گروه تاریخ انقلابپایگاه خبری خبرآنی-18 تیر 78 از جمله برگهای کتاب تاریخ جمهوری اسلامی است که با حضور مردم در صحنه غائله پایان یافت و حضور مردم در صحنه مانع از وارد کردن خسارات بیشتر به کشور شد.
ناآرامیهای کوی دانشگاه در تیرماه سال 78 بهبهانه توقیف روزنامه سلام، اینگونه رقم خورد که ساعت 21 پنجشنبه 17 تیرماه تعدادی افراد با هویت نامعلوم با در دست داشتن پلاکاردهایی با مضمون اعتراض به توقیف "سلام"، مقابل سینمای کوی دانشگاه تجمع کردند و با تحریک دانشجویان و پخش اعلامیه جرقههای اولیه آشوب را ایجاد کردند و این عده با گذشت کمتر از یک ساعت با خروج از کوی اقدام به تجمع غیرقانونی و سردادن شعار در خارج از کوی کردند و با حمله به تعدادی خودرو، فضای رعب و وحشت ایجاد کردند.
تلاش نیروی انتظامی برای بازگرداندن دانشجویان به خوابگاه، بینتیجه ماند و رفته رفته تظاهراتکنندگان با نیروهای انتظامی حاضر در صحنه درگیر شدند، تحرکاتی که با فعالیتهای انجمنهای اسلامی دفتر تحکیم وحدت و برخی چهرههای سیاسی همراه شد و این حمایتها، جسارت تظاهراتکنندگان به عوامل انتظامی را بیشتر و بیشتر میکرد.
نیمهشب 18 تیرماه، تشنج در خیابانهای اطراف کوی شدیدتر شد. شکستن شیشههای مهد کودکی مقابل کوی، آتش زدن لاستیک و حمله به خودروها و هجوم به ناجا و گروگانگرفتن سه سرباز ناجا، چاشنی درگیریهای 18 تیر شد و تا صبح ادامه داشت و سخنرانیهای تحریکآمیز اعضای انجمن اسلامی دانشجویان بر آتش آشوبها میافزود.
دستور خروج ناجا از صحنه درگیریها پس از جلسه شورای تأمین استان موجب شد تا تعدادی از عناصر مشکوک نیز، وارد صحنه شوند و درگیریها تا عصر جمعه 18 تیرماه ادامه داشت و پرتاب کوکتل بهسمت عوامل ناجای مستقر مقابل منجر به آتش گرفتن دو تن از عوامل وظیفه انتظامی شد.
حضور برخی چهرههای سیاسی و وزرای دولت نهتنها غائله را ختم نکرد بلکه بر شدت آن افزود. این درگیریها تا روز 23 تیرماه ادامه داشت تا اینکه در این روز همایش عظیم همبستگی مردم قهرمان ایران از ساعت 10:30 آغاز شد و از حدفاصل خیابان فاطمی تا میدان ولیعصر(عج) و میدان انقلاب انبوه جمعیت در شعارهای خود بر اطاعت از مقام معظم رهبری تأکید داشتند و خشونت و هرجومرج را محکوم کردند.
یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در حادثه کوی دانشگاه، موسوی خوئینیها معروف به مرد خاکستری اصلاحات و مدیرمسئول روزنامه سلام بود. ماجرای کوی دانشگاه نیز از روزنامه سلام و اعتراض اصلاحطلبان به بندهای اصلاحشده قانون مطبوعات در سال 78 آغاز شد.
روزنامه سلام به مدیریت سید محمد موسویخوئینیها، پدر معنوی جریان چپ سنتی، در پی شکایت وزارت اطلاعات بهدلیل انتشار مطالب ناقض امنیت ملی و خلاف واقع با حکم تعلیقی که در سال ٧٢ داشت، توقیف شد. این آغاز ماجرای کشداری بود که به ١٨ تیر انجامید.
از سویی دیگر همزمان با ارسال اصلاحیه قانون مطبوعات به هیئترئیسه مجلس، مجمع روحانیون مبارز یکی از احزاب سیاسی اصلاحطلبان که موسوی خوئینیها از رهبران آن بود، با صدور اطلاعیهای که در روزنامه ایران 12 تیر 78 به چاپ رسید، اعلام کرد: «طرحی توسط تعدادی از نمایندگان مجلس در دستورکار مجلس قرار گرفته که فقط تهدیدکننده مطبوعات است و سایه استبداد را بر فضای مطبوعات کشور میگستراند. اعمال محدودیت و ممنوعیت همانطور که در گذشته نتیجهای مطلوب در پی نداشته، اینک نیز چنین دستاوردی نخواهد داشت». این واکنشهای اصلاحطلبان به دانشگاه کشیده و سبب بروز ناامنی و ناآرامی در دانشگاه تهران شد.
همچنین روزنامه «نشاط» در شماره روز 13 تیر با انتشار بیانیه شورای شهر تهران و سردبیران 10 نشریه دوم خردادی نسبت به طرح این اصلاحیه در مجلس هشدار داد.
روزنامه «سلام» نیز در 15 تیر یعنی یک روز مانده به مطرح شدن اصلاحیه در صحن علنی مجلس، اقدام به انتشار سند محرمانهای منتسب به وزارت اطلاعات کرد.
به صحنه آوردن موسویخوئینیها مدیر مسئول روزنامه «سلام» و کسی سابقه سیاسی بسیاری دارد، با هدف ایجاد هزینهای غیرقابل پرداخت و در نتیجه عدم تصویب اصلاحیه قانون مطبوعات صورت پذیرفت، اما با شکایت وزارت اطلاعات و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، پرونده اتهامی وی به دادگاه ویژه روحانیت ارجاع داده شد و با احتساب حکم تعلیقی سال 1372، روزنامه سلام تا تعیین تکلیف نهایی تعطیل شد.
