عبدالله عبداللهی طی یادداشتی در پایگاه خبری خبرآنی نوشت: برجام را یکی از 2 تصمیم بسیار مهم جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی پس از انقلاب میدانند و آن را با قطعنامه 598 مقایسه میکنند؛ اگرچه به لحاظ اهمیت شاید این قیاس، درست باشد امّا به لحاظ پیچیدگی و تودرتو بودن، مقایسه برجام 159 صفحهای قابل مقایسه با قطعنامه 10 بندی 598 معالفارق است و همین موضوع تحلیلها و همچنین تدوین نقشهراههای متناسب با وضعیت پسابرجامی را دشوارتر کرده است.
این روزها از یک سو با توجه به روی کارآمدن جو بایدن در آمریکا و از سوی دیگر با عنایت به تصویب طرحی در مجلس با عنوان "اقدام راهبردی برای لغو تحریمها"، مجدداً مسائل مربوط به برجام بیش از پیش در فضای سیاسی و اجتماعی ایران مطرح شده است. مشاوران و اندیشکدههای نزدیک به بایدن، حتی پیش از پیروزی اعلامی او در انتخابات، نقشه راه احتمالی بایدن در مواجهه با ایران را منتشر کرده بودند. از سوی دیگر طرح مصوب مجلس هم از سوی صاحبنظران و رسانهها با بحث ها و گفتگوهایی روبرو شده است.
احتمالاً برای بسیاری مشخص نباشد که اساساً تفاوت رویکردهای دولت ایران، مجلس ایران، بایدن و برخی منتقدان اصولگرای طرح مصوب مجلس در چیست و اصلاً بر سر چه چیزی بحث میکنند! به همین دلیل متن پیش رو به دنبال آن است که در حد وسع خود یک صورتبندی از مسئله و رهیافتهای موجود درباره آن را ارائه کند:
1- بیشتر (ایران)در برابر ظاهری از برجام (آمریکا): منظور از «بیشتر» در اینجا، امتیاز بیشتر است. جو بایدن و طرف اروپایی اینجا ایستادهاند. آنها ظاهراً میگویند حاضرند که به ژانویه 2017 یعنی اواخر اوباما و پیش از ترامپ برگردند، اما شرط دارد. و آن اینکه این تازه آغاز ماجرا باشد و ایران امتیازات بسیار بیشتری را هم در برجام و هم در حوزه موشکی و منطقهای بدهد.
اوباما هم در انتهای ریاستجمهوری خود همین مسئله را دنبال میکرد. احتمالاً آنها که برجام را دنبال میکردند به یاد دارند که دبّهی مهم آمریکا درباره فایبرکربن و میزان انباشت اورانیوم غنیشده در ایران، از همان دوران اوباما آغاز شد. دولت اوباما به سرعت به این سمت حرکت میکرد که تعهدات ایران را در برجام افزایش دهد و علاوه بر آن، اخذ امتیازات موشکی و منطقهای از ایران را هم به جد پیگیری کند. به همین دلیل بود که اوباما رسماً میگفت تا وقتی ایران روح برجام (موشکی و منطقهای و...) را عملیاتی نکند، از امتیاز اقتصادی آن بهرهمند نخواهد شد.
ترامپ هم مشخصاً همین عقیده را داشت. او میگفت بندهای غروب(Sunset Clause) در برجام باید اصلاح و محدودیتهای هستهای ایران دائمی شود. و نیز ایران در حوزه موشکی و منطقهای پای میز مذاکره بیاید و این مولفههای قدرت ملی خود را واگذار کند.
بایدن رسماً اعلام کرده که او فشار بر ایران را کنار نخواهد گذاشت، بلکه فشار حداکثری ترامپ را با استراتژی فشار هوشمند دنبال خواهد کرد. در واقع او با ترامپ اختلاف راهبردی ندارد؛ نه درباره برجام و نه در مسئله موشکی و منطقهای. بلکه او میگوید روش ترامپ که خروج رسمی از برجام و تک روی بود نتیجه نداده و باید از طرق دیگر وارد کار شد.
