گروه تاریخ انقلابپایگاه خبری خبرآنی - محمدعلی صمدی: جنگ ایران و عراق، از زمان آغاز رسمی آن در 31 شهریور 1359 تا استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در مرزهای دو کشور، 7 سال و 10 ماه و 9 روز به طول انجامید. 1303 روز بیش از جنگ جهانی اول و 676 روز بیشتر از جنگ جهانی دوم.
زمانی که آتش گلولهها و بمبها خاموش شد، میان دو کشور، سندی باقی ماند از سوی عالیترین مرجع حل و فصل در جهان. قطعنامهای با 10 ماده، با شماره «598». قطعنامهای که پذیرش آن از سوی ایران، به نقطه فصلی در تاریخ انقلاب اسلامی مبدل شد.
درباره علل پذیرش این قطعنامه و اتمام جنگ میان دو کشور، بسیار گفته و نوشتهاند. در این مختصر بنا داریم به اصل متن قطعنامه بپردازیم؛ قطعنامهای که عدهای بیشرمانه و از سر وقاحت، آن را پیروزی و دستاورد تلقی و معرفی میکنند در حالی که بنیانگذار جمهوری اسلامی، از پذیرش آن با عنوان «نوشیدن جام زهر» یاد کردند.
لازم است متن این قطعنامه را بدانیم و سرنوشت بندهای دهگانهاش را بررسی نماییم تا به درک صحیحی از این سندِ تحمیلی و نتایج آن برای کشور داشته باشیم.
ترجمه متن قطعنامه 598 شورای امنیت که در تاریخ 29 تیر 1366 شمسی به تصویب رسید، به این قرار است:
در 20 ژوئیه 1987، با ابراز نگرانی عمیق از اینکه با وجود درخواستهایش برای آتشبس منازعه بین جمهوری اسلامی ایران و عراق، با تلفات سنگینتر انسانی و ویرانیهای بیشتر همچنان ادامه دارد، با ابراز تاسف از آغاز و ادامه این منازعه، همچنین با ابراز تاسف از بمباران مراکز کاملاً مسکونی غیرنظامی، حمله به کشتیهای بیطرف و هواپیمای مسافربری، نقض حقوق بینالمللی دربارهٔ بشر دوستی و سایر حقوق مربوط به درگیریهای مسلحانه، و به ویژه به کار بردن سلاحهای شیمیایی که بر خلاف تعهدات مذکور در پروتکل 1925 ژنو میباشد، با ابراز نگرانی عمیق از اینکه تشدید و گسترش بیشتر منازعه ممکن است وقوع یابد با اتخاذ تصمیم پایان دادن به کلیه عملیات نظامی بین ایران و عراق و با اعتقاد به اینکه منازعه بین ایران و عراق باید به نحو جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار حل شود، با یادآوری مجدد مقررات منشور ملل متحد، و به ویژه تعهد کلیه کشورهای عضو که اختلافات بینالمللی خود را از راههای مسالمتآمیز و به گونهای که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت دچار مخاطره نگردد، حل نمایند. با احراز این که نقض صلح در مورد منازعه بین ایران و عراق وجود دارد، با اقدام بر اساس مواد 39 و 40 منشور ملل متحد؛
1- آمرانه میخواهد که ایران و عراق به عنوان نخستین گام در حل اختلاف از طریق مذاکره، آتشبس فوری را رعایت کنند، کلیه عملیات نظامی را در زمین، دریا و هوا قطع کنند و نیروها را بدون درنگ به مرزهای شناخته شده بینالمللی بازگردانند.
2- از دبیرکل درخواست میکند که گروهی از ناظران سازمان ملل را برای تأیید، تحکیم و نظارت بر آتشبس و عقبنشینی اعزام دارد و همچنین درخواست میکند که دبیرکل ترتیبات لازم را با مشورت با طرفین فراهم آورد و گزارش آن را به شورای امنیت تسلیم دارد.
