشگاه‌ها را بررسی کنید و ببینید چند نفر از آنها سمپادی هستند؟ به پارک علم و فناوری پردیس بروید و مدیران عامل، مهندسان و ایده‌پردازان شرکت‌هایی که آنجا هستند را بررسی کنید که چند نفر آنها سمپادی هستند؟

انتهای پیام/

برچسب ها :

آخرین خبر ها

پربیننده ترین ها

دوستان ما

گزارش تخلف

همه خبرهای سایت از منابع معتبر تهیه و منتشر می‌شود. در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.