2- بیشتر(ایران) در برابر بیشتر(آمریکا): دولت ایران و مشخصاً آقایان روحانی و ظریف اینجا هستند. در همان دوران ترامپ، گاردین 27 تیرماه 28 (18 جولای 98) از آقای ظریف نقل کرد که ایران بیشتر در برابر بیشتر (More for More) را میپذیرد. مثلاً ایران حاضر است پروتکل الحاقی که قرار بوده 8 سال پس از اجرای برجام تصویب کند را همین الان تصویب کند به شرط اینکه ترامپ تحریمهایش را بردارد.
بیش از آنکه جزئیات این گفته آقای ظریف مهم باشد (که در واقع بیشتر برای ایران و یک برجام بسیار ناقص برای آمریکا بود)، عنوان این رهیافت به چشم میآمد که ایران حاضر است با شرایطی، بیشتر در برابر بیشتر را بپذیرد!
سخنرانی 3 مهر 98 آقای حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل هم درواقع همین بیشتر در برابر بیشتر بود. او رسماً به طرف آمریکایی گفت که اگر بیشتر میخواهید باید بیشتر بپردازید!
این جملات در واقع سیگنالی به ترامپ بود که میتوانید امتیازات بیشتری از ایران بستانید، امّا باید تحریمهای بیشتری هم بردارید. این درحالی بود که آقای روحانی و ظریف پیش از برجام میگفتند که "همهی" تحریمها طبق برجام برداشته خواهد شد.
این عبارات از آن جهت بسیار خطرناک است که میتواند ایران را در همان وادی که ترامپ و بایدن و اوباما میخواستند، بیندازد. یعنی از ایران امتیازات بسیار مهمی در حوزه منطقهای و موشکی گرفته شود و نهایتاً همان بلایی که در برجام بر سر ایران آمد تکرار شود. به این معنا که از ایران امتیازات نقدی بگیرند و متن نسیهای تقدیم کنند؛ سپس اجرای همان متن نسیه را مجدداً متوقف به امتیازات نقد دیگری سازند و الی آخر! ضمن آنکه اساساً مشخص است اگر شما داشتههای دفاعی خود مثل موشک و منطقه را تقدیم کنید، چه بلایی در آینده نزدیک بر سرتان خواهد آمد.
یک کلیدواژه قابل توجه در این استراتژی «بیشتر در برابر بیشتر» که اخیراً مطرح شده، مفهوم 20 ژانویه 2017 است. آقای روحانی اخیراً در سخنرانی 5 آذر در جلسه هیئت دولت، گفتند که «ایران و آمریکا هر دو میتوانند تصمیم بگیرند و اعلام کنند که به شرایط 20 ژانویه 2017 برمیگردند هم ما برمیگردیم و این میتواند راهحل بزرگی برای بسیاری از مسایل و مشکلات باشد و مسیر و شرایط را کاملاً تغییر دهد و سپس میتوان مراحل بعدی را در بخشهای مختلف ادامه داد.»
رئیس جمهور در این جملات در واقع میگوید که تا ژانویه 2017 را به روش کمتر در برابر کمتر برویم، ولی از آنجا که میداند بایدن به دنبال امتیازات بیشتر در برابر ایران است، تاکید میکند که از آنجا به بعد میتوان مراحل بعدی را در بخشهای مختلف ادامه داد. که این مشخصاً همان بیشتر در بیشتر است.
