به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی؛ طرحهای کنترل جمعیت پیش از انقلاب با دخالت مستقیم کشورهای خارجی در کشور پیگیری میشد، این روند موقتاً با وقوع انقلاب اسلامی متوقف شد اما در تابستان 1358 که هنوز چهار ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود، وزیر بهداری دولت موقت طی ملاقاتی با رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره)، مسئله رشد جمعیت را مطرح و بر ضرورت پیگیری برنامه تنظیم خانواده تأکید کرد!
وزیر بهداشت وقت در مورد تغییر نظر علما و روحانیون در سالهای پایانی دهه 60 میگوید:
«دو ماه بعد از صدور قطعنامه جنگ ایران و عراق، دولت حرکت جدیدی را در زمینه اعمال سیاستهای کنترل جمعیت شروع کرد؛ نخستین حرکت، تغییر نظر روحانیت در این زمینه بود لذا با روحانیون مذاکراتی درخصوص ضرورت اعمال کنترل جمعیت انجام شد؛ در این زمان بیشتر روحانیون به دلیل تردید در مشروعیت استفاده از وسایل پیشگیری با این مسئله مخالف بودند که به تدریج از طریق مذاکرات انجام شده با آنان از سوی برخی کارشناسان و سیاستگذاران و مشاهده وضع موجود، نظر خود را تعدیل کردند اما به دلیل اهمیت موضوع، در این مورد سکوت کردند.»
بر این اساس، آن چه پذیرش برنامههای تنظیم خانواده را از سالهای 1367 به بعد تسهیل کرد، حمایت کلیت نظام از جمله دولت، ارگانهای حاکمیتی، قوای سهگانه، رهبران مذهبی و در نهایت یکپارچه شدن دولت و مذهب بود! حمایت رهبران مذهبی به برنامههای تنظیم خانواده دولت مشروعیت بخشید و این مشروعیت زمینهساز انجام فعالیتهای دیگر نظیر ایجاد کارگاههایی برای زوجهای جوان، آموزش از طریق رسانهها، آموزش در دبیرستانها و … شد.
کنترل جمعیت و تنظیم خانواده در برنامه اول توسعه در سال (1372-1368) به اجرا درآمد؛ بر این اساس موضوع تعدیل میزان رشد جمعیت مورد توجه قرار گرفت و کاهش نرخ رشد طبیعی از 2.3 درصد در اول برنامه به 9.2 درصد در پایان این برنامه به عنوان مهمترین هدف جمعیتی در نظر گرفته شد.
پس از تصویب قانون «جمعیت و تنظیم خانواده» که طی آن وزارت بهداشت و آموزش عالی موظف به تهیه سرفصلهای درس "جمعیت و تنظیم خانواده" شدند (به صورت 2 واحد نظری در 34 ساعت بهصورت اجباری برای تدریس در تمام رشتههای تحصیلی،1372)
در سال 1372 وام 150 میلیون دلاری صندوق جمعیت ملل متحد برای تنظیم خانواده در ایران اختصاص یافت و ایران به عنوان مرکزی برای آموزش کنترل جمعیت کشورهای آسیای میانه انتخاب شد! در همین سال کمک 1.8 میلیون دلاری به ایران در محورهای برنامه پنج ساله یونیسف قرار گرفت!
در خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 72 میخوانیم: "خانم [نفیس] صدیق، مدیر اجرایی کنترل جمعیت سازمان ملل آمد؛ گزارش تلاشهای بینالمللی برای کنترل جمعیت را داد و ایران را جزو کشورهای موفق و پاکستان و هند را در رده کشورهای ناموفق جای داد!"
در دوره مذکور در حالی که تمام ارکان نظام توامان برای تثبیت سیاستهای کاهش جمعیت تلاش میکردند، رگههای ضعیفی از یک جریان مخالف نیز شکل گرفت که شروع به دادن هشدارهایی درباره پیامدهای وخیم کاهش جمعیت و آثار مخرب آن در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کرد؛ اما تعداد مخالفان "کاهش جمعیت" کشور به قدری کم بود که در آن برهه، راه بهجایی نبرد.
