به گزارش پایگاه خبری خبرآنی، مهدی حسینی، کارشناس بازار سرمایه در یادداشتى به بررسى اوضاع بازار فولاد، تبعات عرضه مچینگ محصولات فولادی و تبدیل شدن حضور نیافتن کامل شرکت هاى بورسى در بورس کالا به یکى از ریسک هاى سیستماتیک بازار سرمایه پرداخته است.
وجود مشکلات عیان در بازار کالاى کشور، قیمت گذارى هاى دستورى و عدم رعایت کف عرضه محصولات در بورس کالا و اینکه آیا حاکمیت و سیاست گذار قادر نیست یا اراده ای بر رفع این معضلات در چشم انداز سیاستگذاری هایش دیده نمی شود، خود سوال بزرگی است که تابه حال جامعه عمومی و عمدتاً فعالان بازار سرمایه نتوانسته اند پاسخی درخور برایش پیدا کنند.
پرواضح است که سال 98 و شش ماهه ابتدای 99 بازار سرمایه نقش چشمگیری در جهت تامین کسری بودجه دولت، مهار کردن بازارهای موازی (تاحدودی) و عدم رشد پایه پولی (مستقیم و غیر مستقیم) داشت.
جذاب شدن بازار سرمایه و اقبال عمومی از سوی مردم باعث رشد سوددهی شرکت ها (حتی در همین شرایط تحریم) شده و سود عملیاتی شرکت ها را افزایش چشمگیری داد. اما از آنجا که همواره منافع برخی خواص در تضاد با منافع نظام و مردم است لذا تلاش های چشمگیری در جهت تخریب بازار سرمایه و ایجاد حواشی داشتند که متاسفانه تا به اینجا موفق شده اند.
از جمله ریسک سیستماتیک صنایع بازار عدم شفافیت در عرضه محصولات از جمله فولاد در بورس کالا و متعاقباً عدم عرضه ی سایر کالاها در بورس است که رفع این موضوع و عرضه هاى انبوه و مستمر مى تواند گره از مشکلات زیادی باز کند.
در این زمینه، توجه به این نکته ضروری است که طبق قانون، شرکتهای فولادی قبل از عرضه در تالار اصلى بورس کالا نمی توانند برنامه اى براى معاملات مچینگ داشته باشد اما برخی از این شرکتها با ایجاد معاملات مچینگ، چینش عوامل خودی در مچینگ و معاملات اختصاصی، باعث ایجاد حیاط خلوتی برای خود شده اند.
از سویی دیگر باید قیمت معاملات مچینگ پایین تر از قیمت عرضه در بورس باشد در صورتی که نه تنها این شرکتها در تالار اصلى عرضه اى مطلوب و مستمر ندارند، بلکه محصىولاتشان بعضا بالاتر از قیمت اصلى نیز در مچینگ مورد معامله قرار می گیرد. همچنین باید توجه کرد که صنایع پایین دستی که نیاز به فولاد دارند با کمبود عرضه از سوی این شرکتها مواجه هستند چرا که این شرکتها با کاهش عرضه و افزایش قیمت، معاملات ورق را به سمت مچینگ هدایت مى کند و باعث ایجاد رانت شده است.
در همین رابطه به زبانی عامیانه و ساده چند سوال را مطرح می کنم.
آیا واقعاً گپ قیمتی شرکت ها از صورت های مالی تا قیمت محصولات در بازار به نفع مصرف کننده است؟
چرا با شرکت هایى که در بورس عرضه کافى ندارند برخوردى نمى شود؟
چرا ما با وجود زیان های انباشته کارخانجات خودرو سازی باز هم اجازه فروش محصولات با قیمت واقعى در بازار یا بورس کالا را به آنها نمی دهیم؟
چرا سیاستگذاران اقتصادی ما اراده ای مبنی بر عرضه ارز در بورس کالا ندارند!؟
آیا از قدرت مهار قیمت ها در اثر رقابت بی خبریم؟
حال میتوان با توجه به سوالات بالا به این موضوع فکر کرد که مقاومت ها و عدم هماهنگی ها در عرضه یا عدم عرضه محصولات فولادی علی الخصوص ورق گرم که دلالان را فربه و تولید کننده های صنایع پایین دستی را (دراین جنگ تمام عیار اقتصادی) هر روز شکست خورده تر از دیروز می کند در چه راستایى است.
حرف آخر آنکه بورس کالا هم همچون هر نهاد یا مجموعه ی دیگری مى تواند داراى ضعف در برخى از بخش هاى خود باشد، اما بدون تعارف باید اذعان کرد که بورس کالا داراى بیشترین قابلیت برای شفاف سازى اقتصاد کشور در این روزهاى سخت بوده و اگر عزم جدى سیاست گذار وجود داشته باشد، بورس کالا به پرچم دار رویکرد شفاف ما در صنایع و سیاستگذاری های اقتصادی مبدل مى شود.
انتهای پیام/