اما آیا بازگشت به 20 ژانویه 2017، به معنای رجوع مجدد به برجام است؟ اینطور نیست. مراد از 20 ژانویه 2017 روزی است که ترامپ رسماً ساکن کاخ سفید در آمریکا شد و جای اوباما را گرفت. در واقع وقتی آقای روحانی میگوید حاضر است با بایدن به چنین تاریخی برگردد، یعنی به آخر دوران اوباما برگردیم. اما این تاریخ چه مشخصاتی به لحاظ برجامی دارد؟
بازگشت به 20 ژانویه 2017 بازگشت نه به «برجام» بلکه به «برجام منهای بسیاری از تعهدات آمریکا» است. برجام 14 جولای 2015 نهایی شد (Finalization Day)، 18 اکتبر 2015 در پایتخت کشورها پذیرفته شد (Adoption Day)، و 16 ژانویه 2016 عملیات اجرایی آن پس از برداشتن گامهای مهمی توسط ایران رسماً آغاز شد(Implementation Day). ظاهراً بنا بود از این تاریخ به بعد نه تنها تحریمی علیه ایران اعمال نشود، بلکه اکثریت تحریمهای پیشین نیز برداشته و عواید اقتصادی آن نصیب ایران شود. اما آنچه در واقعیت رخ داد، برعکس آن بود. در همین بازه زمانی قانون جامع تحریمهای ایران موسوم به ISA که به «مادر تحریمهای ایران» شهرت داشت در کنگره آمریکا بار دیگر تایید شد و اوباما هم آن را وتو نکرد، پیش از آن قانون ممنوعیت صدور ویزا را هم اوباما امضا کرده بود و نهایتاً هم اوباما در اواخر دوره ریاستجمهوری خود رسماً با بهرهگیری از اصطلاح مندرآوردی «روح برجام» گفته بود که تا ایران به این روح پایبند نباشد مشکلات اقتصادیاش مرتفع نمیشود. (سخنرانی اوباما در اجلاس امنیت هستهای واشنگتن؛ 4 ژانویه 2016)
مشخصاً در این برهه ایران اگر هم میتوانست مقداری نفت بفروشد، پول آن را نمیتوانست در مسیر رسمی دریافت کند. به نحوی که سفیر کره جنوبی در ایران هم میگفت مجبور است قاچاقی برای سفارتخانهاش ارز بیاورد!
3- کمتر(ایران) در برابر کمتر(آمریکا):
منظور از کمتر برای ایران در اینجا، بازگشت از گامهای کاهش تعهدات هستهای و کمتر برای آمریکا، کاستن از تحریمهای پسابرجام و بویژه پس از ژانویه 2017 است. این رهیافت پس از خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت سال 97، مطرح شد. آمریکا پیرو اعلام خروج رسمیاش از این قرارداد، تحریمهای مختلفی را در حوزههای بانکی و فروش نفت و ... علیه ایران اعمال کرد. دولت ایران در راهبردی عجیب، «صبر استراتژیک» پیش گرفت و مدام به طرفهای اروپایی میگفت که خروج آمریکا از برجام را به لحاظ اقتصادی برای ایران جبران کنید و زیر بار تحریمهایش نروید! اروپاییها دولت را سردواندند و در این مدت هم اروپا تحریمهای آمریکا را اجرا میکرد و هم آمریکا تحریمهایش را شدت میبخشید.
با این حال در سالگرد خروج آمریکا از برجام در سال 98، شورای عالی امنیت ملی ایران اعلام کرد که بر اساس بندهای 36 و 37 برجام، بدون آنکه از این توافق خارج شود، از حقوق خود استفاده میکند و گامهایی را در چند نوبت برای کاهش تعهدات هستهای برمیدارد. ابتدا اعلام شد ایران به محدودیت ذخیره 300 کیلوگرم اورانیوم غنیشده و همچنین محدودیت میزان آبسنگین موجود عمل نخواهد کرد. و پس از آن نیز 4 گام دیگر برداشته شد.
مسئولان اعلام کرده بودند که ایران این گامهای کاهش تعهداتی را برخواهد داشت، اما به هر میزان که آمریکا از تحریمهای خود بویژه در زمینه فروش نفت و تراکنش بانکی بکاهد، ما نیز از این کاهش تعهدات، صرف نظر میکنیم. تا جایی که دو طرف به جایی برسند که ایران بتواند دستکم نفت خود را به میزان مشخص بفروشد و پول آن را هم رسماً دریافت کند.
علیرغم اینکه این گامها در ماههای ابتدایی شوکی به طرف مقابل وارد کرده بود و میرفت که در محاسبات او تاثیر بگذارد، اما متاسفانه به واسطه اجرای ضعیف و بعضاً سمبلیک دولت در این حوزه، امر برای طرف مقابل هم آشکار شد و نه تنها تحریمها کاهش نیافت بلکه افزایش هم یافت.