وزارت بهداشت به عنوان متولی اصلی کنترل و تهدید جمعیت، مخالفان اندک خود را کنار زد و در این حماقت تاریخی، ایران رکوردزنی کرد! ایران به رکورد سریعترین کشور در کاهش باروری جهان دست پیدا کرد!
نتایج سرشماری سال 65 نشان میداد که نرخ باروری در سال 65 حدود 6.5 فرزند است، در برنامه اول توسعه، جمعبندی بر این شد که کشور در سال 1390 به نرخ 4.9 فرزند برسد اما در عمل با طی یک شیب تند و در سال 1371 به این نرخ رسیدیم! پس عملاً باید برنامههای کنترل جمعیت متوقف میشد اما این اتفاق نیفتاد و در سال 1372 قانونهای تنظیم خانواده تازهای در مجلس به تصویب رسید! در سال 98 طبق آمار استخراج شده در مرکز آمار، نرخ باروری به 1.84 فرزند رسیده است این یعنی یک فاجعه تمام عیار!
"سید محمدحسین حسینی لالهزاری تهرانی" (1345-1416ق) معروف به "علامه تهرانی" یکی از معدود افرادی است که از همان آغاز سیاستهای کنترل جمعیت در دولت سازندگی به صراحت با آن مخالفت بود؛ وی که از شاگردان علامه طباطبایی است، دارای تألیفات متعددی در موضوعات مختلف است؛ سه مجموعه اللهشناسی (3جلد)، امامشناسی (18 جلد) و معادشناسی (10 جلد) از جمله مکتوبات مهم او بهشمار میرود.
علامه تهرانی از مخالفان سرسخت طرح "کاهش جمعیت" و شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" بود و در این زمینه کتابی با عنوان "کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین" تألیف کرد؛ چنین دورنگری و روشنبینی در فضایی که همه برای کاهش جمعیت تلاش میکردند، تحسین برانگیز و نادر است؛ وی در مقدمه این کتاب که در سال 1372 به چاپ رسیده است، مینویسد:
"ملت مسلمان ما باید بیدار باشیم در ظرف مدت بیشتر از یک ماه از ناحیه صدام کافر و عامل استعمار کافر، قریب 200 موشک تنها به شهر تهران فرود آمد اما این قرصهای ضدحاملکی و استعمال آلات در رحمها و بستن لولههای بانوان و از مردانگی انداختن مردان که هزاران گونه امراض عصبی و اختلال جهاز گردش خون، سکتههای قلبی و اختلال فکری و روانی و هجوم سیل سرطان را به دنبال خود یدک میکشد، اثرش کمتر از آن موشکها نمیباشد بلکه بیشتر میباشد.
ما نفهمیدم و نخواهیم فهمید که این نامادریهای خونآشام دیروز ما، چگونه امروز مهربانتر از مادر از آب درآمده و با بذل اموالی خطیر و مبالغی هنگفت از جیب پرفتوتشان به رایگان برای مصالح اقتصادی و رفاه و آسایش، خورد و خوراک و آب و راحت ما و اطفال آینده ما بیدریغ مصرف میکنند؟! ... آنها نام تنظیم خانواده بر روی آن میگذارند تا جاهلان را فریب دهند ولی عاقلان دانند که غیر از تقتیل، تنکیل و تبکیت و تنقیص خانواده ثمری بیرون نمیدهد!"
کتاب "کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین" دارای 13 مطلب یا فصل است که ذیل هر مطلب به یکی از ابعاد کاهش و کنترل جمعیت در آن دوره میپردازد.
فصل اول به عدم توجه به آرای مخالفین در مسئله کاهش جمعیت در آن دوره میپردازد و ذیل مقالههایی پزشکی به عواقب وخیم عملهای ضدبارداری در زنان و مردان اشاره میکند.