بندهای اصلاحشده قانون مطبوعات در سال 78 توسط مجلس شورای اسلامی چند نکته را به اصحاب رسانه گوشزد میکرد تا در این چهارچوب به فعالیت رسانهای بپردازند. بر اساس این اصلاحیه، مطبوعات اجازه ندارند از منابع بیگانه و خارجی برای تأمین مالی خود استفاده کنند. همچنین در رابطه با مطالبی که در مطبوعات نوشته میشود، خود نویسنده هم باید پاسخگو باشد و عواملی که اپوزیسیون خارج از کشور هستند و سابقه و پرونده ضدانقلاب دارند، نمیتوانند در مطبوعات داخلی حضور داشته باشند.
با اعلام حکم توقیف روزنامه سلام، اصلاحطلبان دچار غافلگیری شده و به هشدار و تهدید روی آوردند. روزنامههای موسوم به زنجیرهای در اقدامی هماهنگ، تعطیلی روزنامه سلام را مهمترین سوژه خبری خود قرار دادند و از آن بهعنوان «اقدامی غیرقانونی»، «مقابله با دولت» و «مخالفت با توسعه سیاسی» یاد کردند.
ماجرای توقیف روزنامه سلام کمکم توسط رهبران جریان چپ به میان دانشگاهیان و دانشجویان کشانده و با توزیع اعلامیه اولین جرقه آشوبهای خیابانی زده شد که در روز 18 تیر به اوج خود رسید.
حادثه 18 تیر در حالی رقم خورد که رسانههای غربی از هفتهها قبل آتش تهیه خود را ریخته بودند. نشریه آمریکایی «میدل ایست اکونومیک دایجست» در هفتم تیر نوشته بود: «بیشتر ناظران در تهران بر این اعتقادند که تابستان امسال شاهد یک آزمون حیاتی قدرت و حتی شاید دور نهایی رویارویی جدی بین جناح محافظهکار و اصلاحگرایان خواهد بود. اصلاحطلبان یک تابستان سیاسی داغ را در پیش روی دارند تا جناح محافظهکار را از میدان مبارزه خارج نمایند».
هجدهم تیرماه جمعی از دانشجویان و افراد متفرقه، در اعتراض به توقیف روزنامه سلام دست به اعتراض زدند، اما اعتراضات آنها با سازماندهی وزارت کشور دولت اصلاحات و لیدری چند دانشجوی افراطی (نظیر احمد باطبی، اکبر محمدی و.. که بعدها به آمریکا فرار کردند) از حالت مسالمتآمیز بسرعت به آشوب و خشونت و آتش زدن اموال مردم و شورش تبدیل شد.
این اتفاقات چند روزی ادامه داشت تا اینکه در روز 23 تیر ماه و با حضور مردم در صحنه، آشوب و اغتشاشی که به بهانه روزنامه سلام به مدیریت موسوی خوئینیها آغاز شده بود، پایان یافت؛ در واقع حضور مردم به مانعی در برابر افراطیگری و خشونت عدهای که با تحریک و اقدام اصلاحطلبانی همچون موسوی خوئینیها و تاجزاده به میدان آمده بودند، تبدیل شد.
موسوی خوئینیها و اصلاحطلبان در زمانی عامل این تندروی و خشونتهای خیابانی شدند که دولت را در اختیار داشتند و در ششمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی امید به پیروزی داشتند. افراطگرایی موسویخوئینیها و همفکرانش منحصر در حوادث کوی دانشگاه نماند و در اتفاقات دیگری نیز نمایان شد. آنان حتی در دوره دولت اصلاحات طرح عبور از خاتمی را هم کلید زدند.
برجستهترین افراطگرایی آنان در انتخابات سال 88 بروز پیدا کرد. در این ماجرا نیز موسویخوئینیها نقش مهمی در تحریک میرحسین موسوی و هواداران او به شکستن چارچوب و قواعدهای حاکم داشت. در نتیجه مسیر تندروی که اصلاحطلبان رادیکال آغاز کرده بودند، به بنبست و انسداد رسید؛ به نوعی که مجبور شدند در انتخابات سال 92 و 96 و برای بازگشت به ساختارهای سیاسی پشت سر کسی قرار بگیرند که به لحاظ حزبی و سیاسی متجانس نیستند. آنان حتی خود را دندانههای کلید روحانی دانستند.
اما با گذشت هفت سال از دولت روحانی و با توجه به کارنامهای که این دولت در حوزههای مختلف برجای گذاشته است، اکنون اصلاحطلبان تلاش دارند سفره خود را از دولت روحانی جدا کنند و در این راستا بار دیگر رادیکالیسم را انتخاب کردهاند. موضعگیریهای اخیر افرادی همچون حجاریان و علویتبار نشان میدهد که آنان تلاش دارند مرز بین اصلاحطلبان و اصلاحطلبان رادیکال را بردارند. نامه اخیر موسوی خوئینیها به رهبر انقلاب نیز در همین راستا قلمداد میشود، به گونهای که همفکران سیاسی او نیز در مورد محتوای نامه او را مورد نقد قرار دادند و او را همچنان بر مدار رادیکالیسم دانستند. موسوی خوئینیها مردی است که همه چه اصولگرایان و چه اصلاحطلبان بر رادیکال بودن او اعتراف دارند.
او هرچند در دهههای اخیر و در برهههای مختلف به دلیل مواضع و رفتارهای رادیکالی به انسداد و بنبست رسیده است، اما همچنان بر این روند تاکید دارد و متمایل است که در این مسیر گام بردارد.
انتهای پیام/