3- مصراً میخواهد که اسیران جنگی پس از قطع عملیات خصمانه، بر طبق کنوانسیون سوم ژنو، در اوت 1949 بدون درنگ آزاد شوند و به کشورهای خود برگردند.
4- از ایران و عراق میخواهد که در اجرای این قطعنامه و کوششهای میانجیگری برای دستیابی به یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف، دربارهٔ کلیه مسائل مهم، بر طبق اصول مندرج منشور ملل متحد با دبیرکل همکاری کند.
5- از کلیه کشورهای دیگر میخواهد که نهایت خویشتنداری را به عمل آورند و از هر اقدامی که ممکن است منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، خودداری کنند و به این ترتیب، اجرای قطعنامه حاضر را تسهیل کنند.
6- از دبیرکل درخواست میکند تا با مشورت با ایران و عراق، مسئله ارجاع تحقیق دربارهٔ مسئولیت منازعه به هیئت بیطرفی را بررسی کنند و هرچه زودتر به شورای امنیت گزارش دهد.
7- با تصدیق ابعاد عظیم خساراتی که در طول منازعه داده شده و ضرورت تلاشهای بازسازی با کمکهای مناسب بینالمللی پس از خاتمه منازعه، از دبیرکل درخواست میکند که گروهی از کارشناسان را برای بررسی مسئله بازسازی تعیین و به شورای امنیت گزارش کند.
8- همچنین از دبیرکل درخواست میکند از طریق مشورت با ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را بررسی کند.
9- از دبیرکل درخواست میکند، که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه آگاه سازد.
10- دبیرکل تصمیم میگیرد که در صورت لزوم برای بررسی اقدامات دیگر به منظور تضمین اجرای این قطعنامه تشکیل جلسه دهد.
***
در مقدمه قطعنامه، شورای امنیت از 6 مورد عناوین مجرمانه ابراز نگرانی کرده ولی مسئولیت آنها را متوجه هیچکس نکرده است. با فرض این که باید تا اجرایی شدن و نتیجهگیری نهایی قطعنامه صبوری پیشه میکردیم، تا همین امروز، با گذشت 33 سال از تصویب این سند حقوقی، هنوز هم هیچ کس بابت ارتکاب این جنایات جنگی شش گانه مسئول شناخته و مجازات نشده است.
در باب بند اول: ایران بلافاصله پس از اعلام پذیرش قطعنامه از سوی ریاست جمهور وقت، به صورت کامل به آن عمل کرد اما ارتش عراق با استعدادی معادل چهار برابر روز آغاز جنگ، وارد بخشهای وسیعی از اراضی کشورمان شد و نبرد سختی را تا روز 31 مرداد ادامه داد.
همچنین تجاوز نظامی سنگینی از سوی واحدهای ایرانی الاصل ارتش عراق، موسوم به مجاهدین خلق (منافقین)، در مرزهای غربی کشور آغاز شد که تا روز 5 مرداد ماه ادامه پیدا کرد.
در نهایت نیز تا حدود 2 سال بعد، بخش هایی از خاک کشورمان از جمله شلمچه، طلاییه، فکه، مهران، میمک، سومار، نفت شهر، خسروی و قصرشیرین و بخشی از دشت ذهاب در اشغال عراق باقی ماند. صدام هنگامی که در 11 مرداد 1369 به کویت حمله کرد، برای اطمینان خاطر از جانب ایران، داوطلبانه از این بخشها عقبنشینی کرد.
در باب بند دوم: نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد، روز 9 مرداد ماه در بخشهایی از مرزهای ایران و عراق مستقر شدند. این سوال تا همین امروز باقی است که با وجود تداوم اشغال بخشهایی از خاک ایران، نیروهای مزبور ماموریت «تأیید، تحکیم و نظارت بر آتشبس و عقبنشینی» را چگونه محقق کرده و گزارش نهایی خود را ارائه کردهاند؟
در باب بند سوم: نه تنها اسرا بدون درنگ آزاد نشدند، بلکه تا 2 سال بعد ظاهرا پیشرفت خاصی در مسیر تبادل اسرا صورت نگرفت و این جنگ کویت بود که گره کور اسرای جنگی را گشود.