4- کمتر(ایران) در برابر برجام با فکتشیت ایرانی(آمریکا):
این رهیافت به این معناست که آمریکا اگرچه ظاهراً از سال 97 از برجام رسماً خارج شده و تحریمهای بسیاری را اعمال کرده، امّا پیش از ژانویه 2017 هم آمریکا و غرب بر اساس یک تفسیر مندرآوردی مبتنی بر فکتشیت آمریکایی برجام را اجرا میکردند که باز هم سود خاصی برای ایران نداشت. لذا ایران باید از همان موقع تعهدات خود را کاهش میداد و تنها زمانی همه تعهداتش را عملیاتی میکرد که واقعاً تحریمهای مختلف برداشته میشد. تا حالا که ایران معالاسف محدودیت های بسیار زیادی در حوزه هستهای پذیرفته، حداقل میزانی از منفعت اقتصادی را ببرد.
نامه 29 مهر 94 مقام معظم رهبری در تایید مشروط اجرای برجام، در واقع همان فکتشیت ایرانی است. البته این فکتشیت ریشه در آرزوها و مسائل انتزاعی ندارد؛ بلکه مستند کردن همان ادعاهای آقایان روحانی و ظریف و سایر اعضای تیم مذاکرهکننده در ایران و همچنین وعدهها و قولهای خود آمریکاییهاست. در این نامه آیتالله خامنهای در واقع گفته است که برجام به شرط تحقق همین وعدههای شما عملیاتی شود.
اگرچه میتوان تا رسیدن به این مرحله چند گام طراحی کرد، اما مهم این است که نباید به کمتر از این رضایت داد. والّا ایران در مسیری خواهد افتاد که پایان آن از هم اکنون مشخص است. این موضوع علیرغم نظر ما درباره اصل برجام است.
به عقیده نگارنده، درباره برجام، سه گزاره جدی وجود دارد. اولاً برجام مشخصاً یک «توافق بد» است؛ به این معنا که با عنایت به وضعیت ایران و وضعیت آمریکا در سال 92 و امکانات ایران و امکانات آمریکا در آن زمان، تیم مذاکرهکننده ایرانی میتوانست به توافق بسیار بهتری دست پیدا کند، به نوعی که هم حقوق هستهای و ملی ایران حفظ شود و هم طرف آمریکایی و غربی را مجبور به لغو تحریمها کند. در این باره مستقلاً میتوان به نحو مفصلی بحث کرد.
ثانیاً متن برجام به نحوی نوشته شده که بسیار تفسیربردار است. یعنی طرف غربی عمداً آن را به نحوی مستندسازی و جزئیاتش را مشخص کرده، که بتواند آن را تا حد زیادی به دلخواه خود عملیاتی کند. به این امر در متن نویسی اصطلاحاً Stipulation گفته میشود.
و ثالثاً آنکه بعد از دی 94 که آغاز اجرای برجام است، آمریکا و طرف اروپایی تا توانستهاند از اجرای تعهداتشان سر باز زدهاند؛ به عبارت روشنتر، آمریکا بر مبنای تفسیر خود از برجام عمل کرده و آورده اقتصادی کشورمان را حتی نسبت به همین توافق بد (و نه توافقی که میتوانست بسته شود) به حداقل ممکن رساند.
5- خروج از برجام(ایران) در برابر خروج از برجام(آمریکا):
به نظر میرسد طیف دیگری هم در ایران هستند که معتقدند باید کار برجام را تمام شده بدانیم و در مقابل خروج آمریکا از برجام، ایران نیز به طور کامل باید خارج شود. اینکه این طیف معتقد است این حالت را باید نقطه آغازی برای مناسبات بعدی با 4 1 بعلاوه یا بدون آمریکا در نظر بگیریم یا خیر، مشخص نیست و همچنین مشخص نیست که آیا منظور از خروج از برجام، اعلام رسمی خروج از آن است و یا اینکه به طور کامل از حقوقمان طبق مواد 36 و 37 برجام استفاده کنیم؟
بندهای 36 و 37 برجام به نحوی است که شما میتوانید با استناد به نقض عهد آشکار طرف مقابل، هیچ تعهدی را عمل نکنید و در عین حال نیازی به اعلام خروج رسمی از برجام هم نباشد!
