گروه تاریخ انقلاب پایگاه خبری خبرآنی- 27 تیرماه سال 1367 ایران قطعنامه 598 را پذیرفت، اما عراق دوباره از مرزهای جنوبی و غربی به کشورمان حمله کرد. منافقین نیز با پشتیبانی ارتش عراق با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی از مرزهای غربی وارد ایران شدند، اما با مقاومت و عملیات شدید نیروهای مسلح و رزمندگان داوطلبی که به سرعت در جبههها حاضر شده بودند، روبرو شدند.
با ناکامی ارتش بعثی در حمله مجدد به ایران و با شکست منافقین در عملیات مرصاد و با تلاشهای دبیرکل سازمان ملل، دولت عراق مجبور شد تا حدود یک ماه پس از پذیرش قطعنامه، آتشبس را در روز 28 مرداد 1367 بپذیرد. آمریکا و شوروی هم با پذیرش آتشبس از سوی عراق موافق بودند.
** مذاکرات بینتیجه در ژنو و نیویورک
اگرچه جنگ در میدان نظامی به پایان رسید، اما تکلیف بسیاری از بندهای قطعنامه 598 همچون تعیین متجاوز مشخص نشده بود. از این رو رقابت از میدان نظامی به میدان سیاسی و دیپلماتیک کشیده شد. البته بعدها ارتش عراق حدود 600 نفر از نیروهای ارتش ایران را بدون درگیری مسلحانه دور زد و با خود برد که از طریق ناظران سازمان ملل برای آزادی آنها اقدام شد.
ایران و عراق در آن زمان در موقعیت برابری قرار داشتند؛ چراکه هیچکدام منطقه مهمی را از خاک یکدیگر در تصرف نداشتند و تعداد اسرای دو طرف نیز تقریباً برابر بود.
از آن پس مذاکرات سهجانبه صلح در ژنو آغاز شد. دور اول مذاکرات به دلیل اصرار عراق برای امتیاز گرفتن در مورد اروندرود و نیز نجات خود از کمیته تعیین متجاوز ثمری نداشت. آن مذاکرات در نهایت با ادعای صدام مبنی بر حاکمیت بر اروندرود و بیاعتباری معاهده الجزایر به بنبست رسید.
مذاکرات سهجانبه صلح ایران و عراق که در چندین نوبت در ژنو و نیویورک برگزار شد به دلیل ادعاهایی که عراق داشت و ایران هم دست برتری در مذاکرات نداشت، پیشرفتی نداشت و به بنبست رسید.
دور جدید مذاکرات در نیویورک برگزار شد ولی این مذاکرات نیز به دلیل عدم پیشرفت به نتیجه رسید.
محل مذاکرات بار دیگر به ژنو بازگشت و دور جدید مذاکرات از هفته سوم آبان 1367 آغاز شد، اما مذاکراتی که تا اوایل سال 1369 در نیویورک و ژنو انجام شد، نتیجهای دربرنداشت زیرا عراق در تلاش بود تا در جریان روند مذاکرات به اهدافی که در جنگ دسترسی پیدا نکرده برسد. در نتیجه مذاکرات بین ایران و عراق بدون هیچ پیشرفتی به بنبست رسید.
سرلشکر رشید از فرماندهان موثر جنگ که به نمایندگی از نیروهای مسلح در مذاکرات ژنو حضور داشت، در گفتگویی در خصوص اهمیت برتری نظامی در مذاکرات عنوان کرده است: «وقتی میخواستیم برای مذاکرات قطعنامه برویم، در همین فرودگاه، آقای ولایتی به آقای روحانی میگفتند:ای کاش حالا فاو در دست ما بود. وقتی رفتیم ژنو، در حین مذاکره فهمیدم که عجب! اگر چیزی دست ما باشد، در مذاکره مقابل عراقیها، چقدر محکم میتوانیم بایستیم. من در فرودگاه تهران نفهمیدم که اینها چه میگویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم، طارق عزیز را نگاه میکردم و اینها را که اینجوری حرف میزدند، گفتم: عجب! ایکاش یک جای دیگر در دست ما بود.»
عراق در تلاش بود تا در جریان روند مذاکرات به اهدافی که در جنگ دسترسی پیدا نکرده برسد. در نتیجه مذاکرات بین ایران و عراق بدون هیچ پیشرفتی به بنبست رسید.