صدام از بهار سال 1369، مکاتبات شخصی خود را با رییس جمهور وقت ایران آغاز کرد و ماجرای تبادل اسرا، خارج از مذاکرات و چارچوبهای سازمان ملل متحد، در این مکاتبات حل شد.
دو هفته پس از اشغال کویت، تبادل اسرا شروع شد. به این ترتیب، هم عراق به 60 هزار نیروی کار و سرباز احتمالی دست پیدا کرد، هم پرونده مشکلات جنگی خود با ایران را بست و خیالش از پشت جبهه آسوده شد.
در باب بند چهارم: بندی کاملا مبهم و کلی که تا همین امروز هیچ گزارشی از اجرای آن منتشر نشده است و اساسا حدود این همکاری معلوم نیست و این بند از فرط ابهام، حقیقتا زائد به نظر میرسد.
در باب بند پنجم: به هیچ وجه مشخص نیست منظور از دیگر کشورها، چیست و چه کسانی و با چه هدفی باید برای اختلال در مسیر صلح اقدام میکردند. هیچ گزارشی مبتنی بر اجرای این بند وجود ندارد.
در باب بند ششم: دبیرکل سازمان ملل متحد، هیاتی بلژیکی را مامور اجرای این بند کرد. با مراجعه به روزنوشتهای آقای هاشمی رفسنجانی در 22 مرداد 1367، مشخص میشود که نگرانی جدی درباره نتیجه تحقیقات این کمیته وجود دارد تا جایی که آقای هاشمی، در 23 مرداد 1370 نوشته است: آقای دکوئیار «پذیرفته است که در مقابل کمک ایران به آزادی گروگانها، به اجرای بند 6 قطعنامه 598 که مربوط به معرفی متجاوز است، حق ما را ادا کند و عراق را متجاوز معرفی نماید.» به این ترتیب، اعلام عراق به عنوان متجاوز در جنگ، در واقع مرهون کمک ایران در ماجرای گروگانها است.
در باب بند هفتم: این بند بنا بود که پایه دریافت غرامت از طرفِ متجاوز در جنگ باشد، اما هیچ اسمی از غرامت و جبران خسارت در آن نیامده است. بیشتر به توصیههایی انسان دوستانه برای جمع آوری کمکهای داوطلبانه شبیه است و معلوم هم نمیکند «بازسازی» باید در کشور مورد تجاوز قرار گرفته انجام شود یا در هر دو کشور.
به جرات میتوان گفت ضعیفترین بند قطعنامه به لحاظ ضمانت اجرایی و امکان عملی پیگیری، همین بند است. تا به امروز هم هیچ نشانهای از تحقق آن به چشم نخورده است.
در باب بند هشتم: به هیچ وجه معلوم نیست هدف و نتیجه نهایی این بند چیست. ظاهرا بیشتر با هدف احترام به حسن اخلاق و خوش نیتی جناب «خاویر پرز دکوئیار» نوشته شده است.
در باب بند نهم: تعریف یک ماموریت اداری برای دبیرکل و بیتاثیر در وضعیت میان دو کشور.
در باب بند دهم: اختیار دبیرکل برای تشکیل جلسه ظاهرا بیشتر مقصودی تزئینی دارد، چرا که به نظر میرسد بدون درج این بند هم، تشکیل جلسه، از کمترین اختیارات یک دبیرکل سازمان ملل متحد میباشد.
به این ترتیب باید اذعان کرد، تنها نتیجه آنی و مستقیم قابل ذکر از قطعنامه 598 برای ایران، برقراری آتش بس در جبهههای جنگ بود. سایر توقعات اصلی ایران، عمدتاً تحت تاثیر عواملی خارج از قطعنامه و سازمان ملل متحد به اجرا درآمد. اینگونه بود که تجربه اولین اعتماد ایران به مجامع بینالمللی، نتیجه خوشایندی در برنداشت و تنها به تجربهای در حافظه تاریخی ملت ایران تبدیل شد.
انتهای پیام/