طرح مجلس چه میگوید؟
طرح اخیر مصوّب مجلس شورای اسلامی در واقع ظاهراً از استراتژی «کمتر در برابر کمتر» کمک میگیرد ولی به نظر میرسد در آن توقف نمیکند و انتهای آن به ژانویه 2017 ختم نمیشود.
در بندهای یک تا 5 این طرح تلاش شده که دولت را مجبور کند برخی از گامهای پیشین در کاهش تعهدات هستهای را واقعیتر و جدیتر و گستردهتر بردارد. مثلاً درباره انباشت اورانیوم غنیشده، غنیسازی بالای 3.6 درصد، موضوع رآکتور آبسنگین اراک، تحقیق و توسعه و به کارگیری سانتریفیوژهای نسل جدید و ... تکالیف مشخصی بر عهده دولت گذاشته شده است.
اما ماده 6 که در آن از متوقف کردن اجرای پروتکل الحاقی طی 2 ماه پس از لازمالاجرا شدن این مصوبه سخن میگوید، در واقع گام ششم از کاهش تعهدات هستهای ایران است.
با این حال، آنچه باعث میشود این طرح از رهیافت «کمتر در برابر کمتر» تا حدی فاصله بگیرد و به رهیافت شماره 4 این متن نزدیک شود، ماده 7 طرح مجلس است که میگوید طرف مقابل باید تمام تحریمها از جمله هستهای، نظامی، حقوقبشری و امثال آن علیه جمهوری اسلامی را بردارد. و پس از آن است که مجلس ارزیابی خود را انجام خواهد داد.
منتقدان طرح مجلس چه میگویند؟
طرح مجلس به رغم موافقان جدی، مخالفینی هم در جبهه مقابل و هم در جناح اصولگرا دارد. دولتیها و اصلاحطلبان اساساً هر طرحی که جناب بایدن و اروپاییها را ذرهای تحت فشار ذهنی قرار دهد نمیپذیرند. احتمالاً این دوستان معتقدند باید به آمریکا و اروپا فراغت ذهنی کافی داد تا هر وقت خودشان از تحریم خسته شدند و یا فلسفه سقراطی آقای ظریف و پیامهای ایمیلی جناب عراقچی را منطقی تشخیص دادند، انشاالله فکری هم به حال ما بکنند.
آنها معتقدند بایدن نسبت به ترامپ منطقیتر است و خودش میخواهد به برجام (بخوانید برجام منهای اکثر تعهدات آمریکا) برگردد، لذا نباید ایشان را تحت فشار گذاشت.
اما بخشی از جریان اصولگرا، معتقد است که اولاً زمانبندی 2 ماهه بند 6(توقف پروتکل) به معنای فرصت 30 روزه به بایدن است و این میتواند کد و نشانهای برای مذاکره با او باشد. ثانیاً بهتر است ما همین حالا هم پروتکل الحاقی را متوقف و نظارتهای برجامی را ممنوع کنیم تا اگر طرف مقابل اقدامی انجام داد، ما هم بخشی از اقداماتمان را عملیاتی کنیم.
درباره بخش اول، یعنی گمانهی پالس مذاکره، به نظر میرسد این نقدها نوعی نیّتخوانی است و نمیتوان درباره آن داوری مشخص کرد. اما بخش دوم، مسئلهای است که میتوان درباره آن گفتوگو کرد. در این زمینه، ملاحظهی وجود دولتی مانند دولت آقای روحانی و همچنین ضرورت توجه به شرایط اجتماعی برای برداشتن گامهای سیاسی، فاکتور بسیار مهمی است که باید مد نظر قرار بگیرد.
انتهای پیام/