فصل دوم به یورش سنگین استکبار جهانی بعد از ارتحال رهبر فقید انقلاب در رابطه با کاهش جمعیت پرداخته است.
فصل سوم با اشاره به عدم رجوع به رای فقها حتی به فتوای رهبر کبیر انقلاب به این نکته میپردازد که چرا مجامع علمی اهل سنت این طرح استعماری را تحریم نکردند؟! و مالتوسگرایان حتی از فتوای امام خمینی در رساله نوین نیز اعراض کردند!
فصل چهارم این کتاب به مضرات عمل بستن لولههای زنان (توبکتومی) پرداخته و به فعالیت بیمارستانها در این زمینه اشاره میکند و اینکه ارائه برگ تنظیم خانواده در آن زمان شرط اصلی مساعدت کمیتههای امداد بود!
فصل پنجم به عدم رجوع به اعلام شیعه و مراجع زمان حاضر در کاهش جمعیت میپردازد و این سؤال را مطرح میکند که چرا استکبار در زمان جنگ، نخ بخیه را ممنوع کرده بود و اینک دلارها را مجاناً میدهد؟!
فصل ششم کتاب کاهش جمعیت به نظر حضرت آیتالله خامنهای در امر کاهش جمعیت پرداخته است.
فصل هفتم با عنوان "تاکید و ترغیب اسلام در کثرت اولاد" به نقشهای زنان و این موضوع که فعالیتهای مختصه زنان از جمله بارداری منافاتی با دیگر نقشهای آنان ندارد پرداخته و به مشکلات این زمینه که متوجه زنان است، اشاره میکند.
فصل هشتم بیان میکند که قتلعام مسلمین و شیعیان غرض اصلی کمکهای مجامع بینالمللی است و در این راستا به جنایات آمریکا برای قطع نسل سرخپوستان توسط توبکتومی و انتشار مرض ایدز در مصر توسط آمریکا، انگلیس و اسرائیل اشاره کرده است.
فصل نهم با ارائه آماری به تلفات زنان و مردان در خصوص عمل وازکتومی و توبکتومی پرداخته است؛ در این فصل به معرفی شخصیت خانم دکتر نفیس صدیق از متولیان برنامهریزی و اجرای طرح کاهش جمعیت در ایران پرداخته و این سوال را مطرح کرده است که چرا شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" در کشورهای استعمارگری همچون انگلیس اجرایی نمیشود و تاکید میکند که سیاستهای بینالمللی کنترل جمعیت دنباله نقشههای انگلیس است.
فصل دهم کتاب کاهش جمعیت با طرح فلسفه مالتوس و مالتوسگرایان تاکید میکند که منظور از این فلسفه، انهدام جمعیت است و در این راستا با اشاره به آرای "دوکاسترو" پروفسور برزیلی این فلسفه را رد میکند.
فصل یازدهم کتاب مذکور به آمار مساعدتهای سازمانهای بینالمللی به ایران در امر کاهش جمعیت پرداخته و شامل مطالبی همچون تلاش ابرقدرتها برای از میان بردن اقتصاد و رشد ملتهای ضعیف با ماسک حمایت است.
فصل دوازدهم با عنوان "حرمت بستن لولههای مرد و زن و دیه آن"، به مبانی فقهی و دینی این اعمال پرداخته است و تأکید میکند که دیه زنان و مردانی که عقیم شدند برعهده سازمانهایی است که در این امر دخالت داشتهاند.
فصل سیزدهم و پایانی کتاب "کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین" درباره ضدیت فلسفه اسلام و روح ایمان با کاهش جمعیت بحث کرده و بیان میدارد که اعتقاد روزیدهندگی خدا از موارد مُسَلم قرآن و حکمت اسلام بوده و هرگونه استدلالی برای کمی فرزند مردود است و در ادامه با بیان آیات قرآن، دوری و ترس از ازدواج به واسطه فقر و معیشت را تقبیح میکند.
انتهای پیام/