** آغاز نامهنگاریهای صدام و هاشمی
حسین علایی از فرماندهان عالیرتبه سپاه نیز در جلد دوم کتاب روند جنگ ایران و عراق نوشته است: «مذاکرات بین ایران و عراق در مدت یک سال و نیم، پیشرفت چندانی نداشت و پستی و بلندی روابط دو کشور ادامه یافت. پس از این مدت و از آنجا که صدام تصمیم گرفته بود به کویت لشکرکشی کند، در اول اردیبهشت سال 1369 رئیسجمهور عراق نامهای را به رهبری و رئیسجمهور ایران نوشت و درخواست کرد تا ملاقاتی مستقیم بین سران ایران و عراق در مکه مکرمه یا در هر مکان مورد توافق صورت گیرد.»
حسین علایی از فرماندهان دفاع مقدس و نویسنده کتاب روند جنگ ایران و عراق در کتاب خود نوشته است که "از آنجا که صدام تصمیم گرفته بود به کویت لشکرکشی کند، در اول اردیبهشت سال 1369 رئیسجمهور عراق نامهای را به رهبری و رئیسجمهور ایران نوشت."
صدام اگرچه به دنبال دستیابی به شرایطی برای فراهم شدن حمله به کویت بود، اما همچنان ادعاهای خود را مطرح میکرد. در نخستین نامه رئیسجمهوری عراق، کلیه کلمات و عبارات ابهام برانگیز و نگرانکننده بود و حتی از این عبارات نوعی تهدید قابل استنباط بود، با این حال نفس اقدام عراق مثبت ارزیابی شد.
به منظور بررسی مضامین نامه و همچنین تهیه جواب و برخورد مناسب با این موضوع، در 8 اردیبهشت 1369 جلسهای در محضر مقام معظم رهبری و با شرکت اعضای شورای عالی امنیت ملی و مشاوران سیاسی رهبری و رئیسجمهور تشکیل شد.
پاسخ ارائهشده به اولین نامه صدام کاملاً احتیاطآمیز بود. در این نامه ضمن استقبال از صلح، به تهدیدهای احتمالی پاسخ داده شد و تلاش شد حقانیت مواضع و اقدامات ایران اثبات شود.
باتوجه به اقدامات اخلالگرانه عراق در مذاکرات صلح و وجود ابهاماتی در خصوص انگیزه صدام از ارسال نامه به رئیسجمهور ایران و همچنین محتوای این نامه سرانجام پس از بحث و بررسیهایی هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور وقت به نامه صدام پاسخ داد. پاسخ ارائهشده کاملاً احتیاطآمیز بود. در این نامه ضمن استقبال از صلح، به تهدیدهای احتمالی پاسخ داده شد و تلاش شد حقانیت مواضع و اقدامات ایران اثبات شود.
صدام در 29 اردیبهشت دومین نامه خود را ارسال کرد. در سومین نامه نیز صدام درخواست اعزام نماینده به تهران را مطرح کرد که به آن پاسخ داده نشد. اما چهارمین نامه عراق که آخرین نامه آن کشور پیش از تهاجم به کویت است و در 8 مرداد نوشته شد، به لحاظ محتوایی با نامههای قبلی کاملاً تفاوت داشت. صدام در این نامه نظرات خود را در 13 بند درباره دستیابی به صلح ارائه کرد که به آن نامه هم پاسخ داده نشد.
به موازات تبادل نامه میان روسای جمهور ایران و عراق و مذاکرات نمایندگان دو کشور در ژنو، کمکم نشانههایی مبنی بر حل تدریجی اختلافات ایران و عراق آشکار شد.
پس از ارسال نامه چهارم، صدام به کویت حمله کرد. باوجود آنکه ایران به نامههای سوم و چهارم رئیسجمهور عراق پاسخ نداد ولی صدام تنها یک روز پس از اشغال کویت (12 مرداد 1369) پنجمین نامه خود را ارسال کرد. محتوای این نامه با در نظر گرفتن مواضع جدید و احتمالی ایران بود. هاشمی در پاسخ به آن نامه نوشت: «پیشنهاد مشخص ما مبنا قرار گرفتن معاهده 1975 برای مذاکرات صلح میباشد.»
صدام در ششمین و آخرین نامه خود به هاشمی در 23 مرداد 1369، پیشنهاد ایران مبنی بر لزوم مبنا قراردادن عهدنامه 1975 الجزایر را پذیرفت. در این نامه در خصوص معاهده 1975 و تبادل اسرا سخن به میان آمده است و از موضوعاتی همچون خسارات سخنی به میان نیامند.
صدام در ششمین نامه خود به رئیسجمهور ایران قطعنامه 598 را پذیرفت و هاشمی در پاسخ به آن نامه، اقدام صدام را زمینه دستیابی به صلح پایدار دانست.
اگرچه نامهنگاریهای هاشمی و جمهوری اسلامی ایران در دفاع از حقوق کشورمان لازم بود، اما برخلاف گفته علی مطهری مبنی بر اینکه پاسخ به این نامهها، صدام را متحول کرد، آنچه که صدام را واداشت تا به قرارداد الجزایر بازگردد و در ظاهر متحول سازد، تصمیم حمله به کویت بود.
