به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری خبرآنی؛ شاید اگر دیروز این یادداشت را مینوشتم، وجه احساسی آن بر سایر وجوه غلبه پیدا میکرد، شاید هم توانِ نوشتن نداشتم و حالا بهانه میآورم.
به هر روی آقای «روحالله رجایی» را نخستین بار در نشستهای خبری هفتگی محمود احمدینژاد در دوران شهرداری دیدم، با دسته کاغذی در دست، کیفی بر کول و خودکاری که مترصد نوشتن بود و لحن و صدا و شیوه پرسش کردنِ بانمکی که فضای جلسات را شیرین میکرد.
حس میکردم در دورانی که خبرنگاران دوست دارند زودتر مشاور رسانهای این و آن شوند برای او اُفت نداشت خبرنگار بماند، پیگیر باشد، پرسشگر بماند و محبوب روابط عمومیها و مسؤلان نشود و شاید همین نقطه تفاوت او بود با خیلی از ما.
شاگردی نکرده استاد نشده بود، خبرنگاری را از رسانه محلی آغاز کرده، گزارشهایش را بارها روی کاغذ نوشته و پاره کرده بود، او از نسل خبرنگاران دورانِ پیش از گوگل بود که چشمانشان با شنیدن خبر برق میزد! خبرنگارانی که برای نوشتن یک گزارش توصیفی، چند روز آواره کوچه و خیابان میشدند.
وقتی «خبردار» میشد روی زمین بند نبود، عین دوندهای که باید زودتر از خط پایان بگذرد و شاید این علاقهی زایدالوصف بود که این اواخر او را به هلال احمر کشاند، به کانونِ خبر ...
برای ما که دو سه نسلِ خبرنگارانِ ایرانی را دیدهایم و قلمشان را خواندهایم «روح الله» نمونهی اصیل و بهروزِ خبرنگارِ محصولِ تفکر انقلاب اسلامی بود که اگر سنش قد میداد و پیش از جنگ، خبرنگار شده بود، با سرِ پرشوری که داشت بیتردید، شهادت نصیبش میشد.
گواهِ این ادعا، تلاشهای جهادی سالهای اخیر او در سیل و زلزله و کمک به محرومان است که همهی ما میدانیم با عافیتطلبی سازگاری ندارد و انجام ذرهای از آنها «وجود» میخواهد.
حالا همه ما دوستان و رفقایِ رجایی غرق در غمیم، غم بزرگ از دست دادن رفیقی که رفاقت میدانست و جای خالیاش پرناشدنی است اما غم دیگر از دست دادن رجاییِ خبرنگار است که در کسوت سردبیری جامجم میتوانست تحولها بیافریند؛ بپذیریم تولد و پرورش انسان و خبرنگاری نظیرِ روحالله به این سادگیها نیست.
"مَهدی محمدی؛ رئیس فرهنگسرای رسانه"
انتهای پیام/