برخلاف ادعای مطهری، صدام دیکتاتوری بود که در تاریخ چند دهه حکومت او بر عراق رفتاری مبنی بر تحول در او دیده نمیشود. او حتی پس از آنکه از جنگ اول خلیج فارس و حمله نیروهای ائتلاف رهایی یافت، اقدام به کشتار گسترده شیعیان کرد و اگر میتوانست مجدد از پشتیبانی شرق و غرب برخوردار شود، دوباره به کشورهای همسایه خود حمله میکرد.
در واقع مقاومت مردم و نیروهای مسلح در برابر ارتش بعث عراق منجر شد که صدام در باتلاق جنگ کویت گرفتار و بر خوی تجاوزطلبیش افسار کشیده شود، وگرنه صدام دیکتاتوری بود که هیچ مذاکره و نامهنگاریای نمیتوانست او را از پای درآورد.
تصمیم حمله به کویت از پیامدهای جنگ ایران و عراق بود، اما نه دیپلماسی و مذاکره بلکه نتیجه مقاومت رزمندگان در جبهههای جنگ در برابر پیشروی ماشین نظامی ارتش عراق و در ادامه اجرای راهبرد تعقیب و تنبیه متجاوز بود که عراق را به وضعیتی کشاند که صدام مجبور شد، آغازگر جنگ دیگر و ادعای تازهای باشد.
علی مطهری در مراسم سالروز پیروزی ایران در دفاع مقدس گفت: «وقتی با یک دیکتاتور مواجه می شوید باید طرز برخورد با او را بدانید؛ معمولا اینها دچار عقده های روانی هستند و صدام حسین از همین اشخاص بود و لذا نوع برخورد با او بسیار مهم است به ونه ای که یک پاسخ دادن به نامهاش، او را متحول کرد و آقای هاشمی این امر را به خوبی درک کرد.»
در خصوص چرایی حمله عراق به کویت گزارش زیر را بخوانید:
** مهمترین خواسته ایران در جنگ چه بود؟
بازگشت صدام به قرارداد 1975 یک موفقیت برای ایران و هدف نظام جمهوری اسلامی ایران بود، اما اینکه گفته شود "پیروزی و صلحی که این تصمیم برای ایران و نسلهای آینده به همراه آورد تبدیل به شیرینترین شهدها برای امام و ملت ایران شد" یک بزرگنمایی است. ضمن اینکه گوینده این سخن فراموش کرده است که امام در زمان بازگشت صدام به قرارداد الجزایر دیگر در میان مردم ایران نبود.
اهداف و خواستههای اصلی ایران معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ، سقوط صدام و پرداخت غرامت به ایران بود. از بین این سه خواسته تنها معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ محقق شد که آن هم در قبال نقشی که ایران در آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان ایفا کرد، انجام شد. موضوع پرداخت غرامت نیز نیازمند تعیین کمیتهای از سوی شورای امنیت سازمان ملل بود که به اعتقاد برخی شورای امنیت و سازمان ملل توان اجرایی چنین کاری را نداشت.
امام خمینی در مرداد سال 66 عنوان فرمودند که "تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست."
اما مهمترین هدف و خواسته امام و نظام، سقوط صدام بود و به اعتقاد برخی از تحلیلگران اینکه امام قطعنامه 598 را جام زهر خواندند به این دلیل بود که آن هدف محقق نشد.
امام در پیام 6 مرداد 1366 به مناسبت برائت از مشرکین عنوان کردند: «اصرار ما در نبرد، تا رفتن صدام و حزب کثیف عراق و رسیدن به شرایط بر حق و عادلانۀ دیگرمان یک تکلیف شرعی و واجب الهی است که از آن هرگز تخطی نمیکنیم که انشاءالله با تحقق آن، در کنار کشورهای اسلامی، سیاستی محکم و بنیادین برای همۀ کشورها و ملتهای اسلامی پایهریزی شده است و در پرتو آن منافع مردم از آفت و خطر مهاجمین و متجاسرین محفوظ خواهد ماند... تب جنگ در کشور ما جز بهسقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاءالله تا رسیدن به این هدف فاصلۀ چندانی نمانده است.»
اگرچه ایران به این هدف دست پیدا نکرد اما چون مانع از تحقق اهداف صدام و رژیم بعث عراق شد، پیروز جنگ به حساب میآید. امام نیز در پیامی که در روز سوم اسفند 1367 منتشر فرمودند و به "منشور روحانیت" معروف است، عنوان فرمودند: «در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی به دست نیاوردند. البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری مینگریستیم و میرسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهایم.»
انتهای پیام/